نویدنو:02/10/1386                                                                     صفحه قابل چاپ است

 نویدنو: مقاله حاضر بخشی از کتاب رفیق سام وب صدر حزب کمونیست امریکا، تحت عنوان " واکنش ها به سوسیالیسم" است. ترجمه کامل این کتاب طی چند شماره تقدیم خوانندگان گرامی خواهد شد. امیداست نگاه حاکم بر این نوشتار بتواند در درک بهتری از شرایط کنونی جهان مفید واقع گشته وچراغی فرا روی رهروان سوسیالیسم علمی فرار دهد.مطالعه دقیق آن را به تک تک خوانندگان توصیه می کنیم .

 

واکنش ها به سوسیالیسم - بخش پایانی

نوشته ی : سام وب صدر حزب کمونیست امریکا - برگردان: هما احمدزاده

 

 

 

فرایند آگاهی   

 

فرض دیگری که باید دوباره مورد بررسی و تحقیق قرارگیرد آن است که سوسیالیسم را نمی توان به ترکیبی از مالکیت اجتماعی، برنامه ریزی متمرکز، و رشد اقتصادی خلاصه کرد. سوسیالیسم مطمئنا باید مسئله ی مالکیت را حل کند، اما فرایند توسعه جامعه ی سوسیالیستی فرایندی بسیار پیچیده تر و فرایندی آگاهانه تر است، چرا که روابط تولیدی، حکومتی، فرهنگی و غیره تنها حاصل رشد نیروهای مولد اجتماعی نبوده و نمی باشد. درباره ی این موضوع لنین می نویسد:

" ...سوسیالیسم را نمی توان به اقتصاد خلاصه کرد. پایه و اساس قرار دادن تولید سوسیالیستی برای ازبین بردن ستم ملی ضروریست، اما این پایه و اساس باید همراه با دولتی دمکراتیک، ارتشی دمکراتیک و غیره باشد. پرولتاریا با انتقال سرمایه داری به سوسیالیسم، امکان محو ستم ملی، را فراهم می کند، اما این امکان تنها و تنها زمانی به واقعیت می پیوندد که دمکراسی کامل در همه زمینه ها برقرار شود." (جمعبندی پیرامون بحث ارزیابی از خود)[1].  

 

بنابراین تولید سوسیالیستی و رشد اقتصادی چیزی بیش از پایه ی ساختاری سوسیالیسم نیست و تنها وقتی امکان شکوفائی کامل را ایجاد می کند که توانائی گشایش اجتماعی درهای دمکراسی و آزادی برروی نوع بشر توسط سازندگان سوسیالیسم- طبقه ی کارگر- و آن هم بر دوش فعالیت آگاهانه ی میلیون ها نفر از مردم فراهم شود. به همین دلیل راهبران باید با تنظیم و انتقال دوره ای روابط سوسیالیستی به شکلی عمل کنند که مردم بتوانند با شرایط، امکانات، و خواسته های جدید خود را همگام سازند.

 

در نهایت اینکه، نقش و وظیفه ی کمونیست ها این نیست که "کشتی حکومت را هدایت کنند." این وظیفه و مسئولیت به عهده ی ائتلاف گسترده ای ازچپ و بخش هرچه گسترده تری از مردم است. بحثی در این نیست که بخشی از این تعهد عظیم قطعا بردوش کمونیست هاست، اما این بدان معنی نیست که در هر سطحی از جامعه ی سوسیالیسی جانشین مشارکت توده ها شویم. کار اصلی ما تشویق فعالیت مردم و سازماندهی آنان، عمق و گسترش بخشیدن به روابط خود با سازمان های اصلی کارگران، یافتن راه حال فوری برای مشکلات مبرم، و عرضه خلاقانه و نقادانه راهکارهای مارکسیسم به ملیون ها تن از مردم سازنده ی جامعه ی جدید است که با گوشت و پوست مسائل آن را لمس کرده وبه پیش می برند. اندکی بی توجهی به دمکراسی و مبارزه علیه نژادپرستی و ستم جنسیتی جنبش سوسیالیستی را در محدوده ی بحثی سیاسی باقی نگه می دارد.

 

ما به گرایش عمیق و ظرفیت ها غیر قابل تصور میلیون ها نفر مردمی که سازنده ی جامعه ی جدیدی خواهند بود، اعتماد کامل داریم و متاسفانه این تجربه ای نبود که احزاب کشورهای سوسیالیستی سابق بدان مبادرت ورزیده باشند. موشه لووین[2]، تاریخدان برجسته ی معاصر، در آخرین کتاب خود  "قرن شوروی" می نویسد که این حزب کمونیست اتحاد شوروی نبود که قدرت دولتی را در دست داشت، بلکه بر عکس این قدرت دولتی بود که حزب را به انقیاد خود درآورده بود. این فرضیه می تواند مورد بررسی و بحث قرار گیرد، اما به نظر من حق با لووین است که می گوید حزب کمونیست اتحاد شوروی در گرداندن دستگاه های کشور نقشی گسترده و فزاینده برای خود قائل شده است.

 

بدست گرفتن تمام موقعیت های مهم در دستگاه های کشوری، صدور دستورالعمل های ایدئولوژیک که انعکاسی در عمل و سیاست های روز به روز مسئولان نمی یابد، مدیریت اقتصادی ای که از استانداردهای جهانی باز می ماند، انحصاری کردن فرایند تصمیمگیری در تمامی عرصه های زندگی اجتماعی، و برخورداری از امتیازها و درآمدهای بدون توجیه و تمامی این ها آسیب فراوانی به قدرت سیاسی و اخلاقی وارد می آورد و احساس تعلق اقتصاد و جامعه به مردم اتحاد شوروی را از بین می برد.

در چنین شرایطی، جای تعجب ندارد که هزاران  تن از کادرها در غارت دارایی های کشور سهیم شوند؟  میلیون ها نفر اعتماد خود به اتحادشوروی و سوسیالیسم را از دست بدهند؟ و جای هیچ شگفتی نیست که در سال 1991 تعداد اندکی مدافع سوسیالیسم باقی بمانند؟  این باید برای ما که راه آینده را در پیش داریم، درسی فراموش نشدنی باشد.

 

چشم اندازی بلند تر

 

من تنها خود را به "روز بعد از انقلاب" محدود کرده بودم و برخی از فرضیاتم نیاز به بازبینی هایی در سایه ی تجربه ی جدید دارد، اما بد نیست به رویای دنیای بهتری که به ما و مبارزه ی ما زندگی می بخشد بازگردم و عرایضم را با ارائه چند تصویری پایان دهم که نشان دهنده ی چگونگی سوسیالیسم در آینده در کشورماست.

در آن جامعه مورد تصور من زمینه برای استفاده از همه ی توانایی ها و مهارت های بشری فراهم می شود و کار رضایت شخصی به بار می آورد. زمان استراحت بیشتر و قابل اسثفاده تر خواهد شد. آسمان، اقیانوس، دریا، رودخانه ها و نهرها به رنگ آبی خود باز می گردند و از آلودگی عاری می شوند. محل زندگی مان پناهگاهی امن، و فضایی فرهنگی و سرسبز خواهد بود. فضاهای عمومی ما همچون کافه تریاها از مشتریان خود با غذاهای خوشمزه کاملا سالم و بهداشتی  پذیرایی می کنند، و استفاده از استراحتگاه ها و تفریح و سرگرمی به روندی عمومی در زندگی همه تبدیل می شوند. همه ابزارهای ستم و سرکوب که به مردم و کشورما آسیب می رساند، محو خواهد شد. روابط جنسی سالم جایگزین انواع بیمارگونه و فسادآمیز آن می شود. برخورداری از فرهنگ های مختلف در همه ابعاد و اشکال آن حق غیر قابل تردید هر کسی خواهد بود.

زندان ها خالی شده و مرزها غیرنظامی و باز می شوند. این زنان اند که جایزه های پی در پی نوبل علوم را خواهند برد. پنتاگون تعطیل می شود و دیگر جنگی در کار نخواهد بود. و در نهایت اینکه بهبود کامل شرایط زندگی هر فرد شرط بهبود کامل زندگی همگان خواهد بود.

 

   

 


 

[1] The Discussion of Self Determination Summed Up

[2] Moshe Lewin

 بخش ششم

بخش پنجم

بخش چهارم

 بخش سوم

بخش دوم

بخش نخست  

بازگشت به صفحه نخست                                   

Free Web Counters & Statistics