برای آزادی ، دموکراسی ،صلح، استقلال و عدالت اجتماعی                         آزادی زندانیان سیاسی 
نویدنو -  کتاب - رحمان هاتفی  درباره ما -  بایگانی

2020-01-07

نویدنو 17/10/1398           Print Friendly, PDF & Email      چاپ مطلب

 

  • نخست اینکه نمی‌خواهم پرونده‌ی امثال نوری در هیاهوی قتل سلیمانی گم شود. همانطور که نباید اعتراضات و کشتار آبان ماه قبل جنگ سفارتخانه ‌ها به فراموشی سپرده شود. دوم اینکه به موانع حقوقی  و دخالت های حکومت ‌ها اشاره کرده باشم. اما مطلب دیگر که شاید سخت در ارتباط با پرونده حمید نوری مهم است و باید مورد دقت قرار گیرد، شیوه‌ها‌ی رژیم برای بی‌اعتبار کردن پرونده است.

     

 

 

 

 

 

 

شباهت انکار هویت حمید نوری و «شاهد س»!

 اصغر نصرتی(چهره)


حالا که بسیاری تمرکزشان متوجه جنگ سفارتخانه‌ها” و قتل سردار سلیمانی گشته از پرونده‌ی حمید نوری غافل گشته‌اند. اندکی هم طبیعی به نظر می‌رسد. کشمکش پر حاشیه‌ی رژیم ایران و امریکا عواقب و نتایج به مراتب خطرناکتری به بار می آورد تا پرونده‌ی حمید نوری در بند دادستان کشور سوئد. اما حمید نوری هم با جان بسیاری بازی کرده و دستور قتل را یا اجرا یا فرمانش را صادر کرده است. امروز او به همت ایرج مصداقی و پایمردی کاوه موسوی و بسیاری دیگر، از جمله مهدی اصلانی، هنوز در بازداشتگاه بسر می‌برد. سرانجام این دادخواهی هرچه شود از اصل و ارزش آن چیزی نخواهد کاست. دادخواهی امری مقدس است و مبارزه برایش ضرورت یک زندگی شرافتمندانه.

متاسفانه شماری هیاهو‌گر و فرصت‌طلب در خارج و داخل کشور سعی در اخلال روند دادخواهی دارند و در این راه از هر بهانه و وسیله‌ای بهره می‌گیرند. از تسویه حساب‌های سیاسی و فکری تا بدنام کردن افراد دخیل در ماجرای پرونده. مرا قصد آن نیست که به دفاع از این افراد بپردازم. چون ایرج مصداق خود زبانی گویایی دارد و کاوه موسوی کار وکالت می‌داند. به این خاطر هر دو توان دفاع از خود دارند. پس به وجه دیگری از ماجرا توجه می‌کنم. قصد من نگاهی به روش‌های جمهوری اسلامی در چنین مواردی است.

از وقتی که حمید نوری دستگیر شده است، حکومت به غیر از یک مورد موضع‌گیری رسمی نکرده است. این البته یکی از روش‌های شناخته شده آن است. رژیم جمهوری اسلامی به دلیل بدنامی بی‌حد و حصر خود همواره متوسل به روش‌های پنهان می‌شود که متاسفانه ما خیلی دیر بدان آگاه میگردیم. قصد من به مرکز راندن همان تدابیری است که رژیم در چنین مواردی اتخاذ می‌کند:

چندی پیش دادستان دادگاه میکونوس یک سخنرانی سخت ولی دیرهنگام داشت که روند پیگری پرونده ترور سه کُرد توسط رژیم جمهوری اسلامی در رستوران میکونوس را در آن تشریح می کرد. دریافت این سخنرانی را قبل از همه مدیون لطف دوست مجازیم آقای بهروز اسدی هستم که از همین راه سپاسگزار ایشان. (۱) دادستان در همان ابتدای سخنان خود تاکید داشت که مخاطبین بدانند که مقامات مربوطه‌ی آلمان از او پیشاپیش خواسته‌اند که سخت مواظب سخنان خود باشد تا مقولات هنوز پنهان پرونده‌ی میکونوس همچنان محفوظ بمانند! آن هم حالا که آقای دادستان بازنشسته شده و مجرم اصلی پرونده ایرانی (دارابی) هم سال‌هاست با دسته گل استقبالی‌اش که از سران رژیم در فرودگاه دریافت کرد، دیگر نمی خوابد! دارابی پس از انتقالش از زندان برلین به آخن و پس از طی کردن ۱۵ (؟) سال زندان عاقبت در یک توافق (معامله) دو سوی ماجرا، یعنی دولت المان و ایران، از عفو رئیس جمهور آلمان برخوردار شد و به ایران برگشت تا به وقت دیگری با پاسپورت و نام و مشخصات دیگری راهی کشور دیگری برای ترور دیگری آماده شود.

پرونده‌ی میکونوس خیلی پیچیده و سخت چند لایه بود. ولی از همه مهمتر اینکه حکومت آلمان اصلن مایل نبود این پرونده شکل بگیرد و وقتی مجبور شد که از دخالت در پرونده دست بردارد، سعی کرد بدون هیاهو باشد که البته نشد. آمد و شد وزیر اطلاعات وقت ایران، فلاحیان، به آلمان آنقدر مهم شد که حتی دولت ایران رسما حاضر گشت قول بدهد که از این پس در خاک آلمان دست به ترور مخالفین خود نزند.” به شرطی که دادگاه پرونده‌ی مربوطه برگزار نشود. اما رژیم ندانست همین قول فلاحیان به دولت آلمان خود وسیله ای برای محکومیت رژیم ایران خواهد گشت و اتفاقن چنین هم شد. دادستان همین اعتراف را ضمیمه پرونده کرد و در آن رسوایی بزرگ رژیم ایران علنی و دولتی گشت و حتی خود فلاحیان مجرم شناخته شد.

با همه‌ی دست به عصا رفتن دادستان در تشریح روند پرونده و مقید بودن به قول خود به مقامات بالا، هنوز هم نکات جالبی میتوان در سخنرانی وی یافت. چون برخی شگردها و موانع حقوقی و حکومتی را تشریح می‌کند. در این سخنرانی دادستان خیلی محتاط چند جا تاکید می‌کند که حکومت آلمان اصلن از شکل‌گیری و پیگری پرونده راضی نبود. اما پس از مدتی دیگر چندان مانع کار نشد! بی‌شک باید هنوز کنجکاو بود و پرسید چه رازهای مگویی در این پرونده هست که پس از سالها دادستان کشور آن هم به وقت بازنشستگی اجازه به گفتنش را ندارد؟! البته در همان دوران، در روند پیگیری پرونده میکونوس بر بسیاری آشکار شد که نه تنها حکومت المان چه بسا نیروهای امنیتی المان (BND) همکاری‌هایی با رژیم داشتند. این رسوایی حتی به مجلس آلمان کشید. معلوم شد که برخی مطالب مخالفین رژیم به نحوی در اختیار حکومت اسلامی قرار گرفته است. از همین رو از رسوایی ترور مخالفین رژیم اسلامی اندکی هم حکومت آلمان نسیب برد.

حالا چرا من در چنین شرایطی به ماجرای دادگاه میکونوس می پردازم؟ و این پرونده چه شباهتی با پرونده حمید نوری دارد؟

نخست اینکه نمی‌خواهم پرونده‌ی امثال نوری در هیاهوی قتل سلیمانی گم شود. همانطور که نباید اعتراضات و کشتار آبان ماه قبل جنگ سفارتخانه‌ها به فراموشی سپرده شود. دوم اینکه به موانع حقوقی  و دخالت های حکومت ‌ها اشاره کرده باشم. اما مطلب دیگر که شاید سخت در ارتباط با پرونده حمید نوری مهم است و باید مورد دقت قرار گیرد، شیوه‌ها‌ی رژیم برای بی‌اعتبار کردن پرونده است. رژیم در چنین موارد ابتدا سخت انکار می‌کند. انکار نخستین حربه‌ی رژیم است. رژیم هنوز هم که هنوز است حاضر به اعتراف به قتلهای داخل و خارج از کشور نکرده است. راه انکار شیوه‌ی متداول این رژیم است. اگرچه که در خفا سعی در معامله با کشورهای مورد مناقشه است و چه بسا تهدید و یا حداقل دعوت به سکوت.

دادستان پرونده‌ی میکونوس می گوید یک چیزی که سخت ما را در پیگیری پرونده‌ی میکونوس کمک جدی کرد تا رژیم ایران را در قتل کرُدها مسئوال بدانیم و این قتلها را از یک ترور ساده یا اختلافات درون گروهی (ادعایی که رژیم در ابتدا می‌کرد) به سطح یک ترور دولتی بکشانیم، شاهدی بود که آقای بنی‌صدر در اختیار ما گذاشت. مردی امنیتی که تازه از ایران گریخته بود و حاضر به همکاری و در اختیار گذاشتن همه دانش و تجارب و رازهای مگوی رژیم بود. این فرد در پرونده به نام «شاهد س» مشهور شد.

اما وقتی رژیم جمهوری اسلامی واقف به حضور شاهد مذکور شد و دانست که دادگاه به اتکای وی بسیاری از حلقه‌های گمشده‌ی پرونده را یافته است، تلاشش را متوجه انکار هویت چنین شخصی در دایره‌ی امنیتی خود کرد. ادعا رژیم این بود که اصلن چنین کسی هرگز در حکومت ایران نقشی نداشته است. خوشبختانه پیگیری دادستان سبب شد که با اسناد و مدارک لازم اثبات شود که «شاهد س» نه تنها در دستگاه حکومتی نقش داشته، بلکه حتی همین چندی پیش در گفتگوی میان حکومت ایران و آلمان همراه هیات ایرانی بوده و در دیگر کشورها نیز مسئوالیت‌های امنیتی و حکومتی داشته است.
آنچه از پرونده‌ی میکونوس و نمونه‌ی «شاهد س» می‌توان یاد گرفت همانا انکار ٰرژیم از وجود افراد به دام افتاده است. از همین رو رژیم ایران پس از مدتی سکوت در امر دستگیری حمید نوری (عباسی) یکباره ادعا کرد که هرگز چنین فردی در حوزه‌ی قضایی کشور نقشی نداشته است. یعنی شکنجه‌گری که سالها در زندان گوهردشت دست به هزاران جنایت غیرانسانی زده است، یکباره انکار هویت توسط رژیم می شود. این روش بیش از همه برای نجات جان امثال حمید نوری است. اما اختلال ذهنی برای پیگران پرونده هم هست. در ضمن در این راه سعی می‌شود اگر حمید نوری اعترافی هم بکند، از پیش بی‌اعتبار گردد. گرچه حمید نوری هم تقریبا همین روش را تا چندی پیش در پیش گرفته بود. اما این شیوه در چنین دادگاه‌هایی چندان برد و اعتبار ندارد. چرا که شاهدان بسیاری می‌توانند هویت نوری را تایید کنند.

تکرار این نکته عاری از فایده نخواهد بود که بگویم که روند دادخواهی پرونده‌ی حمید نوری (عباسی) هرچه باشد یک فایده مهم هم دارد:

فریاد دادخواهی.

فراموش نکنیم که دادخواهی امری لوکس نیست، بلکه وظیفه‌ای لازم و ضرور برای تک تک کسانی‌ست که برای حقیقت زندگی و کرامت انسانی ارزش قائل هستند و این امر هیچ ربطی به توافق و یا مخالفت با تلاش امثال مصداقی و موسوی و هم ندارد. پس هوشمندانه با توطئه‌های رژیم در امر انکار و حاشا برخورد کنیم و در کنار فعالان این پرونده به پیروزی پیگیران آن امیدوار باشیم.

(۱https://www.youtube.com/watch…

 

 

از این قلم :

 

Share

Comments System WIDGET PACK

ادامه:

آرشیوماهانه

نقل مطالب نوید نو با ذکرمنبع آزاد است

 

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست