برای آزادی ، دموکراسی ،صلح، استقلال و عدالت اجتماعی                         آزادی زندانیان سیاسی 
نویدنو -  کتاب - رحمان هاتفی  درباره ما -  بایگانی

2020-01-05

نویدنو 15/10/1398           Print Friendly, PDF & Email      چاپ مطلب

 

  • اما یک نکته مهم را در اینجا باید گوشزد کنم. صدمات اصلی قتل سیلمانی و جنگ اشغال سفارت ها!!! نه تنها متوجه مردم هر دو کشور خواهد بود، بلکه مهمتر از همه موجب فراموشی اعتراضات پرشکوه مردم ایران و عراق خواهد گشت. قتل و مرگ مردم بیگناه با جسد سیلمانی به خاک سپرده خواهد شد

     

 

 

 

 

 

 

عراق تله ای برای ترامپ یا خامنه ای!؟

 اصغر نصرتی (چهره)

اما یک نکته مهم را در اینجا باید گوشزد کنم. صدمات اصلی قتل سیلمانی و جنگ اشغال سفارت ها!!! نه تنها متوجه مردم هر دو کشور خواهد بود، بلکه مهمتر از همه موجب فراموشی اعتراضات پرشکوه مردم ایران و عراق خواهد گشت. قتل و مرگ مردم بیگناه با جسد سیلمانی به خاک سپرده خواهد شد

 

کشمکش و زورآزمایی میان جمهوری اسلامی و دولت امریکا به جای حساسی رسیده است. اما عراق در این میان بستر اصلی این کشمکش است. اعتراض مردم عراق جدا از مقوله ی فساد و ناکارآمدی دولت آن کشور، اندکی هم متوجه حضور دو بیگانه، یکی همجوار و آن دیگری آن سوی اقیانوسها، هم بود. این اعتراض همیشه در زیر خاکستر حضور داشت و تنها گه گاهی فرصت نمود یافته است. به تایید بسیاری از اهل سیاست مردم عراق اگر هم همگی یک صدا راضی به سرنگونی صدام بوده باشند، هرگز بدین گونه که امریکا آن را رقم زد، نبوده اند. بماند که توجیحات آمریکا برای حمله به عراق هرگز مقبول عقلانیت همگان قرار نگرفت. اما حمله آمریکا به عراق فقط به سرنگونی صدام خلاصه نشد و آمریکا رخت ماندگاری خویش را در کشور عراق پهن کرد. چون اصل مرافعه بر سر انرژی بود و عصر ما عصر مجادله بر سر سیطره ی انرژی ست. از همین رو در عمل هم حمله آمریکا به صلح و ثبات سیاسی در منطقه نیانجامید و روزگار خاورمیانه روز به روز بدتر شد. اما فعلن بمانیم در عراق!

با حساب کتاب امریکا حمله به عراق در دوره ی صدام و تسخیر آن کشور کاری ضرور، سهل و در مدتی کوتاه تمام شده تلقی می شد. بهانه ی امریکا برای لشگرکشی به عراق هرچه باشد نتیجه آن اما فقط رضایت و نیازهای جمهوری اسلامی را برآورده کرد. یعنی عدو سبب خیر شد. چرا که اولن ارث شغال به کفتار رسید و ثانین اهل شیعه در عراق را بر سنی ها مسلط کرد و بستر توسعه ی سیاسی آنها را آگاهانه آماده ساخت. با این خوش خیالی که کشمکش اینها به نفع آمریکا تمام شود. حتی در این راه نخواست که کردها حکومت مستقل و با ثباتی بیاند تا به زنگاه بتوانند مقاوم در دو سوی ارتجاع عمل کنند.

ایران در هنگام لشگرکشی  آمریکا با چراغ خاموش با آنها همراهی کرد. چرا که این را نوعی نشانه ی دوستی قلمداد می کرد و از همه مهمتر امید به بهره کشی مادی و معنوی از این آشوب را از پیش میدید. عراقی های تربیت شده و مانده در کشور ایران و فربه شده برای سیاست ورزی در عراق را از مدت ها پیش برای فردای آن کشور به انبار کشیده بود و حالا وقت بهره گیری فرارسیده بود. عراق مرکز مهم زیارتی مردم شیعه بوده و اینگونه میتوانست نفوذ معنوی خود را هم توسعه دهد. ترکیب جمعیتی شیعه و سنی همواره به نفع اهل شیعه بود پس در این کشمکش ایران دست بالا را داشت. مضاف بر اینکه آمریکا همواره در آنجا نمی توانست بماند و برای گزینش سیاست ورزان کشور عراق مجبور به متوسل شدن به جمعی بود که  شماری از آنها مستقیم یا غیرمستقیم از هواداران رژیم ایران بودند. البته شماری هم صلاح در این می دانستند که فعلن با ایران کنار بیایند تا ثبات سیاسی به کشور برگردد.

اما دو مهمان ناخوانده جا خشک کردند و در کشور عراق ماندند. اولی فرصت رفتن نمی یافت و دومی دلیلی برای رفتن نداشت. رژیم ایران می گفت کشور مسلمان همسایه و هم دین را کجا بگذارد برود. کجا از اینجا بهتر! آمریکا هم نمی توانست نفت و موقعیت خود در عراق را رها کند. نبرد جهانی برای منافع آنی و دیرپای استوار است. پس هر دو اینها آن دیگری را مزاحم خود می دید. به ویژه وقتی داعشی و بهانه ای نبود. بیش از آنکه میزبان از حضور آنها ناراضی باشد، خود آنها از دست هم ناراضی بودند. از قدیم گفتند مهمان مهمان را نمیخواهد وصاحبخانه هر دو را.

اما نتیجه ی دردناک حمله به عراق قبل از همه و مانند همیشه، متوجه مردم و باز هم مردم بود. فقر اجتماعی و بی ثباتی سیاسی و فساد از سر و کول کشور بالا رفت. حالا بسیاری حسرت دوران صدام را کشیدند. „صدام تکریتی” تبدیل به قهرمان ملی شد! کمی شبیه به وضع خودمان! کارنامه ی حمله ی آمریکا به عراق برای „رهایی مردم از دست دیکتاتور” عملا نمره ردی گرفت. چراکه با سرنگون کردن یک دیکتاتور عملن کشور به چند کوته فکر سیاسی سپرده شد.

حضور ایران و آمریکا نمی توانست در یک زورآزمایی فوری به نتیجه برسد. پس کشمکش آن دو مدام وضعیت را آشفته تر می کرد. از انواع و اقسام نیروهای نظامی تربیت شده و پول دریافت کننده ایرانی تا سفرهای زیارتی میلیونی همه و همه برای تثبت و توسعه موقعیت ایران در عراق بود. آمریکا هم نمیتوانست به کسی در آنجا تکیه کند. سیاستورزان مستقل عراقی اگر توسعه طلبی رژیم ایران را برنمی تابیدن، به آمریکا هم روی خوشی نشان نمیدادند. اما آرزوی بیرون راندن هر دو را در سر می پروراند، گرچه امکان عملی نداشتند. شطرنج سیاسی کشور برای همه سوی ماجرا پات شده بود. طرفین می بایستی یا قائده بازی را برهم میزدند و چراغ های خاموش خود را روشن میکردند و به طور علنی با هم به مخالفت می پرداختند، یا یکی تسلیم می شد و کشور عراق را ترک می کرد.

در چنین فضایی اوضاع سیاسی عراق سخت دچار آشفتگی شد. مردم به خیابان ها ریختند و بسیاری هم پس از هدف قرار دادن ناکارآمدی و فساد دولتی به حضور و دحالت رژیم ایران اعتراض کردند. رژیم ایران که یک عمر سرمایه گذاری در کشور عراق کرده بود، یکباره برآشفت و پیش از همه خامنه ای این خشم را در سخرانی مربوطه ی خود علنی کرد و اعتراضات مردم عراق را „دست ساز” دانست! چه بسا شماری در این اعتراضات از سویی دستور یا پولی گرفته بودند که خشم مردم را جهت خاصی دهند، اما هزاران مردم را نمی توان به سویی برد که دل و جانشان از آن آسیب ندیده باشد آن هم برای مدت طولانی. پس رژیم ایران نگرانی دیگری داشت. ما باید با این همه امید و سرمایه گذاری کشور عراق ترک کنیم؟ هرگز!

تسخیر کنسولگری ایران در عراق اعتراض و تصویری علنی از اوضاع را به رخ سیاست ورزان کشید و رژیم ایران را تحقیر کرد و دیگر وقت تعلل نبود. رژیم ایران باید فکری می اندیشید و این بازی را به نفع خود تمام می کرد. پس رایزنی نیروهای امنیتی و طرح و توطئه ای با یا بدون امثال سردار سلیمانی (؟) شکل می گرفت. اگر در اشغال کنسولگری رژیم برخی „فریب خورده” بودند، پس ایران خامنه ای هم چند „فریب خورده” را همراه شماری مردم راهی سفارت آمریکا کرد. شکی نیست که نیروهای پلیس در این کار همراهی کردند وگرنه وقتی می توانند مردم عراق در اعتراض به فساد را به تیر و تفنگ نشانه بگیرند، حتمن می توانستند جلوی حمله وران را هم بگیرند. اما شاید چون خودشان دل پری از آمریکا داشتند؟ یا چون فکر تعادل سیاسی و بیطرفی باید ثابت میکردند؟ یا چون فکر میکردند اینگونه خشم „مردم” می خوابد، دست به جلوگیری نزدند. هر چه باشد، تسخیر سفارت آن هم با آن همه خسارت تحقیر آمریکا را همراه داشت. در کشوری این همه مدت باشی و حالا „دستمزدت” را اینگونه بپردازند؟ همانطور که رژیم ایران همه حمله به کنسولگری خود را „دست ساز” دید، امریکایی ها هم حمله به سفارت کشورشان را کار رژیم ایران دانستند. گرچه واقعیت ممکن است به گونه ی دیگری باشد: مردم عراق به چندین دسته تقسیم شده اند. از طرفداران ایران و آمریکا و مستقل و شایدم بسیاری دیگر. از همین رو همه طرف های بازی به قدر کافی یار و همراه دارند. برای همین باید گفت که نتیجه ی فعلی بازی در عراق برای همه سوی ماجرا پات است.

