نویدنو 20/02/1398
کوبا
سرزمین انقلاب 9-10

کوبا، سرزمین انقلاب
۹
هاوانا، بانوی اشرافی
مردم کوبا پایتختشان را با حرف تعریف مونث صدا میکنند (la Habana! )
با آنکه ۵۰۰ سال (۱۵۱۸)٬از عمر این شهر میگذرد،
هنوز هم از سر روی آن شرم و رمانتیک هویداست،!
شهری که روزی محل تجمع دزدان دریایی بود و امروز عصارهی انقلاب
سوسیالیستی، هنوز هم توجه و علاقهی بسیاری را به خود جلب میکند.
شاعران و نویسندگان بسیاری شیفتهی این شهر بودهاند. ارنست همینگوی
نزدیک به بیست سال از عمر خود را اینجا سپری کرد و گرهام گرین اثر
جاسوسی/ترسناک خود را،
(“مرد
ما در هاوانا”)
تقدیم این شهر کرد.
گوشه
و
کنار کمی در هاوانا نیست که رو به تخریب و متاثر از ریزش
نباشد.
هر شهر دیگری اگر چنین وضعی داشت، بسیاری از گردشگران را وادار به دور
زدن آن میکرد. پس این کشش در چه
چیز نهفته است؟ در رقص
سالسا که مداوم کوچه و بازار را به جنبش برانگیخته،
در آبوهوای
مطبوع،
در
غرور مردسالارانه،
در صبوری
زنانه، یا از بیخیالی مردمی سرچشمهگرفته است؟ یا
مقاومت
هاواناییها
که
با همه گرفتاریها و سختی های فراوان شان، تسلیم شکست نمیشوند!؟
سالهاست
که در زندگیبخشیدن دوباره هاوانا تلاش میشود. بناهای مهم و قصرهای
نجیب زادهگان را تعمیر اساسی کردهاند و اینها نشان میدهند که اگر
پول فراوانی این مردم داشتند، شهر را چه صورت زیبایی میبخشیدند. مانند
جنوب غربی، منطقه “میرامر” ! اینجا ویلاها یا قصرهای زیبای که به
شرکتهای خارجی و سفارتخانهها داده شده است و ساختمانهایی مانند
اسمارتیس در رنگهای متنوع و
فراوان.
هاوانا با کمتر از دونیم میلیون جمعیت، مهمترین شهر سیاسی و اقتصادی
کوبا ست. مهمترین تاتر و اپرای
کشور در این شهرست.
شهر هاوانا از سه بخش بزرگ اما نابرابر شکل گرفته است؛ شهرک قدیمی
(Habana Vieja) که از سال ۱۹۸۲ یونسکو اقدام به بازسازی بناهای روبه
ویران آن کرده است، هاوانا جدید/مرکزی (cento) که در جنوب شهر قرار
دارد که بناهای مدرنی
در آنجا
ساخته شده است و بخش «ودادو» (edadoV) شهر که بیشتر هتلهای مدرن در
اینجاست.
با آنکه بخش
قدیمی
شهر از تخریب، کهنگی و ریزش شگفتی برخوردار است،
اما وجود
بارها،
کافههای
فراوان
و همچنین هتلهای
بسیار
و موزههای جالب
و رقص مداوم سالسا در خیابانها
هنوز
سبب جاذبهی گردشگری بسیاری دارد.
از سوی دیگر
چهره اصلی
و
حقیقی هاوانا دقیقن در همین قسمت نهفته است.
در عین حال
همینجاست
که ما شاهد صفهای
مردم در مقابل مغازههای کوچک با اجناسی سخت مختصر (peso Läden ) روبرو
میشویم. همینجاست
که خانههایی با یک در ورودی اما با چندین خانوار
آنهم به شکل
اشکوبی
برپاست.
همینجاست
که احتمالن ممکن است وکیلی ببینید که اوقات فراغتش را تاکسی میراند.
چون میداند
که ۳۹ پزوت کوبایی برای یک ماه زندگی کافی نیست.





کوبا، سرزمین انقلاب
۱۰
آب نارگیل از دست مهربانی
اندکی بالاتر از محل اقامتم، نبش خیابان، مساحت اندکی را شماری
خیراندیش برای پرورش گل و آموزش آن به کودکان و نوجوانان اختصاص
دادهاند. اما فروش نارگیل و آب خنکش هم شده بخشی از مشغلهی این
جماعت. با جوانک فروشنده خیلی مهربان و عجیب مودب دوست میشویم. روز
دوم است که دوستیمان گل کرده، به زور پول آب نارگیل را میستاند. آب
نارگیل یخ و اگر خواستی اصل نارگیل را هم برایت آماده میکند.
از همه جالبتر اینکه محل فعلی روزگاری نه چندان دور جای اشغال و
آهنالات بوده و اینها از همین وسایل دکوراسیون لازم اینجا را تهیه
کردهاند.
برای من جالب بود که در این کشور با آنهمه قهرمان و انقلابی یکی هم با
کاری کوچک میخواهد بیادعا کار بزرگی را از پیش ببرد. آموزش نسل آینده
و مهربانی به مردم این زمانه. بیشک این عمل بیهوده نخواهد بود.
بزرگ منشی این جوان نشان میدهد که سختی زندگی الزامن نباید انسانها
را از نیک اندیشی، بزرگ منشی و سخاوت دور کند!





|