نویدنو -  کتاب -   رحمان هاتفی  درباره ما -  آرشیو

از همین قلم

 
 
 
 

2016-01-24

نویدنو  04/11/1394 

 

 

 

 

توضیح : نوشتاری را که ملاحظه می کنید نوشته ای از رفیق زنده یاد احسان طبری است که در سال 1353 منتشر شده است . باز انتشار آن برای اولین بار به همت رفقایی مقدور می شود که زحمت باز تایپ آن را بعهده داشته اند. با سپاس از این رفقا خواندن آن را پیشکش خواندده های نویدنو می کنیم .

 

 

دو الگوی رفتار

 در جریانات اجتماعی

احسان طبری

 

تجربه های انبوه گرد آمده در مبارزات اجتماعی نشان می دهد که در جریان این مبارزات دو نمونه ، دو الگوی رفتار دیده می شود که یکی از آن ها بر فردگرائی و نتیجه ی تاثیر محیط بورزوائی و خورده بورژوائی و روش های مربوط به نظام ارباب _ رعیتی و پدر سالاری با شیوه های خاص لومپن پرولتاریا است ودیگری مبتنی بر جمع گرائی و نمودار پیدایش شیوه ها و موازین اجتماعی نوین انقلابی پرولتاری است .

شناخت این دو الگو، مبارزه با اولی و تقویت دومی ، تربیت مکرر در مکرر مبارزان در روح شیوه جمعی پرولتاری برای پیش رفت و پیروزی جنبش انقلابی اهمیت درجه اول و حیاتی دارد  ، لذا مقصود ما از سخن در این باره ورود در یک مبحث تجریدی _ فلسفی نیست ، بلکه سخن در باره چیزی است که با عمل روزمره پیوند دارد .

به اختصار در باره هریک از آن ها توضیح می دهیم :

الف _ الگوی اول

در الگوی اول هدف ویا حداقل هدف عمده رفتار عبارت است از نیل به موفقیت هاس شخصی و تامین منافع و اغراض خصوصی و ذهنی خود و یاران خود .

در این الگو، فردی که در درون جنبش اجتماعی و انقلابی علیرغم قبول کلی و لفظی اصول و موازین درست ، در عمل به دنبال هدف های شخصی است ( مقام ، شهرت ، انتقام جوئی و غلبه بر رقیب و کسب منافع و امتیازات دیگر مادی و معنوی به سود شخص خود ، پیش بردن نظریات ذهنی و شخصی و غیره ) ، هرنوع اسلوب ، هرنوع وسیله ، هر نوع افزاری را اعم از آن که موافق واقعیت ، اصول جهان بینی انقلابی ، موازین سازمانی و موازین اخلاق اجتماعی باشد یا نباشد ، فقط به شرط آن که موثر و کارا  قرار گیرد ، یعنی به اصطلاح به شکل " پراگماتیک  " به شخصی که آن را به کار می بندد سود رساند و او را به هدف نزدیک کند ، مجاز می شمرد . لذا سیاست بازی ، دسته بندی ، حساب گری ، دسیسه کاری ، مرید پروری ، پیشوا منشی ، کارچاق کنی ، توسل به جعل و دروغ و سفسطه و جدل ، روش تطمیع و تهدید ، زور گوئی و قلدری ، سالوسی ، افترا ء زنی ، بی انضباطی ، سازمان شکنی ، تفرقه افکنی ، هو و جنجال و غیره و غیره ، همه و همه در جائی که سودمند شمرده شود ، بی پروا به کار می رود . البته در جریانات انقلابی ، به کار گیرنده ی این اسالیب در صورتی که از جهان بینی و موازین حزب پرولتاری با خبر باشد ، غالبا دقت دارد که آن ها را در زیر ساتری از تظاهرات صوری اصولی _ سازمانی پنهان کند و اغراض و هدف های واقعی خود را مخفی نگاه دارد و هرگاه که این اغراض و هدف ها از پرده به در افتد ، وجود آنها را انکار نماید و حتی آن را به افشاء کننده نسبت دهد ، ولی همه ی این ها مانع از آن نیست که در عمل ، در واقعیت ، آن اسالیب را برای آن اغراض نادرست به کار بندد . حتی برخی اسلوب هائی که در دیپلماسی یا در امور نظامی و امنیتی مجاز است و در نبرد با دشمن طبقاتی کاربرد آن ها به مثابه وسیله  گاه ناگزیر می شود ، وقتی به مثابه اسلوب در زندگی حزبی به کار می رود ، ثمراتی به کلی منفی به بار می آورد .

طبیعی است که این هدف ها و این اسالیب ، مشاجره و منازعه را جانشین مبارزه ی سالم اجتماعی و پیکار سازنده ی اصولی می کند و تکامل سالم حزب را مسخ می نماید و موجد عوارض و نابهنجاری های فراوان است و سرانجام زیان های خانه خراب کن به بار می آورد . تجربه های فراوان جنبش انقلابی در ایران بارها این درس عبرت انگیز را داده است که نتیجه ی واقعی این نوع انگیزه ها و اسلوب ها صرف نظر از آن که حاملان آن خواسته باشند یا نه ، به طور عینی و ناچار شکست حزب و نهضت است .

ب _ الگوی دوم

در الگوی دوم هدف و محور اساسی رفتار عبارت است از تامین موفقیت جمع ( حزب و نهضت وجامعه ی زحمت کش ) وحساب شخصی در کار نیست و اگر حسابی هم باشد حداکثر از این طریق است که پیروزی آرمان های انقلابی جمع شرایطی ایجاد می کند که سرانجام و به ناگزیر مبارز معین نیز از آن برخوردار می شود یعنی به عبارت دیگر جستجوی موفقیت خود در پرتوی موفقیت عمومی ، جستجوی موفقیت خود از راه کار و مبارزه و روش خلاق و اصولی و انقلابی .

در این الگو، فردی که انگیزه ها و حساب های ذهنی محرک وی نیست ، بلکه هدف های انقلابی را دنبال می کند ، برای نیل به این هدف ها به سبک ها و اسلوب ها و افزارهای مشکوک ضدحقیقت ، ضد اصولی ، ضد سازمانی ، ضد اجتماعی نیز نیازی ندارد . مارکس می گوید :  «هدفی که برای اجرایش وسائل نادرست ضرور باشد ، هدف درستی نیست » ( کلیات مارکس و انگلس ، جلد 1 ، ص 64 ) مارکسیست ها برخورد پراگماتیک به شیوه های عمل را رد می کنند و به هیچ وجه طرف دار ژوزئیتی و ماکیاویلیستی « هدف ها توجیه کننده ی وسیله ها هستند » نمی باشند . این خود بحث فلسفی بزرگی است که ما در اینجا تنها به اشاره ای اکتفا می کنیم .

اما آیا جز آن اسلوب های زور گویانه وسیاست بازانه که طی هزاران سال جامعه ی طبقاتی جنگ عظیمی از آن فراهم آمده ، سبک دیگر برای مبارزه و عمل اجتماعی وجود دارد ؟ گاه دیده می شود که اشخاصی حتی برای نیات وهدف های اصولی ، به شکل پراگماتیک ، استفاده از این جنگ فرتوت زور و فریب را سودمند می شمرند . این گمراهی هراندازه هم که صادقانه باشد ، اشتباه بزرگی است . مبارزه ی انقلابی پرولتاریا اسالیب به کلی دیگری را به وجود آورده است که متناسب با هدف های اوست مانند : تحلیل علمی پدیده ها و استخراج شعارهای دور و نزدیک عمل از این تحلیل ، طرح صریح و شجاعانه ی معضلات و افشاء گری ، استقرار تناسب صحیح بین واقع گرائی و آرمان گرائی بین نرمش تاکتیکی و استواری اصولی ، بسیج نیروها در زیر شعارهای درست و انگیزش آن ها به سوی نبرد ، نوآوری های جسورانه در اسلوب تفکر و عمل انقلابی ، یافتن سمت عمده ی عمل و وظیفه ی عمده ی لحظه ، مراعات اکید موازین تشکیلاتی ( سانترالیسم دموکراتیک و رهبری جمعی ) . موازین اخلاقی و رفتار سالم اجتماعی ( مانند صداقت ، شجاعت ، انسان دوستی و همبستگی ) ، مبارزه ی اصولی صریح و پیگیر در چارچوب موازین مسلکی و سازمانی به قصد نیل به مواضع درست تر و وحدت عمیق تر ، فساد ناپذیری و سازش ناپذیری در قبال دشمنان طبقاتی و مخالفان ایدئولوژیک و سازمانی پرولتاریا .

خردمندی این الگوی دوم انقلابی در آن است که اولا حتما ( گرچه البته طی نبردی سرسخت و طولانی) به پیروزی ریشه داری منجر می شود ، ثانیا محیط خلاق عمل و مبارزه ایجاد می کند ، ثالثا سازنده و افزاینده ی حیثیت و اعتبار است و لذا به سود همگان تمام می گردد . تمام عمل حیاتی لنین مظهر زنده ی عمل موافق این الگو است . او در تمام جریان پیکار کبیر خود از انگیزه های ذهنی و شخصی بری بود و به شیوه ها و اسالیب آلوده و مشکوک دست نیازید .

نتیجه می گیریم : موافق تجربه های فراوان ، نبرد در راه استقرار موازین رفتار اصولی و انقلابی و اسلوب های مربوط به آن یک نبرد درجه ی دوم نیست . خرافه ی بزرگ ، قوی و ریشه داری وجود دارد به نام " زرنگی " که معنای واقعی آن قبول اسالیب دیپلماسی وزورگوئی بورژوا _ فئودالی در راه انگیزه ها و هدف های شخصی به جای آرمان پرستی انقلابی و عمل بر اساس موازین درست ، اصولی و سازمانی و اجتماعی است . این خرافه را به ویژه عناصر خورده بورژوازی و به طور کلی عناصر غیر پرولتاری جوامع عقب مانده با خود به داخل جنبش انقلابی نیز می آورند و به تدریج آن را از درون می پوسانند . این مسئله ای است که حدت و فعلیت خود را از دست نداده و تا مدت ها در کشور ما از دست نخواهد داد . روشن است که اندرز گوئی نمی تواند این درد اجتماعی را چاره کند ولی روشن گری تئوریک در این مسائل ، بنا به قاعده تبدیل اندیشه به نیروی مادی ، همراه با پیدایش شرایط مساعدتر عینی ، قادر است بیش از پیش به نضج و تبلور روحیات اصولی سالم درجنبش مدد رساند

 

« منفعت ، خیر و سعا دت هر فرد جداگانه با منفعت ، خیر و سعادت افراد دیگر پیوند ناگسستنی دارد »

( انگلس ، مجموعه آثار کارل مارکس و فریدریک انگلس ، جلد 2 صفحه 535)

منبع : دنیا ، نشریه سیاسی و تئوریک کمیته ی مرکزی حزب توده ایران

مرداد 1353، شماره 2 ( دوره سوم )

 

 

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi  

     بازگشت به صفحه نخست

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست
 
    اشتراك در نویدنو

  

نشانی پست الکترونیک: