v

نویدنو06/04/1392

 

نویدنو06/04/1392 

 

 

 

شعله های پایدار رزم در برابر ستم وسرمایه -4

نویدنو : دوستان چندی درخواست کرده اند که زندگی نامه رفقایی که دفاعیاتشان در اینجا درج می شود منتشر شود . نویدنو در تلاش برای تدارک زندگی نامه ای از این رفقا ، با مراجعه به کتاب شهیدان توده ای از انتشارات حزب توده ایران ، زندگی نامه رفقا آصف وصابر را بر گرفته است که در فایل PDF در این آدرس تقدیم خوانندگان می شود .

زندگی نامه مختصر رفقا:

صابر محمد زاده -آصف رزم دیده

 

 

آخرین دفاع رفیق آصف رزم دیده  در دادگاه تجدید نظر نظامی

 

تیمسار ریاست محترم دادگاه _ قضات ارجمند!

پرونده ام را مسلما مطالعه و بررسی کرده اید. از ابتدا تا انتهای آن تنها یک مطلب به چشم می خورد و آن اعتراف صریح من به عضویت در حزب توده ایران است. آقایان هم بدون شک در طول چند سال قضاوت به متهمینی نظیر و مشابه برخورد کرده اید ، مطالب زیادی از متهمین در رد یا قبول اتهاماتشان شنیده اید. اما آن چه را که من در این مقدمه می خواهم عرض کنم در مورد اتهام و به طور کلی در باره ی پرونده ی مربوطه نیست ، بلکه مطلبی است که نه تنها برای من متهم حتی برای خود شما قضات هم تازگی دارد و شاید تاکنون به چنین مطلبی اصولا برخورد نکرده باشید. چون اولین بار است گرفتار می شوم از کیفیت تشکیل دادگاه های نظامی و نحوه ی قضاوت آن ها واین که در مورد متهمین تا چه حد رعایت اصل بی طرفی اجرا می شود هیچ گونه اطلاعی ندارم. و آن چه را که در خارج افکار عمومی قضاوت می کرد و شنیده می شد برای من باور کردنی نبود ، زیرا عقیده ام براین بود و هنوز هم براین عقیده هستم که دادگاه باید روی اصل وظیفه ی مقدسی که برعهده دارد ، همه ی جوانب کار را بررسی کند ومتکی به خود باشد و مستقلا رای به دهد. در دادگاه بدوی با کمال تاسف چنین کیفیتی مشاهده نشد ، چون دادگاه تشکیل نگردید. زیرا حداقل رسمیت دادگاه این است که اعضای محترم دادگاه بنشینند و رسمیت جلسه را اعلام کنند . دادستان ، وکیل یا وکلای مدافع حرف خودشان را به زنند وبالاخره به متهم اجازه به دهند  حرف خود را صحیح یا ناصحیح ، مستدل یا غیر مستدل به زند. به عبارت دیگر محکمه از نظر حفظ ظاهر امرهم شده تشکیل بشود. در مورد ما چنین تشریفاتی به عمل نیامد بدین معنی روزی که ما را به عنوان طرح آخرین دفاع به دادگاه می آوردند ، اولیا ء زندان شماره 3قصر متن دفاع ما را گرفته وحتی یک کلمه ویک نامه ی چند سطری هم که ما بتوانیم با خود به دادگاه ببریم ، مقدور نبود. واین پیداست که هر یک از ما دونفر که یک کارگر ساده وحدود اطلاعات علمی ما از دبیرستان تجاوز نمی کند واهل نطق وبیان هم نیستیم چگونه و به چه ترتیب می توانیم از خود دفاع کنیم. خلاصه وقتی که وارد دادگاه شدیم ، قبل از بیان هر صحبتی جریان را به عنوان اعتراض و شکایت با رئیس دادگاه که مرجع صالحی بود ، در میان گذاشتیم و از وکیل مدافع جدا تقاضا کردیم که ترتیبی به دهد و اوراق و دفاعیه ی ما را از زندان مطالبه کند و در اختیار ما بگذارد تا قرائت بشود . ولی هیچ یک از آقایان حاضر در دادگاه کمترین حرفی نزدند و کوچک ترین ترتیب اثری به حرف من ندادند و به فاصله ی دو سه دقیقه نامه ی محکومیت ما را مانند یک حکم اداری و یک برگ ابلاغیه که قبلا حاضر و آماده شده بود توسط منشی به ما ابلاغ کردند و هر یک پی کار خود رفتند. ما هم مانند فردی متحیر کمی به در ودیوار نگاه کردیم ، ومجددا  به اقامت گاه خود یعنی زندان وارد شدیم. این بود جریان تشکیل دادگاه بدوی ما و نقش وکیل مدافع و نتیجه ی قضاوت آقایان قضات دادگاه. حال من نمی دانم آیا این جریان را می توان نام دادگاه گذاشت و بر آن رسمیت قائل شد و این محکومیت را پذیرفت یا خیر . و آیا دادگاهی که اکنون مارا دعوت کرده است در حقیقت همان دادگاه بدوی است یا خیر. باید به آن به چشم دادگاه تجدید نظر نگاه کرد . در هر حال اگر اعتراض ما مورد قبول واقع نگردید همان دادگاه بدوی تشکیل شده است که ما وظیفه ی دیگری داریم و اما اگر دادگاه تجدید نظر در حقیقت آخرین مرجع است که باید سرنوشت ما راتعیین نماید پس اجازه بفرمائید تا حرف خودمان را به تفصیل بزنیم و آن چه را که به نظر می آید به عنوان آخرین دفاع بگوئیم و سپس به انتظار صدور نتیجه ی رای بنشینیم.

در کیفر خواستی که علیه این جانب و متهم دیگر حاضر در دادگاه تنظیم شده می نویسد : بزه انتسابی به دونفر متهمان محرز و مسلم واز درجه ی جنایت می باشد. عمل آن ها منطبق است با ماده یک قانون مقدمین علیه امنیت و استقلا ل کشور و به این ترتیب ما را از سه سال تا ده سال زندان محکوم کرده اند. مقد متا باید عرض کنم که من هم مثل همه ی افراد مملکت معتقدم که نظم جامعه بدون وجود قانون مقدور و امکان پذیر نیست – وقتی که نظم نباشد همه در انتخاب راه و رسم زندگی سر گردانند. بنابراین قانون برای جامعه لازم و مقدس است . حال می خواهم بدانم که قانون وملیت و منشاء آن کجاست ؟ چگونه به وجود می آید و درچه صورتی باید اجرا شود وکیفیت اجرای آن چگونه است و چگونه باید باشد. البته قصدم این نیست که در این باب وارد کلیات مطلب بشوم و به تجزیه و تحلیل امر بپردازم. اما همین قدر می خواهم عرض کنم وقتی که می گویند هر جامعه در هر مرحله ای که قرار دارد حیات آن بر اساس قانون استوار است ، برای این است که قانون روش زندگی است واز جامعه برخاسته و همیشه و در همه حال مافوق زمام داران وحتی سلاطین است . اکثر فلاسفه می گویند که سلطان و زمام دار نه تنها مافوق قانون نیست بلکه مطیع قانون است و باز می گویند  که قانون -  قانون جامعه است و نه قانون زمام دار و نه قانون عده ای بخصوص و یا دستگاه بخصوص . امپراطوران روم حتی تصدیق می کردند که باید مطیع قانون باشند و وزن و اعتبار خود را در سایه ی قانون می جستند. حال از انواع قانون و کیفیت تصویب آن بگذریم ، می خواهیم ببینیم و بدانیم که چرا و به چه علت دسته دسته و گروه گروه از افراد مملکت ما را به ارتکاب عمل غیر قانونی ویا تخطی و تجاوز از قانون متهم می کنند . به علاوه مسئله ی اطاعت از قانون چگونه و به چه ترتیب و تا چه حدی می باشد و اصولا چرا و چه موقع مردم موظف به اجرای قانون و اطاعت از آن هستند. نظرهای زیادی در این باب است که در بحث همه ی آن ها صرف نظر می شود. خلاصه ی آن این است که عده ای در این باره می گویند مردم باید مطیع قانون باشند مگر در صورتی که قانون تصادم با قوانین بالاتر مانند قانون الهی یا فوق طبیعی که مسلما آزادی عقیده ، بیان ، قلم ، مذهب ، فلسفه و سیاست که جزء آن است داشته باشد. دسته ی دیگر عقیده دارند که قانون را باید اجرا کرد مگر در مواقعی که برحسب قضاوت جامعه ، عدم اطاعت آن ارزش بیشترو بهتری برای جامعه داشته باشد. و باعث ترقی و سعادت وبیداری جامعه باشد. مهم تر از همه ی این ها قانون موقعی باید اجرا و اطاعت گردد که وجدان باطنی افراد صحت و عدم نقص آن را تایید نماید. به عبارت دیگر وقتی که قانون مورد قبول وجدان فرد واقع نگردید و شایسته و کافی به نظر نرسید ، الزامی به اطاعت آن ندارد ومی توان آن را کان لم یکن تلقی نمود. شاد روان دکتر تقی ارانی در این باب می گوید : فقط آن قانون مقدس است که حافظ منافع توده باشد. خلاصه این که از طرف مدعیان و مجریان اجرای آن نیز لااقل محترم و معتبر شمرده شود ، و بدون تغییر و تبدیل رعایت گردد. برای روشن شدن مطلب مثالی می زنم و شاهد زنده ای را ارائه می دهم وانتظار این است که دقیقا توجه فرمائید :

همه ی شما می دانید که از سال ها قبل کشت خشخاش و به طور کلی مصرف و خرید وفروش مواد مخدر به خصوص تریاک و مشتقات آن برابر مواد قانون ممنوع اعلام شده است و باز می دانید که وارد کردن تریاک از خارج به هر نحوی از انحاء تحت هر عنوانی غیر قانونی واین کار به وسیله ی افراد عادی مقدور نیست و یک شخص نظیر من و حتی شماها قدرت ندارد ذره ای مواد مخدر از خارج وارد کند . حال به من بفرمائید تریاک به صورت کیلو ، من ، خروار وحتی تن به چه وسیله و چگونه در بین مشتی از افراد مملکت ما توزیع می گردد؟ در نتیجه زندان ها از فروشنده و خریدار و بالاخره مصرف کننده ی هروئین وغیره پر شده است ؟ مثال دیگری عرض می کنم. چندی قبل جشنی که مناسبت آن را در نظر ندارم در زندان تشکیل می شود و دادستان کل ارتش در حضور جمعی زندانی و غیر زندانی صریحا ضمن بیان مشروح خود می گوید : ما شما را به این دلیل به این جا آورده ایم و زندانی کرده ایم که دیگران ببینند و عبرت بگیرند و دنبال ماجراها و سروصداهای سیاسی نگردند. وی به سخنان خود چنین ادامه می دهد : آن دسته از زندانیان که جوان هستند وقدرتی دارند آن ها را آن قدر در زندان نگه می داریم تا پیر وعلیل و فرسوده شوند وسپس از زندان بیرون بروند. دسته ی دیگری که نسبتا پیر و سا لخورده هستند آن قدر خواهند ماند که جنازه ی آن ها از زندان خارج گردد. این حرف کاملا درست است ، به همین ترتیب از سال ها به این طرف اجرا می گردد. اما وجدانا آقای رئیس دادگاه و قضات محترم از شما که تحصیل کرده و حقوقدان هستید ، می پرسم مگر زندانی کردن افراد یا استخلاص آن ها و بالاخره استفاده از عفو و غیر آن نباید تابع قانون و آئین و مقررات خاص باشد . به من بفرمائید اگر این رویه که دادستان ارتش در پیش گرفته است و اجرا می کند ، در ست است . پس تکلیف قانون چیست. قانون چه کاره است. کجاست. چرا اجرا نمی شود. و اگر شکستن و عدم اجرای قانون جرم است ، پس چه کسی می تواند مجرم و متخلف را تحت تعقیب قانون قرار دهد. آقای رئیس دادگاه ! قضات محترم ! آیا این است معنی و ارزش واقعی وجود قانون.

موارد زیادی از این قبیل قانون شکنی ها ، بی عدالتی ها ، بی بند وباری ها در کشور ما وجود دارد که من از گفتن آن ها خود داری می کنم. زیرا خوشبختانه شما همه مال این مملکت و مربوط به این آب و خاک هستید و در جریان قرار دارید و خوب می دانید که چه می خواهم بگویم. حال برگردیم به اصل مطلب :

اولا در مورد غیر قانونی بودن دسته و جمعیتی با رویه و مرام اشتراکی : اطلاع دارید به اصطلاح قانونی که در این باب وضع شده مربوط به سال های قبل از حادثه ی 1320یعنی خرداد 1310 است که ماده ی 60قانون جزا نسخ شده و ماده ی یک و دو جانشین آن گردیده است. من این دو ماده را عینا یک بار قرائت می کنم زیرا جان مطلب در همین جاست و همه ی اسرار در همین یکی دو جمله نهفته است :

ماده 1- هرکس در ایران به هر اسم و یا عنوان دسته یا جمعیت یا شعبه جمعیتی تشکیل دهد و اداره نماید که مرام و رویه ی آن ضدیت با سلطنت مشروطه ی ایران و یا رویه یا مرام آن اشتراکی باشد ویا عضو دسته یا جمعیت یا شعبه ی جمعیتی شود که با یکی از مرام ها یا رویه های مزبور در ایران تشکیل شده باشد.  ماده 2- هر ایرانی که عضو دسته یا جمعیت یا شعبه ی جمعیتی باشد که مرام یا رویه ی آن ضدیت با سلطنت مشروطه ی ایران یا رویه ی آن اشتراکی است اگر چه جمعیت یا شعبه در خارج تشکیل شده باشد . منتهی در این مورد بخصوص که مربوط به سرنوشت من و رفیق من است اندکی بیشتر توجه فرمائید. در آن موقع همه می دانند که هسته ی اصلی سوسیالیستی و بالاخص ایدئولوژی مارکسیسم – لنینیسم به صورت یک نقطه ی کوچکی ابتدا در کشور شوروی رسید و بنیان گذاران و پیشروان این ایدئولوژی به وجود آمد. جهانیان در آن عصر بدان با دیده ی ابهام آمیزی نگاه می کردند ، جهان سرمایه داری به خصوص کشورهایی که رژیم آن بر پایه ی استعماری و امپریالیستی مستقر بود ، پیش رفت وگسترش ایدئولوژی علمی را طبعا مانع سود جوئی وسد راه خود تشخیص دادند و آشکار ا و پنهانی با آن به مبارزه برخاستند. رژیم آن زمان ایران هم خواهی نخواهی از آن ها پیروی کرد و هیئت حاکمه و حکومت های وقت که از مشتی فئودال و خوانین و شاه زادگان خواب آلود وبی اطلاع تشکیل می شد ، تصویب وطرح چنین قانونی را برای حفظ موقعیت و ادامه ی تسلط جابرانه ی خود لازم دیدند. با این ایدئولوژی که در قدم اول تمام سنن وقرار داد های ننگین تزار را در مورد ایران لغو کرد و زیر پا گذاشت با دیده ی شک و تردید نگاه می کرد. اما امروز تئوری مارکسیسم – لنینیسم به صورت یک پدیده ی جهانی در آمده که دنیای دور ونزدیک وملل پیشرفته ودر حال رشد با آغوش باز آن را می پذیرند ویکی بعد از دیگری به آن می گروند. تنها در کشور اتحاد  جماهیر شوروی و چین بیش از 900 میلیون نفر به فاصله ی کوتاهی به آن گرویده واز آن پیروی می نمایند. آیا اصولا صحیح به نظر می رسد که ما در چنین عصر و زمانی نسبت به مارکسیسم مانند نیم قرن قبل فکر کنیم و با دیده ی 50سال پیش بدان بنگریم. و پیروان آن را متهم کنیم به این که اقدام بر علیه امنیت و استقلا ل کشور خود می کنند . مگر این ها همان پیروان مکتب مارکسیسم – لنینیسم نبودند و نیستند که برای حفظ آزادی و استقلال کشور خود ونیز رهائی دیگر کشور ها از ستم فاشیسم در برابر هجوم وحشیانه ی ارتش هیتلری سینه سپر کردند و میلیون ها تلفات دادند. درست توجه فرمائید در کشورهائی که پس از جنگ دوم  جهانی تاکنون زنجیر بیرحمانه ی استعمار را یکی پس از دیگری گسسته و به استقلال نائل آمده اند ، در صف مقدم آن ها چه کسانی قرار دارد. شیفتگان آزادی و پیش روان نهضت های ملی در اکثر کشور های تازه استقلال یافته چه کسانی هستند. در الجزیره ، کره ، عراق ، کنگو و هم اکنون در ویتنام چه کسانی در برابر نیروی مهاجم امپریالیسم آمریکا با آن سلاح مدرن و وحشت زا به خاطر آزادی و استقلال کشور خود شجاعانه می ایستند و جان شیرین خود را در کف دست گذاشته در خون خود غوطه می خورند. واقعا بی انصافی نیست اگر کسی بخواهد آن ها را متهم به اختلال در امنیت کشور نماید. حال برگردیم  در مورد اتهام خودمان. می گویند عضو حزبی هستم که منحله وغیر قانونی اعلام شده است. باید بدانیم که چرا حزب توده ایران منحله و غیر قانونی اعلام شده و چه کسانی این کار را کرده اند. بد نیست شما هم به این واقعیت توجه فرمائید . باز برای این که وارد جزئیات مطلب نشوم و مطلب به طول نیانجامد از ذکر تاریخچه ی کیفیت مبارزات ملی و نقشی را که حزب ما در بیدار کردن مردم و به وجود آوردن جنبش های ضد امپریالیستی داشته است صرف نظر می کنم و وارد جزئیات امر نمی شوم ، اما همه ی ما خوب به خاطر داریم که حزب توده ایران در بین قشرهای مختلف مملکت ما ریشه دوانده است و بر خلاف میل باطنی و علیرغم کار شکنی ها و سم پاشی ها ی دشمنان خارجی و عمال داخلی آن ها در سال های قبل از 1327 به تدریج داشت اوج می گرفت و به خصوص مبارزات ضد امپریالیستی و شعارهای صلح جویانه ی آن را مردم همه پذیرفته بودند. برای این که بهانه ای به منظور جلو گیری از توسعه ی آن بدست آورند درسال 1327 حادثه ی 15 بهمن را به وجود آوردند ، و روشن است که حزب ما هرگز در صدد به وجود آوردن چنین صحنه هائی نبوده واز این قبیل حوادث به طور کلی نفرت داشته است. بر همه روشن است که حادثه آفرینی و کودتا سازی از نظر حزب ما همیشه مردود بوده است. به هر حال خوشبختانه  حوادث بعدی به خوبی پرده از روی راز و معما برداشت. تا جائی که رئیس مملکت در یکی از سخنرانی های خود به صراحت اشاره می کند که همسر ضارب من در سفارت انگلیس کار می کرده است و انتساب فرد ضارب و سوء قصد به سازمان های غیر حزب توده ایران بعدها مسلم می شود. در خلال این جریان وزیر کشور وقت که همه ی افراد مملکت به خوبی او را می شناسند و به خصوصیاتش تا حد زیادی واقف هستند ، طرحی در هیئت وزرا می برد وبرای جلب رضایت اربابان خود ، حزب توده ایران را منحله و غیر قانونی اعلام می دارد. اما با وجود این در پیش رفت و توسعه ی حزب کمترین اثری نمی کند و حزب همچنان پایگاه خود را در میان مردم حفظ می نماید. کودتای نظامی سال 1332 نقشه سال 1327 را تکمیل می کند. متعاقب آن کشتار شدید به راه می اندازند . چقدر خوب است که شما خودتان نتیجه ی آن کشتار را بررسی کنید و اندکی تعمق نمائید و ببینید در بین افکار عمومی چه اثری گذاشته است. و چگونه عاملین آن کشتار ، امروز به اتهام تجاوز به جان و مال و ناموس مردم ونیز تنظیم گزارش های خلاف واقع تحت تعقیب قرار گرفته و اموال آن ها مصادره می گردد و به عده ای از آن ها نیز از طرف مردم عنوان آیشمن لقب داده شده است. از این بگذریم ، از طرف دیگر حزب هم چنان به کارش ادامه می دهد و پیروان آن بتدریج عمیق تر و مومن تر به آن می گروند. بررسی اجمالی سازمان هائی که از سال 1332 تاکنون هیچ یک از دولت های وقت و حتی مجلسین شورا و سنا که همه از کیفیت انتخابات و تشکیل آن اطلاع دارید ، در مورد انحلال و غیر قانونی بودن حزب توده ایران کمترین اظهار نظری نکرده اند. در تعجبم از این که تصویب نامه ی هیئت وزرا در سال 1327 آن هم با آن کیفیتی که به اختصار عرض شد چرا باید به منزله ی آیه ی آسمانی تلقی گردد و تا دنیا باقی است باید به قدرت خود معتبر باقی به ماند. آیا مراجع و مقامات عالی تر و معتبر تر از آن تاریخ تاکنون به وجود نیامده که در باره ی انحلال و غیر قانونی بودن حزب توده ایران نظر بدهد. یا لااقل آن تصویب نامه را تایید نماید. گذشته از آن این چه تصویب نامه ی قانونی است که تاکنون هیچ کس بدان توجه نکرده و مورد قبول هیچ کس واقع نشده وفقط کلمه ی منحله و غیر قانونی به صورت عادت و معمول ،  بر زبان ها جاری می شود. حال من می خواهم ببینم چه کسانی اصولا سنگ غیر قانونی بودن حزب توده ایران را به سینه می زنند و چه گونه بدین ترتیب فقط منافع و اغراض شخصی خود را تامین می نمایند. قبل از همه ی آن ها سازمان امنیت در این کار پافشاری دارد. این سازمان عریض وطویل نه تنها در مورد حزب توده ایران بلکه در مورد هر سازمان ملی و میهنی دیگر پرونده سازی می کند. سالیلن درازی است که در راه مظنون تراشی کار می کند ، هرکس را با چشم سوء ظن می نگرد و با توجیهات عجیب و غریب خود هزاران بیگناه را با خاک و دودمانشان را بر باد داده است. با صرف بودجه ی بی حسابی که در اختیار دارد برای جاسوسی ، وحشتی بی سابقه در کشور ایجاد کرده به طوری که دونفر دوست نزدیک به هم جرئت ندارند با یک دیگر آهسته حرف بزنند . کار جاسوسی و تفتیش  افکار و عقاید تا حدی بالا گرفته که پدر قادر نیست گرفتاری های روزمره ی خود را با پسر در میان گذارد. سازمان امنیت همان کانون فجایعی است که به موسسه ی تفتیش و کنترل عقاید قرون وسطائی بیشتر شباهت دارد.

من می خواهم از شما بپرسم که آیا اظهارات انتقاد آمیز چند جوان دانشجو ، چند کاسب ، چند کار گر ، چند کشاورز و جمع شدن آن ها به دور هم قیام بر علیه یک حکومت می تواند محسوب شود و صدمه به استقلال کشور وارد آورد. قانون ، عدالت ، وجدان ، حقیقت ،  کجا حکم می کند که آن ها گروه گروه ، دسته دسته ، از طبقات مختلف مردم را به جرم آزادی خواهی و به گناه این که با استعما ر مبارزه می کنند و یا افکار و تمایلات دموکراتیک دارند و بالاخره صاحب عقیده ی مستقل و مشخصی هستند ، ویا از یک ایدئولوژی خاصی متابعت می کنند ، به شکنجه گاه ها و زندان ها بکشانند و سال ها در آن جا نگهدارند و سپس به صورت فردی معلول و دودمان بر باد رفته رهایشان سازند و تازه مانند سایه همیشه در تعقیبشان باشند. در کجای این مملکت شما کوچک ترین اثری از دموکراسی و آزادی می بینید. آیا نامی از  به اصطلاح آزادی جز در روزنامه ی مزدور ویک دستگاه تبلیغاتی رادیو ، در جای دیگری می شنوید.  چرا آقایا  ن روحانیون حتی برای انجام فرائض دینی نمی توانند در گوشه ی مسجد دور هم جمع شوند.  از بعد از حادثه ی مرداد 1332 تاکنون چه وقت مردم این مملکت  توانسته اند در انتخاب سرنوشت خود ، در انتخاب نمایندگان مجلسین و حتی در انتخاب نمایندگان انجمن های محلی کوچک ترین مداخله ای داشته باشند و بتوانند اظهار نظر نمایند. همه ی شما جریان ساختگی کنگره ی آزاد زنان و آزاد مردان را خوب می دانید که در انتخاب مجلس در ادوار گذشته و دوره ی حاضر تا چه حد اراده ی مردم مداخله داشته است. چه قدر خوب است از وکلای فعلی حدود و ثغور و کیفیت و بالاخره وضع جغرافیایی حوزه انتخابشان را سئوال بفرمائید. از خود مردم بپرسید وکیل شما کیست . کجائی است . وچگونه آدمی است. این ها است نمونه ی آزادی در کشور ما ، اینهاست که مردم را از اجرای قانون و اطاعت از آن باز می دارد. چرا راه دوری برویم ، در همین دادگاه حاضر آیا  آن  چه که قانون گفته است در باره ی ما رعایت می شود. چه کسی صلاحیت دادگاه را تصویب می کند . هیئت منصفه کو ، که در قانون به صراحت از حضور آن در دادگاه صحبت شده. وکلای مدافع ما کجا هستند. برای ما دو نفر کارگر ساده و به اصطلاح متهم ردیف 1 و ردیف 2 وکیل تسخیری انتخاب کرده اند. وکیلی که در دادگاه دربسته ی نظامی شرکت می کند پیداست که روی او هزار بار مطالعه شده است و از محک و محک های مختلف گذشته ، معذالک وقتی که در باره پرونده و نحوه ی دفاع با ایشان صحبت  کردم ، در جوابم گفتند که من از دفاع قانونی معذورم. پرسیدم : پس وظیفه ی وکالت را چگونه و به چه ترتیب انجام خواهی داد. گفت : چند دقیقه ای می نشینیم و پی کار می روم. این است مفهوم آزادی در کشور ما ، این است آن آزادی که حتی وکیل مدافع از دفاع قانونی وحشت دارد. وکیل که جرئت ابراز مطلب ندارد ، از مطبوعات و جراید و تماشاچی و وجود هیئت منصفه هم خبری نیست ، از دو کارگر ساده هم کاری ساخته نیست ، پس چه کسی باید جواب ادعا نامه ی دادستان را بدهد. چه کسی باید به دادستان بگوید که عضویت در حزبی که مبانی ایدئولوژی دارد ، حزبی که تا اعماق فکر مردم برای خود جا باز کرده است ، حزبی که تنها دستگیره و پایگاه مبارزه با امپریالیسم خون آشام بین المللی است ، حزبی که به خاطر آزادی طبقه ی کارگر و اصناف و احقاق حقوق اجتماعی و برای ریشه کردن سیستم فئودالی و خان خانی صدها و هزار ها قربانی داده ، جرم نیست ، گناه نیست ، کیفر و مجازات ندارد . آقایان محترم ! مراجع قضائی و حقوق دانان بزرگ  ، دیگر در برابرجرم  معین مجازات معین تعیین نمی کنند. شما در برابر جرم مجهول ، می خواهید برای ما مجازات تععیین کنید و حتی به علل و جهت آن هم توجهی ندارید. مگر حزب توده ایران چه گفته است ، چه می گوید و چه می خواهد بکند که عضویت در آن جرم است ، وطن فروشی است ، بیگانه پرستی است و مخالف با استقلال و امنیت کشور است. حزب توده ایران از همان آغاز تشکیل خود تاکنون همیشه گفته است و می گوید با کشور اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی که بیش از دو هزار و چند صد کیلومتر با ما مرز مشترک دارد باید دوست بود ، احترام متقابل به وجود آورد. حزب توده ایران می گوید دوستی با کشورها و ملل پیش رفته و نیرومند جهان که در راه صلح و دموکراسی گام بر می دارند ، ضامن بقا و استقلال ملت ایران است . و طرد امپریالیسم خارجی و عمال داخلی آن ضامن استقلال ماست. تجربه و حوادث سال های اخیر خوشبختانه نشان داده است که هر متجاوزی که جسارت کند روی یکی از کشورهای خواستار دموکراسی دست بلند کند ، پاسخ شایسته ای از دوستان آن دریافت خواهد داشت. ما امروز دیگر در دیده ی اندیشه ی خود جهانی از افتخار و شادمانی می بینیم ، جهانی که در آن اندیشه وسعت می پذیرد و ناامیدی به امید می انجامد وبه  بهانه ی این که عملی به فلان یا بهمان هدف بی مقدار آسیب می رساند  ، به عنوان عملی جنایت بار محکوم نمی شود. آیا منصفانه است در چنین عصری ما را که هدفی جز وطن دوستی نداریم به نام وطن فروشی ، خیانت ، اجنبی پرستی و مخل آسایش مردم و استقلال مملکت تحت تعقیب قرار دهید و کار ما را به دادگاه بکشانید. آیا این است مفهوم ماده 22 اعلامیه ی حقوق بشر که می گوید : هر کس به عنوان عضو اجتماع حق امنیت اجتماعی دارد . و باز در ماده 11 همین اعلامیه می گوید : آزادی فکر و عقیده یکی از حقوق گران بهای بشری است. هرکس مجاز است که آزادانه هرچه می خواهد بگوید ، بنویسد و طبع کند. مگر نه این است که ایران عضو سازمان ملل متحد و اجرای مفاد اعلامیه ی حقوق بشر را تعهد و ذیل آن را امضا کرده است. چرا به جای این که بتوانیم آزادانه به نشر عقاید خود بپردازیم ، با هزار ترس و وحشت اطاق مخروبه ای در گوشه ای اختیار کنیم و تازه مانند سپاه خصم عده ای بریزند تارو پود ما را برباد دهند و مشتی حروف و وسائل انتشارات ما را به غارت ببرند. می گویند اصل هر ملتی در قدرت اوست ، هیچ هیئت و هیچ فردی نمی تواند اعمال قدرت و حاکمیتی در مملکت بکند مگر آن که مخصوصا از جانب ملت مجاز باشد. شما که متکی به قانون هستید و با ما به استناد قانون رفتار می کنید چرا یک جانبه قضاوت می کنید. آیا هرگز از این هیئت و افرادیکه شبانه و گاه بی گاه به خانه های مسکونی مردم می ریزند ، زن و بچه های آن ها را مضطرب می کنند ، و افراد را از آغوش خانواده چشم بسته و دست بسته می ربایند و به شکنجه گاه های انفرادی می کشانند و اموالشان را به غارت می برند ، هرگز پرسیده اید که از جانب کدام ملت چنین حق و اختیاری به آن ها داده شده است. چه وقت از جانب مجاز به این کار شده اند. من هم قوانین و مقررات جاریه ی مملکت ، و همه ی امور مربوط به سازمان ملل و کلیه ی مفاد اعلامیه ی حقوق بشر را مکرر خوانده ام. سوگند به حقیقت که هیچ یک از آن ها را مسئولین امور و صاحبان زور و قدرت اجرا و رعایت نمی کنند. در هیچ جائی از دنیا ، در هیچ رژیمی با افراد یک مملکت تا این حد به سختی و خشونت و غیر قانونی رفتار نمی کنند. قانون و مقررات به منزله ی یک قطعه ی لاستیک در دست مشتی از متنفذین و ثروت مندان قرار گرفته و به هر نحو که بخواهند و به هر طریق که منافعشان ایجاب نماید ، می کشند. آزادی طبقه ی کارگر و وجود کار در مملکت ، وجود احزاب مختلف ، آزادی مطبوعات ، آزادی انتخابات ، توجه به قشرهای مختلف زحمت کشان مملکت ، همه و همه ی این ها به شوخی و تعارف بیشتر شباهت دارد. از حدود حرف و مجامله هرگز تجاوز نمی کند. آیا وجود چنین اوضاع و احوالی نمی تواند و نمی باید محرک و مشوق من و دیگران بشود که به نهضت های دموکراتیک یعنی به سازمان های وابسته به حزب توده ایران بگرویم وبه آن عشق بورزیم و نسبت بدان وفادار باشیم. در بازجوئی از من می پرسند که چرا گفته ام حزب توده ایران رسالت تاریخی دارد و چرا به آن گرویده ام و حتی در ادعا نامه ، به اظهار من به صورت یک سند جرم تکیه شده و مرا در ردیف مجرمین جنائی قرار داده اند. اولا من می خواهم بدانم که چرا اساسا در قانون مجازات عمومی ایران فعالیت هائی که بر مبنای ایدئولوژی مارکسیسم – لنینیسم استوار است به عبار ت ساده تر تشکیل مجامع دموکراتیک را به چه مناسبت جرم شناخته اند و برای آن ها مجازات سخت و سنگین در ردیف جرائم جنائی قائل شده اند. واین خود تاسف آور است که پیروان چنین مکتبی را متهم به وطن فروشی و اجنبی پرستی و جاسوسی می کنند. وقتی که به این سلسله مطالب و اتهامات بر می خوریم واقعا برای من این شک پیش می آید که تمام مردم  اتحاد شوروی ، جمهوری خلق چین ، ملل کشور های سوسیالیستی و حتی عده ی کثیری از مردم فرانسه ، ایتالیا و دیگر کشور هائی که به سوسیالیسم گرویده اند باید جاسوس و اجنبی پرست باشند . ومن نمی دانم این انسان های مترقی و پیشرفته با جهان بینی علمی به نفع چه کشوری جاسوسی می کنند و کدام اجنبی را می پرستند. به نظر من که یک عضو ساده ی حزب بیش نیستم و نمی دانم اصولا فعالیت های ناچیزم مورد قبول پیش گاه حزب و مکتبم واقع بشود یا نشود ، حزب توده ایران به فعالیت خود ادامه می دهد و خواهد داد وتنها حزبی است که به قشرهای زیرین جامعه وابستگی دارد. حزب توده ایران حزب طبقات زحمت کش یعنی کارگران ، دهقانان ، پیشه وران و روشنفکران آزادی خواه است. بنا براین ،  طبقه ی کارگر که من هم فردی وابسته به آن هستم با سلاح علمی جهان بینی مارکسیسم – لنینیسم مجهز شده و طبعا در این راه تجارب با ارزش ملت هائی که با به کار بستن این جهان بینی رژیم سوسیالیستی در کشور خود به وجود آورده اند و طبعا کشور شوروی پایگاه و در راس همه ی آن ها قرار دارد ، به کار می بندد و از آن سرمشق می گیرد. در زمینه ی سیاست خارجی حزب ما همواره طرف دار همکاری دوستانه با کلیه ی کشورها ی آزادی خواه براساس تساوی حقوق ملل وحفظ  صلح جهان بوده است. چنان چه بیرون کشیدن کشورها از اردوی جنگ و تجاوز و کشتار و پیوستن به جبهه ی صلح و دموکراسی جزو اهم برنامه ها و شعارهای حزب ما بوده است. در زمینه ی سیاست داخلی ، اولین بار جمعیت ملی مبارزه با استعمار که امروز در تمام دنیا حتی در بین کوچک ترین و عقب افتاده ترین ملل اوج گرفته است ، سازمان زنان ، مداخله  دادن زنان در امور جاری کشور ، تساوی حقوق زن و مرد ، جمعیت ایرانی طرف دار صلح ، جمعیت حمایت کودک ، همه به وسیله ی حزب ما به وجود آمده و پایه گذاری شده است. مگر حزب توده ایران نبود که از آغاز تشکیل حزب همیشه گفته است و می گوید قروض دهقانان به مالکین بزرگ ارضی را لغو کنید ، زمین های فئودال های بزرگ را ، مالکین عمده و خوانین را بدون استثنا و بلا عوض در بین کشاورزان بی زمین و کم زمین تقسیم کنید و وسائل کشاورزی کافی در اختیارشان بگذارید. مگر حزب توده ایران نبود که می گفت به اعمال خود سرانه ی برخی مامورین و متصدیان امور خاتمه دهید ودستگاه های اداری و دولتی را از وجود عناصر ناصالح ، سود جو و متجاوز به حقوق و نوامیس ملت تصفیه کنید. چرا امروز بختیار ها را که مانند مرغ از قفس پریده اند ، دنبال می کنید . اعمال و افعال آن ها را در جراید منعکس می کنید. سال ها پیش از این حزب توده ایران پرده از این راز ها برداشت. تنها گوش شنوا وجود نداشت و از روزنامه اطلاعات دستور توقیف اموال سپهبد بختیار صادر شد. سپهبد باز نشسته تیمور بختیار به اتهام انحراف ، سود جوئی و تجاوز به حقوق وناموس مردم محاکمه خواهد شد. ضمن صدور یک اعلامیه ی رسمی اداره ی دادرسی نیروهای مسلح شاهنشاهی اعلام داشت که دستور بازداشت و ضبط کلیه ی اموال بختیار داده شده است. متن اعلامیه بدین شرح است : اطلاعیه ی اداره ی دادرسی نیروهای مسلح شاهنشاهی – ضمن بررسی پرونده ها وسوابق موجود در شعب باز پرسی دادستانی ارتش معلوم شد که سپهبد باز نشسته تیمور بختیار که زمانی حساس ترین  مشاغل را در این کشور به عهده داشته واز هر گونه نعمات این کشور بهره مند شده ، شخص منحرف ، استفاده جو ، متجاوز به حقوق و نوامیس اشخاص بوده واز طریق نامشروع اندوخته های بی کرانی به دست آورده است. با توجه به اقدامات اصلاحی و انقلابی مملکت که تحت رهبری شاهنشاه آریامهر در سال های اخیر صورت گرفته است ، بدون هیچ گونه ملاحظه و تبعیض کسانی که به نحوی از انحا ء علیه مصالح و منافع عمومی ملت و مملکت اقدام نموده باشند ، تحت تعقیب قرار گرفته و به کیفر خواهند رسید. لذا دادستانی ارتش ضمن جمع آوری دلایل و مدارک کافی که تماما حاکی از اقدامات سود جویانه و خلاف قانون سپهبد باز نشسته تیمور بختیار بوده و معلوم گردیده که وی ضمن تقدیم گزارشات خلاف واقع برای تامین منافع نامشروع شخص خود از انجام هیچ گونه اقدامی فرو گذار نکرده است . بدین لحاظ دستور بازداشت کلیه ی اموال نامبرده صادر و پرونده ی متشکله مراحل قانونی خود را طی و به کلیه ی اتهامات منتسب به او در دادگاه رسیدگی و جریان امر به موقع به استحضار ملت خواهد رسید.

در هر صورت بر ما طبقه ی کارگر مسلم است که ترقی و سعادت ملت و رفاه ملت عزیز ایران فقط در سایه ی یک رژیم دموکراسی حقیقی و حکومت مردم بر مردم که حزب ما مجری و به ثمر رساننده ی آن است ، مقدور خواهد بود. رژیم دیکتاتوری و سلب اراده و اختیار ملت فقط به نفع طبقه ی حاکمه و به نفع ارتجاع و بالاخره به سود و دلخواه امپریالیسم است و بس. دست ما رادر اداره ی امور مملکتمان باز بگذارید ، ما را بی سبب متهم به بیگانه پرستی نکنید. توسعه ی زندان ها و زندانی کردن بی سبب افراد به نفع شما و هیچ کس نیست. ما عشقی جز وطن و سعادت ملت خویش نداریم. ما می خواهیم وطن ما به تمام معنی واز هرجهت مستقل و آزاد باشد. می خواهیم مداخلات بیگانگان در کشور ما به هر نحوی و به هر عنوان و بهانه ای که صورت می گیرد ، قطع گردد. درست توجه کنید در کیفیت کنونی و اوضاع فعلی جهان از این وضع رقت باری که مردم مملکت ما دارند چه کسی و چه کسانی سود می برند، از مشتی مردم گرسنه و بی کار ، از مشتی مردم مسلوب الاختیار چه اسراری در کار است که وضع ملت عزیز ما را به چنین نحوه ی تاسف آوری بکشانند.

بگذارید ملت ما از مزایای آزادی و آزادگی برخوردار باشد. بگذارید ملت در راه استقلال وطنشان سر وجان فدا کنند. محو آثار دموکراسی ، انهدام نهضت های مترقی و سازمان های ملی و بالاخره تار و مار کردن هر نوع جنبش که رنگ و سیمای ملی داشته باشد به نفع هیچ کس نیست به جز امپریالیسم.

دیگر عرضی ندارم

 

شعله های پایدار رزم در برابر ستم وسرمایه -3

شعله های پایدار رزم در برابر ستم وسرمایه -2

شعله های پایدار رزم در برابر ستم وسرمایه -1

 

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi

بازگشت به صفحه نخست         

         

free hit counter