نویدنو -  کتاب -   رحمان هاتفی  درباره ما -  آرشیو

از همین قلم

 
 
 
 

2017-07-28

نویدنو  05/05/1396 

 

 

 

آری باید از تاریخ چپ و حزب توده ایران آموخت!

نگاهی به مقاله مرضیه توانگر – بخش نخشت

 

 

خانم مرضیه توانگر با نوشتار بلندی وارد بحثی شده اند که بین نویدنو و رفیق جوانرود در باره انتخابات آغاز شده بود .ما این مشارکت را به فال نیک می گیریم و گمان می کنیم می تواند در روشن شدن هر چه بیشتر مواضع یاری گر باشد .

عنوان مقاله ایشان "از تاریخ چپ و حزب توده ایران بیاموزیم!" مطلع خوبی است برای سنجش عیار گفته ها .

موضوع اصلی بحث در میان نویدنو و رفیق جوانرود این است که آیا باید در انتخابات جمهوری اسلامی بی قید وشرط شرکت کرد یا باید به ایجاد صف مستقل چپ در راستای دفاع از منافع زحمتکشان جامعه کوشید .

رفیق توانگر با اعلام هواداری از موضع رفیق جوانرود به شرح بلندی از عملکرد حزب توده ایران در آستانه کودتای 28 مرداد پرداخته اند که هیچ تردیدی در درستی ان وجود ندارد . اما نکته ای که در این استناد ها از یاد رفته است توصیف آرایش سیاسی وطبقاتی شرایط آن زمان و نیروهای عمل کننده در آن شرایط است .

قبل از ادامه این بحث از رفیق توانگر می پرسیم : فرض کنید که حزب توده ایران در ان زمان نیرویی بود در داحل مثلا جبهه ملی و یا سازمانی بود که همه توان خود را مصروف حمایت از یک جناح حاکمیت می کرد ، آیا امروز پس از گذشت بیش از 60 سال کسی می توانست حزب توده ایران را به خاطر کارهای انجام داده و انجام نداده اش مواخذه نماید ؟ رمز این مواخذه بیش از 60ساله حزب توده ایران آیا معنایی جز این دارد که نیروی مستقل قائم به ذات متکی بر توده ها را تشکیل می داد؟ آیا بخاطر آن نیست که بعنوان نیروی مستقل حاضر در روابط قدرت و موازنه قوا می توانست و یا برخی ها انتظار داشتند و یا برخی ها برآورد می کردند که باید این کار را می کرد و آن کار را نمی کرد ؟ نشان استقلال حزب توده ایران با وجود تمام فراز ونشیب هاست که نشان کننده تمام ارزیابی ها وتحلیل ها و بررسی هاست . آیا اگر به فرض محال ، حزب توده ایران خود را در شرایط دشوار آن روز منحل و به جمع احزاب موجود بورژوایی می پیوست که مدافع مصدق بودند ، این همه حکایت و داستان و مرده باد وزنده باد و خائن و خادم تا حد زیادی منتفی نمی شد ؟

اما واقعیت فرا تر از این اگر و اما ها است . حزب توده ایران بر مبنای تحلیل مشخص از شرایط مشخص به ارزیابی نیروهای عمل کننده پرداخته بود و بر همین مبنا راهکار ها و راهبرد خود را تنظیم می کرد .حزب تا قبل از 30تیر در ارزیابی از ماهیت بورژوازی ملی دچار خطاهایی بود که آن را گاهی به چپ روی و سکتاریسم می کشاند . به دنبال کودتای 9 اسفند 1331 که نقشه آن با حضور "مستقل" توده ای ها و با درایت رهبری حزب خنثی شد ، با وجود همه اختلاف های داخل هیئت اجرائیه که عملا تصمیم گیری را زمین گیر کرده بود ، به درک درستی از ساختار طبقاتی جامعه ایران رسید و عملا در راستای این دریافت وتحلیل خود عمل کرد . حزب دریافت که نیروی ضد مردم متشکل از دربار ، بورزوازی لیبرال ، امریکا و انگلیس ، ملاکین بزرگ و نمایندگان سیاسی ان ها در دولت ، مجلس ، ارتش ودیگر نهادهای جامعه از جمله رسانه ها رو در روی مردم صف آرایی کرده اند وبورژوازی ملی با همه نقاط قوت وضعف های تاریخی وطبقاتی خود در برابر این صف آرایی در سمت مردم و منافع مردم قرار دارد . حزب دریافت که تشکیل جبهه واحد خلق عملا در سطح رهبری امکان پذیر نیست و لاجرم این جبهه می بایست در بدنه شکل بگیرد . در همین راستا بود که پس از بهمن 1327 عملا سازمان های دانشجویی حزب های ملی مانند حزب ایران بر خلاف نظر رهبری حزبشان عملا در تمام نمایش های خیابانی ، در جریان اخراج استادان و دانشجوبان توده ای از دانشگاه ها – که بر اساس جزوه پیشنهادی مهندس بازرگان از سوی رئیس دانشگاه و به دستور مستقیم شاه عملی می شد – در کنار توده ای ها بودند . رفیق توانگر در شرح بلند خود فراموش می کند یاد اورشود که از فردای درهم شکستن جنبش های آذربایجان و کردستان ، تلاش برای درهم شکستن پایگاه اصلی قدرت حزب یعنی شورای متحده مرکزی را برنامه ریزی می کنند و با استفاده از عناصری چون یوسف افتخاری و هدایت "اتحادیه سندبکای کارگران ایران" معروف به "اسکی" را راه اندازی و یورش به سازمان ها ، میتینگ ها ، ستادهای شورای متحده مرکزی در تهران ، اصفهان، مازندران ، خراسان ، خوزستان ، گیلان و... را سازماندهی می کنند . فراموش می کند لیست های 500 تا 8 هزار نفری برای سرکوب و دستگیری و تبعید می بندندتا صفوف توده ای ها را در هم شکنند .فراموش می کنند که زندان ها را از توده ای ها می انبارند . آیا معنای این تهاجم چیزی جز حمله به "استقلال" جنبش کارگری و حزب آن نبوده ونیست؟ تنها با صف مستقل است که نیروها شکل مادی می گیرند و در معادلات قدرت می توانند ایفای نقش نمایند . رفیق توانگر فراموش می کند که در تاریخ 38 سال جمهوری اسلامی  حاکمیت ان با درس آموزی از همین تجربه تاریخی – به جز دو سه سال اول انقلاب - عملا از شکل گیری هر نهاد مستقل مردمی جلو گیری کرده است . فراموش می کنند که بزرگترین نتیجه این در هم کوبیدن صف مستقل مردمی ناگزیر کردن فعالیت اجتماعی به گزینه های پیشنهادی و "مشروع" رژیم است !

در پلنوم چهارم حزب توده ایران پس از کودتای 28 مرداد ، مرحله انقلاب و صف انقلاب وضد انقلاب به روشنی تعریف شده است : »انقلاب ایران در مرحله بورژوا دموکراتیک طراز نوین ، یعنی در مرحله انقلاب ضد امپریالیستی و ضد فئودالی است  در دوران کنونی لبه تیز آن متوجه امپریالیسم است . امپریالیسم – فئودالیسم و بورژوازی کمپرادورو بر راس آن ها دربار، دشمنان انقلاب ومانع اساسی رشد و پیروزی آنند.کارگران ، دهقانان، روشنفکران، خرده بورژوازی و بورژوازی ملی قوای محرکه و پایگاه اجتماعی انقلاب را تشکیل می دهند. پرولتاریای ایران به مثابه پیگیرترین طبقه انقلابی وظیفه دارد در جریان انقلاب دموکراتیک رهبری (هژمونی) خود را تامین نماید . وظیفه اساسی حزب پرولتاریا – حزب توده ایران آن است که با تجربه اندوختن از گذشته خود را برای نبردهای اتی چنان آماده سازد که بتواند رهبری (هژمونی) پرولتاریا را تامین کند و در پیشاپیش ملت قرار گرفته وی را به جانب پیروزی انقلاب ببرد و نگذارد بورژوازی ملی انقلاب را در دالان تنگ تمایلات طبقاتی خود سیر دهد. مسلم است که اجراء این وظیفه مستلزم احتراز کامل از چپ روی و سکتاریسم و هر گونه انحراف به راست روی و دنباله روی از بورژوازی ملی است و باید با شکیب کامل و با سعی در اقناع توده ها بر اساس تجارب خود انان به عمل آید « اسناد و دیدگاه ها ص 380)

آیا در این سطور  بر صف مستقل پرولتاریا به دور از چپ روی وسکتاریسم و دنباله روی و راست روی تاکید نشده بود ؟ کسب رهبری در انقلاب دموکراتیک طراز نو که به واسطه تغییر"دوران" آن را از انقلاب های بورژوا دموکراتیک کلاسیک متمایز می سازد آیا با دنباله روی مطلق ، یا سکتاریسم و نا دیده گرفتن واقعیت های سخت روابط مادی جامعه امکان پذیر است ؟

آن چه که بعنوان دفاع تمام قد حزب از مصدق تجلی می کند در واقع دفاع تمام قد حزب از منافع طبقاتی زحمتکشان و عموم خلق جامعه در یکی از بحرانی ترین برهه های تاریخ ایران در برابر هسته سخت قدرت است که در نهایت هم توطئه ها ، مهندسی ها ، ایجاد توهم ها و سرانجام توازن قوا به سود ارتجاع و امپریالیسم منجر به کودتای 28 مرداد می شود . همان نیروهای ضد انقلابی که حزب بر می شمرد موفق به کسب رهبری و تاراج زحمتکشان و عقیم گذاشتن تمام تلاش های قهرمانانه می گردد. آیا با توجه به این تجربه ها امروز می توان همه تخم مرغ های جنبش مردمی را درسبد بورژوازی لیبرال و محافل ارتجاعی ضد مردمی گذاشت ؟ و نسبت به ماهیت ان ها ایجاد توهم کرد ؟( به این همان پنداری بورژوازی ملی دهه 30با بورژوازی لیبرال دهه 80 در نگاه رفیق توانگر پرداخته خواهد شد)

رفیق توانگر از گفته های نویدنو چنین بر داشت می کند که ما عملا توان حاکمیت جمهوری اسلامی و مهندسی ان را بیش از اندازه واقعی ارزیابی می کنیم ( و به این توانمندی درود می فرستد). شاید در بدو امر چنین به نظر برسد که نویدنو در توصیف توان حاکمیت راه افراط می پوید ،  اما واقعیت موجود با توجه به توانمندی حاکمیت ولایت فقیه در خفه کردن هر صدایی ، خنثی کردن هر تشکلی ، سرکوب بی رحمانه هر اعتراضی و منحصر کردن همه انتخاب ها به گزینه های پیشنهادی خود عملا این را نشان می دهد . تنها راه برون رفت از این دام تنیده ، تلاش برای ایجاد صف مستقل مردمی با افشا همه باند ها و جناح های ضد مردمی دیکتاتوری حاکم است . می توان از رفیق توانگر پرسید آیا هیچ گزینه دیگری جز تمکین به نامزد های ارائه شده از سوی ولایت فقیه ، که از صافی های متعددی برای اطمینان از  پایبندی به حفظ نظام می گذرند داشته اند؟ و اگر آری آن گزینه چه بوده است ؟

در ادامه به دیگر موضوع های مطرح شده از جمله "نبرد که بر که" خواهیم پرداخت .

ادامه دارد ...

 

از تاریخ چپ و حزب تودة ایران بیاموزیم

 

 

 

Share

بازگشت به صفحه نخست

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست
 
    اشتراك در نویدنو

  

نشانی پست الکترونیک: