توضیح : کار گروه بررسی طبق ای میلی صفحه فیسبوک و ای میل خود
را در اختیار خواننده ها قرار داده است . علاقمند ها می توانند برای تماس
جهت انتقاد ، ابراز نظر و همکاری از این دو آدرس استفاده کنند.
کارگروه برسی
barresi_kargorouh@inbox.lv
مبارزه سیاسی در «وضعیت عادی» و
«وضعیت انقلابی»-
بخش دوم
نوشتۀ: «کارگروه بررسی»
«یونان، شرایط انقلابی و غیر انقلابی و
تاکتیک های اتخاذ شده»
در بخش قبلی مقاله،
مشخصات «وضع انقلابی» و تاکتیک های مناسب در وضعیت های «انقلابی» و «عادی
یا غیر انقلابی» بطور کلی مورد بررسی قرار گرفت. اکنون باید ببینیم مجموعه
تاکتیک های انتخاباتی اخیر حزب کمونیست یونان بر اساس چه ارزیابی ای از
وضعیت تنظیم شده بود.
اولین سوالی که مطرح می شود این است که آیا در طی کارزار
انتخاباتی و روی کار آمدن دولت سیرزا ما با «وضعیت انقلابی» در یونان روبرو
بوده ایم؟[2]
برای اینکه وضعیت انقلابی حاکم شده باشد، وجود دو پیش شرط
ضروری ست.
اول اینکه:
«طبقات فرادست نتوانند به شیوهٔ گذشته دولتمداری و حکومت
کنند.»
و دوم اینکه:
«طبقات فرودست نخواهند به شیوهٔ گذشته زندگی کنند.»
پیش تر گفتیم که اینها برای شکل گیری وضعیت انقلابی لازم
اند، ولی هنوز کافی نیستند.
اما
بهتر است به جای رفتن به سراغ بقیۀ موارد، ببینیم بر اساس
اطلاعاتی که از اوضاع یونان داشته ایم و تحلیل ها و ارزیابی هایی که خوانده
ایم، آیا این دو مورد صدق می کرده است یا نه؟
همه می دانیم آنچه در یونان گذشت، برگزاری یک انتخابات دوره
ای بود که اعتراضات گستردۀ ضد ریاضتی در سال های گذشته سایه سنگینی بر آن
داشت.
حاکمیت سرمایه داری یونان در زیر کنترل اتحادیه اروپا و
سرمایه داری جهانی، بدون اینکه دچار بحرانی جدی در اجرای این انتخابات
باشد، آن را برگزار کرد و نتایج اعلام شده در مجموع، مورد پذیرش کلی شرکت
کنندگان و ناظران قرار گرفت.
نتیجه انتخابات پارلمانی 2015 |
حزب |
رای |
کرسی |
رای |
% |
±pp |
کرسی |
+/− |
سیریزا |
2,246,064 |
36.34 |
9.45 |
149 |
78 |
دموکراسی نوین |
1,718,815 |
27.81 |
1.85 |
76 |
53 |
طلوع طلایی |
388,447 |
6.28 |
0.64 |
17 |
1 |
یوتامی (جدید) |
373,868 |
6.05 |
جدید |
17 |
17 |
حزب کمونیست یونان |
338,138 |
5.47 |
0.97 |
15 |
3 |
یونانی های مستقل (آنل) |
293,371 |
4.75 |
2.76 |
13 |
7 |
پاسوک(جنبش
سوسیالیست پان هلنیک) |
289,482 |
4.68 |
7.60 |
13 |
20 |
جنبش سوسیالیست های دموکرات |
152,230 |
2.46 |
جدید |
0 |
±0 |
اتحادیه مرکز گرا ها |
110,826 |
1.79 |
1.50 |
0 |
±0 |
تلئیا |
109,483 |
1.77 |
جدید |
0 |
±0 |
حرکت ارتودوکس مردمی |
63,692 |
1.03 |
0.55 |
0 |
±0 |
جبهه چپ ضد امپریالیست یونان |
39,455 |
0.64 |
0.32 |
0 |
±0 |
چپ دموکرات سبز |
30,074 |
0.49 |
5.76 |
0 |
17 |
حزب های کمونیست مارکسیست لنینیست یونان |
8,033 |
0.13 |
0.01 |
0 |
±0 |
اتحاد اصلاح دموکراتیک ملی |
7,608 |
0.12 |
جدید |
0 |
±0 |
رهایی دموکراتیک خلق یونان |
4,789 |
0.08 |
جدید |
0 |
±0 |
حزب انقلابی کارگران |
2,441 |
0.04 |
جدید |
0 |
±0 |
سازمان کمونیست های انترناسیونالیست یونان |
2,206 |
0.04 |
جدید |
0 |
±0 |
نامزدهای
مستقل |
1,414 |
0.02 |
0.02 |
0 |
±0 |
جنبش مقاومت ملی |
619 |
0.01 |
0.01 |
0 |
±0 |
جبهه همبستگی ارتودوکس پیشرو |
105 |
0.00 |
جدید |
0 |
±0 |
جنبش سفید ایدئولوژی امروز یونان |
87 |
0.00 |
جدید |
0 |
±0 |
جنبش کارگران کشاورزی یونان |
27 |
0.00 |
±0.00 |
0 |
±0 |
|
جمع |
6,181,274 |
100.00 |
|
300 |
±0 |
|
رای های پذیرفته شده |
6,181,274 |
97.64 |
1.37 |
|
رای های باطله |
114,703 |
1.81 |
1.23 |
رای های سفید |
34,809 |
0.55 |
0.14 |
کل رای ها |
6,330,786 |
63.87 |
1.38 |
عدم شرکت |
3,580,709 |
35.13 |
1.38 |
ثبت نام برای انتخابات |
9,911,495 |
|
|
همانطور که می دانیم، یک حزب (سیرزا) با برنامه ای رادیکال
و مخالف با سیاست های قبلی حاکمیت سرمایه داری یونان موفق شد اکثریت مجلس
را در این انتخابات بدست آورده، و بدون بوجود آمدن بحرانی سیاسی
در حاکمیت، تشکیل دولت دهد.
از مدت ها پیش، بخش بزرگی از مردم، بویژه اقشار فرو دست، در
مواجهه با سیاست های نولیبرالی سرمایه داری جهانی و اتحادیه اروپا که آن ها
را به خاک سیاه نشانده، خواهان تغییراتی جدی در سیاست های دولتی حاکم بودند
و نظر سنجی ها نشان از آن داشت که رای ها با شدتی بیش از گذشته به سمت
«سیرزا» می رفت. برنامۀ این حزب تازه تاسیس چپ که در انتخابات قبلی خودی
نشان داد، ولی به علت عدم حمایت حزب کمونیست یونان نتوانست اکثریت مجلس را
در دست بگیرد، توقف سیاست های ریاضتی اعلام شده بود. علت عدم همکاری و
حمایت از برنامه سیرزا چنین توضیح داده شده است:
«درباره مسئله مشارکت در دولتی ائتلافی با حضور «سیریزا»،
حزب کمونیست یونان با بررسی تاریخ خود و همچنین تاریخ جنبش کمونیستی
بینالمللی به این نتیجه رسید که مشارکت در دولتی که منافع سرمایه را
نمایندگی میکند به ضرر مردم خواهد بود، چراکه کمونیستها نباید وارد دولتی
شوند که تحتیوغ سرمایهداری قرار دارد. کمونیستها باید یک اپوزیسیون
قوی مردمی باشند و نباید در تلاش بیهوده برای «انسانیکردن» چهره
سرمایهداری سهیم شوند. هیچگونه مبنایی برای همکاری با دولت کنونی
وجود ندارد؛ آنجایی که سیریزا به اتحادیه اروپا، ناتو و سرمایهداری گرایش
دارد و حزب کمونیست یونان مواضع کاملا متفاوتی درباره مسائل بسیارمهم دارد
و تلاشش را معطوف به سرنگونی استثمار سرمایهداری کرده است.»(تاکید از
ماست)[3]
(چرا مشارکت کمونیست ها در اقدامات اصلاحی «انسانی کردن
چهرۀ سرمایه داری» تلقی شده و ممنوع اعلام می شود!؟ به این موضوع در ادامه
مقاله خواهیم پرداخت)
برنامه عمل سیرزا در چارچوب اتحادیه اروپا و منطقۀ یورو
تعریف شده بود و در واقع، برنامه ای برای جایگزینی سیاست های ریاضتی
نولیبرالی با نوعی سیاست اقتصادی سوسیال دمکراتیک اعلام می شد که در اروپا
سابقه تاریخی فراوان داشت. به همین دلیل، سیرزا خواهان «در هم شکستن ماشین
دولتی» و بیرون آمدن از اتحادیه اروپا نبود، بلکه خواهان آن بود که استقلال
سیاسی اقتصادی یونان در چارچوب اتحادیۀ اروپا تقویت شود، توافقات برای
بازپرداخت وام ها به شکلی رادیکال تغییر کند و بخش بزرگی از آن بخشوده شود
و اصلاحاتی در وضعیت زندگی زحمتکشان بوجود آید، و با نشان دادن موفقیت این
سیاست ها و گسترش آن به سایر کشورها، مناسبات در درون اتحادیه اروپا تغییر
کند و از چارچوب نولیبرالی فعلی بیرون بیاید.
«سیریزا یک حزب کوچک اپورتونیست (فرصتطلب) است، شاخهای که از دل جنبش
کمونیستی بیرون آمد. با این حال، پس از شکست انتخاباتی حزب سوسیال
دموکراتیک پاسوک، جذب بخش بزرگی از آن حزب شد و برنامههای سوسیال دموکرات
مشابهی را اتخاذ کرد. این جریان بهدنبال تثبیت پایه سوسیال دموکراسی در
یونان بوده است.»
«حزب
کمونیست یونان از آغاز استدلال کرده و نشان داده بود که سیریزا نه میخواهد
و نه میتواند مردم را برای مقابله با انحصارات آماده کند چراکه رویکردی
برای مقاومت و مبارزه ندارد و تمایلی به درگیری ندارد.»
«درواقع، مشکل ما با سیریزا مشکلی «کمی» نیست که بگوییم ما از آنان
رادیکالتر هستیم بلکه مشکلی «کیفی» است. ما برای سرنگونی سرمایهداری
مبارزه میکنیم درحالیکه سیریزا در حال مدیریت سرمایهداری است.»
«ما
خواستار عدممشارکت کشورمان با اتحادیه اروپا هستیم و میخواهیم مردم قدرت
را در دست گیرند. این آن چیزی است که ما را از نیروهای سیاسی ارتجاعی
بورژوازی متمایز میکند که صرفا مسئله خروج از اتحادیه اروپا یا ترک واحد
پولی یورو را مطرح میکنند.»[4]
دولت سیرزا پس از انجام مذاکرات ناموفق با
اتحادیه اروپا، صندوق بینالمللی پول و بانک مرکزی اروپایی
و بن بست های جدی بوجودآمده در پیشبرد برنامه و خواسته هایی که آن را
نمایندگی کرده بود، با مشکل مواجه شد. ارگان های مالی اتحادیۀ اروپایی با
ممانعت از پرداخت های پیشبینی شده به نظام بانکیِ یونان و به تعطیلی کشاندن
بانک ها و ایجاد بحران مالی فراگیر برای دولت تازه تاسیس سیرزا، قدرت خود
را در سد کردن راه برای انجام برنامه های آلترناتیو به نمایش گذاشتند.
سیرزا تصمیم گرفت به مردم رجوع کند و انجام یک رفراندوم سراسری خواست و
ارادۀ مردم را به رخ گردانندگان اتحادیه اروپا کشید. این رفراندوم نیز در
تاریخ 5 ژولای 2015 در چارچوب نظام انتخاباتی بورژوا دمکراتیک اتحادیه
اروپا برگزار شد و نتایجش چنین بود.
تاریخ |
انتخابات |
آری |
نه |
تفاوت |
جولای 20155 |
رفراندوم
|
38.7 |
61.3 |
22.6 |
جالب است که نتایج نظرسنجی ها نشان دهندۀ وجود کمپینی است که درست در
روزهای آخر رای قاطع «نه» را می سازد.
در این رفراندوم، حزب کمونیست یونان از مردم می خواهد به
جای گزینۀ «نه» پیشنهادی سیرزا و بخشی از نیروهای مخالف سیاست های ریاضتی
اروپا، رای مستقلی مطابق برنامه اش (خروج از اتحادیه اروپا و یورو و ...)
کنار رای ها بنویسند و به صندوق بریزند و بدین ترتیب به جای صف مستقل، رای
باطله ای را ایجاد کرد که مورد استقبال قرار نگرفت و افزایشی هم نسبت به
رای قبلی اش نداشت.
دولت سیرزا با اتکا به نتایج رفراندوم مذاکرات را ادامه
داد، اما با مقاومت و سرسختی بیش از حد انتظارش از طرف نمایندگان مالی
اتحادیه اروپا و ترویکا، در نهایت ناچار به امضای توافقی شد که از برنامه
های انتخاباتی این حزب، چیز زیادی در برنداشت. (بسیاری از چپ ها مدعی شدند
که توافق انجام شده از توافقات قبلی بدتر بوده است. البته آن ها فراموش می
کنند که ترویکا در آغاز حاضر به پرداخت وام قابل توجه دیگری به یونان نبود
و پرداخت میلیاردها دلار وام قطعا غیرقابل بازپرداخت را باید نوعی عقب
نشینی از طرف آن ها هم بشمار آورد.)
مخالفت وسیع با این توافق، بویژه از طرف کمونیست ها و جناح
چپ سیرزا که وزن قابل توجهی در پارلمان و دولت داشتند، دولت را دوباره با
مشکل مواجه کرد. کار در سیرزا به انشعاب کشید و جناح چپ سیرزا جدا شد و به
مخالفت با دولت پرداخت. به همین دلیل، دولت سیرزا تصمیم به تجدید انتخابات
گرفت. این انتخابات نیز همانند قبل برگزار شد و علیرغم پیروزی جناح راست
سیرزا که به نتایج رفراندوم پشت کرده بود، اقدام اعتراضی توده ای و یا
اقدام انقلابی خودجوش مردمی علیه آن مشاهده نشد و دعوت کمونیست ها به این
نوع اقدامات و آماده باش به نیروهای تشکیلاتی برای حضور در خیابان ها مورد
پشتیبانی عمومی قرار نگرفت.
نتایج انتخابات چنین بود:
چنانکه مشاهده می شود، حاکمیت سرمایه داری در یونان و زیر
نظر اتحادیه اروپا دچار بحرانی نبود که بتوان آن را عدم «توانایی بالایی ها
برای حکومت به شکل سابق» تلقی کرد .
آیا می توان آرایی را که پشت سر سیرزا جمع شد، نشانۀ آن
دانست که «طبقات فرودست نخواهند به شیوهٔ گذشته زندگی کنند.» (حتما دقت
داریم که «به شیوۀ گذشته» در ارزیابی وضعیت انقلابی، آن هم یک انقلاب
سوسیالیستی، به معنی پشت سر گذاشتن نظام سرمایه داری در هر شکل است و نه
اعتراض هرچند جدی به برنامه های سیاسی و اقتصادی در چارچوب این نظام.) اگر
رای به نمایندگان حزب کمونیست را نشانه از آرایی بدانیم که خواستار پشت سر
گذاشتن نظام سرمایه داری است و این رای را با آرای قبلی این حزب مقایسه
کنیم، به چیزی جز عدم استقبال از این آلترناتیو در آن شرایط مشخص نمی توان
رسید.
نه نحوۀ برگزاری رفراندوم و انتخابات مجدد و نه نتایج آن
ها، هیچکدام نشان دهندۀ آن نیست که دو پیش شرط «وضعیت انقلابی» در چشم
انداز بوده باشد. پس می توان نتیجه گرفت، آنچه می گذشت چیزی بیش از کارزار
انتخاباتی در چارچوب نظام سرمایه داری نبوده است. چرا که به گفتۀ لنین:
«هر
انقلابی به معنای یک تحول ناگهانی و شدید در زندگی توده های عظیم مردم است.
اگر موجبات چنین تحولی فراهم نشده باشد وقوع انقلاب حقیقی غیر ممکن است .»
(مجموعه آثار لنین - ترجمه محمد پورهرمزان - جلد سوم - چاپ تهران )[7]
حزب کمونیست یونان البته شیوۀ تحلیل و برخورد خاص خود را به
انتخابات داشته و دارد. نحوۀ نگاه این حزب به انتخابات چنین توضیح داده شده
است:
«ما این توهم را نداریم که زندگی از طریق انتخابات بورژوازی
تغییر خواهد کرد. در نتیجه، حزب کمونیست یونان تمرکز خود را بر فعالیتهای
کارگران و جنبشهای مردمی قرار داده است و نیروهای قدرتمندی را در درون
اتحادیههای کارگری، تظاهرات ضد سرمایهداری زنان و جوانان در اختیار دارد.
ما در جست و جوی تشکیل یک ائتلاف مردمی هستیم که طیف وسیعی از مردممان را
دربر گیرد مردمی که منافع مشترکی دارند و برای رفع مشکلات انسانی علیه
سرمایهداری و انحصارات مبارزه میکنند و تحلیلی برای انقلاب اجتماعی در
کشور ما و سوسیالیستیشدن آن دارند.»[8]
چرا وقتی «وضعیت انقلابی» حاکم نیست و امر انقلاب هنوز در
دستور کار روز یک حزب کمونیست قرار نگرفته، کارزار انتخاباتی دمکراتیک
(بورژوا دمکراتیک) تجلی مبارزات مردم تلقی نمی شود. آیا ضرورتی برای ارائۀ
یک برنامۀ جلب کنندۀ پشتیبانی وسیع توده های مردم وجود ندارد که بتواند با
پیروزی نیروهای انقلابی در انتخابات، وزن، جایگاه و قدرت آن ها را برای
چرخش های آتی به سمت انقلاب تقویت کند؟
دلیل این شیوۀ برخورد حزب کمونیست یونان چیست؟
برای پاسخ به این پرسش باید به برنامۀ مصوب کنگره نوزدهم
این حزب نظری بیندازیم. در این برنامه، دیدگاه حزب در مورد «وضعیت انقلابی»
و نیز وظایف این حزب در «وضعیت غیر انقلابی» توضیح داده شده است.
برنامه مصوب نوزدهمین کنگره حزب کمونیست یونان[9]
پس از تشریح وضعیت و عملکرد سرمایه داری در یونان و نشان دادن وجود پایه
های مادی برای گذار به سوسیالیسم، وظایف حزب کمونیست یونان را برای یک
انقلاب سوسیالیستی چنین بر می شمارد:
«حزب کمونیست یونان در راستای فراهم کردن عامل ذهنی
در چشم انداز یک انقلاب سوسیالیستی عمل می کند، علیرغم اینکه زمان وقوع آن
بوسیلۀ پیش شرط های عینی در یک وضع انقلابی تعیین می شود.
فعالیت حزب کمونیست یونان در یک وضعیت غیر انقلابی
کمک قاطعانه به فراهم آوردن عوامل ذهنی (حزب، طبقه کارگر، و اتحادها) در
جهت عملی کردن این وظایف راهبردی در وضعیت انقلابی است:
●
گرد هم آوردنِ اکثریت بزرگی از طبقۀ کارگر مصمم به انقلاب،
حول حزب کمونیست یونان
●
اتحاد طبقۀ کارگر با اقشار تحت ستم سرمایه داری که بخشی کم
و بیش به مبارزۀ انقلابی کشیده می شوند و بخشی بی تفاوت باقی می مانند.
●
حمایت از مردم به انقلاب پیوسته با بسیج وسیع ترین نیروی
ممکنی که صفوف ارتش را ترک کرده اند.
●
کسب اطمینان از برتری قابل توجهِ نیروهای انقلابی گردآمده
حول حزب کمونیست یونان در برابر بورژوازی ارتجاعی و خرده بورژوازیِ مردد در
لحظات و عرصه های سرنوشت ساز. این یک مسئله مهم سیاسی و در عین حال سازمانی
است.
این وظایف تنها در وضعیت انقلابی به اجرا در می آید.
بکارگیری آن ها همزمان پیش می رود و با وظیفۀ اصلی و قاطعانۀ گردآوری
اکثریت طبقه کارگر حول حزب تاثیر متقابل دارد.»
(تاکیدها از ماست)
برنامه در مورد تعریف وضعیت انقلابی نیز توضیح روشنی دارد:
«وضعیت انقلابی عاملی ست که بر پایۀ عینی بوجود می آید.
و بطور خلاصه عبارت است از تضعیف قدرت بورژوازی (آن بالایی
ها که دیگر نمی توانند) و یک جهش ناگهانی در روحیه و رفتار مبارزه جویانۀ
توده های مردم (این پایینی ها) که دیگر نمی خواهند به شیوۀ گذشته زندگی
کنند...»
و توضیح داده می شود که:
«پیش بینی عواملی که به وضعیت انقلابی می انجامد، امکان
پذیر نیست . عمق یافتن بحران اقتصادی، شدت گرفتن تناقضات بین امپریالیست
ها که ممکن است حتی به برخوردهای نظامی بینجامد، می تواند چنین وضعیتی را
در یونان بوجود آورد.»
(تاکید از ماست)
در کل این برنامه که بیش از نیمی از آن به مسائل بعد از
قدرت گیری و ساختمان سوسیالیسم و کمونیسم پرداخته و تاکیدات زیادی نسبت به
وظایف حزب در وضعیت انقلابی و جنگ های احتمالی حول و حوش آن صورت گرفته، به
غیر از همین چند خط و یکی دو خط تکراری دیگر ، اشاره ای به وظایف حزب
کمونیست در «وضعیت غیر انقلابی» نشده است.
حتی به مبارزات صنفی کارگران و مبارزاتی روزمره ای که در
کارگران و زحمتکشان یونان به طور روزمره با آن روبرو بوده اند، اشاره قابل
توجه و تاکیدی نمی شود.
این نقظه نظرات ویژگی خاصی که نشان بدهد تحلیل مشخص از
شرایط مشخص به طرز درست ولنینی صورت گرفته در بر ندارد و تا حد زیادی نظری
و جهانشمول است.
اما یک نکته در لابلای این برنامۀ نظری روشن است و آن اینکه
حزب کمونیست یونان جز وظایف برشمرده در «وضعیت انقلابی» مبارزه و کارزار
دیگری را به رسمیت نمی شناسد و بین وظایف یک حزب انقلابی در دو «وضعیت
انقلابی» و «غیر انقلابی» تفاوت عمده ای قائل نیست و به مشارکت در مبارزات
اصلاح طلبانه در وضعیت های طولانی «غیر انقلابی» باوری ندارد.
به عبارت دیگر، از دید این حزب وظیفۀ یک نیروی انقلابی در شرایط طولانی مدت
غیر انقلابی، چیزی جز مانورهای انقلابی و انتظار برای ایجاد شرایط انقلابی
نیست.
در بخش اول این مقاله نوشتیم:
«گاه فاصله بین دو «وضع انقلابی» کوتاه است و مبارزات اصلاح
طلبانه دائما به امر قیام و انقلاب گره می خورد و گاه شرایط غیرانقلابی
(وضع عادی) بسیار طولانی ست و مبارزات در مهمترین وجه خود تا مدت ها اصلاحی
باقی می ماند.
دامن زدن به تهییج مردم برای فرارویاندن مبارزات اصلاحی به
انقلاب در زمانی که وضعیت انقلابی فراهم نیست، نه تنها کمکی به گسترش و عمق
یافتن مبارزات نمی کند، بلکه نیروهای انقلابی را دچار خواست اندیش هایی می
کند که با واقعیت زندگی مردم همخوان نیست و به همین دلیل به تضعیف رابطه دو
جانبه این نیروها با زحمتکشان جامعه می انجامد.
نیروی انقلابی نیرویی نیست که در تمام لحظات، جا و بیجا، بر
طبل انقلاب می کوبد و هر نوع اصلاحات و مبارزه اصلاح طلبانه را به نقد تند
می گیرد و رفرمیسم بورژوایی و اپورتونیسم عنوان می کند.»[10]
می توان پرسید براستی آخرین باری که یونان یا کشورهای
همجوارش در اتحادیه اروپا با «وضعیت انقلابی» روبرو شدند به چه تاریخی تعلق
دارد. در برنامه و اسناد پایه ای حزب کمونیست یونان ترجیح بر آن است که
بحث در عالم نظری و الگوبرداری از انقلاب اکتبر باقی بماند و درس نامه ای
برای پیروان این حزب در جنبش کمونیستی جهانی باشد. به همین دلیل دراشاره به
تجربه های قبلی و درس گیری از آن ها برای چنین مواردی ساکت است.
پرواضح است که جامعه در شرایط غیر انقلابی نیز پر از تلاطم
های سیاسی، جنبش های اجتماعی و بازتاب مبارزات طبقاتی است. این مبارزات به
مبارزات متشکل طبقاتی تحت راهبری حزب خلاصه نمی شود و با تنوع بسیار در
زمینه های متعددی بروز می کند و رشد می یابد. مردم در این مبارزات است که
از تجربیات روزمره خود می آموزند و تشکل های پایه ای خود را بوجود می
آورند. خواست ها در اغلب این مبارزات اصلاحی است و طبعا یک انقلاب
سوسیالیستی را هدف خود قرار نمی دهد. آیا می توان تمام این مبارزات را
ریاکاری و کار بورژوا ها و ارتجاعی خواند و به جای مشارکت در تلاش برای
ارتقای آن ها، در برابرشان ایستاد و دست به مبارزه با آن ها زد؟ پس چگونه
باید امر اتحاد وسیع توده های مردم برای امر انقلاب را سازمان داد؟
این حزب در برابر جنبش عظیم برآشفتگان (جنبش میدان ها) که
از شکل خودجوش و شبکه ای اش به تدریج به تحزب روی آورد و در نهایت بدنۀ
حزبی چون سیرزا را بوجود آورد که توانست با ارائۀ یک برنامۀ قابل قبول برای
بخش بزرگی از معترضان به سیاست های ریاضتی قدرت را در انتخابات بدست بگیرد،
نه تنها مشارکت نکرد و در برابر آن ایستاد، حتی به بررسی علمی و عمیق این
تجربۀ ارزنده از توده ای شدن یک مبارزه اجتماعی و کمپین سازی های خودجوش آن
نیز نپرداخت و این جنبش را چون شعارها و شیوۀ سازماندهی اش همان شعارها و
شیوۀ سازماندهی مورد نظر حزب کمونیست یونان نبود، محکوم و بدنام کرد :
«جنبش به اصطلاح "میدان ها" که خود را بعنوان تراز" غیر
حزبی بودن " مشخص کرد ، شدیدا از سوی سازمان های رسانه های جمعی بورژوازی
که به سرمایه دارها تعلق دارند تبلیغ شد . نگرانی اصلی آن در رابطه با
مسئله دموکراسی ، مانند تلاش آن ها برای متحد کردن مردم مثلا پشت مسئله
عمل طبقاتی ، با یک محتوی مبهم ضد مموراندوم حداقل حاکی از ریا کاری است.
در عمل ، موضع "خارج از حزب ها " ، "خارج از اتحادیه ها" در
بخشی از " جنبش میدان" چیزی جز موضعی ارتجاعی نبود. آن ها خودشان را علیه
مموراندوم و اقدام های مخوف آن قرار می دهند، اما علیه دولت ، اتحادیه
اروپا ، یا نیروهای سیاسی که خود را با این سیاست ها هم سو می کنند اصلا
چیزی نمی گویند.» (همان مصاحبه با شرق)
آیا این شیوۀ تحلیل و پراتیگ حزب کمونیست یونان مورد تایید
همه احزاب کمونیست قدرتمند اروپاست یا دیگران نیز از این شیوۀ برخورد با
مسائل فاصله می گیرند؟ بررسی مبارزات پردامنۀ انقلابی در پرتغال که در آن
حزب کمونیست قدرتمند پرتغال به اتحاد عمل با سوسیالیست ها، سبزها و سایر چپ
ها پرداخته و با ایجاد اکثریتی در مجلس، قدرت راست ها را به چالش می گیرد و
تشکیل یک دولت چپ را زمینه سازی می کند، روشنگرانه است.
شعارهای سرخ تر و سرخ تر نمی تواند این زمان را به جلو
بیاندازد و نمی توان تنها با مبارزه در برابر راست و راست روی اپورتونیستی
امر انقلاب را به پیش برد. اپورتونیسم چپ گرایش خطرناک دیگری است که به
همان اندازه مخرب است و باید از آن فاصله گرفت. در بخش اول مقاله گفتیم:
«شناخت مشی صحیح انقلابی که فاصله درست و منطقی با دو
انحراف شناخته شدۀ راست روانه و چپ روانه داشته
باشد، امری کلیدی در مبارزۀ طبقاتی شناخته می شود. در میان نیروهای کمونیست
و سوسیالیست انقلابی - یعنی نیروهایی که در تلاش برای یک انقلاب اجتماعی و
دگرگونی بنیادی نظام سرمایه داری اند- اما همیشه رویکرد واحد و مشابهی را
شاهد نیستیم. راست روی و چپ روی گرایشی است که یک نیروی انقلابی همیشه با
خطر آن چه از بیرون، یعنی از طرف تشکل هایی رقیب و چه از داخل، به معنی
نظراتی بدیل در درون یک تشکیلات روبروست. به همین دلیل، تعیین مشی درست
انقلابی، از جمله با شناخت خط مشی های راست روانه و چپ روانۀ عملا موجود در
صحنه مبارزه ممکن است.
این کار بدون آنکه واقعیت دنیا را همانطور که هست درک کنیم
و چگونگی تغییر آن را بدرستی تشخیص داده باشیم، قابل انجام نیست.»
رفیق احسان طبری در کتاب «منطق عمل» می گوید:
«باید دانست که تاریخ پر از نامنتظرهاست. باید دانست که
برای موفقیت وقت و فرجه نمی توان معین کرد. باید دانست که تاریخ میتواند
کامیابی امر حق را، که حتما سرانجام به نصرت خواهد رسید، دیری به عقب
بیندازد.»
[11]
Barresi_kargorouh@inbox.com
[2]
نمایندۀ حزب کمونیست یونان در جلسۀ ویژۀ پرسش و پاسخ در جشنواره
سیاسی ”ستارهسرخ“، در تابستان سال 2015 که در کتابخانه یادبود
مارکس در لندن برگزار شد، در پاسخ به سوالی در این رابطه می گوید:
«در جلسه مهمی که روز یکشنبه با شرکت رفیق استاوروس تاسوس، عضو
پارلمان یونان و از اعضای حزب کمونیست یونان برگزار شد، رفیق
یونانی سیاستهای محوری حزب کمونیست یونان در رابطه با تحولهای
سیاسی کشور را تشریح کرد….
رفیق تاسوس در پایان سخنانش به سؤالهای حاضران در رابطه بااینکه
برای بهدست گرفتن قدرت دولتی از سوی طبقه کارگر آیا شرایط عینی و
ذهنی آماده است؟ پاسخ داد که، گرچه شرایط عینی آماده است، اما
شرایط ذهنی این تحول مهیا نیست.» (به نقل از نامه مردم 20 مرداد
1394)
[3]
حزب کمونیست یونان : برای سرنگونی سرمایهداری مبارزه میکنیم،
روزنامه شرق، 3 مرداد 1394
اگر به موضعگیری های تروتسکیست ها در طی دورانی طولانی تر مراجعه
کنیم، وقت و بیوقت، در آستانۀ «وضعیت انقلابی» بوده ایم. برای
نمونه می توان به نوشته هایی از قبیل آلن وودز مراجعه کرد:
[8]
حزب کمونیست یونان : برای سرنگونی سرمایهداری مبارزه میکنیم،
روزنامه شرق، 3 مرداد 1394
مطلب را به بالاترین بفرستید:
مطلب را به آزادگی بفرستید:
بازگشت به صفحه نخست