نویدنو:20/02/1387                                                                     صفحه قابل چاپ است

 

ونزوئلا: دموکراسی، سوسیالیسم و امپریالیسم- بخش چهارم

پروفسور جیمز پتراس- برگردان : آذر شفق

 

عملیات سه بخشی ارباب- کارگزار: موادمخدر، حقوق بشر و تروریسم

در فاصله سالهای 2007 تا 2008 ایالات متحده و اغنیا ونزوئلایی از طریق نشر و توزیع گزارشی جعلی تلاش کردند تا دولت ونزوئلا را با ارائه تصویری از ونزوئلا بعنوان مرکز نارکو بی اعتبار سازند. در گزارش آژانس آمریکایی مبارزه با مواد مخدر (DEA) از ونزوئلا بعنوان مرکز اصلی نقل و انتقال مواد مخدر نام برده شد و این واقعیت که زیر نظر عامل کلیدی واشنگتن در آمریکای لاتین – پرزیدنت آلوارو اوریبه- کلمبیا به اصلی ترین تولید کننده و صادر کننده کوکائین مبدل شده است، بطور عجیبی به فراموشی سپرده شد. برای وزارت خارجه ایالات متحده و رسانه های خصوصی ونزوئلا این غفلت رسواگرانه از اهمیت چندانی برخوردار نیست. (برای آنها) این واقعیت که ونزوئلا توانسته جلوی قاچاق گسترده مواد مخدر از کلمبیا را بگیرد، اهمیت ندارد. برای مدافعین دانشگاهی ایالات متحده دروغ گفتن با هدف بی ثبات ساختن (دولت) چاوز اقدامی فرهیخته و در چارچوب (اعمال) قدرت نرم محسوب می شود.

ایالات متحده، طبقات کارگزار و گروههای طرفدار حقوق بشر که از سوی واشنگتن تامین مالی می شوند، اتهام های نادرستی را در زمینه پایمال شدن حقوق بشر در (دولت) چاوز منتشر می کنند درحالیکه نسل کشی ایالات متحده و اسرائیل در خاورمیانه و کشتار گروهی اعضا اتحادیه های صنفی و کشتار سالانه صدها دهقان در کلمبیا را نادیده می گیرند. تلاش واشنگتن برای معرفی ونزوئلا بعنوان حامی تروریسم در گزارش سازمان ملل که در آوریل 2008 منتشر گردید، بطور برجسته ای رد شده است. هیچ سندی مبنی بر نقض سیستماتیک و دولتی حقوق بشر در ونزوئلا وجود ندارد. (اسناد) مهمی در زمینه پایمال نمودن حقوق بشر از سوی زمینداران مدافع نیروهای آپوزیسیون در خصوص کشتار بیش از 200 کارگر روستایی فاقد زمین وجود دارد. (گزارش هایی) در خصوص سوءاستفاده در محیط های کار از سوی شمار زیادی از کارفرمایان بخش خصوصی مرتبط با فدکاماراس وجود دارد. با صراحت باید گفت که چاوز در پاسخ به تخطی های سرمایه داری نسبت به حقوق کارگران تصمیم گرفت صنایع فولاد را ملی کند. بدون تردید واشنگتن قادر به اعتراف و پذیرش سهم چاوز در پیشرفتهای حقوق بشری نیست.  

نکته اینجاست که در اتهام های حقوق بشری نقش ها وارونه جلوه داده شده است: ونزوئلا ، قربانی آدم کشی و کودتای ایالات متحده و طبقات کارگزارش بعنوان نقض کننده حقوق بشر برچسب خورده درحالیکه جنایتکاران واقعی بعنوان قربانی تصویر شده اند. این تکنیک تبلیغاتی متداولی است که طبقات و رژیم های متجاوز برای یک جانبه نشاندادن خشونت و سرکوب به کارمی گیرند.

واشنگتن و کارگزاران ونزوئلایی اش همراستا با ایدئولوژی نظامی- امپریالیستی، دولت ونزوئلا را به کمک و همراهی با تروریست ها ، بطور مشخص شورشیان فارک در کلمبیا، متهم کرده اند. نه بوش و نه رژیم اوریبه هیچگونه مدرکی مبنی بر کمک مادی به فارک ارائه ننموده اند. همانطور که پیش از این گفته شد، اتهام های واشنگتن- اوریبه بر علیه دولت چاوز از سوی سازمان ملل رد شده است. تمامی این اظهارات جعلی با هدف مستتر ساختن نقش ایالات متحده و نیروهای مسلح کلمبیا در نفوذ دادن نیروهای شبه نظامی به داخل مناطق فقیرنشین با هدف ایجاد پایگاه برای مقابله با هرگونه بسیج مردمی در دفاع از چاوز در آینده، صورت می گیرد.

استراتژی سه گانه عملیات قدرت شدید: بایکوت اقتصادی، جنگهای سبک، و بازی با کارت کلمبیا

واشنگتن در تکمیل مبارزه تبلیغاتی باعث شد تا یکی از بزرگترین تولید کنندگان نفتی (اکسون - موبایل) توافق بر سر پرداخت غرامت را نپذیرد و درنتیجه غول نفتی ایالات متحده با کمترین میزان سهام در یکی از بزرگترین حوزه های نفتی جهان (حوزه نفتی اورینوکو) باقی بماند. سایر شرکتهای نفتی اروپایی نسبت به قراردادهای جدید نفتی دولتی- خصوصی متعهد گردیدند.

زمانیکه اکسون – موبایل خواهان پرداخت غرامت شد، شرکت نفت ونزوئلا پیشنهاد سخاوتمندانه ای داد که  به سرعت (از سوی اکسون – موبایل) رد شد. وقتیکه شرکت نفت ونزوئلا با داوری کشورهای خارجی توافق نمود، اکسون – موبایل بدون حکم دادگاه در ایالات متحده، آمستردام و بریتانیا دارایی های برون مرزی شرکت نفت ونزوئلا را مسدود نمود. یک دادگاه در لندن به سرعت مورد اکسون – موبایل را کنار گذاشت. همچون تجربه سایر کشورها، مثل کوبا در سال 1960، شیلی در 71-1970 و ایران در 1953، اتحادیه های عمده نفتی بیشتر به مثابه ابزاری سیاسی درخدمت  سیاست خارجی ایالات متحده عمل نمودند تا موسساتی اقتصادی که به حاکمیت ملی کشورها احترام می گذارند. در این مورد خاص، واشنگتن از اکسون – موبایل بعنوان ابزار جنگ روانی و برای افزایش تنش استفاده نمود تا بدینوسیله کارگزاران محلی اش بتوانند از آن در ایجاد فضای رعب و وحشت بهره گیرند. رسانه های خصوصی ونزوئلا وحشت از بایکوت نفتی ایالات متحده را طرح نموده و سناریوی فروپاشی اقتصاد و قحطی و گرسنگی را ساختند؛ آنها این صحنه خیالی را به تحریکات دولت چاوز نسبت دادند. آنها با طرح توهم قدرت ایالات متحده، و ناتوانی و ضعف ونزوئلا تلاش نمودند تا این واقعیت را که قراردادهای نفتی جدید ونزوئلا میلیاردها دلار را به خزانه ونزوئلا سرازیر خواهد ساخت و تمامی مردم ونزوئلا از آن بهره خواهند برد، را در هاله ای از ابهام قرار دهند.

