|
||
نویدنو - سیاست - اقتصاد- کتاب - زنان -صلح - رحمان هاتفی - فرهنگ وادب - درباره ما - پیوندها - -دیدگاه نظری - ویژه نامه | ||
ثروت باد آورده حلال است!؟ |
||
نویدنو:14/8/1385 |
||
هادی پاکزاد Hadi.pakzad@yahoo.com
در یکی از این دید و بازدیدها که بهانهی عیدی را هم یدک میکشید، بحثی درگرفت که همیشه نسبت به آن حساس بودم و تا کنون هم نسبت به آن کوتاه نیامدهام!: پاسخ به این سؤال را میخواهم که آیا واقعاً بابت کارِ نکرده میتوان پول درآورد؟ بهتر بگویم آیا پول درآوردن بابت کارِ نکرده قانونی، حلال!، انسانی و بالاخره صحیح است؟ معمولاً همه به این سؤال پاسخ منفی میدهند، مثلاً یک مالک، یک کارخانهدار و یا یک تاجر هم به این سؤال پاسخ میدهد که کارِ نکرده را نباید پاداش داد. فعلاً کاری نداریم که آیا مالک، تاجر، کارخانهدار و... بابتِ کارشان بهحق دریافت میکنند و یا به ناحق که اضافیاش متعلق به مجموعهی نیروهای کار است و... فعلاً میپردازیم به این موضوع که همیشه مطرح میشود: آیا اگر فردی در جایی زمینی بخرد و یا خانهای داشته باشد و پس از گذشت سالی یا چند سال قیمت خانه یا زمینش دهها برابر افزایش پیدا کند، این شخص چه گناهی کرده است که یامفت، این چنین پولدار شده و زندگیاش متحول گشته؟ آیا اینگونه ثروتمند شدن گناه است؟! در پاسخ به این سؤال، اکثریتِ قریب بهاتفاق، مناسبات اجتماعی را محکوم میکنند و اشخاصی که اینگونه به مال و منالی رسیدهاند تبرئه میشوند. اما نکتهی جالب در این است که همه دوست دارند که چنین وضعی برای خودشان پیش آید و همه غصه میخورند که چرا در زمانی که شرایط آماده بود فلان زمین را نخریدند تا این زمین به خودی خود پول بزاید و آنها نیز مانند بسیاری از آدمهای دیگر که یکشبه ره صد ساله را رفتند پولدار و خوشبخت شوند!. آیا واقعاً کسی که دو خانه داشته باشد، با این اوصاف همهی سعادت و خوشبختی را از نظر مالی بهدست نیاورده است؟ آیا کسی که دهها خانه داشته باشد چه وضعی پیدا میکند، او چگونه میتواند این دهها خانه را که چند سال قبل فرضاً عدد صد بود و حالا شده هزار... هضم کند و چگونه این افزایش پولها را حلال میداند و میگویند تقصیر من نیست، تقصیر دولت است، تقصیر جامعه و مناسبات آن است. حتا حاضر نیستند بگویند؛ قربانِ چنین جامعه و دولتی که به قیمت بدبختتر شدنِ اکثریتی، چنین شرایطِ خوبی را فراهم کرده است که مفت و مجانی زمین ارزشآفریده و میتواند به جای تولید و نیروی کار، پول خلق کند. واقعاً آیا این پولها که، ظاهراً،ً شخص در بهوجودآوردن آنها نقشی نداشته، حالا میتوانیم بگوییم حلال است و فرو دادنش در حلقوم هیچ اشکالی ندارد؟ این پولها که فعلاً در زندگی عملی آدمها نقش بازی میکنند و باعث میشوند تحولهایی در ساختار شخصیت و شیوهی زندگی آدمها ایجاد کنند... آیا دزدی نیست؟ یا این که مثلِ دیگر پولهایی که ناشی از استثمار مستقیم است دزدی محسوب میشود؟ اساساً تکلیف اشخاصی که چنین پولهایی را بهدست میآورند چیست؟ آیا باید این پولها را در صندوقهای صدقات بریزند و یا بگویند که این پولها ناشی از تورم است و بالاخره چهکار باید بکنند تا هم شاد باشند و هم اگر وجدانی وجود دارد آسودهخاطر به وجدان جواب دهند؟. راستش، فکر میکنم خیلی در عالم خیال بهسر میبرم!!. چرا ؟ برای اینکه در جامعهای که در آن وقتی برای خرید موبایل دعوت میکنند، مردم اینگونه سرودست میشکنند و میخواهند با تمام امکاناتشان به تعداد بیشتر موبایل بخرند تا آن را به قیمت بسیار بیشتر بفروشند، این حرفها کمی عجیب بهنظر میرسد که: آیا بابت کار نکرده میتوان پول بهدست آورد و وجدانی آسوده داشت؟ در جامعهی کنونی، اکثر آدمها دوست دارند که کار نکنند و پولِ یامفت بهدست آورند و با آن خوش باشند. آنها نمیدانند که این خوشیها کاذب است و عاقبت نیکویی ندارد و هزار جور عوارض دارد. آنها باور ندارند که این همه عارضه در جامعه ناشی از همین سیستمِ پولدرآوردنها است!. آنها آمار طلاقها را میدانند، آمار مرگ و میرهای ناشی از ترافیک، بیچارگی در بیمارستانها، اذهام آدمها در دادگستریها، زندانها، بگیروببندها، فقر و گرسنگیها، دخترها و زنهای فراری، فسادها، غرور و نکبتها، حسادتها و کینهها... همهی اینها عارضههای درآمدهای کاذب است. وقتی قیمت مسکن و زمین با هزار ترفند و حیله افزایش مییابد، وقتی اجارهی یک آپارتمانِ شصت هفتاد متری به دو برابر حقوق متوسط یک کارمند میرسد... این درآمدهای کاذب فاصلهی طبقاتی را به اوج میرساند و فاصلهی طبقاتی هم، همهگونه نکبتی را به ارمغان میآورد. آیا آدمیکه یکشبه با داشتن خانه یا قطعه زمینی ثروتمند شده است، تقصیرکار است، و بالاخره آیا چنین درآمدهایی دزدی محسوب میشوند؟!. همانطور که آمد، پاسخ اکثریت مردم این است که این درآمدها دزدی نیست، مهمان ما هم همین نظر را داشت و جالب اینجاست که سمت و سوی دیگرانِ آشنا هم چنین بود. اما، نظرم چیز دیگری است: چه خوشمان بیاید و چه نیاید؛ در یک کلام اعتقاد دارم هر پولی از هر طریقی که بدون کار بهوجود آید دزدی نام دارد! این اعتقاد را باید بیشتر توضیح دهم: با اندکی تعمق در مقولهای بهنام عدالت نسبی اجتماعی، طبیعتاً باید به این نتیجه برسیم که هرکس باید نسبت به فعالیت، استعداد و کارش از جامعه برخوردار باشد و جامعه هم تلاش داشته باشد تا افراد تشکیل یافته از خودش را در راستای شکوفایی استعدادها و فعالیتهای هدفمند سوق داده و پرورش دهد. در هیچ جامعهای نمیتوان باور کرد که تفاوت استعداد و لیاقتهای شخصی افراد آن چنان زیاد باشد که برخورداری از تولیدات آن جامعه به دهها و هزاران برابر یکدیگر برسد. دلیل این امر چندان مشکل نیست و زیاد هم به علوم اقتصاد و اینجور چیزها نیاز ندارد: فقط میتوان تصور کرد که اگر مستعدترین آدمها و نوابغ را ایزوله از جامعهای که در آن زیست میکنند قرار دهید آنها هرگز توانایی انجام هیچکاری را نخواهند داشت. آنها، مثل دیگر انسانها، در صورت تنهایی نمیتوانند حتا به حیات سادهی خود ادامه دهند. تمام نوابغ محصول جامعه هستند و شک نباید کرد که جامعه آنها را پرورده و بهوجود آورده است. هیچ انسان باوجدانی نباید بیش از متوسط نیاز متداول در جامعه برای خود حق قایل شود. تعریف این نیاز متداول در هر کشوری با نسبت درصد رشد آن کشور فرق میکند، اما اگر انسان به معنی واقعی کلمه جهانی اندیشه کند و جهانی زندگی کند باید انتظار از زندگی شخصیاش را با درک چگونگی متوسط زندگی تمام مردم جهان بسنجد و مطابق با آن برخوردار شود. و اما برای اینکه بتوان به مرحلهی جهانی زیستن رسید و بالاخره برای اینکه زیاد هم سنگ بزرگ بر نداریم که علامت نزدن باشد، بهتر است در ابتدا به اطراف خود نظر کنیم و واقعاً ببینیم همهی آنچه داریم ناشی از لیاقت و شایستگی فردی است و آیا واقعاً دیگران زرنگ نبودهاند که از قافلهی پیشرفت عقب ماندهاند. آیا متوسط درآمد دیگران چهقدر است و چگونه میتوانند دخل و خرج را سرهم ببندند، آیا پرداخت بیش از دو برابر درآمد بابت اجارهی خانه، عدالت اجتماعی نام دارد؟ آیا افزایش قیمت مسکن در مدت کمتر از هفت هشت سال به چهار الی پنج برابر حکایت از روابط سالم اجتماعی دارد؟ آیا این افزایشها که تماماً بردوش تودههای بیچیز سنگینی میکند هیچ حسی را در آن کسانیکه برخوردار میشوند بهوجود نمیآورد؟ آیا نمیخواهند و نمیتوانند فکر کنند که چگونه بر ثروتهایشان افزوده شده و میشود؟ آیا دولت در این مورد، و فقط در این مورد مبدل به یک نظارتگر بیطرف شده است؟ بگذریم، میگویند در چنین جوامعی نظیر کشور ما همه دزدی میکنند. مثلاً حتا یک گارگر، یک کارمند و خلاصه هرکس را که میبینی دزدی میکند. وقتی کارگر از کارش میزند و کارمند ساعات مفید کار را به زیر حداقل میرساند، این کار را دزدی نام میگذارند، وقتی همه گرانفروشی میکنند، این کار دزدی نام دارد، و بالاخره وقتی هیچکس سر جایش قرار نمیگیرد، همه مجبور به دزدی میشوند. البته این یک واقعیت است، اما هرگز قابل توجیه نیست زیرا دزدیِ یک آدمی که در تلاش بقاء بهسر میبرد با دزدی کسانی که ادامهی زندگی اکثریت مردمِ محروم را بهخطر میاندازند تفاوت فاحش وجود دارد. آن کس که برای ادامهی حیات برمیدارد و کوشش میکند تا به همان متوسط چگونگی زندگی در جامعهاش برسد دزدی نمیکند، او چهگونه و از چه راهی باید بتواند بیش از دو برابر حقوق و یا مزد دریافتیاش را، فقط، اجارهی مسکن بپردازد؟ با این حال باید گفت که او با تمام این مصائب و دشواریها، راه و طریق ادامهی بقاء را گم کرده و نشناخته است. او از کسی چیزی برنمیدارد که آن را دزدی بنامیم، آن چه او طلب میکند متعلق به خودش است، او از دزدها حق غارت شدهی خودش را میرباید. و البته این کار را باید بهگونهای انجام دهد که ربودن و دزدی نام نداشته باشد، و این امر تا زمانی که پایگاهِ طبقاتی مستحکمی بهوجود نیاید و زحمتکشان را پوشش ندهد، این شیوهی بهدست آوردنِ حقِ خود، به گونهی «ربودن» جلوهگری میکند که البته بسیار بد است و باعث بهوجود آمدنِ احساس بدهکاری به کسانی میشود که آنان تاریخاً به او بدهکار هستند. این انسانها باید از هرطریقی که قانونمند باشد و با شرایط اجتماعی خودشان همسویی داشته باشد برای کسب حقشان مبارزه کنند و طلب حق نمایند. شک نیست که مبارزه از طریق ربودن، ذلت بهبار میآورد و طبقات ستمکش را خار و ذلیلتر میکند. اما متاسفانه دزدی برای چپاولگران به امری قانونی تبدیل شده است. هرکس که بتواند با کارِ نکرده بیشتر پول بهدست آورد، عاقلتر و بیشتر قابل احترام است. این مزخرفترین شیوهی حاکم برروابط انسانهاست که همان رشدِ بیوقفهی بربریت را تسریع کرده و پیامدهای نکبتبارتری را باید انتظار کشید. ثروتِ آدم میتواند یکشبه چندبرابر شود، اما آیا او نمیتواند بهخود بگوید که این ثروتِ یکشبه متعلق به جامعه است و این ساختار غلط و ظالمانهی اجتماعیست که آن را دو دستی تقدیم من کرده است؟ و همین پدیده است که زندگی را بر تمام آدمها حرام کرده و خواهد کرد؟ این پدیده خودِ من و خانوادهام را از راه بهدر میکند و از ما آدمهایی مسخشده و پوچ بهوجود آورده و خواهد آورد. پس نهتنها اینگونه ثروتها خوشحالی ندارد بلکه باید بهراهکارهایی اندیشه داشت تا جامعهی خود و جوامع بشری را از شرّ آن نجات داد. تلاش و اندیشه در راستای پیدایی چنان راهکارهایی میتواند زندگی نام داشته باشد و میتواند مسیر سرعت یافته بهسوی بربریت را خدشهدار نماید. تردید ندارم که انسان این بیهویتی حاکم برخود را گذر خواهد کرد و مسیر حرکت بهسوی بربریت کنونی را تحقیر خواهد نمود. باید تلاش نمود تا چپاولگران و استثمارگران احساس حقارت کنند و آنها که برای رشد تولید و مناسباتِ عادلانهی آن میکوشند هرچه بیشتر زندگی و عشق را، بیشتر، درک و لمس نمایند. مناسباتی که اجازه میدهد مسکن و زمین ارزشِ افزوده خلق کند و نگاهی به این معضل ندارد، چشمانداز روشنی از عدالت فراگیر ارایه نمیدهد... و آنان که در این بیعدالتی، چه بهطور مستقیم و چه بهطور غیر مستقیم، برخوردار و فربهتر میشوند سهم برجسته و آشکاری در بیعدالتسازی مناسباتِ زندگی اجتماعی جامعهی خود دارند.
مطالب همبسته : اسمش را پراکندهگویی بگذاریم!!
|
||
Free Web Counters & Statistics |