نویدنو08/08/1400
چاپ مطلب
چشم انداز صلح چیست؟
گفت وگو
با ابی مارتین- ترجمه : ف. برنا

رویدادها با سرعت بیشتری در حال شکل گیری هستند. با تشدید نگران کننده
تنش ها در سراسر جهان، ما به دنبال معتبرترین و مشهورترین رهبران فکری
خود برای ارزیابی صادقانه سیاست خارجی و نظامی ایالات متحده هستیم، تا
جدیدترین افکار و بینشهای خود را ارائه دهند. ما میدانیم که آنها
ایدههایی برای بهبود چشم انداز صلح دارند.
ابی مارتین روزنامهنگار، مجری تلویزیونی و فعال آمریکایی است. او به
ایجاد وب سایت
روزنامهنگاری شهروندی
"مدیا روتز" کمک کرد و در هیئت مدیره بنیاد آزادی رسانه که "پروژه
سانسور شده"
را مدیریت میکند، خدمت میکند.
او از 2012 تا 2015 مجری "بریکینگ
د ست"
(شکستن مجموعه) در شبکه "آر-تی
امریکا"
، مورد حمایت دولت روسیه بود. و سپس پرونده های امپراطور "دِ اِمپایر
فایلز" را در همان سال به عنوان مستند تحقیقی و مجموعه مصاحبه در "تِلِه
سور"
راه اندازی کرد،که بعدها به عنوان یک سریال اینترنتی منتشر شد. در سال
2019، او فیلم مستند "پروندههای امپراتوری : غزه برای آزادی میجنگد"
را منتشر کرد. او به عنوان فیلمساز و روزنامه نگار مستقل، بهکار خود
در مخالفت با امپریالیسم و ترویج صلح ادامه میدهد.
ما از اینکه او وقت گذاشت و با ما گفتگو کرد و نظرات خود را با ما به
اشتراک گذاشت بسیار مفتخریم. پاسخهای او را در ادامه دقیقاً همانگونه
که خود او بیان کرده است می آوریم.
سوالات، اینجا فلسفی یا انتزاعی نیستند. آنها بر واقعیتِ کشمکشهای
قدرتهای بینالمللی دقیقا همانگونه که رخ میدهند، تمرکز میکنند.
آنها بهطور مستقیم به نقش ایالات متحده در افزایش تنشها و توانایی
آن در کاهش تنشها میپردازند. ما همچنین نقش شهروندان عادی را در
تأثیر بر روابط ایالات متحده با بقیه جامعه جهانی بررسی میکنیم.
و این سخنانی است که ابی مارتین گفته است.
بولتن دانشمندان اتمی اخیرا عقربههای ساعت قیامت را 100 ثانیه قبل از
نیمه شب قرار داده است. نیمه شب به معنای جنگ تمام عیار، احتمالا
هولوکاست هستهای است. این نزدیکترین چیزی است که تاکنون بوده است. آیا
با این ارزیابی وحشتناک موافق هستید؟
منفجر شدنِ تنها یک درصد ناچیز از زرادخانه هستهای جهان، اثرات فاجعه
باری خواهد داشت و ما را به سمت یک زمستان هستهای سوق میدهد که در
نهایت میتواند به زندگی انسان روی زمین پایان دهد. بمبهای هیدروژنی
تا هزار برابر قویتر از بمبهایی هستند که هیروشیما و ناکازاکی را
نابود کردند و ایالات متحده هزاران از این بمبها رادر اختیار دارد.
رویارویی با این واقعیت که جنگ هستهای یک تهدید دوردست دوران جنگ سرد
نیست، بلکه یک احتمال قوی در آیندهی نزدیک مااست، بسیار هراسانگیز
است. هر کشور مسلح هسته ای به دلیل بیکفایتی یا جنگطلبی، میتواند
این مارپیچ مرگ را آغاز کند.
در حال حاضر ما با یک بحران زیست محیطی بیسابقه روبرو هستیم که نیاز
به همکاری جهانی دارد. ایالات متحده به جای تبدیل شدن به یک رهبر برای
کاهش و از بین بردن سلاح های هستهای، بیش از یک تریلیون دلار برای
مدرن کردن زرادخانه هستهای خود هزینه میکند. ایالات متحده، علیرغم
امضای معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای، صدها مورد دیگر (سلاحهای
هسته ای) را خریداری میکند. در ماه فوریه، دولت بایدن قراردادی را با
نورث روپ گرومن برای 600 سلاح هستهای جدید، بدون هیچ دلیلی جز برای
نوسازی زرادخانههای صنایع دفاع،
منعقدکرد.
نسخههای سیاست اتاق فکر واشنگتن دی سی در مورد سلاحهای هستهای توسط
همان شرکتهای تسلیحاتی حمایت میشوند که به خاطر توصیههایشان با
قراردادهای پرسود پاداش میگیرند، که همیشه منجر به نظامیسازی بیشتر
میشود. ما باید راهبردی(استراتژی) را که چگونه میتوانیم در دنیایی
فراتر از سلاحهای هستهای زندگی کنیم داشته باشیم ، زیرا تا زمانی که
این سلاحها وجود دارند، هرگز صلح برقرار نخواهد شد.
ایالات متحده همیشه خود را به عنوان بزرگترین نیروی روی کره زمین برای
صلح، عدالت، حقوق بشر، برابری نژادی و غیره نشان میدهد. نظرسنجیها به
ما میگوید که اکثر کشورهای دیگر در واقع ایالات متحده را بزرگترین
تهدید برای ثبات میدانند. به نظر شما حقیقت اینجا چیست؟
آدم فقط باید ایالات متحده را رهاکند و با مردم کشورهای دیگر، به ویژه
بامردم کشورهایی که مدتها تحت انقیاد ایالات متحده بودند صحبت کندتا
ببینید این ایده واقعاً چقدر درست است.ایالات متحده یک امپراتوری جهانی
است که نظم جهانی خود را از طریق نیروی نظامی تحمیل میکند.
پژوهش جدیدی
نشان میدهد که عملیات "ضدتروریسم" ایالات متحده تنها در سه سال گذشته
در 83 کشور فعال بوده است. این کار را نه برای گسترش «دموکراسی» یا
«حقوق بشر» - ادعای مضحک برای الیگارشی که میزبان بزرگترین جمعیت
زندانی است - بلکه برای استخراج منابع و محافظت از سرمایه انجام
میدهد.
هرچه که ایالات متحده دیکته کند، همکاران جوانش از این کار پیروی
میکنند و بقیه مجازات خشمگین کردن جانور را میدانند – تحریمهای
نسلکشی، کودتا، تهاجمات و کمپینهای بمبگذاری. این اقدامات مجرمانه
به یک رسانه شرکتی سازگار بستگی دارد که آنها را برای عموم خوشایند
میکند. اما برای کسانی که تحت تحریمها و بمبها زندگی میکنند، واضح
است که تهدید واقعی کیست.
در اینجا مسئله اول مرغ یا تخم مرغ وجود دارد: ایالات متحده روسیه و
چین را به گسترش سریع توانمندیهای نظامی خود متهم میکند و ادعا
میکند که موضع گیری و افزایش تسلیحات آن پاسخی به دشمنان متخاصم خود،
روسیه و چین است. هم روسیه و هم چین ادعا میکنند که صرفاً به ارعاب و
تهدیدات نظامی ناشی از ایالات متحده پاسخ میدهند. نظر شما چیست؟ آیا
روسیه و چین جاهطلبیهای امپریالیستی دارند یا فقط سعی میکنند از خود
در برابر آنچه که ارتش ایالات متحده تهاجمی فزاینده میدانند دفاع
کنند؟
ارتش ایالات متحده بزرگتر و پرهزینهتر از مجموع ده کشور بعدی است.
این کاملاً پوچ است که فکر کنیم این روسیه یا چین هستند، نه ایالات
متحده که صحنه جهانی را از نظر نظامی آماده میکنند. به عنوان مثال،
هنگامی که ایالات متحده معاهده بینالمللی در مورد فضا را برای ایجاد
نیروی فضایی نقض کرد، روسیه با
اعلام
اینکه دفاع فضایی خود را برای آماده شدن برای برنامههای ایالاتمتحده
دنبال میکند، واکنش نشان داد. تقریباً هر اندیشکدهای که بر سیاست
ایالاتمتحده تأثیر میگذارد، چین را تحت رقابت قدرتهای بزرگ قرار
داده است و تصریح کرده است که روسیه و چین باید به جای خاورمیانه،
کانون نظامی باشند. اکثر سناریوهای سیاسی ترسیم شده ازسوی آنها به
جنگ تمام عیار ختم میشود، چیزی که فاجعه بار و کاملاً غیر ضروری خواهد
بود.
اگرچه هر دو کشور به وضوح جاهطلبیهای ژئوپلیتیک استراتژیک دارند، اما
روسیه و چین دراهداف امپریالیستی ایالات متحده برای هژمونی جهانی سهیم
نیستند. چین نفوذ خود را از طریق تولید و سرمایه گذاریهای مالی گسترش
میدهد، اما تنها یک پایگاه نظامی در جیبوتی دارد. وقتی شما این را با
نزدیک به 1000 پایگاه ایالات متحده که زمین را پر از زباله میکند
مقایسه میکنید، این تصور که ایالاتمتحده به صورت تدافعی عمل میکند
خنده دار است.
ایالات متحده همیشه جاه طلبیهای امپریالیستی خود را انکار میکند.
اکثر کارشناسان بیطرف میگویند که با هر معیار عینی، ایالات متحده یک
امپراتوری است - در واقع قدرتمندترین امپراتوری گسترده در تاریخ. آیا
ایالات متحده باید یک امپراتوری باشد تا در جهان موفق باشد و به طور
مؤثر از شهروندان خود محافظت کند و به آنها خدمت کند؟
ایالات متحده نه تنها یک امپراتوری است، بلکه بزرگترین و قدرتمندترین
امپراتوری است که جهان تا به حال دیده است. این کشور دارای 800 پایگاه
نظامی در بیش از 70 کشور جهان است و از طریق تحریم و جنگ، دیگر کشورها
را تابع اراده خود میکند. تنها در آمریکای لاتین بیش از 50 بار برای
براندازی فرآیندهای دموکراتیک مداخله کرده است. ایالات متحده در حفاظت
و خدمت به شهروندان خود مؤثر نیست، بنابراین برای توجیه این حضور نظامی
جهانی و خشونت روزانه هیچ پایه اخلاقی وجود ندارد. ایالات متحده تنها
زمانی موفق است که به کنترل و تسلط به عنوان یک امتیاز موفقیت نگاه
کنید.
موجودیت سیستمی که (امریکا) از آن حمایت میکند برای آن است که به
منافع افراد بسیار کمی، که هر سال به استخر کوچکتری تبدیل میشود خدمت
کند، در حالی که اکثریت قریب به اتفاق مردم در پایینترین سطح از
مرگهای قابل پیشگیری رنج میبرند و میمیرند - خشونت ساختاری در
سرمایهداری.
در سال 2009، باراک اوباما و هیلاری کلینتون با روسیه یک شروع دوباره
اعلام کردند که خبر از همکاری و تفاهم بیشتر بود. تا سال 2014، اوباما
یک تغییر شدید ایجاد کرده بود. از آن زمان یک رژیم تحریمی گسترده علیه
روسیه برای فلج کردن اقتصاد این کشور اعمال شده است. هیلاری کلینتون و
دموکراتها اکنون به شدت روسیه و پوتین را اهریمنی تلقی میکنند و
آنرا برای هر بیماری فرضی سرزنش میکنند. هم در رسانهها و هم از طریق
اعلامیههای رسمی مقامات دولتی، روسیه به توسری خور مورد علاقه ایالات
متحده و "دوست ویژه آن" بریتانیا تبدیل شده است. چرا؟ چه اتفاقی رخ
داد؟
برخی استدلال میکنند که رابطه عاشقانه با پوتین با امتناع وی از حمایت
از جنگ عراق و متعاقباً حمایت روسیه از دشمنان ایالات متحده مانند اسد
به پایان رسید، اما بسیاری از عوامل دیگر در اینکه چرا خصومت با روسیه
به نفع ایالات متحده است نقش دارند.
نظام سیاسی ایالات متحده نیاز دارد تا برای کسب موافقت آمریکاییها
برای امپراتوری جهانی، توجه آمریکاییها را از الیگارشهای فاسد و
اربابان شرکتهایی،که اینجا در خانه به ما ظلم میکنند دور کند، و
توجه آنها را به تهدیدی خارجی مانند کمونیسم، تروریسم و اکنون روسیه
و چین معطوف کند.
زمانی که دونالد ترامپ رئیسجمهور شد، ضروری بود به صورت منطقی درک
کنیم فردی که نسبت به احساسات لیبرال نظرخوشی ندارد چگونه در یک
انتخابات دموکراتیک پیروز شد.
به جای تأمل یا پاسخگویی برای شکستهای حزب دموکرات و انتخاب نامزدی
مانند هیلاری کلینتون، نتایج به گردن نیروهای شوم خارجی مانند روسیه
پوتین و نهادهایی مانند "راشا تودی" انداخته شد.
در واقع، جامعه اطلاعاتی ایالات متحده از برنامه من به نام
Breaking the Set،(شکستن
محموعه)که دو سال قبل از انتخابات به پایان رسید، به عنوان عامل اصلی
«نفاق افکنی» و «برانگیختن نارضایتی رادیکال» در جامعه آمریکا نام برد
که منجر به نتیجه پیروزی ترامپ شد.
ترس هیستریک از روسیه و چین همچنان ادامه خواهد داشت، زیرا صنعت
تسلیحات باید به پمپاژ سلاح برای فروش ادامه دهد و مردم به چیزی غیر از
دولت خودمان، که چرا زندگی ما به تنزل ادامه میدهد نیاز دارند.
تعداد ماموریتهای جاسوسی، پروازهای بمبافکنهای اتمی و بازیهای جنگی
در نزدیکی مرزهای روسیه در سال گذشته به شدت افزایش یافته است. در مورد
چین هم همینطور. آیا همه اینها فقط یک موضعگیری ژئوپلیتیکی معمولی
است؟ یا نشان دهنده یک تشدید خطرناک و یک جهت شوم جدید در موقعیت
استراتژیک ایالات متحده است؟ چه توجیهی برای آنچه کهروسیه و چین، اگر
آمادهسازی واقعی برای جنگ نباشد،به عنوان اقدامات تحریکآمیز و تهاجمی
میبینند،وجود دارد؟
هیچ توجیه منطقی برای تجمع و مانور مستمر و تهاجمی نظامی آمریکا در
اطراف روسیه و چین وجود ندارد.
ایالات متحده به طور معمول کشتیها و هواپیماها را به دریای چین جنوبی
میفرستد تا قدرت خود را به رخ بکشد، که چین اخیرا آنرا بهعنوان "تهدیدی
برای صلح"
محکوم کرد. تصور اینکه چین در حال انجام عملیات نظامی در خلیج مکزیک
باشد غیرقابل درک است، اما ظاهراً چین باید انجام اینکار را به طور
منظم توسط ایالات متحده بپذیرد.
ایالات متحده و متحدانش از این جنون دفاع کرده و میگویند که ایالات
متحده چراغ راه خوبی است و باید در آستانه این کشورها باشد تا این
"دیکتاتوریهای استبدادی" را از خود دور نگه دارد، تا با جلوگیری از
تبدیل شدن آنها به امپرطوری بعدی، جهان را نجات دهد. هیچکدام از
اینها هیچ ربطی به واقعیت ندارد.
امپریالیسم راهی جز گسترش ندارد و تمام زندگی روی زمین را به خطر
میاندازد. و سرمایهداری ایالات متحده توسط قدرت اقتصادی رو به رشد
چین تهدید میشود. نمیخواهد دنیای چند قطبی وجود داشته باشد.این کشور
میداند که در نهایت باید با کشوری که به عنوان رقیب بزرگ میبیند،
بدون دلیل دیگری جز تسلط جهانی، به راه بیاید.
بین عملیات آزادی دریانوردی در دریای چین جنوبی(FONOPS)
و شور و شوق اخیر برای استقلال تایوان، خطر درگیری نظامی با چین همچنان
افزایش مییابد. این امربه کجا ختم میشود؟ اگر جمهوری خلق چین تصمیم
به استفاده از نیروی نظامی برای اتحاد کامل مجدد با تایوان بگیرد،
آیاتصور میکنید که ایالات متحده برای جلوگیری از آن وارد جنگ شود؟
بر اساس نظرسنجیهای
اخیر، اکثر آمریکاییها در حالحاضر در صورت تهاجم چین، طرفدار استفاده
از نیروهای آمریکایی برای دفاع از تایوان هستند. هیچ دلیل منطقی دیگری
برای توضیح این طرز فکر، جز تبلیغات رسانهای شرکتی که بهطور پیوسته
داستانهای ضد چین را منتشر میکند و آنرا به عنوان یک دشمن مشروعیت
میبخشد وجود ندارد.
ایالات متحده مدعی است که مانورهای جنگی خود در اطراف چین را تا حدی
برای تقویت حمایت خود از تایوان انجام میدهد. اکنون روایتی که توسط
منابع پنتاگون منتشر میشود این است که این مانورهای جنگی اغلب با
شکست چین از ایالات متحده خاتمه مییابند و خواستار هزینههای نظامی
بیشتر برای شکست دادن چین هستند.
اجتنابناپذیر بودن جنگ با چین یک واقعیت پذیرفتهشده ضمنی است و به
ندرت در مورد اینکه آیا ایالات متحده باید این اقدامات تجاوزکارانه را
انجام دهد یا اصلاً از تایوان حمایت نظامی کند یا خیر، وجود دارد. هر
یک از اینها از مردم آمریکا چگونه محافظت می کند؟ نیازی به گفتن
نیست، همه اینها به احتمال بسیار واقعی و رشدیابنده ای اشاره میکنند
که ایالاتمتحده جنگ با چین بر سر تایوان را آغاز میکند، و ما باید
قبل از اینکه خیلی دیر شود، علیه این دیوانگی مطلق صحبت کنیم.
در یک دموکراسی، حداقل در تئوری، شهروندان در همه موضوعات سیاست عمومی
حرفی برای گفتن دارند. با اینحال، هیچ یک از لشکرکشیهای اخیر و
جنگهای اعلام نشده، به نظر نمیرسد که در پایان به اقبال یا حمایت
مردمی دست یافته باشد. نقش روزمره شهروندان، در تعیین اولویتهای
سیاستخارجی و نظامی کشور چیست و چه باید باشد؟ یا بهتر است چنین
مسائلی به «کارشناسان» واگذار شود؟
ایالات متحده بهعنوان یک الیگارشی عمل میکند تا یک دموکراسی. چنین
سیاستهایی نه برای حمایت عمومی بلکه برای منافع شرکتها تصویب
میشوند. اکثریت قریب به اتفاق مردم در این کشور از مواردی مانند مرخصی
زایمان با حقوق، کالج رایگان و حداقل دستمزد بالاتر
حمایت
میکنند. با این حال، این چیزها به عنوان مسائل حاشیه ای تصویر میشوند
که به دلیل شکاف حزبی هرگز نمیتوان آنها را به انجام رساند. شرکتها
روند سیاسی و گفتگوهای پیرامون آنرا کنترل میکنند و همیشه آنچه را
که میخواهند به دست میآورند.
بههمین دلیل است که در طول همهگیری کووید، الیگارشها، درحالیکه یک
سوم مشاغل کوچک تعطیل شدند و فقرا از اخراج گسترده و بیکاری رنج بردند
دو تریلیون دلار از طبقه کارگر تلکه کردند. به دلیل تلقین نئولیبرالی
آموزش عمومی و شرطیسازی انبوه استثناگرایی آمریکایی، بیشتر
آمریکاییها به این موضوع فکر نکرده اند که ایالات متحده به نام ما در
سراسر جهان چه میکند.
بسیاری از روزنامه نگاران و سیاستمداران آمریکایی اذعان دارند که
تغییرات آب و هوایی بزرگترین تهدیدی است که بشریت با آن مواجه است، اما
تعداد کمی به این واقعیت اشاره میکنند که ارتش ایالات متحده بزرگترین
آلوده کننده سازمانی و انتشار دهنده کربن است و هیچ معاهده آب و هوایی
مسئولیت آنها را مستثنی میکند.
نیاز به سواد رسانهای انتقادی و سازماندهی تودهای هرگز به این فوریت
نبوده است. اگر میخواهید با من به سوراخ خرگوش بروید تا درباره ماهیت
واقعی دولت ایالات متحده و اینکه چگونه میتوانیم برای غیرنظامی کردن
جوامع خود متحد شویم بیشتر بدانید، به (The
Empire Files)
پرونده های امپراطوری مراجعه کنید.
سرچشمه:
کانترپانچ
|