در مقالهها و سخنرانیهای حزبهای کمونیست و
کارگری بر سرشت استثمارگر، غارتگر، و غیرانسانی سرمایهداری تأکید
شد. به این نکته اشاره شد که تضادها و رقابت دولتها و ائتلافهای
سرمایهداری چه در شرایط بحران و چه در فضای رشد سرمایهداری به
طور چندجانبهای در حال تشدید است، و روند صفآرایی نیروها در سطح
بینالمللی در حال شکلگیری و پیشرَوی است.
مارکس،
انگلس و لنین بر آن بودند و مارکسیستهای پیگیر همگی بر آنند که در
راه پیدایش آنچنان جامعه ٔ ای، رهبری سیاسی و اجتماعی و اقتصادی
طبقه کارگر یک پیش شرط ضرور است.
بیرون آوردن مسائل از این چارچوب و افکندن مفهوم
آزادی آن در چارچوب میل فردگرایانه «هر کسی کار خودش بار خودش» -
عملا به توجیه دیکتاتوری مستور سرمایه و ستایش نهادهای ٔ سالوسانه
جوامع سرمایه داری میکشد و عواقب آن در عمل سنگین خواهد بود
روی کارآمدن دولتهای راست افراطی در بسیاری از
کشورهای اروپا و آمریکا در سال های اخیر بسیار متداول بوده و تاثیر
این روند در کشورهای پیرامونی نیز مشاهده می شود. دلایل اصلی آن را
باید در بحران عمیقی دانست که محصول چند دهه تسلط نئولیبرالیسم بر
اقتصاد جهانی است که با پیامدهای بسیار مخرب در حوزه های اقتصادی،
و اجتماعی برای بخش عظیمی از مردم جهان همراه بوده
بنیان فکری «طراحی شهری جدید» بر این فرض بنا شده
بود که «تمام فضاها به نحوی از انحاء بوسیلهی کنش انسانی طراحی
میشوند». حال آنکه فضای شهری از درون تاریخ توسعهی اجتماعی متولد
میشود. چه پای یک خالق در میان باشد چه نباشد، فرم (ریخت) شهری در
هر صورت «بوجود میآید».