پیش بینی ها از چیزهای خطرناکی حکایت می کنند ، و نهادهای
انسانی اندکی نسبت به عدم جنگ اطمینان دارند ، اما روی هم
رفته رخ داد های بسیاری حاکی است که منطق استفاده از تحریم ها برای
برقراری دوباره مذاکره برنامه اقدام جامع مشترک (برجام) پوششی برای
حمله نهایی نظامی از سوی امریکا ، اسرائیل و عربستان سعودی با هدف
تغییر رژیم در تهران است .
این
بازچینی نظم جهان برای حداکثر
سازی سود در زیر فرمان سرمایهٔ مالی جهانی، همان است که آن را
نولیبرالیسم تعریف میکنند. پیش از هر چیز، نولیبرالیسم با
بهرهگیری از سیاستهایی عمل میکند که هرگونه محدودیت بر حرکت
کالا و سرمایه در عبور از مرزها را از میان برمیدارد.
دگرگون
کردن جامعه بدون براندازی ارزش سرمایه داری و جابجائی آن با
سامانه متفاوتی از ارزش ، ممکن نیست. با توجه به این که ایجاد یک
شکل اقتصادی متفاوت در درون سامانه سرمایه داری غیرممکن و براندازی
سرمایه داری بدون لغو مالکیت خصوصی بر ابزار تولید امکان ندارد ،
آیا تلاش برای تولید ارزش بر مبنای نیازهای انسان و نه بر مبنای
سود آفرینی برای سرمایه داران ، در درون سامانه سرمایه داری امکان
پذیر است؟
به عنوان یک دکترین اقتصادی؛ «نئولیبرالیسم در
شرایط خاص دهه ی 1970 ظهور پیدا کرد و جایگزین اقتصاد کینزی و
سوسیالیستی شد که طرفدار دخالت دولت در بازار هستند»[2]
(هالبُرو، 2015:15). این تئوری اقتصادی که «در مکتب اقتصادی
شیکاگوی 1950 میلتون فریدمن ریشه دارد (همانجا)، بعدها با
انگیزههای مالی ترکیب شد و به تاچریسم و ریگانیسم معروف شد
درسال
1923 حزب کارگر موفقیت های زیادی کسب کرد، ولی محافظه کاران به
رهبری بونار لا و استنلی بالدوین به پیروزی رسیدند
و حزب لیبرالدیوید لوید جرج که رهبری کشور در جنگ
جهانی اول را به عهده داشت، تجزیه شد. پیروزی های حزب کارگر با
واکنش سخت توریها (حزب محافظه کار) روبرو گردید و «حزب
فاشیست» با پشتیبانی توریهای قدیمی به وجود آمد.