گزینه های استراتژی نظامی ایالات متحده شدیدا بواسطه جنگهای طولانی و بی پایان در عراق و افغانستان و تهدید نظامی ایران محدود شده است. از همینرو استراتژی نظامی ایالات متحده نسبت به ونزوئلا  شامل کمک نظامی 6 میلیارد دلاری به کلمبیا طی 8 سال گذشته بصورت سلاح های جنگی، آموزش، مشاورین جنگی، نیروهای ویژه، نیروهای مزدور و عملیات لجستیک بوده است. مشاورین آمریکایی نیروهای نظامی کلمبیا را به انجام عملیات عبور از مرز شامل ربودن شهروندان ونزوئلایی، حملات مسلحانه و نفوذ نیروهای شبه نظامی و گلوله باران اردوگاه تیم مذاکره کننده از سوی فارک برای آزادی یک زندانی در اکوادور، تشویق نمودند. هدف دوگانه ایالات متحده از انجام این قبیل فشارهای نظامی سبک سنجش پاسخ ونزوئلا، ارزیابی میزان ظرفیت ونزوئلا در بسیج نظامی، و آزمون میزان وفاداری و تبعیت مقامات و افسران نظامی ونزوئلا است. ایالات متحده در انجام عملیات نفوذی نیروهای شبه نظامی و عملیات نظامی در داخل مرزهای ونزوئلا، انفجار مسیر ورودی در مرز زولیا، تنها مرزی که توسط نیروهای آپوزیسیون، فرماندار روزالس، کنترل می شود، دست داشته است.

بخش سوم از استراتژی نظامی، قراردادن نیروهای مسلح ونزوئلا در زیرمجموعه یک فرماندهی نظامی منطقه ای است که توسط لولا دا سیلوا رئیس جمهور برزیل پیشنهاد و مورد تائید کاندولیزا رایس وزیر امور خارجه ایالات متحده قرار گرفت. در این چارچوب واشنگتن می تواند از رابطه دوستانه موکلینش در منطقه برای اعمال فشار بر ونزوئلا در پذیرش هژمونی سیاسی- نظامی مستتر شده ایالات متحده  در قالب ابتکارات منطقه ای استفاده کند. بدبختانه برای آمریکا، برزیل حداقل در شرایط کنونی جلوی حضور ایالات متحده را گرفته است.

استراتژی نظامی ایالات متحده نسبت به ونزوئلا عمیقا به شکست ارتش کلمبیا یا محدود ساختن چریکها و بازپس گیری مناطق روستایی تحت کنترل شورشیان وابسته است. این امر می تواند راه را برای حمله ارتش کلمبیا به ونزوئلا باز کند. حمله نظامی  شدیدا به زوال سیاسی در درون مرزهای ونزوئلا و بدست گرفتن کنترل کلیدی ایالات و ادارات شهرداری ها توسط نیروهای آپوزیسیون در انتخابات نوامبر بستگی دارد. کارگزاران واشنگتن از طریق ارتقاء در موقعیت های سازمانی می توانند به تضعیف برنامه های اقتصادی، اجتماعی ملی و منطقه ای بپردازند.

تنها وقتیکه اوضاع داخلی سبب بروز ناامنی شده و تولید، مصرف، و حمل و نقل روزانه تحلیل رود، برنامه ریزان ایالات متحده می توانند مواجهه عمومی در مقیاس کلان را طراحی نموده و تدارک حمله نظامی را ببینند. استراتژیست های نظامی ایالات متحده تنها زمانیکه از دخالت وسیع کلمبیا، شورش سیاسی – نظامی داخلی و تردید و بی میلی مقامات اجرایی در بکارگیری قدرت اضطراری و بسیج نظامی توده ای اطمینان یابند، رویای گام پایانی و دخالت نیروهای ویژه هوایی را خواهند دید. استراتژیست های ایالات متحده بدلیل انزوای سیاسی و بی اعتباری رژیم کنونی حاکم بر واشنگتن، رکود شدید اقتصادی، و کسری بودجه ناشی از هزینه های نظامی در عراق و افغانستان به این شرایط دشوار نیاز دارند. تنها افراطیون حاشیه ای کاخ سفید رویای رویارویی نظامی در آینده نزدیک را دارند. اما این شرایط می تواند با توجه به میزان موفقیت کارگزارانشان در ایجاد بلوا و بی نظمی داخلی تغییر کند.

 رویارویی دیپلماتیک و اقتصادی: چاوز از نظر دیپلماتیک و اقتصادی در مقابل بوش، موقعیت برتر پرزیدنت چاوز نسبت به دستگاه مدیریت بوش

هیچ کشوری در آمریکای لاتین از پیشنهادات واشنگتن در زمینه دخالت، بایکوت یا کنارگذاشتن ونزوئلا از تجارت و سرمایه گذاری منطقه ای یا فوروم های دیپلماتیک حمایت نمی کند. هیچ کشوری روابط دیپلماتیک، اقتصادی یا سیاسی خود با کاراکاس را علیرغم فشار زیاد بوش در ماه مارس 2008 (و معرفی ونزوئلا بعنوان یک کشور تروریست) قطع نکرده است. حتی دولت اصلی کارگزار واشنگتن، کلمبیا، نیز تمایلی به چشم پوشیدن از 5 میلیارد دلار تجارت مواد غذایی و نفتی با ونزوئلا برای مطابقت با خواسته های دولت بوش ندارد. چاوز با موفقیت هژمونی ایالات متحده در منطقه کارائیب را به چالش کشیده است. شمار زیادی از دولتهای کارائیب و آمریکای مرکزی از طریق پترو- کارئیبه از کمکهای نفتی و محصولات شیمیایی ونزوئلا به همراه کمکهای اقتصادی- اجتماعی درازاء روابط دیپلماتیک مطلوب با کاراکاس برخوردار شده اند. ایالات متحده دیگر در این منطقه در مقابله با کشورهای دیگر(کشور هدف) از بلوک رای برخوردار نیست.

دولت ونزوئلا در کنار زدن توافقنامه آلکا(ALCA)- تجارت آزاد به رهبری ایالات متحده- و جایگزینی آن با توافق نامه جدید تجارت آزاد آمریکای لاتین (ALBA) با حداقل 6 دولت عضو موفق عمل کرده است. پیشنهاد ونزوئلا برای تاسیس بانک آمریکای لاتین جنوب به منظور دورزدن نفوذ معاهده توسعه صنعتی ایالات متحده (IDB) وارد فاز عملیاتی شده و از دولتهای برزیل، آرژانتین و اکثریت دیگر دولتهای آمریکای لاتین پشتیبانی می کند.

تحریم نظامی واشنگتن و اسپانیا با چرخش ونزوئلا به سمت روسیه و دیگر مناطق برای خرید تسلیحات نظامی شکست خورده است. تلاش واشنگتن در تضعیف سرمایه گذاریهای خارجی بویژه در زمینه اکتشاف نفت کاملا اشتباه بود زیرا چین، روسیه، اروپا، ایران و شماری از تولید کنندگان نفتی بزرگ در این زمینه سرمایه گذاری نموده و یا در حال مذاکره هستند.

علیرغم مخالفت شدید ایالات متحده، ونزوئلا یک رابطه استراتژیک کامل با کوبا برقرار نموده، به تبادل کمکهای نفتی، فروش گاز و سرمایه گذاری کلان در زمینه خدمات بهداشتی پرداخته که نیازهای ونزوئلا در تمامی مناطق فقیرنشین را پوشش می دهند. ونزوئلا پیوندهای تجاری و مالی درازمدت با آرژانتین را از طریق معامله اوراق بهادار آرژانتین مستحکم ساخته است.

از طریق نقش مثبت چاوز در آزادسازی زندانیان فارک تصویر ونزوئلا در اروپا بطور قابل توجهی اصلاح شده است درحالیکه رژیم اوریبه کارگزار ایالات متحده در اروپا بعنوان هویتی نظامی گرا، نارکو گونه و غیرانسانی شناخته می شود. نظامی گری ایالات متحده و بحرانهای اقتصادی آن همزمان با زوال امپراتوری اقتصادیش و افت استانداردهای زندگی، موجبات کاهش حیثیت ایالات متحده در اروپا را فراهم ساخته است. مخالفت چاوز با جنگ جهانی بوش برعلیه تروریسم و فراخوان او برای  حقوق بشر و رفاه اجتماعی، تصویر جهانی مطلوبی در بین فقرای جهان سوم و در باورهای عمومی ایجاد نموده است.  

آسیب پذیری، فرصت ها و چالش های پیش رو و آینده نزدیک

ونزوئلا در حمله به چند جبهه آسیب پذیر است. ونزوئلا تناقضات داخلی متعددی را تجربه می کند. با اینحال از توان و فرصتهای بزرگی برای پیشبرد تحولات اجتماعی و اقتصادی برخوردار است. ضعف های کلیدی را می توان در دولت، بخش های اقتصاد اجتماعی و امنیت ملی دید.

در حوزه سیاسی، اصلی ترین مسئله معرفی، تولید و اجرای دموکراتیک مصالح عمومی از طریق مقامات منتخب و اجرایی است. اغلب این جملات از توده های طرفدار چاوز در بحث های خصوصی و عمومی شنیده می شود که " ما از پرزیدنت چاوز و سیاستهای او حمایت می کنیم اما ...." و با جملاتی در انتقاد از شهرداران محلی، کارکنان وزارتخانه ها، فرمانداران و مشاوران بد چاوز ادامه می یابد.  برخی و نه همه مقامات برگزیده مبارزه شان را بر مبنای سیاستهای ارباب رعیتی سنتی پیش می برند و به معدودی از انتخاب کنندگان باوفا از کیسه عموم پاداش می دهد. دموکراتیزه نمودن روندهای انتخاباتی راه حل این معضل است نه این تصور که متصدیان ادارات (بدون توجه به اینکه چه اندازه بی کفایت و یا منفور هستند) باید دوباره برگزیده شوند. حزب سوسیالیست متحد ونزوئلا باید خود را از قید سیاستهای انتخاباتی مبتنی بر شخصیت افراد رها ساخته و معیارهای مستقلی را تصویب کند که به نیاز عمومی در ارزیابی مسئولین و کاندیداهای حزبی پاسخ دهد. لازم است شوراهای اجتماعی در زمینه ارزشیابی و گزارش دهی تقویت شده و امکان داوری در مورد وزارتخانه های ناکارآمد و موسساتی که در ارائه خدمات به شیوه ای نا برابرعمل می کنند را داشته باشند. آثار باقیمانده از ارتجاع گذشته در فعالیتهای کنونی، نیروی کارو در رخوت ساختار مدیریتی موجود مشهود است و بدتر از همه اینکه برخی از انتصابات در میان طرفداران چاوز را متاثر می سازد. م

ایجاد موسسات موازی جدید برای مقابله با بوروکراسی موجود مادامی که مدیران جدید از قابلیت های مناسبی برخوردار نباشند(به موقع حاضر نباشند، به جبران اشتباهات نپردازند ، به تعهدات عمل نکنند،...) مفید واقع نخواهد شد. هیچ چیز بیش از عدم برخورد با کارکنانی که قادر به انجام تعهداتشان در یک چارچوب زمانی مقرر نیستند، برای توده های طرفدار چاوز آزاردهنده نیست. این امر عامل اصلی ایجاد نارضایتی دربین توده ها، و آسیب پذیری اتحادهای سیاسی و دولت است.  این مسئله تا اندازه ای به بی کفایتی کارکنان مربوط می شود اما در ابعاد کلان راه حل آن ساختاری بوده و نیازمند سازمانهای مردمی قدرتمند برای تنبیه و اخراج کارکنان فاسد و بی کفایت است.

در بخش اقتصاد باید بطور جدی به بازنگری راهبردهای حوزه های مختلف پرداخت. به جای اتلاف گسترده منابع مالی در شرکتهای تعاونی کوچک که توسط فقرا و با کمترین یا بدون مهارتهای تولیدی، مدیریتی و یا حتی دفترداری اداره می شوند، سرمایه ها باید به سمت کارخانه های بزرگ و متوسط مدرن با ترکیبی ار مدیران باتجربه ، کارگران ماهر و کارگران غیر ماهر که به تولید کالاهای مورد تقاضای بازارهای داخلی (و درآینده بازارهای خارجی) می پردازند، هدایت شوند. ساخت 15000 خانه پیش ساخته از سوی یک بنگاه دولتی جدید نمونه ای از این قبیل اقدامات است.

حوزه دوم آسیب پذیری اقتصادی، عرصه کشاورزی است که در آن وزارت کشاورزی در امر توسعه تولیدات غذایی (برای نمونه واردات انبوه مواد غذایی)، شبکه های توزیع و بیش از همه در سرعت بخشیدن به برنامه اصلاحات ارضی مرتکب اشتباهات زیادی شده است. اگر تنها یک وزارتخانه باید هزینه شکست چاوز در رفراندوم را بپردازد، قطعا آن وزارت، وزارت  کشاورزی خواهد بود که در طی بیش از 9 سال نتوانسته است سطح تولید، بهره وری و دسترسی به مواد غذایی را افزایش دهد. سیاستهای گذشته در زمینه کنترل و عدم کنترل قیمت کالاها، دادن اعتبار و کمکهای مالی به تولید کنندگان عمده  اشتباه بسیار بزرگی بوده است. دلایل این نکته آشکار است: زمین داران بزرگ دریافت کننده اعتبارات و وام های سخاوتمندانه دولت در عرصه کشاورزی به سرمایه گذاری در امر تولیدات کشاورزی، پرورش دام، خرید بذرهای جدید، ماشین آلات مدرن، دام های شیرده جدید نپرداخته اند. آنها منابع مالی دولت را به بازار مسکن، بورس اوراق بهادار دولتی، بانکها و یا  خارج از کشور منتقل کرده اند. تخصیص غیر قانونی منابع مالی دولتی نشاندهنده شکاف بین سطوح بالای سرمایه گذاری دولتی با تولید کنندگان ظاهری کشاورزی و رشد ناچیز (یا حتی منفی) تولید- بهره وری در املاک بزرگ است.

در آوریل 2008 پرزیدنت چاوز دریافت که تغییرات بنیادین در کاربری و مالکیت زمین های حاصلخیز تنها راه کنترل اعتبارات ، وام ها و سرمایه گذاری های دولتی برای تخصیص (واقعی) منابع به تولید مواد غذایی و عدم انحراف آنها به سمت معامله یا سرمایه گذاری بر روی آپارتمانهای لوکس یا بازار مسکن و یا خرید اوراق بهادار آرژانتین است. پرزیدنت چاوز با پشتیبانی جنبش های عمده دهقانی و کارگری در صنایع غذایی 27 مزرعه، شبکه فرآوری گوشتی، تولیدی مواد لبنی و یک توزیع کننده عمده مواد غذایی را در ماههای مارس و آوریل 2008 مصادره نمود. چالش پیش روی کنونی تضمین بکارگیری مدیران شایسته ، و انتخاب شوراهای کارگری- دهقانی کاردان به منظور تضمین عملکرد موثر، سرمایه گذاری های جدید و ارائه پاداش های مساوی است. کاملا روشن است که پرزیدنت چاوز تشخیص داده است که مالکیت سرمایه داری حتی زمانیکه از کمک های دولتی برخوردار است قادر به برآورده ساختن نیازهای مردم ونزوئلا نیست.

سوم، همانطور که پیش از این گفته شد، تورم قدرت مصرف کننده را تحلیل برده، موجب تقاضای افزایش دستمزد از سوی کارگران اتحادیه ها در بخش صادرات می شود درحالیکه دستمزدها و درآمدهای کارگران غیررسمی و موقتی را کاهش می دهد. دولت اعلام کرده است که نرخ تورم در فاصله ماههای ژانویه تا فوریه 2008 (2.1%) کاهش یافته است. این امر نشانه مثبتی از توجه فوری به این مساله است. نرخ های سود ظالمانه هم در صنایع مصرفی و هم در صنایع مرتبط با کالاهای سرمایه ای چرخش پول مازاد را افزایش داده است درحالیکه نبود سرمایه گذاری در امر تولید و برای بالابردن سطح بهره وری، سبب تضعیف میزان عرضه کالا شده است. مارپیچ تورمی در ساختار مالکیت شرکتهای سرمایه گذاری کلان نهفته است و لذا هیچ اندازه ای از تعدیل حاشیه سود قادر به افزایش بهره وری نیست. پرزیدنت چاوز با سرعت بخشیدن به تحولات سوسیالیستی از طریق ملی کردن صنایع استراتژیک وارد سال 2008 گشت.

سرمایه گذاری مبالغ کلان سرمایه های دولتی درزنجیره وسیعی از شرکتهای سرمایه گذاری دولتی رقیب که با نگرش کارآفرینی و تحت کنترل کارگران- مهندسین عمل می کنند، راه حل این مسئله است. تکیه بر مشوق های بخش خصوصی برای افزایش میزان بهره وری در بیشتر موارد بدلیل رفتارهای رانتیر به جای رفتارهای کارآفرین موجب گرفتاری بیشتر شده است. هرگاه دولت یک عرصه تجاری را از طریق ارائه مشوق ها واگذار کرده است، دستاویزهای جدید ، عیب جویی از قیمت ها، ناامنی، تورم، و واردات به سبب فقدان سرمایه گذاری را به دنبال داشته است. اتکا به تعاونی های دولتی- خصوصی سیاست نادرستی است.

بنیان روانشناختی بی قراری تجارت را می توان در یک امر دید: آنها به سرمایه گذاری یا تولید حتی برای سود بردن نخواهند پرداخت اگر دریابند که این امر به معنای حمایت (آنان) از دولت چاوز بوده و به تقویت حمایتهای مردمی از طریق افزایش میزان اشتغال و درآمد کارگران منجر خواهد شد. آنها ترجیح می دهند که صرفا سرمایه هایشان را حفظ نموده و از طریق افزایش قیمت ها به سود دست یابند.

در بخش اجتماعی دولت با مشکل (چگونگی) بالابردن آگاهی سیاسی و بیش از همه تشویق حامیان توده ای اش به تشکل یابی در سازمانهای همبسته، منظم و برخوردار از آگاهی طبقاتی روبروست. (اجرای) پروژه سوسیالیستی دولت بستگی به (میزان حضور) سازمانهای اجتماعی توده ای، پیشی گرفتن از طبقات ممتاز اقتصادی و پاکسازی مناطق از وجود نیروهای آدم کش دست راستی، اوباش و نیروهای شبه نظامی رژیم اوریبه و الیگارشی ونزوئلا دارد.

  جنبش دهقانی زامورا جهت پرورش کادرهای سیاسی- آموزشی برای پیشبرد اصلاحات ارضی مبادرت به تاسیس یک مدرسه نموده است. این جنبش با فشار بر مرکز اصلاحات ارضی، تصرف زمین های کشت نشده، و مقاومت در مقابل تفنگچیان کلمبیایی زمین داران، نمونه کوچکی از کنش اجتماعی را معرفی نموده که دولت باید به ترویج و ارتقاء آن در سطح ملی بپردازد.

معضل اصلی نقش ضد انقلابی گارد ملی به رهبری ژنرال آرنالدو کارینو است. او یورش ناگهانی با هلیکوپتر و 200 سرباز را به مدرسه آموزشی دهقانی رهبری نموده، با ضرب و شتم و دستگیری مربیان و دانشجویان، این مرکز آموزشی را تخریب کرد. هیچ واکنش رسمی برعلیه مقامات نظامی مسئول این عملیات فجیع صورت نگرفت. گذشته از ماهیت ارتجاعی و ضد انقلابی حمله به یکی از مترقی ترین جنبش های هوادار چاوز، این هجوم نمایانگر حضور بخش نظامی متعهد به منافع زمین داران بزرگ و هم پیمان نیروهای نظامی آمریکایی- کلمبیایی (در گارد ملی) است.

قانون کار همچنان عقب مانده است. قانون جدید و مترقی امنیت اجتماعی یا درگیر کنگره است و یا گرفتار بوروکراسی اداری است. کارگران موقتی (فاقد قرارداد، ناامن) هنوز در صنایع کلیدی نظیر نفت، فولاد، آلومینیوم، و کارخانه های صنعتی مسلط هستند. اتحادیه های کارگری – هم اتحادیه های طرفدار چاوز و هم اتحادیه هایی با گرایشات افراطی متناقض و مدعی طبقاتی بودن-  به چندین بخش تقسیم شده، به هم حمله می کنند و ناتوان در سازماندهی اکثریت وسیع (بیش از 80%) کارگران رسمی و غیررسمی فاقد سازمان هستند. بی تحرکی بخش های مهمی از طبقه کارگر در مواجهه با چالش های بزرگ ملی، اصلاحات ارضی، اقدامات مهم دولتی و امنیت اجتماعی از پیامدهای این امر است.

غفلت نسبی دولت از کارگران صنعتی تشکل یافته و غیرمتشکل از ابتدای نیمه اول سال 2008 شدیدا تغییر یافته و به سمت بهبودی می رود. دخالت موثر پرزیدنت چاوز در صنایع فولاد (سیدور)، سیمان، صنایع بسته بندی محصولات گوشتی و صنایع شکر حمایت گسترده و انبوه کارگران را به دنبال آورده است. دیالکتیک معینی آشکار شده است؛ اعتصابات و اعتراضات کارگران ستیزگر در مقابل کارفرمایان سخت گیر پرزیدنت چاوز را وادار به دخالت به نفع آنان نموده و این امر بنوبه خود حمایت گسترده و عمیق کارگران و اتحادیه های کارگری از پرزیدنت چاوز را موجب گشته است. دیالکتیک حمایت متقابل منجر به برگزاری نشستهای بین بخشی رهبران اتحادیه و کارگران حمل ونقل، کارگران صنایع فلزی، صنایع غذایی و دیگر صنایع وابسته شده است. در پاسخ به افزایش حمایت سازمان یافته اتحادیه های کارگری ، چاوز دورنمای ملی کردن بانکها و بقیه زنجیره تولید و توزیع مواد غذایی را تقویت نموده است. این امر به میزان زیادی بستگی به اتحاد و بسیج  رهبران اتحادیه های کارگری و قابلیتهای آنان در فائق آمدن بر دسته بندیهای فرقه ای و شخصی نگر وهمچنین حرکت آنان به سمت سازماندهی کارگران غیررسمی، موقتی وغیرمتشکل دارد.

سکتاریسم بخش های ماوراء چپ و حامیان آنان در بین شمار معدودی از بوروکراتهای اتحادیه کارگری سبب گردیده تا آنان چاوز، دولت چاوز و حامیانش در میان اتحادیه های کارگری را به مثابه دشمن اصلی تلقی نموده و برای افزایش گزاف دستمزدها دست به اعتصاب زنند. آنها خیابانها را مسدود می کنند تا بدینوسیله به سرکوب دامن زده و سپس خواهان همبستگی کارگران شوند. آنها در اکثر مواقع موفقیتی کسب نکرده اند زیرا اکثریت کارگران فراخوان آنها برای همبستگی را نادیده می گیرند. وحدت رهبران طرفدار چاوز در اتحادیه پیرامون امر ملی سازی و رشد یکپارچگی کارگران در جنبش اتحادیه های کارگری موجبات انزوای بیشتر نیروهای سکتاریست و محدودیت نقش آنان را فراهم خواهد ساخت. جنبش طبقه کارگر متحد می تواند مبارزه برای دگرگونی اجتماعی صنایع را تسریع کند. این امر می تواند دفاع ملی از فرایند دگرگونی را در شرایط بحرانی تقویت نماید.

ونزوئلا: دموکراسی، سوسیالیسم و امپریالیسم- بخش سوم

ونزوئلا: دموکراسی، سوسیالیسم و امپریالیسم- بخش دوم

ونزوئلا: دموکراسی، سوسیالیسم و امپریالیسم- بخش اول

 

 

  | می توانید نظرات خودرا اینجا ابراز نمایید .

بازگشت به صفحه نخست         

                            

Free Web Counters & Statistics