گریز از این بازی پات برهم زدن قائده بازی بود: به قتل رساندن سردار سلیمانی را باید در چنین فضایی دید. ما سالهاست که با تصمیم های نابخردانه ی رژیم ایران آشنا هستیم و رنج آن را هم همگی کشیده ایم. اما ادامه ی آن را نه برای مردم ایران و نه برای منطقه مفید نمی دانیم. وضعیت اقتصادی و انزوای سیاسی رژیم ایران این خطر بزرگ را دارد که برای برد این بازی دست به هر کاری بزند. انتقام گیری و منطق انتقام را جایگزین تدبیر سیاسی کردن از روش های آزموده شده ی رژیم است. پس از این به بعد ایران و منطقه روزهای پرتلاطمی را شاهد خواهد بود. منافع آمریکا و شخص ترامپ در این است که از جمله در عراق و زورآزمایی با ایران برنده بیرون برود. پس از یک سو رژیم را با تحریم پر از خشم می کند، از سوی دیگر تلافی جویانه سران „فتنه” را به قتل میرساند.

باز با قتل سردار سلیمانی هم ما ایرانی ها به دو دسته تقسیم شدیم. کسانی که خرسند بودند از این قتل و کسانی که ناخشنود. در این راه هم شماری فقط تبریک و شماری به تسلیت بسنده میکردند. اندک شماری هم شیرینی پخش کردند و شادی سر دادند و در آن سوی هم شماری اشک ریختند. رژیم هم که هنوز شمار کشته شدگان اعتراضات آبان ماه را نتوانسته (؟) معلوم کند توانست سه روز عزای عمومی برای یک سردار اعلام کند. این بهترین نشانه ی احترام به سردار سلیمانی و بی احترامی به مردم کشته شده ایران بود!

اما از این سطح که گذر کنیم به لایه ی پایین تر و شاید اندکی عمیق تر می رسیم به شماری که سعی داشتند کشمکش های امریکا و رژیم ایران را در عراق به لحاظ انسانی و حقوقی توضیح یا بهتر گفته باشم توجیه کنند و قتل سردار سلیمانی را هم از همین منظر ببینند. اما واقعیت قضیه این است که هر دو رژیم بارها و بارها نشان داده اند که مقید به هیچ یک از ضوابط و روابط انسانی و حقوقی نیستند. در این راه آنقدر نمونه داریم که شمارش آن کاری عبث است و وقت تلف کردن در این وادی به قول کانت، بسان اثبات وجود خدا از راه برهان میماند! وگرنه توجیه قتل کُردهای ایرانی در رستوران میکونوس همانقدر دشوار است که قتل سلیمانی در عراق! قتل مخالف در کشوری بیگانه! پس تلاشی برای توجیه عقلی، انسانی و حقوقی چنین بازی های خون باری تنها به قصد طرفداری از یک سوی ماجراست و زیانش هم تنها و تنها متوجه ی مردم آسیب پذیر. البته اندکی هم مواد سرگرمی برای رسانه ها. بماند که همین رسانه ها در درج اخبار آنقدر مغرض هستند که فقط سبب ناامیدی انسان ها می شوند. سه روز اعتراض مردم ایران در رسانه های آلمان با سکوت سختی روبرو شد. اما قتل سردار سلیمانی ساعت ده صبح روز جمعه در همه رادیوهای المان غربی ( WDR) پخش شد! بماند که اعتراضات مردم هنگ کنگ مانند بازی فوتبال بارسلونا گزارش لحظه به لحظه می شد!

اما یک نکته مهم را در اینجا باید گوشزد کنم. صدمات اصلی قتل سیلمانی و جنگ اشغال سفارت ها!!! نه تنها متوجه مردم هر دو کشور خواهد بود، بلکه مهمتر از همه موجب فراموشی اعتراضات پرشکوه مردم ایران و عراق خواهد گشت. قتل و مرگ مردم بیگناه با جسد سیلمانی به خاک سپرده خواهد شد. اگر امریکا در این کار انتقام خود را گرفته باشد و رژیم ایران هم در پی انتقام بعدی، اما گردوخاک برپا شده این دو به چشم مردم خواهد رفت و اندکی هم به هواداران جهانی رژیم ایران افزوده خواهد شد! تازه اگر این انتقام گیری به یک توافق با چراغ خاموش نیانجامد. هرچه باشد کشور عراق تله ای ست برای آمریکا و رژیم ایران در عرصه ی توافق یا „جنگ جنگ تا پیروزی”. اولی جای نفس کشیدن و استراحت به طرفین می دهد و دومی باتلاقی برای یک جنگ نیابتی خواهد شد!

اصغر نصرتی (چهره)

کلن، چهارم ژانویه ۲۰۲۰

 

 

از این قلم :

Share

Comments System WIDGET PACK

ادامه:

آرشیوماهانه

نقل مطالب نوید نو با ذکرمنبع آزاد است

 

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست