نویدنو -  کتاب -   رحمان هاتفی  درباره ما -  آرشیو

از همین قلم

 
 
 
 

2015-12-27

نویدنو  05/10/1394 

 

 

مبارزه سیاسی در «وضعیت عادی» و «وضعیت انقلابی»

نوشتۀ: «کارگروه بررسی»

 

سیر رویدادها در یونان و موضعگیری های حزب کمونیست یونان در قبال آن، در میان نیروهای چپ کشور ما بازتابی قوی یافت. درج مصاحبۀ اختصاصی نمایندۀ حزب کمونیست یونان در روزنامه شرق و ترویج رسمی نظرات این حزب، به بحث های دامنه دارتری دامن زد. کارگروه بررسی قصد دارد تاکتیک های مطرح در این نوع موضعگیری ها را باز کند و نگاه دقیق تری نسبت به مبانی نظری و کارایی آن ها بیندازد.

این مطلب در دو بخش اول (زمینه های نظری) و دوم (مقایسۀ تطبیقی) تنظیم شده است. هدف این نوشتار، نه رد یا پشتیبانی از این یا آن تاکتیک سیاسی، بلکه درک دقیق تر از «شرایط یا وضعیت انقلابی» و بکار گیری آن برای تنظیم تاکتیک های درست انقلابی ست.

بخش اول

زمینه های نظری

شناخت مشی صحیح انقلابی که فاصله درست و منطقی با دو انحراف شناخته شدۀ راست روانه و چپ روانه[1] داشته باشد، امری کلیدی در مبارزۀ طبقاتی شناخته می شود. در میان نیروهای کمونیست و سوسیالیست انقلابی - یعنی نیروهایی که در تلاش برای یک انقلاب اجتماعی و دگرگونی بنیادی نظام سرمایه داری اند- اما همیشه رویکرد واحد و مشابهی را شاهد نیستیم. راست روی و چپ روی گرایشی است که یک نیروی انقلابی همیشه با خطر آن چه از بیرون، یعنی از طرف تشکل هایی رقیب و چه از داخل، به معنی نظراتی بدیل در درون یک تشکیلات روبروست. به همین دلیل، تعیین مشی درست انقلابی، از جمله با شناخت خط مشی های راست روانه و چپ روانۀ عملا موجود در صحنه مبارزه ممکن است. این کار  بدون آنکه واقعیت دنیا را همانطور که هست درک کنیم و چگونگی تغییر آن را بدرستی تشخیص داده باشیم، قابل انجام نیست. این درک دو مرحله ای به هم پیوسته «در واقع دو عامل را در بر می گیرد که با یکدیگر رابطهٔ درونی دارند»:

«اولا ضرورت درک دنیا همانطور که هست-  در این باره وسیعا صحبت شده و عبارتست از یک رویکرد ماتریالیستی، یعنی رویکردی که با دنیا به عنوان نیروی مادی متکی به خودی رفتار می کند که مستقل از این که ما چگونه درباره ی آن فکر کنیم ، یا دوست داریم باشد، وجوددارد . و

دوما ضرورت درک این دنیای مادی، چه در طبیعت و چه در جامعه، بعنوان دنیای به هم پیوسته ای از توسعه و تغییر و دنیایی سرشار از ستیزه و تضاد بین چیزی که کهنه و درحال نابودی است و چیزی که جدید است و برای تولد مبارزه می کند- رویکردی  که به آن دیالکتیک می گوئیم[2].

مشابه همین بحث را از زبان زنده یاد احسان طبری نیز می توان شنید که بر ضرورت انجام آن بعنوان یک مرحله مهم از مبارزه تاکید دارد.:

«لذا پیش از دست زدن به عمل انقلابی، ما ناگزیر با مرحلهٔ آگاهی و بررسی تئوریک روبرو هستیم . یعنی باید بینش انقلابی داشته باشیم و چارچوب تاریخی - اجتماعی عمل خود را بشناسیم.

بینش انقلابی می گوید "حقیقت مشخص" است، یعنی باید در تبلور اجتماعی و تاریخی لمس کرد و در ذهن خود از آن الگوی تجریدی نساخت. بینش انقلابی می گوید اسلوب ما بررسی حقیقت مشخص در وضع مشخص است. این همان چیزی است که آن را در تئوری سیستم ها "برخورد سیستمی" نام نهاده اند.»[3]

 

درک دنیای پیرامون «همانطور که هست» در یک چارچوبِ «تاریخی اجتماعی» و «وضع مشخص»، آن هم بدون افتادن در دام یک «الگوی تجریدی»، البته کار ساده ای نیست. تازه پس از چنین شناختی، وارد فاز دوم، یعنی این شناخت می شویم که «چگونه آن را تغییر بدهیم».

بدون انجام صحیح این «مرحلهٔ آگاهی و بررسی تئوریک» نمی توان از «دست زدن به عمل انقلابی» حاصل مثبتی برای رسیدن به هدف انتظار داشت. چه بسا در بهترین حالت، در چرخه یک تکرار بی سرانجام، از هدف باز بمانیم.

 

جهانی که در آن زندگی می کنیم بطور دائم در حال تغییر و تحول است. این تغییر و تحول تکیه بر انقلاب علمی و فنی معاصر دارد که با افزایش انفجاری اطلاعات و دانش برآمده و متکی به آن، «نیروهای مولدۀ تولید» را مرتبا دچار تغییر و دگرگونی می کند، و در پیامد آن، به بازسازی دایمی اقتصاد سیاسی نظام حاکم بر جهان می انجامد.

شکی نیست که این ساختار در مجموع خود (اگر چند استثناء را کنار بگذاریم)، ساختاری ست مبتنی بر سرمایه داری انحصاری که یک نظام بهره کشی جنون آمیز از طبیعت و جامعه است و هستی نوع بشر و کره زمین را با خطر نابودی روبرو می کند. همه می دانیم بیش از یک قرن است که سرمایه داری وارد مرحله انحصاری شده است. «سرمایه داری انحصاری» و نظام امپریالیستی حاصل از آن در «چارچوب تاریخی- اجتماعی» ابتدای قرن گذشته، به خوبی و روشنی شناخته شده و منابع بسیار ارزنده ای از تحلیل کارکرد انحصار در سرمایه داری را در دست داریم. کتاب ارزشمند لنین در این زمینه نیازی به معرفی ندارد.[4] اما سوال اینجاست که آیا داشتن منابعی همچون نوشته ارزشمند ولادیمیر لنین ما را از شناخت نظام سرمایه داری در «چارچوب تاریخی- اجتماعی» امروزمان بی نیاز می کند؟

و آیا بدون «برخورد سیستمی» با این سرمایه داری «شرکتی» و «جهانی» شده، و تمام جوانب سیاسی- اقتصادی، نظامی- امنیتی، و فرهنگی -اجتماعی آن می توانیم به درک عمیقی از دنیا «همانطور که هست» دست یابیم؟ و از آن مهمتر اینکه، آیا ممکن است بدون شناخت و بهره گیری از دستاوردهای علوم معاصر، به آن سوسیالیسم علمی ای دست یابیم که باید بر اساس آن به شناخت تحلیلی دنیای پیرامون خود دست یابیم؟

 

بررسی های تئوریک و تهیه نقشه راه، مرحله دومی هم دارد: «اینکه چگونه آن (دنیا) را تغییر بدهیم». کمونسیت ها و مارکسیست ها در این زمینه نیز منابعی با ارزش- و مهم تر از آن- تجربه ای غنی دارند. به نظر آنان انتقال از سرمایه داری به سوسیالیسم که مضمون دوران ما را تشکیل می دهد، از طریق یک انقلاب اجتماعی قابل انجام است. به همین دلیل ، تشخیص «وضعیت انقلابی» و چگونگی پیشبرد انقلاب، به بحث محوری کمونیست ها تبدیل شده است.

 

وضع عادی و وضع انقلابی

همانطور که در مقالۀ «درباره وضع یا وضعیت انقلابی»[5] تشریح گردید، ما در کوران مبارزه ی انقلابی با دو موقعیت متفاوت ولی به هم پیوسته یعنی «وضع عادی» و «وضع انقلابی» روبرو هستیم:

 

« انقلاب با شرایط عادی در یک کشور متفاوت است ، درست بدین دلیل که مسائل مورد مناقشه در زندگی یک کشور بوسیله مبارزهٔ مستقیم طبقات و توده ها، حتی تا مرز مبارزهٔ مسلحانه تعیین می شود.»[6] (تاکید از نویسندگان مقاله)

 

مشخص است که برای برپایی یک انقلاب، به «وضع انقلابی» نیاز است. وضع انقلابی به خواست نیروهای پیشرو ایجاد نمی شود. اما انقلاب اجتماعی به اقدام انقلابی طبقات بالندۀ اجتماعی تحت رهبری یک حزب پیشرو انقلابی و وجود «وضعیت انقلابی» نیازمند است.

 

«هر انقلابی به معنای یک تحول ناگهانی وشدید در زندگی توده های عظیم مردم است. اگر موجبات چنین تحولی فراهم نشده باشد وقوع انقلاب حقیقی غیر ممکن است.»[7]

 

«انقلاب مولود هر وضع انقلابی نیست، بلکه مولود وضعی است که در آن به تغییرات عینی، دگرگونی ذهنی، یعنی توانایی طبقهٔ انقلابی به اقدامات توده ای به حد کافی نیرومند، اضافه شود که بتواند دولت کهنه را که هیچگاه حتی در دوران بحران ها نیز اگر آن را نیندازند، خود نمی افتد، در هم شکند یا متزلزل سازد.»[8]

 

در واقع، وضع انقلابی نقطه عطفی است که در طی آن، نبرد طبقات فرودست اجتماعی ثبات سیاسی اقتصادی نظام کهن را به هم می ریزد و با حضور نیروی عظیم مردم در صحنه ی تحولخواهی، تعادل یکجانبه قدرت به نفع بالایی ها در هم شکسته می شود.

البته وضع انقلابی را نباید و نمی توان با وجود اعتراضات گستردۀ مردمی و یا اختلاف و رویارویی طبقات بالایی یکی گرفت. این ها لازمه بوجود آمدن بحرانی ست که به وضع انقلابی می انجامد، اما بحران به معنی وضع انقلابی نیست و سرمایه داری استاد مدیریت بحران و نوسازی روبنای سیاسی خود در بحران های اقتصادی و سیاسی خود بوده است.

 

اگر بپذیریم که ما با دو وضع «عادی» و «انقلابی» روبروییم و «وضع انقلابی» فرصتی خاص با محدودیت های زمانی است، به این نتیجه می رسیم که بخش اعظم زمان تاریخی مبارزۀ نیروهای انقلابی در شرایطی می گذرد که وضعی انقلابی حاکم نیست.

(برخی از نیروهای چپگرا با بکارگیری اصطلاحاتی نظیر «در آستانۀ شرایط انقلابی» و اصطلاحات مشابه که کاربردهای تاریخی هم داشته، دائما فضای ذهنی یک شرایط انقلابی را در بین هواداران خود دامن می زنند که پایه صحیحی ندارد. بر اساس نظریات مارکسیستی، تغییر شرایط عادی به شرایط انقلابی تغییری کمی نیست، بلکه یک تغییر کیفی و تحولی ست.)

این سوال پیش می آید که آیا فعالیت های یک حزب انقلابی در وضعیت عادی و وضعیت انقلابی مگر چه تفاوت هایی دارد، که باید روی آن دست گذاشت؟

 

لنین در کتاب ارزشمند بیماری کودکانه چپ روی[9] که آن را پس از انقلاب اکتبر و وجود تجربه های مبارزات طولانی قبلی و در نهایت پیروزمند انقلاب اکتبر نوشته، می گوید:

 

«بلشویکها پیکار پیروزمندانه خود را علیه جمهوری پارلمانی عملا بورژوایی و علیه منشویکها با احتیاط بسیار آغازکردند و کار تدارک این پیکار را هم برخلاف نظریاتی که اکنون غالباً در اروپا و امریکا بدان برخورد می شود، به هیچوجه ساده از پیش نبردند.

ما در آغاز این دوران مردم را به سرنگونی دولت فرا نمی خواندیم، بلکه توضیح میدادیم که بدون انجام تغییرات مقدماتی در ترکیب نمایندگان شوراها و در روحیات آنان سرنگونی دولت میسر نخواهد بود.»

 

مضمون بنیادی وضع عادی


وضع عادی وضعیتی است که در نبرد بی امان طبقاتی، هنوز همه عوامل به سود طبقه حاکمه است . پرسیدنی است آن چه سبب سنگینی کفه قدرت به سود طبقه حاکم می شود چیست ؟ عامل اساسی در این میانه «دستگاه دولت» یا «ماشین دولتی» است که طبقه حاکم با تسلط بر آن می تواند اعمال قدرت نماید و در جهت حفظ وضع موجود از هر تحول بنیادی جلوگیری نماید . از این رو ، شناخت دستگاه دولتی از دید لنینی، اهمیت جدی پیدا می کند.

 

لنین در کتاب دولت وانقلاب، به نقل از کتاب «منشاء خانواده ، مالکیت خصوصی و دولت» اثر ارزشمند فردریش انگلس می نویسد :

«دولت به هیچ وجه نیرویی نیست که از خارج به جامعه تحمیل شده باشد .... دولت محصول جامعه در مرحله معینی ازتکامل آن است ، دولت مظهر اذعان به این نکته است که جامعه با خود تضاد های لاینحلی پیداکرده وبه قطب های آشتی ناپذیری که توان رهایی از آن را ندارد، تجزیه شده است . ولی برای این که این قطب ها یعنی طبقات دارای منافع اقتصادی متضاد در یک مبارزه بی ثمر یکدیگر را از هم ندرند، قدرتی ضرورت پیدا کرد که به ظاهر مافوق جامعه است تا از شدت تصادم بکاهد و آن را در چارچوب "نظم" محدود نگاه دارد . واین قدرت که از درون جامعه برخاسته است ، ولی خود را مافوق آن جا می دهد وبیش از پیش خود را با آن بیگانه می سازد – دولت است.»[10]

 

به نظر انگلس جزء اصلی تشکیل دهنده دولت، دسته های ویژه افراد مسلح هستند که نیروهای سرکوبگر و زندان ها وغیره را در اختیار دارند.

 

لنین با اشاره به آن که  بر خلاف نظر کوته بین ها که معتقدند دولت طبقات را آشتی می دهد،  می افزاید:

«به نظر مارکس دولت دستگاه فرمانروایی طبقاتی ، دستگاه ستمگری یک طبقه بر طبقه دیگر ، و دستگاه ایجاد " نظمی " است که به این ستمگری صورتی قانونی می دهد وپایه های آن را محکم می کند وبدین طریق از شدت تصادم میان طبقات می کاهد .»(همانجا )

 

لنین تاکید می کند که:

 «به نظر سیاستمداران خورده بورژوازی ، نظم ، همانا آشتی میان طبقات است ، نه ستمگری طبقه ای بر طبقه دیگر ، کاهش شدت تصادم معنایش آشتی دادن است ، نه محروم ساختن طبقات ستمکش ازوسایل وشیوه های معین مبارزه درراه سرنگونی ستمگران.» (هماجا )

 

لنین در ادامه به انقلاب 1917 و موضع نیروهای مختلف اشاره می کند و می گوید در حالی که دولت با « تمام عظمت خود تجلی» کرده بود ،آن ها به تئوری خورده بورژوایی «آشتی دادن» طبقات توسط «دولت» روی آوردند. لنین علت این رویکرد را ناشی از آن می داند که « دموکراسی خورده بورژوازی هرگز قادر به درک این نکته نیست که دولت دستگاه فرمانروایی طبقه معینی است که با قطب متقابل خود ( با طبقه مخالفش) نمی تواند آشتی پذیر باشد .»(همانجا)(تاکید از نویسنده ها)

بر مبنای همین رویکرد به دولت ، ماهیت وکارکرد آن است که در هر انقلابی، مسئله در دست گرفتن دولت و در هم شکستن ماشین سرکوب طبقات زحمتکش به مسئله و اولویت اول جنبش انقلابی تبدیل می شود .

 

دروضعیت عادی هماره این نیروی قاهر که ابزار حاکمیت طبقه حاکم است با اجزا خود ، متشکل از سامانه اداری، پلیس، دادگستری ، ارتش و... همه ابزار ها وامکانات موجود را برای حفظ حاکمیت وسرکردگی طبقه حاکمه به خدمت می گیرد. البته ساده انگاری است که بخواهیم همه اشکال نمود دولت را یکسان بپنداریم و کارکرد دولت را به این ویژگی اصلی و مهمش تقلیل بدهیم. ساختار هر دولت را روابط حاکم بین طبقات مختلف اجتماعی در هر جامعه تعیین می کند . از این رو ما با تنوع نامحدود شکل دولت ها مواجهیم ، اما کارکرد همه آن ها در وجه اصلیش چیزی جز حفظ نظم در چارچوب حاکمیت طبقه ممتاز نیست .

به قول سایمون کلارک:

«دولت ، چه از نظر تاریخی و چه از نظر منطقی، توسط سرمایه بوجود نیامده است . دولت با بسط تضادهای تولید کالایی در جامعه فئودالی شکل گرفت. در دوران این انتقال، انقلابی در شیوه تولید و شکل دولتی مربوط به آن شکل گرفت. در این دوران سرمایه داران سعی کردند تسلط خود را بر جامعه مدنی با به سلطه درآوردن دولت برای بازتولید طبقه خود حفظ کنند. این تسلط حتی در دوران انتقالی نیز بطور مستقیم  نبود. برای پیروزی بر طبقه فئودال حاکم، سرمایه باید خود را بعنوان نماینده کل جامعه معرفی می کرد. از همان آغاز به سلطه درآوردن دولت با روش پنهانی "استقلال دولت " انجام گرفت.»[11]  

 

هر نیروی انقلابی ناگزیر از تدارک نیرو و ابزار و توان برای رخنه در این باروی تناوری است که با همه امکانات خود، از جمله قوانین، عرف، باورهای خرافی و پندارهای تسلیم طلبانۀ القا شده در طی سده ها ، بنام دستگاه ظاهرا مستقل «دولت» بر سرنوشت محرومان وزحمتکشان حکومت می کند.

 

مجموعه تاکتیک های سیاسی در شرایطی که وضعیت انقلابی پیدا می شود، (یعنی زمانی که ماشین دولتی از اجرای وظایف کارکردی خود باز می ماند) برپایی و هدایت انقلاب و در شرایط غیر انقلابی یعنی در وضعیتی که ماشین دولتی می تواند کنترل امور را جهت حفظ حاکمیت طبقه حاکم به خوبی – البته با شدت و وضعف - انجام دهد، تحمیل اصلاحات سیاسی اقتصادی به حاکمیت سرمایه داری در جهت مبرم ترین خواست های مردم وبویژه کارگران و زحمتکشان است. هدف نیروهای انقلابی از شرکت در این مبارزات اصلاح طلبانه، علاوه بر دستیابی به بخشی از خواست های مردم، رزمایش و تمرین برای آماده سازی و تشکل یابی خود و کارگران و زحمتکشان، افزایش وزن و قدرت آنان و تلاش برای تغییر و ایجاد تعادلی نوین به نفع زحمتکشان در مبارزۀ انقلابی است.

 

گاه فاصله بین دو «وضع انقلابی» کوتاه است و مبارزات اصلاح طلبانه دائما به امر قیام و انقلاب گره می خورد و گاه شرایط غیرانقلابی (وضع عادی) بسیار طولانی ست و مبارزات در مهمترین وجه خود تا مدت ها اصلاحی باقی می ماند.

دامن زدن به تهییج مردم برای فرارویاندن مبارزات اصلاحی به انقلاب در زمانی که وضعیت انقلابی فراهم نیست، نه تنها کمکی به گسترش و عمق یافتن مبارزات نمی کند، بلکه نیروهای انقلابی را دچار خواست اندیشی هایی می کند که با واقعیت زندگی مردم همخوان نیست و به همین دلیل به تضعیف رابطه دو جانبه این نیروها با زحمتکشان جامعه می انجامد.

نیروی انقلابی نیرویی نیست که در تمام لحظات، جا و بیجا، بر طبل انقلاب می کوبد و هر نوع اصلاحات و مبارزه اصلاح طلبانه را به نقد تند می گیرد و رفرمیسم بورژوایی و اپورتونیسم عنوان می کند.

 

شرایط عینی و شرایط ذهنی انقلاب

نیروهای متاثر از گرایشات چپ روانه گاه از بحث «دوران گذار به سوسیالیسم» و یا وجود بحران ادواری و حتی ساختاری سرمایه داری در عصر ما چنین نتیجه می گیرند که وضع انقلابی حاکم است، یا در شرف وقوع است و از این نتیجه گیری «ذهنی» شان، برپایی قیام و انقلاب را به پرچم مبارزه خود تبدیل می کنند . در چنین حالتی، فضایی غیر واقعی گرد آنان آفریده می شود که سخت قطبی ست و در آن، همۀ نیروها جز خودشان سازشکار، اپورتونیست راست و «خائن» اند. چرا؟ چون از انقلابیگری ذهنی آنان پشتیبانی نکرده اند. فعالیت سیاسی این نیروها معمولا بر این متمرکز می شود که خیانت این «خائنان» اثبات شود و با اثبات بر حق بودن خودشان بعنوان یک نیروی انقلابی، مردم به سویشان هجوم بیاورند. وقتی این اقدامات نتیجه ای نمی دهد، چنین شعار می دهند که «شرایط عینی» فراهم بوده، اما «شرایط ذهنی» آماده نبوده است.

مشکل اما این است که اعلام وضع انقلابی و وظایف سیاسی متاثر از آن در وضعی صورت گرفته که شرایط انقلابی حاکم نیست. به عبارت دیگر، عدم درک صحیح جهان پیرامون باعث می شود بحران های سیاسی اقتصادی موجود و جابجا شدن آن ها در سطح جهان برای چنین نیروهای مبارزی ناشناخته باقی بماند. و در اغلب اوقات، این جهان دگرگون شده، عینا همان جهان امپریالیستی یک صد سال قبل پنداشته شود و تاکتیک های آنان، نه بر اساس واقعیات موجود، بلکه با الگو برداری های مکانیکی از انقلاب اکتبر تحت نام نادرست «اصول لنینی»تنظیم شود.

به طور خلاصه باید گفت، گاه «وضع انقلابی» اعلام شده «عینیت» ی نداشته و بطور ذهنی و خواست اندیشانه ای مطرح شده است و این مستقل از مشکلات موجود در تدارک «شرایط ذهنی» یعنی «سازمان پیشاهنگان و حزب» است. یکبار دیگر به این گفتۀ ارزشمند و راهگشای رفیق نیک آیین دقت کنید:

«بالا رفتن آگاهی سیاسی مردم که وابسته به این تشدید فعالیت مستقلانه است، خود یک عامل ذهنی تاریخی شمرده می شود، ولی نسبت به عامل ذهنی انقلاب که سازمان پیشاهنگان و حزب است، در جمعِ عوامل عینی و شرایط عینی انقلاب قرار می گیرد و پیدایش آن مشخصهٔ وضع انقلابی است.»[12] (تاکید ها از نویسندگان مقاله است.)

یعنی ما با دو نوع «عامل ذهنی» سر و کار داریم. یکی بالا رفتن آگاهی سیاسی مردم که خود «یک عامل ذهنی تاریخی است» و «پیدایش آن مشخصهٔ وضع انقلابی » و از ویژگی های «شرایط عینی انقلاب» است و دیگری وضعیت «سازمان پیشاهنگان و حزب» ی است که قرار است انقلاب اجتماعی را راهبری کند . تنها این بخش دوم است که باید «شرایط ذهنی» انقلاب نامیده شود.

 

مشخص است که وقتی ما با حزبی نیرومند با کادرهایی انقلابی و مبارز، تشکل های پر دامنه در میان طبقه کارگر و سنت های عظیم مبارزه روبروییم که هر لحظه آماده باش دهد، هزاران نفر برای رزمیدن در راه اهداف و برنامه آن آمادۀ جانفشانی اند، باید به دنبال علل دیگری برای «نبود شرایط ذهنی انقلاب» باشیم و تدارک سازمان پیشاهنگان و حزب نباید مشکل اصلی باشد.

در بخش دوم و پس از بررسی های موردی به این مبحث باز می گردیم.

 

ادامه دارد...

 

بخش دوم -«یونان و پرتغال- شرایط انقلابی و غیر انقلابی و تاکتیک های اتخاذ شده.»


 

[1] راست روانه : «اپورتونیسم راست» و چپ روانه : «اپورتونیسم چپ»

 [2] http://www.rahman-hatefi.net/navidenou-824-94-271-940801.htm

[7]  مجموعه آثار لنین - ترجمه محمد پورهرمزان - جلد سوم چاپ تهران -1384

 

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi  

     بازگشت به صفحه نخست

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست
 
    اشتراك در نویدنو

  

نشانی پست الکترونیک: