برای آزادی ، دموکراسی ،صلح، استقلال و عدالت اجتماعی                         آزادی زندانیان سیاسی 
نویدنو -  کتاب - رحمان هاتفی  درباره ما -  بایگانی

2020-04-29

نویدنو 09/02/1399           Print Friendly, PDF & Email      چاپ مطلب

 

  • مقاله با تیتری که کنجکاوی را برانگیزد و از یک "رازگشایی" سخن گوید، می تواند توجه هرکسی را به خود جلب کند. از این رو هر آدم که دنبال گشایش رازی باشد بخواندنش می‌پردازد. اما هرچه در این مقاله جلوتر می‌رویم رازی گشوده نمی‌شود. تازه ابهامات بیشتری هم بر این «راز» افزوده می ‌گردد

     

 

 

 

نویدنو براساس اعلام قبلی خود و احترام به تضارب آرا دیدگاه های مختلف رادر یک موضوع مناقشه برانگیز بازتاب می دهد. انتشار این نوشتارها دلیل بر تایید یا موافقت با محتوای آن ها نیست. ما در پایان گفتگو ها و نظر های رسیده در یک جمع بندی نظر صریح خود را در مورد موضوع مورد بحث و حواشی پیش آمده با خوانندگان در میان خواهیم گذاشت .

 

 

مطلب دریافتی

کدام راز، کدام کودتا؟

نگاهی به مقاله‌ی «رازگشایی از کودتای دروغین حزب توده ایران»

امید زروان

 

مقاله با تیتری که کنجکاوی را برانگیزد و از یک "رازگشایی" سخن گوید، می تواند توجه هرکسی را به خود جلب کند. از این رو هر آدم که دنبال گشایش رازی باشد بخواندنش می‌پردازد. اما هرچه در این مقاله جلوتر می‌رویم رازی گشوده نمی‌شود. تازه ابهامات بیشتری هم بر این «راز» افزوده می ‌گردد. چرا که حالا بسیاری از اهل نظر می‌دانند که ماجرای کودتای حزب دروغی بیش نبوده است. هم سیاستمداران حکومتی، همچون رفسنجانی، و هم سران حزبی این را گفته‌اند. پس قصد دوباره ی نویسنده از طرح تازه ‌ی چنین مطلبی چیست؟

(اصل مقاله را اینجا بخوانید:

http://rahman-hatefi.net/navidenou-1043-99-546-990201.htm

 مقاله سعی دارد، از یک سو ماجرای کودتارا در امر سرکوب حزب برجسته کند و بعد آن را به اختلاف جریان های امنیتی، سپاه و  نخست‌وزیری، بکشاند. در عین حال پای امثال به‌آذین و دوانی را در درز دادن و تثبیت خبر به بیرون از زندانه به میان ماجرا بکشد. به زبان ساده تر اینها را بازی‌خورده ‌ی دستگاه امنیتی بداند. مقاله اما توضیح نمی‌دهد که نیروهای امنیتی چه بهره ای از خاطرات به آذین و  دوانی، آنهم پس از سال ها سرکوب حزب و کشتار توده ای ها برده است!

باز معلوم نیست وقتی اسناد حکومتی و سران آن خود اذعان دارند که کودتایی در کار نبوده، چرا اینقدر به دنبال ماجراست و اینهمه ما را به سه منبع مهم! (یادداشت های علی‌خدایی، کتاب هوشنگ اسدی و مطلب پارس‌نیوز)  ارجاع می ‌دهد. اصلن مقاله ‌ی ایشان چه تفاوت کلیدی و کیفی با مقاله ی پارس نیوز (در محتوا و نکته ‌ی تازه)  دارد؟

(https://www.parsnews.com/بخش-سیاسی-3/356407-سناریوی-کودتای-حزب-توده-تحریف-تاریخ-چرا-سعید-حجاریان-نام-بازجویان-را-پنهان-می-کند)

 سرکوب حزب پیش از اینها کلید خورده بود و هیچ ربط مستقیمی به ماجرای کودتا یا حتی جاسوسی نداشت. بنا به گفته های  هر دو سوی نیروهای امنیتی رژیم، یعنی سپاه و نخست‌وزیری، این توافق سرکوب صورت گرفته بود. مشکل فقط زمان و شیوه ی حمله به حزب بود. نمونه‌ های بسیاری از دستگیری‌ها خود دلیل این ادعا است.

خسرو صدری این حملات و سرکوب‌های پراکنده را چنین عنوان می ‌کند:

«حمله پاسداران در تاریخ ۹ تیر۶۰ به دفتر انتشارات … دستگیری دکترفریبرز بقایی،عضو مشاور کمیته مرکزی در تیرماه ۶۰ ، فریبرز صالحی، عضو مشاور در شهریور ۶۰ و ابوالحسن خطیب، عضو مشاوردر زمستان ۶۰. …(و عاقبت) دستگیری محمد پورهرمزان، عضو کمیته مرکزی و مسئول انتشارات ح.ت.ا، به همراه حدود ده نفر از کارمندان انتشارات، از جمله من، در سال ۶۱.»

    http://khosro-sadri.blogspot.com/2010/06/blog-post_28.html

اینها فقط نمونه‌های اندکی از مهار کردن فعالیت حزب است. وگرنه دستگیری‌ها در شهرستانها، توقیف روزنامه مردم و اشغال و غارت دفاتر و چاپخانه ‌های حزبی خود لیست بلندبالایی است و دلیل کافی برای سرکوب حزب پیش از داستان جرم جاسوسی و «رازگشایی کودتا».

با اندک خوشبینی باید گفت که آماده شدن جدی حکومت، و یا یافتن بهانه کامل برای حمله به حزب،  با فرار جاسوس شوروی (ولادیمیر کوزیچکین) به لندن (خرداد ۱۳۶۰) و سپس رسیدن آن بسته‌ ی اطلاعاتی به دست سران حکومت از راه پاکستان در آبان ماه ۱۳۶۰ کلید خورد. از این بسته اطلاعاتی حداقل  رفسنجانی، بخش امنیتی نخست‌وزیری (حجاریان)، خامنه‌ا ی و تیم عسگراولادی با خبر بودند. محتوای آن چه بوده هنوز بر ما آشکار نیست، اما اینکه دستگاه امنیتی انگلیس طوری گزارش مربوطه را تنظیم کرده بود که حکومت را قانع کرد تا حمله به حزب سرعت بخشند.

رفسنجانی در یادداشت روز ۲۳ مهر خود می‌نویسد:

«امروز بیشتر وقتم به مطالعه گزارش هایی که از یک  منبع روسی پناهنده به غرب در مورد فعالیت های جاسوسی روس‌ها در ایران از طریق سفارت کا.گ.ب و حزب توده و … رسیده، گذشت.»

 

از این  تاریخ یا کمی جلوتر هم حزب از فرار این جاسوس و احتمال برخی عواقب آن با خبر بود و از همین رو بحث آن در پرسش و پاسخ کیانوری منعکس شد.

 

رفسنجانی در خاطرات ۱۷ اذر ۱۳۶۱ خود می‌افزاید:

«آخر شب جلسه سران بود، در باره تعقیب حزب توده و میثمی‌ها  بحث شد و در حد گرفتن سران حزب توده موافقت شد. مسئولان امنیتی پیشنهاد گرفتن عده زیادی را دادند که نپذرفتیم.»

 

وی در تاریخ ۴ دی می‌نویسد:

اول شب دادستان انقلاب اسلامی، مسئول اطلاعات سپاه و مسئول اطلاعات نخست وزیری آمدند و راجع به کیفیت برخورد با حزب توده که شیطنت می‌کنند، مشورت شد.»…

و ۵ دی نیز اضافه می‌کند:

«راجع به جنگ و برخورد با حزب توده هم بحث کردیم.«

 

اما اگر بدبین به حاکمیت باشیم، همانطور که در بالا نیز اشاره شد، باید بگوییم که حمله به حزب  و تعقیب آنها خیلی پیش از اینها برنامه‌ریزی شده بود و هر دو بخش امنیتی رژیم (برای نمونه مراجعه کنید به کتاب «با گام‌های فاجعه») فعالیت حزب را عملن سخت و به بسا فلج کرده بودند.

اخبار درون حزبی و جلسات حزبی و مشاهدات افراد حزبی همگی این امر را تایید می‌کنند. اما اگر این ها را هم نادیده بگیریم، می‌توانیم به اظهار نظر روشن محسن رضایی پس از دستگیری سران حزب دقت کنیم:

“من آن مقطع که دیگر مسوول اطلاعات سپاه نبودم و فرمانده سپاه شده بودم و در عملیات بدر و خیبر به شدت درگیر بودیم ولی سازمان اطلاعات سپاه به خاطر کار اطلاعاتی که از اول انقلاب روی توده‌ای‌ها شروع کرده و نفوذی که در حزب توده کرده بود تقریبا همه شبکه‌ های مخفی و علنی حزب توده را زیر نظر داشت. حزب توده دست به تاکتیک خطرناکی مشابه افغانستان زده بود و با شوروی‌ها بحث کرده بود که ما حمله می‌کنیم و با یک تظاهراتی مجلس و صدا و سیمای ایران را می‌گیریم و اعلام می‌کنیم که در ایران یک حکومت مستقل تشکیل شده که شما مثل افغانستان، تانک‌های خودتان را از مرز عبور دهید و به سمت تهران بیایید. وقتی این را خدمت امام مطرح کردم، امام فرمود که این بیشتر شبیه یک قصه است تا یک واقعیت اما یک در هزار هم اگر احتمالش باشد شما باید این مساله را جدی بگیرید و عملا به دستور خود حضرت امام برخورد با اعضای توده صورت گرفت چرا که این‌ها در آستانه برگزاری یک تظاهراتی جلوی صدا و سیما بودند که وارد آنجا شوند. “

 

اما حجاریان که از تداخل دو نیروی امنیتی در امر تعقیب توده ای‌ها شاکی بود، از ماجرای پیش‌دستی سپاه برای حمله به حزب برآشفته می‌شود و سپاه را در امر بازجویی ها تنها می‌گذارد تا ظاهرا با ندانم‌ کاری و نداشتن اطلاعات مربوط به جاسوسی ناشیگری نشان دهند و ارابه ‌ی حمله در نیمه راه بماند و سپاه مجبور به شرکت نیروهای امنیتی نخست وزیری  شود. اما سپاه این لقمه را می ‌خواست خود تنهایی ببلعد. این کدورت تا آخر میان این دو نیروی امنیتی می‌ماند و بعدها هم در یارکشی‌های سیاسی - امنیتی هریک نسخه‌ ای از ماجرای دستگیری سران حزب ارئه می‌دهند.

از دیگر سو خوب می دانیم که پدیده‌ ی کودتا را کیانوری در نامه ‌ی مذکور به خامنه ای دقیقا شرح داده و بی ‌بنیاد بودن آن را هم عنوان کرده  است. حالا این مقاله‌ پس از سالها چه چیز تازه بر اصل ماجرا افزوده است؟ اختلاف دو دستگاه امنیتی؟ اینکه پرتویی مقصر نبوده؟ اینکه اسدی مقصر نبوده؟ اینکه دستگاه امنیتی سپاه ماجرای کودتا را آگاهانه توسط امثال به‌آذین و دوانی به بیرون کشانده؟ پس اینها از نیروهای امنیتی سپاه رکب خورده‌اند؟ قبول کودتا از سوی سران حزب برای پنهان ساختن جاسوسی بوده؟ یا باید به دام پارس نیوز بیفتیم و دنبال این پاسخ باشیم که چرا حجاریان نام بازجوی ناشی آقای اسدی را عنوان نکرده است؟ تا همه تقصیرها بیفتد به گردن به‌آذین و دوانی؟

اگر در پی پاسخ به هرکدام از این پرسش‌ها باشیم عملن در دام نیروهای امنیتی افتاده‌ایم. چرا که امروز همه می‌دانیم:

۱- اولن تصمیم به سرکوب و دستگیری حزب قبل از اطمینان از جرایم  آنها انجام گرفته بود.

۲- نخستین جرمی که علنی مطرح شد و نخستین نظامیان حزب هم قربانی آن شدند و در دادگاه هم عنوان شد، جاسوسی بود و نه کودتا.

۳- غیرقانونی کردن حزب طبق اطلاعیه دادستانی در برگیرنده جرم کودتا نبود. دادستانی همان چهار و یا پنج خطا یا انحرافی را اساس کار خود قرار داد که کیانوری در نخستین اعترافات خود زیر شکنجه مجبور به گفتنش شد.

(۱ـ جاسوسی به نفع بیگانگان.

۲ـ سرقت و نگهداری اسلحه و مهمات جهت مقابله با نظام جمهوری اسلامی ایران.

۳ـ رابطه با گروهک‌های محارب.

۴ـ اخلال در کارخانجات و مراکز تولیدی و صنعتی کشور.

۵ـ نفوذ در سازمان‌ها، ادارات، نهادهای انقلابی و مراکز نظامی و انتظامی. ماجرای بررسیرا آنکه اینکه آنکه حالا برگردیم دوباره به مقاله‌ی مربوطه. رازگشایی ماجرا در کجاست.)

 

۴-  اما دشواری سپاه با جرم جاسوسی این بود که مدارک یا اطلاعات لازم را نداشت. از طرف دیگر جاسوسی وظیفه نخست‌وزیری بود. پس باید برای توجیه «قانونی» خود جرم دیگری می ‌یافتند.

در اینجا شاید ذکر یک نکته که به ویژه خوشبین‌های توده ای و به ویژه مبلغین راه توده  طرح می ‌کنند، ضرور باشد و آن نظر و عمل خمینی در ارتباط با ماجرای کودتا و دستگیری و سرکوب حزب است. اینها مدعی هستند که خمینی با روشن‌ بینی تئوری کودتا از سوی سپاه را رد می ‌کند. خب فرض کنیم که چنین بوده، اما خمینی به مجرد اعترافات کیانوری و غیر قانونی کردن حزب از سوی دادستانی، پیامی علیه حزب به رسانه ها ارسال می‌کند که برای سرکوب هیچ جریان سیاسی دیگری نکرده بود.

پیام خمینی روز ۱۵ اردیبهشت در کیهان چنین منعکس می‌شود:

بدام انداختن سران خیانتکار حزب توده موجب سرفرازی امت اسلامی است در همین پیام است  که سپاه به میمنت سرکوب حزب لقب پرطمطراق «سربازان گمنام» می‌یابد. من نمی دانم چرا این دوستان این سوی ماجرا را آگاهانه نادیده می ‌گیرند؟

۵- اسناد و مدارک و حتی همان نوشنه ‌های کیانوری و اسدی دلایلی بر سپردن کار به بازجوهای ناشی ندارد. بازجوی اسدی از روز نخست تا آخرین روز همان برادر حمید است. بازجوی کیانوری هم برادر مجتبی ست و شب قبل از تاریخ کودتا (۱۱ اردیبهشت) هم همان مجتبی است! کیانوری در همان نامه  به خامنه‌ای آورده است:

شب یازدهم اردیبهشت (اول ماه مه) بازجویم به من ‌گفت: «ما همه با اسلحه به خانه می‌‌رویم و در انتظار کودتا خواهیم بود. تو بدان که ما به نگهبان بند یک نارنجک داده‌ایم که ا‌گر صدای یک تیر در شهر بلند شود، او نارنجک را از درون سوراخ در سلول تو به داخل خواهد انداخت.» پاسخ من با تبسم به او این بود: «امیدوارم شب را راحت بخوابی و فردا صبح همدیگر را خواهیم دید.»

(از نامه کیانوری به خامنه‌ای)

 

بد نیست بدانیم که نخستین اعترافات کیانوری همان شب ۱۱ اردیبهشت، روز کارگر برای تحقیر حزب از تلویزیون جمهوری اسلامی پخش شد.  و در پی آن پیام های تمجید و تحسین فراوانی از سران حکومت متوجه نیروهای امنیتی سپاه شد.

حالا باز باید دنبال انگیزه ی نوشتن این مقاله باشم و از همه مهمتر سعی در فهم «رازگشایی کودتا»ی آن؟ همانطور که در بالا نیز ذکر کردم این مقاله در بهترین حالت نوعی تایید غیر مستقیم و بازگویی آنچه در پارس‌نیوز آمده بود، است. نکته دیگر تایید مطالب هوشنگ اسدی در کتاب  «نامه‌ هایی به شکنجه‌گرم»، تایید خاطرات علی خدایی! و غیر مستقیم تایید مطالب پارس نیوز. دقیقا همان منابعی که هنوزبسیاری بدانها به دیده ‌ی شک می‌نگرند. همچنین باید از نوید نو بپرسیم که هدفش از بازپخش چنین مقاله ای چیست؟ آیا می‌توان هر نوشته ای را به صرف احترام به عقاید  دیگران منعکس کرد و خود را پاسخگو ندانست؟

امید زروان

بهار ۱۳۹۹

 

از این قلم :

Share

Comments System WIDGET PACK

ادامه:

آرشیوماهانه

نقل مطالب نوید نو با ذکرمنبع آزاد است

 

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست