نویدنو -  کتاب -   رحمان هاتفی  درباره ما -  آرشیو

از همین قلم

 
 
 
 

1396-01-25

نویدنو  24/01/1396 

 

 

دشمنان ابدی :

 امریکا و روسیه 100 سال پس از انقلاب بلشویکی -بخش دوم

جان کوفاس – برگردان : هاتف رحمانی

مقابله دائمی همراه با فرجه های همکاری

همه قدرت های دنبال کننده سیاست های توسعه طلبانه همیشه در سراسر تاریخ ، یک یا چندین کشور دشمن برای جلب و تامین حمایت عمومی زپر پرچم شان بعنوان ابزار متحد کردن کشور و توجیه سیاست های غیر مردمی داخلی داشته اند . نهادینه شدن طرز فکر "دشمنان ابدی" در رابطه امریکا – روسیه آن چنان ژرف جا افتاده است که دولت امریکا تمام ستیزه ها از جمله "جنگ علیه ترور" را از منشور عادی ستیزه شرق – غرب می بینند که تا حد بالایی نامتعارف است . این به خاطر آن نیست که افرادی که در خدمت نهاد های دولتی امریکا هستند، اندیشکده ها و دانشگاه ها تا آن  اندازه از نظر فکری ورشکسته شده اند که قادر نیستند بین رو در رویی با کشور عادی مانند روسیه و ستیزه جویان نامنظم پراکنده در بیش از چهل کشور و اقدام کننده به مثابه واحد های عملیاتی را تشخیص دهند. آن ها از نظر ایدئولوژیک و از نظر تشکیلاتی گرفتار شیوه ای قدیمی بوده اند چون این آن چیزی است که دولت و شرکت ها (روی آن) سرمایه گذاری می کنند و همان چیزی است که نظریه پردازان هر دو حزب جمهوری خواه و دموکرات از آن پشتیبانی و دفاع می کنند.    

بخشی از نخبه های سیاسی و نظامی روسیه از لحاط تاریخی تز" دشمنان ابدی" را به آسانی همتایان  امریکایی و اروپای غربی خود پذیرفته اند . روس ها نیز نهاد هایی را در ارتباط با تز "دشمنان ابدی" ایجاد کرده اند چون اعتقاد داشتند دشمنی به معنی یک دولت نظامی قوی شناخته شده با موقعیت "قدرت برتر" ، در عین حفظ انسجام داخلی و تحکیم وضع موجود با تداوم ملی گرایی همچون مذهب سکولار توده هاست. در حقیقت ، وجود دشمنی از لحاظ نمادین یک نشانه ثبات وضعیت است نه فقط برای نخبه گان روسیه بلکه برای توده های اشیاع شده از ملی گرایی است که رژیم آن را به اندازه  امریکا و شرکای ناتوئی آن، برای منفعت هر چه بیشتر خود مورد استفاده قرار می دهد.  به طور طبیعی این حقیقت ندارد که طرز فکر "دشمنان ابدی" به معنی عدول از نظر لرد پالمرستون در باره پیگیری  منافع آن چنان که دولت آن را تعریف می کند ، باشد. زمانی  تمرکز بر همکاری در امور نظامی ، پژوهش های علمی و فضایی ، فرهنگی و امور تجاری وجود داشته است که قطعاً ضروری است و هنوز هم همکاری محدود و متمرکزی در مسائل نظامی وجود دارد . به صورت طبیعی هیچ تحریم غربی بر روسیه تحمیل نشده است. در طی جنگ جهانی دوم ، "دشمنان ابدی" برای دستیابی به هدف مشترک بزرگتر یعنی شکست دادن قدرت های محور و احیا نظم در جهان،  مقابله را به حال تعلیق در آوردند.   

زمانی که مسابقه سلاح های هسته ای در میان دکترین او ا دی (  OADنابودی قطعی دو جانبه) خارج از کنترل به نظر می رسید ، آن ها با امضا پیمان محدودیت سلاح های راهبردی سالت SALT یک ، 1972، سالت 2، 1979، پیمان نیروهای هسته ای میان برد ، 1987 ، پیمان کاهش سلاح های راهبردی ، استارت -1- 1991، و استارت 2- 1993 – تایید مجدد آن 1996، همکاری کردند. به دنبال شماری از توافقات در دهه 1990 مسکو و واشنگتن همراه با شرکای اروپایی در سال 2002 برای اجتناب از برخورد نظامی شرق – غرب ، شورای ناتو- روسیه را ایجاد کردند. اگر چه این موارد  تمرکز بر همکاری را بر جسته می کند ، اما واقعیت پایدار، رویارویی است که نهاد ها و منافع تخصیص یافته ای در امریکا و روسیه بر آن مبتنی هستند. 

امریکا، در پایان جنگ جهانی دوم گزینه همکاری یا مقابله با اتحاد شوروی را در پیش رو داشت . در سال 1948 ، هنری والاک معاون رئیس جمهور پیشین نماینده جناح کبوترها یا حزب دموکرات، رویکرد مقابله جویانه نظامی گرای ترومن را که بیشتر از همکاری در راه حل های دیپلماتیک ، برای ایجاد بحران تلاش می کرد مورد انتقاد قرار داد . ترومن با ایجاد یک سیاست خارجی مبتنی بر رویارویی دوحزبی تصمیم گرفت که بهترین خدمت به منافع امپریالیستی از طریق مقابله دیپلماتیکی که با  یک مسابقه تسلیحاتی مورد حمایت قرار گیرد و همزمان بتواند همنوایی نسبت به وضع موجود را در کشور حفظ کند، می باشد. با اتخاذ یک تصمیم ژئو پلیتیکی برای صنعتی کردن دوباره اروپای غربی برای مقابله با تهدید خطر ناک بلوک شوروی ، تصمیم های ترومن سیاست تغییر جهانی زیر سایه امریکا را بازتاب می داد . با صنعتی سازی دوباره ژاپن ، امریکا به صنعتی شدن تایوان و کره جنوبی چون وزنه ای در برابر چین مائوئیست که سیاست سازان امریکا به اشتباه می پنداشتند بلوک کمونیست یک پارچه به مرکزیت مسکو را تشکیل می داد، کمک کرد.    

زمانی که دولت نیکسون در را به روی چین باز کرد و رمینه ای برای یکپارچگی دوباره آن در اقتصاد جهانی ایجاد نمود ، قرار بر تقویت آن از لحاظ اقتصادی به مثابه بخشی از یک برنامه ژئو پلیتیکی برای تضعیف اتحاد شوروی بود . راهبرد های جنگ سرد امریکا برای مسئله "دشمنان ابدی" به هزینه بسیار بالایی ختم شد ، یعنی نزول اقتصادی ، تحمل کسری تراز پرداخت های مزمن  و بدهی عمومی نزدیک به 105 درصد تولید ناخالص ملی (2016) و انتظار افزایش شدید آن در دهه آینده .

از انقلاب بلشویکی تا پایان بلوک شوروی ، ستیزه های ابدی بر پایه شکاف ایدئولوژیک ، سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی بین شرق وغرب قابل توجیه بود . اما تحت نظم نوین جهانی دهه 1990 ، انتظار آمریکا آن بود که بتواند تنها ابر قدرت تعیین کننده موازنه قدرت جهان باشد. خود داری امریکا از پذیرش واقعیت نزول نسبی اقتصاد آن و ظهور چین بعنوان ابرقدرت اقتصادی ناگزیر مستلزم برخورد دیدگاه ها نه تنها بین مسکو و واشنگتن در باره ساختار نظم جهان بلکه بین پکن و واشنگتن نیز بود. این برخورد پس از رکود ژرف سال 2008 بیشتر آشکار شد .

امریکا خود را نسبت به آن که چگونه می خواست اقتصاد جهانی و منافع ژئو پلیتیک خودرا مدیریت کند ، گرفتار تضادهایی یافت ، به تاکتیک های  بی ثبات سازی در خاورمیانه ، شمال افریقا و تجاوز در مناطق نفوذ از نظر تاریخی تحت قلمرو روسیه متوسل شد . نو انزوا گرایان و ملی گرایان اقتصادی ، پس از حمایت از ترامپ در سال 2016 ، نهاد های چند جانبه طراحی شده توسط امریکا در پایان جنگ جهانی دوم برای مدیریت اقتصاد جهان تحت رهبری سیاسی ، نظامی و اقتصادی امریکا را زیر سوال بردند.

از آنجا که نهاد های چند جانبه تاسیس شده از سوی آمریکا دیگر مطلوب اقتصاد جهانی و سلطه سیاسی امریکا نیستند ، بسیاری در اردوی ترامپ علاقمند به روابط دو جانبه و تضعیف نهادهای چند جانبه که برای اتحادیه اروپا ، ژاپن و چین  سودمندتر از امریکا هستند، می باشند. این تغییر در درون خود  حاوی تضادی بود که برخی ها را پیرامون باز اندیشی ستیزه ابدی با روسیه تحت فشار قرار می داد، در حالی که دیگرانی که چهارچوب ایدئولوژیک ، مقام و  ثروت آن ها به مقابله دائمی وابسته است، نسبت به ایجاد روابط حسنه مردد باقی ماندند. هم نو انزواگرایان و هم هواداران "دشمنان ابدی" درک می کنند که امریکا به هیچ وجه نمی تواند بدون پی آمد های خود ویرانگر، ستیزه ای ابدی با چین را ، درکنار  تداوم سیاست مهار نظامی به ویژه تهدید کره شمالی داشته و در عین حال همزمان همگرایی اقتصادی را دنبال نمایند. به سادگی مطرح می شود ، روسیه آزمون خوبی برای یک سیاست تمجید یک دشمن ابدی است .

دشمنان ابدی و مقابله ورای کمونیسم

آیا "برخورد تمدن های" ساختگی، آن چنان که بر کشورهای اسلامی اعمال می شود، می تواند بر روسیه اعمال شود ؟ "برخورد تمدن ها" ( نظریه ساموئل هانتینگتون) بین اسلام و غرب آن چنان که بسیاری از محافظه کاران ، پوپولیست های دست راستی مختلف از جمله نظریه پردازان نئو فاشیست و نظامی گرایان غربی و مداخله گرایان عمل کننده زیر عنوان دموکراسی می خواهند مردم آن را باور کنند ، هیچ تناسبی با روسیه ندارد . هانتینگتون نظریه "برخورد تمدن ها" را پس از فروپاشی بلوک شوروی ایجاد کرد و هر گز قصد اعمال آن به روسیه تحت حاکمیت بوریس یلتسین را نداشت . اگر بر برخورد تاکید شده است، ابداً فرهنگ مد نظر آن نبوده بلکه بیشتر به انضمام در حد امکان این مناطق به اندازه شوروی سابق و تحت هدایت آمریکا به دلیل علاقه مندی نیمکره غربی به تامین مواد اولیه و بازار ها ، در عین محاصره روسیه مربوط بود.

دو نمودار زیر حاکی است که به استثنای لهستان به دلایل آشکار تاریخی ، اروپایی ها به استثنای لهستانی ها نگران روسیه بعنوان یک تهدید واقعی نیستند . جالب تر و نشان دهنده تر چگونگی تاثیر تبلیغات سیاسی در امریکا است ، نمودار دوم نشان می دهد که رتبه بندی نظر نا مساعد نسبت به  روسیه از سال 2014 تا 2017 بسیار بالاتر از زمان فروپاشی بلوک شوروی بوده است . احساسات ضد روسی اظهار شده از سوی جنگ سرد دموکرات ها و جمهوری خواهان ، رسانه های جمعی ، و تحلیل گران اندیشکده ها که حقوق آن ها از سوی شرکت های سرمایه گذار آن ها پرداخت می شود، برای متقاعد کردن افکار عمومی در مورد خطر ناک تر بودن روسیه امروز نسبت به اتحاد شوروی در سال های نزول آن موثر بوده است .

تهدید نظامی روسیه

 

تلاش روسیه برای هژمونی اوراسیا و واکنش امریکا

اگر چه ممکن است ستیزه شرق وغرب مانند برف در سیبری "طبیعی" جلوه کند ، اما در دهه 1990 در زمان رژیم ضعیف بوریس یلتسین (99-1991) دورانی وجود داشت که به نظر می رسید روابط حسنه امکان پذیر باشد . این دوران به ساختمان نظری "پایان تاریخ" نئو محافظه کاران غربی متکی بود و مستلزم هژمونی ابرقدرت امریکا (ابر قدرتی آن چنان که هوبرت ودرین وزیر امور خارجه فرانسه در سال 1999 امریکا را مورد خطاب قرار داد)بر کل جهان و به عقب راندن قابل ملاحظه فدراسیون روسیه به یک موقعیت منطقه ای بود که بازتاب اقتصاد و نهادهای ضعیف در حال گذار آن بود. 

روسیه در صدمین سالگرد انقلاب بلشویکی ، روسیه به اندازه پس از انقلاب ضعیف نیست، که در پی انقلاب  دخالت خارجی با هدف حمایت از نیروهای تزاری در برابر ارتش سرخ لئون تروتسکی قرار داشت .اما روسیه به دشواری به قدرتی است که در سال 1949 زمانی که کرملین آزمایش موفقیت آمیز اولین بمب اتمی را همزمان با پیروزی مائو بر ملی گراهای چیان کای چک اعلام کرد ، بود. بر عکس ، امریکا در سال 2017 بسیار قوی تر از سال 1917 ، اما نسبت به سال 1949 از قدرت کمتری برخوردار است. در حالی که مسیر سلطه جهانی هنوز در مرحله جنینی خود قرار داشت ، در زمان ریاست جمهوری ویلسون در سال 1945به اوج خود رسید، اما امریکا در اوایل قرن بیست و یکم در حال تجربه یک شیب رو به پایین هژمونی جهانی خود است.

امریکا در ارتباط با تمام هدف های کاربردی ، از جایگاه "ابر قدرتی"حود در دهه 1990 ،دو دهه بعدتر به جایگاه یک کشور ابرقدرت نظامی – پلیسی عقب رانده شده است . راهبرد تشنج آفرینی آن هر چه بیشتر طرفداری متعصبانه آن را نسبت به سیاست تحول اوایل جنگ سرد بازتاب می دهد، که حاصل نا امیدی در میان تضاد های سیاست های داخلی و خارجی خود آن است که ادامه آن به تضعیفش می انجامد آمریکا به جای نشان کردن مشکلات ساختاری در اقتصاد خود بعنوان شالوده ای برای نقش جهانی اقتصادی آن ،  شیوه خود را صرف بدهی عمومی بالاتر در دفاع  و دولت پلیسی گسترده ( همه چیز  از امنیت کشوری تا سامانه کامل اطلاعاتی ، پلیس و عدالت کیفری)می کند. این آن جایی است که تز "دشمنان ابدی" را بعنوان توجیهی برای تداوم مسیر بطرف یک سیستم  زیانبار برای اکثریت مردم امریکا مناسب می سازد .

بدون در نظر گرفتن سرعت افزایش بدهی عمومی و فرسایش استانداردهای زندگی، جمهوری خواهان در دوران جورج دبلیو بوش و دموکراتها در دوران اوباما نقش های کاتالیزوری در شکل دادن به افکار عمومی نسبت به پذیرش تز"دشمنان ابدی" به منظور تداوم دولت نظامی-پلیسی بازی کردند.

چین و تناقض های تز " دشمنان ابدی"

در ژوئن 2016 پوتین از پکن دیدار کرد ، ژی جین پینگ رئیس جمهور چین اظهار داشت که کشور او و روسیه با "دوستی ابدی" در تقابل شدید با " مقابله ابدی" روسیه و امریکا به هم وابسته اند . " زئیس جمهور پوتین و من متفق الرای تصمیم گرفتیم که در وضعیت بسیار پیچیده بین المللی ، باید مصمم تر با روح همکاری راهبردی و هدف دوستی ابدی راهنمایی شویم ." رئیس جمهور ژی در حقیقت امریکا و متحدان اروپایی آن را هدف گرفته بود که تحریم های اقتصادی را در ارتباط با  اکراین بر روسیه تحمیل کرده بودند و پیغام داده بودند که چین بهترین امید را برای همگرایی نشان می دهد چون امریکا بر ماجراجویی نظامی بیشتر از همکاری اقتصادی تمرکز کرده بود .

در عین دنبال کردن بهبود روابط اقتصادی با امریکا ، " مسیر کمربندی جاده ابریشم" چین یک ابتکار همگرایی اقتصادی جهانی و بخشی اساسی از دیپلماسی اقتصادی در برابر دیپلماسی نظامی امریکا است که نه تنها رقبا بلکه متحدان را هم منحرف کرده است . با توجه به واقعیت گریز ناپذیر چین به مثابه یک ابرقدرت اقتصادی در قرن بیست ویکم و نزول نسبی امریکا به مثابه یک ابر قدرت از  همه لحاظ به استثنا نظامی ، آیا تز " دشمنان ابدی" در یک ساختار قدرت چند مرکزی جهانی خواه برای امریکا یا برای روسیه نتیجه ای را به بار می آورد؟

چین نشان داده است که اجازه نخواهد داد ناتو و امریکا روسیه و مناطق نفوذ خود در مرز های مشترک با فدراسیون روسیه را تضعیف کنند و همه سیاست های آشکار و پنهان مانند اوکراین و سوریه ،نه تنها از سوی روسیه بلکه از سوی چین هم با مقاومت مواجه می شود . به طور خلاصه ، طراحی تز " دشمنان ابدی" ترک برداشته است چون امریکا با پکن پشتیبان مسکو مواجه می شود و این چالش بسیار بزرگی برای واشنگتن و متحدان نظامی ان است چون شدیداً به اقتصاد امریکا هم به اندازه اقتصاد چین مرتبط است.

اگر چه تاریخ رژیم های کمونیستی در قرن بیستم نشان دادند که ملی گرایی بر کمونیسم پیشی می گبرد ، اما به نظر می رسد که دولت امریکا و تحلیل گران بسیاری در غرب نسبت به این واقعیت بی توجه مانده اند . بخشی از این بی توجهی ناشی از  نابینایی های ایدئولوژیک ، بخشی سیاسی و فرهنگی ، بخشی مصلحت جویی صرف در رابطه با مشاغل و منافع مدافعان تز "دشمنان ابدی" بود . طرز فکر  میانه قرن بیستم  تخبه های سیاسی ، نظامی و اقتصادی امریکایی و نیز رسانه ها و دانشگاه های در خدمت این سازمان ها، گرفتار انواع تناقض ها در باره پیگیری تز " دشمنان ابدی" بوده و از درک اینکه درخواست روسیه برای یک نقش محدود جهانی امریکا ، بارتاب محدودیت های قدرت امریکایی است، درمانده اند .

سیاست مدیریت اقتصادی و هم زمان مهار نظامی امریکا نسبت به چین قابل مقایسه با سیاست امریکا نسبت به روسیه نیست . به هر حال این سیاست پکن را درجایگاه حساس متعادل کننده روابط راهبردی آن با مسکو  و با روابط اقتصادی ان با غرب قرار می دهد ، که اگر چین بخواهد هدف خود را بعنوان قدرت اقتصادی برتر جهان تحقق بخشد، بسیار اساسی است . مهار چین نه تنها مستلزم تقویت اتحاد راهبردی آمریکا با استرالیا ، ژاپن و کره جنوبی بلکه به چالش کشیدن چین در دریای چین جنوبی بوده است و زمانی هم که به کره شمالی می رسد که مانند قمر چین و به عنوان وزنه تعادلی در برابر  کره جنوبی عمل می کند. چون چین اهرم اقتصادی عظیمی در برابر امریکا و به صورت جهانی دارد ، موثر تر از مسکو قادر به مقابله با سیاست مهار راهبردی واشنگتن است . به هر حال ،  این یک مورد روشن است و آن اینکه امریکا بسیار بیشتر از آن که بتواند هم با روسیه وهم با چین مقابله کند ، خود را در معرض خطر بی ثباتی قرار می دهد.

پکن با همکاری خود با نهاد های چند جانبه – سازمان تجارت جهانی ، صندوق بین المللی پول ، بانک جهانی ، وغیره- نشان داده است که به عمل کردن بعنوان ضامن ثبات علاقه مند تر از به چالش کشیدن آشکار نهادهای چند جانبه تحت حاکمیت ترامپ است . علاوه بر این ، پکن از راه حل های سیاسی برای مسائل منطقه ای مانند آزمایش موشک های قاره پیمای کره شمالی طرفداری می کند. پیشنهاد چین برای محدود کردن مسابقه تسلیحاتی در شبه جزیره کره یا جنگ احتمالی به گوش های کر واشنگتن نمی رود . این به روشنی نشان می دهد که میدان دید طرز تفکر "دشمنان ابدی" در بر گیرنده سیاستی به سمت چین و نیز روسیه است که آن ها را یک پارچه می بیند. این تنها یک کاستی تجربی نیست ، بلکه رویکردی بی پروا را بازتاب می دهد که در بهترین حالت شاید از روی تصادف ، سوء تفاهم یا دستپاچگی به اغتشاش متقابل و بدترین ستیزه آشکار منجر شود . آن چه در بالا بیان شد ، نشان دهنده خود داری امریکا از احترام به منطقه نفوذ چین است ، در حالی که آمریکا انتظار دارد چین تعریف امریکا از امنیت ملی گسترش یافته به کل جهان  را بپذیرد .

  دنبال کردن سیاست مهار نسبت به چین و "دشمنان ابدی" در برابر مسکو در قرن بیست ویکم نا خواسته چین را تقویت می کند، همان طور که موجب می شود چین در عین ارتقا رهبری جهانی خود آن را مانند اهرم برای روسیه به کار گیرد،  و به چین اجازه می دهد تا بر گسترش تجارت جهانی و تامین  نقش رهبری اقتصادی حتی قوی تر تمرکز نماید . روسیه و امریکا با وجود جهادگرایان بعنوان یک دشمن مشترک ، به سختی اماده پایان دادن به جهت گیری "دشمنان ابدی" هستند که در ذات خود به فروپاشی شوروی کمک کرد و به آرامی اقتصاد امریکا را نیز عاجز کرده است.

دشمنان ابدی :

امریکا و روسیه 100 سال پس از انقلاب بلشویکی -بخش نخست

 

بازگشت به صفحه نخست

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست
 
    اشتراك در نویدنو

  

نشانی پست الکترونیک: