برای آزادی ، دموکراسی ،صلح، استقلال و عدالت اجتماعی                         آزادی زندانیان سیاسی 
نویدنو -  کتاب - رحمان هاتفی  درباره ما -  بایگانی

2020-05-02

نویدنو 12/02/1399           Print Friendly, PDF & Email      چاپ مطلب

 

  • رفیق جان! حالا که صحبت «برادر حمید» را به میان کشیده اید، ممکن است بفر مائید چرا بعد از ده سال که از افشای هویت این جنایتکار که قاتل رفیق دلاور حیدر مهرگان هم هست، کلمه ای در باره ی او ننوشته و عکسش را باز تکثیر نکرده اید؟

    من از سردبیری "نوید نو" که سر صفحه اش  به عکس رفیق شهید ما رحمان هاتفی مزین است، خواهش می کنم که در صورت امکان این پرسش مرا همراه عکس قاتل او بطور برجسته در بالای مطلب قرار دهید.

     

 

 

 

نویدنو براساس اعلام قبلی خود و احترام به تضارب آرا دیدگاه های مختلف رادر یک موضوع مناقشه برانگیز بازتاب می دهد. انتشار این نوشتارها دلیل بر تایید یا موافقت با محتوای آن ها نیست. ما در پایان گفتگو ها و نظر های رسیده در یک جمع بندی نظر صریح خود را در مورد موضوع مورد بحث و حواشی پیش آمده با خوانندگان در میان خواهیم گذاشت .

 

 

مطلب دریافتی

همان راز! همان کودتا!

بامداد مهرگان

دوست و یا رفیق گرامی «مید زروان» در جواب مقاله ی  من، مطلبی تحت عنوان «کدام راز؟ کدام کودتا؟» نگاشته اند .

برای افکندن روشنایی بیشتر بر تاریکخانه ی یکی از مهم ترین نقشه های رژیم جمهوری اسلامی علیه حزب توده ایران، نکاتی را خدمت ایشان و خوانندگان محترم «نوید نو» معروض می دارم و با این امید که در یک بحث همه جانبه و منصفانه گوهر حقیقت از ظلمات تاریخ نویسی حکومت جنایتکاران سر بر کشد.

1- ابتدا ضروری می دانم که از روش ایشان قدردانی کنم که تا حدود زیادی روح پیشداوری و اغراض کهنه را کنار گذاشته و قدم هایی به « راز گشایی» یک حادثه تاریخی نزدیک شده اند. ایکاش ایشان تا پایان به این روش پایبند می ماندند.

2-از موشکافی نویسنده محترم بعنوان یک محقق بی طرف تاریخ متشکرم. در متن ایشان ارجاعی  به وبلاگ خسرو صدری شده است که من از آن بی خبر بودم.

3-ایشان در مدخل مطلب مدعی شده اند «اما هرچه در این مقاله جلوتر می‌رویم رازی گشوده نمی‌شود. تازه ابهامات بیشتری هم بر این «راز» افزوده می ‌گردد» و متاسفانه در ادامه در باره ی این «ابهامات» توضیحی نداده اند. کاری که هنوز هم دیر نشده است.

4- در مقاله ی من  بر خلاف مدعای آقای زروان« پای هیچکسی به میان کشیده» نشده ،مگراینکه در«اسناد» مربوط به این تحقیق در منبعی ازآنها ردی باشد. نام به آذین و افشای «رازکودتا» توسط بازجو بایشان را من  در کتاب «قطران در عسل» دیده و بعنوان «سند» به آن رجوع داده ام. نام پیروز دوانی را آقای زروان مطرح کرده اند و در مقاله من نامی از ایشان برده نشده است.

5- همچنین من «پای نخست وزیری» را هم به میان نکشیده ام . بعنوان یک محقق در دعوای میان گرگها سند نسبتا تازه انتشار خبرگزاری پارس را کاویده وکوشیده ام واقعیت را از میان تناقصات  دو دستگاه امنیتی استخراج کنم.

6- آقای  زروان در تلاش برای بی اعتبار کردن منابع مورد رجوع من، در ابتدای مطلبشان مرقوم فرموده اند «اینهمه ما را به سه منبع مهم! (یادداشت های علی‌خدایی، کتاب هوشنگ اسدی و مطلب پارس‌ نیوزارجاع می ‌دهد» ودر انتهای مطلب  تاکید کرده اند « نکته دیگر تایید مطالب هوشنگ اسدی در کتاب  «نامه هایی به شکنجه‌گرم»، تایید خاطرات علی خدایی! و غیر مستقیم تایید مطالب پارس نیوز. دقیقا همان منابعی که هنوزبسیاری بدانها به دیده ‌ی شک می‌نگرند»

متاسفانه آقای زروان با گذاشتن علامت تعجب و سپس به تصریح، دو ترفند قدیمی را بکار می برند که بروحِ مطلب ایشان لطمه جدی می زند.

 اول- دو منبع مربوط به آقایان اسدی و خدایی را مشکوک اعلام می کنند. من از ایشان می پرسم که مستند این نظر قاطع ایشان بر مشکوک خواندن دو منبع فوق چیست؟ و بعلاوه چگونه است که حرفهای جنایتکارانی مانند محسن رضایی و دیگر سران رژیم چنان برای شما معتبر است که بدون علامت تعجب به آنها ارجاع می دهید، اماخاطرات دو تن از مهمترین کادرهای باقیمانده از سازمان نوید را که هر دو از یاران بسیار نزدیک دلاوری چون رحمان هاتفی بود ه اند را« مشکوک» اعلام می کنید؟

آقای زروان عزیز از نگاه من همه افراد یاد شده «منبع» و«سند» هستند. ازکنار هم قراردادن« اسناد» است که می توان به واقعیت راه یافت.

ومتاسفانه ایشان به مُهر مشکوک زدن بر منابعی که دوست ندارند بسنده نمی کنند و در خطوط انتهایی مقاله اشان با طرح دو پرسش به انتشارِ مقاله من هم اعتراض دارند :« همچنین باید از نوید نو بپرسیم که هدفش از بازپخش چنین مقاله ای چیست؟ آیا می‌توان هر نوشته ای را به صرف احترام به عقاید  دیگران منعکس کرد و خود را پاسخگو ندانست؟»

دوست من! رفیق من! آقای امید! پیروان حزبی که درتمام تاریخ سرافراز خود با سانسور و سرکوب روبرو بوده است، باید منادی آزادی باشند ؛ نه مبلغ سرکوب! واقعا چراباید حتی غیر مستقیم با  انتشار مطالبی که موافق میل ما نیست مخالفت کرد؟از روشنی افق چه کسی می ترسد؟

7- ایشان در ابتدای مطلب می نویسند: «معلوم نیست وقتی اسناد حکومتی و سران آن خود اذعان دارند که کودتایی در کار نبوده، چرا اینقدر به دنبال ماجراست ...اصلن مقاله ‌ی ایشان چه تفاوت کلیدی و کیفی با مقاله ی پارس نیوز (در محتوا و نکته ‌ی تازه) دارد ...»

ودر انتها ی نوشته هم باین اندیشه کلیدی خود بر می گردد و مطلب را با کاشتن این فکر در ذهن خواننده به پایان می برد « حالا باز باید دنبال انگیزه ی نوشتن این مقاله باشم و از همه مهمتر سعی در فهم «رازگشایی کودتا»ی آن؟ همانطور که در بالا نیز ذکر کردم این مقاله در بهترین حالت نوعی تایید غیر مستقیم و بازگویی آنچه در پارس‌نیوز آمده بود، است. نکته دیگر تایید مطالب هوشنگ اسدی در کتاب  « نامه‌ هایی به شکنجه‌گرم»، تایید خاطرات علی خدایی! و غیر مستقیم تایید مطالب پارس نیوز»

و باین ترتیب دو منبعی را که پیشتر«مشکوک دانسته بودند به موازات و همردیف سایت امنیتی پارس نیوز قرار می دهند و خواسته و نا خواسته ( امیدوارم دومی باشد) برآنها مُهر امنیتی بودن می زند. اگر نویسنده خدای ناکرده برای کیهان تهران می نوشت، لابد اعلام می کرد که مقاله ی « ب. م» را وزارت اطلاعات نوشته است!!!

آقای زروان عزیز ! ببینید که نگاه امنیتی چگونه در ارکان وجود ما رخنه کرده است و ذهن ما تا چه حد به ادبیات کیهانی آغشته است.

8- بخش عمده ی نوشته ایشان به «مهار»حزب پیش از سرکوب اختصاص دارد. داده های ایشان موثق است و همانطور که نوشته ام بخش مربوط به دستگیری رفیق شهید محمد پور هرمزان برایم کاملا تازگی داشت. مجددا ازایشان متشکرم. اما ایشان « مهار» و«سرکوب» – یعنی دو مرحله- را یکی دانسته اند.همانطور که توضیح داده اند و اسناد متعدد هم آن را تائید می کنند، سازمان های امنیتی جمهوری اسلامی حزب را زیر نظر داشتند و بتدریج فعالیت های آن را «مهار» کردند. اما «سرکوب» هنوز در دستور کار نبود و سپاه با تخطی از توافق در شورای سه نفره به مدیریت موسوی خوئینی ها دست به «سرکوب» زد ورژیم را در برابر عمل انجام شده قرار داد. بازجوئی افراد دستگیر شده دو مرحله داشت. مرحله اول فشار برای گرفتن اعتراف به جاسوسی که چون به نتیجه دلخواه نرسید، از نوروز 62 « قصه کودتا» را طراحی و زیر شکنجه به اعتراف تبدیل کردند.

من کوشیده ام با استناد به تمامی منابع موجود از این مرحله - کودتا به بعد - را رازگشایی کنم. برای اولین بار شرح مفصلی از شب کودتا و صبح کودتا داده ام. روشن کرده ام که علت انتخاب« باغ شهریار» چه بوده است و چه نقشی در خاتمه دادن به « قصه کودتا» داشته است.

آقای زروان عزیز! انصافا این «رازگشایی» تائید محتوای پارس نیوز است و نکته تازه ای هم ندارد؟

 9-ایشان نوشته اند« مقاله سعی دارد، از یک سو ماجرای « کودتا» را در امر سرکوب حزب برجسته کند ...»

از قضا مقاله ی من بطور مشروح باین امر می پردازد که « قصه کودتا» هیچ ربطی به سرکوب حزب ندارد و بعد از پوچ درآمدن هم بکلی از اتهامات حذف شده است. اتفاقا نقل قولی که آقای زروان از محسن رضایی آورده اند، سرکوب حزب را به کودتا وصل می کند!

 10- ایشان مرقوم فرموده اند:« اسناد و مدارک و حتی همان نوشنه ‌های کیانوری و اسدی دلایلی بر سپردن کار به بازجوهای ناشی ندارد. بازجوی اسدی از روز نخست تا آخرین روز همان برادر حمید است.»

 حرف ایشان کاملا درست است. من کجا خلاف اینرا نوشته ام؟

رفیق جان! حالا که صحبت «برادر حمید» را به میان کشیده اید، ممکن است بفر مائید چرا بعد از ده سال که از افشای هویت این جنایتکار که قاتل رفیق دلاور حیدر مهرگان هم هست، کلمه ای در باره ی او ننوشته و عکسش را باز تکثیر نکرده اید؟

من از سردبیری "نوید نو" که سر صفحه اش  به عکس رفیق شهید ما رحمان هاتفی مزین است، خواهش می کنم که در صورت امکان این پرسش مرا همراه عکس قاتل او بطور برجسته در بالای مطلب قرار دهید.

و11- آقای زروان چند پرسش  را هم مطرح کرده اند « پرتویی مقصر نبوده؟ اینکه اسدی مقصر نبوده؟ اینکه دستگاه امنیتی سپاه ماجرای کودتا را آگاهانه توسط امثال به‌آذین و دوانی به بیرون کشانده؟ پس اینها از نیروهای امنیتی سپاه رکب خورده‌اند؟ قبول کودتا از سوی سران حزب برای پنهان ساختن جاسوسی بوده؟ یا باید به دام پارس نیوز بیفتیم و دنبال این پاسخ باشیم که چرا حجاریان نام بازجوی ناشی آقای اسدی را عنوان نکرده است؟ تا همه تقصیرها بیفتد به گردن به‌آذین و دوانی؟»

دوست یا رفیق گرامی! من هرگز خود را د رمقامی نمی بینم که یک تنه ببرم و بدوزم و«مقصر» تعیین کنم و سپس تنها به قاضی بروم و بر خاطرات کسانی مُهر «مشکوک» بزنم و خواهان عدم استفاده ازآن ها بشوم. حتما توجه دارید که نزدیک به چهاردهه از سرکوب حزب توده ایران می گذرد. رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی همچنان می کوشد که تاریخ حزب را لجن مال کند و رفقای ما را شکسته و زبون نشان دهد.

در حدی که اسناد مقاله ی من نشان می دهد، اگر قراربر پیدا کردن «مقصر» باشد ، نشانه ی اصلی رژِیم خونخوار جمهوری اسلامی است و عاملانش از«برادران» شکنجه گرنظیر حمید و مجتبی گرفته تا سرانش مانند رفسنجانی و خمینی ومحسن رضایی و....

آقای امید زروان - تیتر مطلب شما که خیلی هم جذاب و جلب کننده است ، چنین پرسشی را مطرح می کند: « کدام راز؟ کدام کودتا؟» من هم پاسخ می دهم « همان راز که مقاله ی من قدم اول را درگشایش آن برداشته تا نشان دهد که  دروغ همان کودتا- یعنی سناریوی کودتای دروغین حزب توده ایران- ساخته و پرداخته ی دستگاه مخوف امنیتی جمهوری اسلامی بوده و زیر شکنجه تبدیل به اعتراف شده است.

رفیق فیدل کاسترو در دادگاه تاریخی اش گفت «تاریخ مرا تبرئه خواهد کرد...» اکنون و بعد از 37 سال تاریخ به تبرئه حزب توده ایران از اتهامات جمهوری ادمکشان آمده است و در جنگ گرگها حقایقی درز می کند که در بازگشایی پرونده ها در یک دادگاه صالحه به حقیقت تاریخ مبدل خواهد شد.

دوست گرامی! چرا ما زخم خوردگان و بازماندگان حزب پر افتخار توده ایران از این رویداد بهراسیم و اختلافات شخصی و گروهی را جانشین حقیقت تاریخ کنیم؟.

راه را بازکنید مدعیان! شهیدان تاریخ از پشت فصول خون در راهند.

11 اردیبهشت  1399 بامداد مهرگان 

 

 

از این قلم :

راز گشایی  ازکودتای دروغین حزب توده ایران!

Share

Comments System WIDGET PACK

ادامه:

آرشیوماهانه

نقل مطالب نوید نو با ذکرمنبع آزاد است

 

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست