نویدنو:24/11/1388                                                                    صفحه قابل چاپ است

 نویدنو

 

جنبش ودیدگاه ها- 9

توضیح : نوید نو بر آن است که دیدگاه های مختلف جاری در جنبش را برای اطلاع ، مقایسه ونقد خوانندگان در اختیار قرار دهد. هدف اصلی از این امر ، ایجاد مجموعه ای است که بتوان از میان خطوط آن اشتراکات، اختلافات وتفاوت ها را دید . به نقد آنها نشست ودر گامی دیگر کاملتر واز منظری جامع تر به جنبش نگاه انداخت. امید که مورد توجه قرار گیرد وموجبی برای حرکتی هماهنگ تر باشد .

 

۲۲ بهمن از سه زاویه -تحلیلگران انقلاب سبز

چهار کلمه از يک چروک خورده سپيد موی به همرزمان جوان و سبز- م. ن.

ارزیابی آنچه در 22 بهمن گذشت - نویسنده: علي شكوري‌راد

۲۲ بهمن فرصتی برای باز اندیشی در ۵ اشتباه استراتژیک جنبش سبز

 

 

۲۲ بهمن از سه زاویه -تحلیلگران انقلاب سبز

 

22 بهمن سبز با همه آرزوها و ایده ها به پایان رسید. نتیجه – که از قبل بیش از حد شیرین شده بود – به آن شیرینی نبود که انتظار داشتیم. در این روز بر طبق طرحی عمل شد که در شبکه های اجتماعی پیشنهاد شد و مورد تایید اکثریت قرار گرفت، اما امروز مشخص شد که کارآمد نیست. پس اکنون باید تاکتیک های دیگری مطرح شود و عقل جمعی سبزها با توجه به این تجربه – و توجه بیشتر به نظر مخالفان این طرح – به تصمیم گیری بپردازد. این روش دموکراتیکی است که سبزها برای اداره جامعه مد نظر دارند؛ همان چیزی که دولت فعلی از پذیرش آن طفره میرود، چون بر خلاف سبزها، حاضر به پذیرش مسئولیت عملکرد خود نیست.

 

یکی از معانی دموکراسی، حاکمیت خرد جمعی با تکیه بر رای اکثریت است. خرد جمعی همواره امکان خطای خود را می پذیرد و راه تصحیح را گشوده میداند و به همین دلیل آزادی بیان اقلیت را به رسمیت میشناسد. اگر عقل خطاپذیر بشری را نفی کنیم، باید به ریسمان هایی از جنس "ولایت مطلقه امر" متوسل شویم تا بتوانیم از شر پذیرش مسئولیت خطاهای خود خلاص شویم و  رها از مسئولیت، هر سخن و کردار خود را به نام خدا یا ملت توجیه و تحمیل کنیم. اکنون با این مقدمه قصد تحلیل و ارزیابی کنش سیاسی جنبش سبز در 22 بهمن را داریم.

 

1. زاویه اول: پیروزی کودتاچیان

همه کسانی که دولت را برنده 22 بهمن میدانند، خائن یا نفوذی نیستند. اما مسلما شکست جنبش سبز را از شکست ژاپن در جنگ جهانی سنگین تر نمیدانند. اگر کودتاچیان را پیروز بدانیم، باید به دو نکته توجه کنیم:

نکته اول این که نقاط ضعف خود را بشناسیم و به دنبال ترمیم آن باشیم. اکثر ما (از جمله انقلاب سبز) از ایده اسب تروا حمایت کردیم، اما باید صادقانه اعتراف کنیم که هدف مان مشخص و دقیق نبود. میخواستیم سخنرانی را بر هم بزنیم یا میخواستیم خواسته های خود را بیان کنیم؟

 

جنبش سبز باید بداند که هدفش ساکت کردن مخالف است یا بیان آزادنه عقاید (حتی عقایدی از جنس ساندیس). روش مان هم چندان واضح نبود. برخی بر سکوت تاکید داشتند و برخی دیگر مدام بر "یکسره کردن کار" تاکید می کردند. اکثریت بر میدان آزادی تمرکز کرده بودند، اما برخی دیگر از "فتح" اوین و صدا و سیما سخن میگفتند. در این میان کروبی هم مسیر خاص خود را معرفی کرد. شاید تکرار روز قدس و پیشگیری از تلفات باعث شد که اکثریت تاکتیک اسب تروا را بپذیرند و هویت خود را موقتا کتمان کنند، به همین دلیل به پیام موسوی، یعنی "حفظ هویت متمایز" توجه نشد. در 22 بهمن آموختیم که هرگز نباید هویت خود را کتمان کنیم و به تقیه رو بیاوریم. اما این کار در شرایط فعلی هزینه هایی دارد و باید این هزینه ها را بپذیریم. کودتاچیان بعد از روز قدس تصمیم گرفتند که آن تجربه را تکرار نکنند و تمام هزینه های آن را پذیرفتند. علاوه براین آموختیم که با نوید "یکسره کردن کار" و "فتح" انتظارات خود را بالا نبریم (چهارشنبه سوری یک آزمون مناسب برای سنجش این تجربه آموزی ماست).

نکته دوم: در عالم سیاست، هیچ پدیده ای فرصت محض یا تهدید محض نیست. ضرب المثل انگلیسی میگوید: اگر خطری شما را نابود نکرد، میتواند شما را قدرتمند تر کند. به فرض شکست جنبش سبز، نباید مسئولیتهای طرف "پیروز" فراموش شود. این وظیفه سیاسیون آگاه است که ادعای کودتاچیان را به صورت تاکتیکی تایید کنند و با لحنی سیاسی آزادی زندانیان سیاسی را از آنان بخواهند. اکنون مصلحان مدعی قانون و نامه نگارانی مانند علی مطهری و احمد توکلی، باید خیال شان آسوده باشد و باید توانایی خود در نظارت بر دولت و مهار متخلفان را اثبات کنند. آنها اکنون برای مدارا با قاضی متخلف، معاون اول جاعل مدرک و دوستان اسرائیل هیچ بهانه ای ندارند و باید در برابر کتک خوردن رئیس جمهور و رئیس مجلس سابق کشور موضع بگیرند! اگر نظام و رهبر آن پس از یک تظاهرات 5 میلیونی، و رفع تهدید سرنگونی، نتوانند حقوق روزنامه های منتقد را تضمین کنند، پس باید دانست که هرگز به چنین کاری تن نمیدهند. ما پیروزی جناح حاکم را تایید میکنیم و از آنها میخواهیم که خود نیز پیروزی خود را تایید کنند و حقوق طرف بازنده را به رسمیت بشناسند، در غیر این صورت از یک دیکتاتوری نظامی به یک دیکتاتوری اکثریتی رسیده اند!

 

 2. زاویه دوم: پیروزی جنبش سبز

فارغ از سخنان دلگرم کننده، باید اذعان کرد که حضور سبزها با توجه به حجم تهدیدات و فشارهای روانی، رسانه ای و امنیتی، چشمگیر بود. به تعبیر یکی از فعالان، سبزها در 22 بهمن کم نبودند، بلکه گم بودند. در مقابل، باند حاکم با اردوکشی فراگیر خود اثبات کرد که پایتخت را از دست داده است و تا عمق دهات و روستاهای دورافتاده عقب نشینی کرده است! این در حالی است که فشار و اختناق بیش از این ممکن نیست و چنین فشاری قابل تداوم نیست. در فاصله عاشورا تا 22 بهمن همه فعالان، حتی فعالان هنری و بستگان آنها بازداشت شدند. تمام رسانه های مستقل تحت فیلترینگ و پارازیت بودند. همچنین دو نفر اعدام شدند و تعدادی به حبس محکوم شدند، اما سبزها باز هم در میدان حضور یافتند. علاوه بر این شهرستانها (به علت عدم اتخاذ تاکتیک اسب تروا!) شاهد حضور گسترده تر سبزها بود. این بار علاوه بر اصفهان و شیراز، شهرستان کوچک شهرکرد هم شاهد حضور اعتراضی سبزها بود و از سایر شهرستانها (مثل شاهرود) اخبار تایید نشده ای به گوش میرسد. بنا براین سبزها توانستند با موفقیت از "تنگه وحشت" کودتاچیان عبور کنند؛ آنهایی که در میدان آزادی بودند، عمق ترس کودتاچیان را در شمار زیاد لشکر مزدوران اعزامی از مناطق دوردست، لمس کردند. سبزها در برابر خشن ترین رفتار حاکمیت احساس زبونی و ناتوانی نکردند و با جمعیتی کثیر (و البته تاکتیک و اجرای مورد انتقاد) با کمترین تلفات و بدون کشته (تا این لحظه)، حضور و صدای خود را در رسانه های معتبر جهان منعکس کردند و یک بار دیگر موجب محکومیت کودتاچیان در مجامع حقوق بشری شدند. 22 بهمن امسال پر هزینه ترین و خفت بار ترین 22 بهمن برای باند حاکم بود.

 

3. زاویه سوم: عبور از گفتمان برد / باخت؛ پیروزی زندگی

انقلاب 57 با تظاهراتی مسالمت آمیز در حمایت از قانون اساسی مشروطه آغاز شد. پس از آن حکومت وقت دچار اشتباهات پی در پی شد و در کمتر از 2 سال سرنگون شد. شاید ما در 22 بهمن اشتباه کرده باشیم؛ با یک اشتباه دنیا به آخر نمیرسد، اما تکرار یک اشتباه، مهلک است و دولت کودتا و حامیان آن، 8 ماه است که یک اشتباه را – هر بار در مقیاسی وسیع تر – تکرار میکنند! بهترین سرنوشت جنبش سبز این است که به یک طرح برد/برد برای ملت ایران برسد و پیروزی خود را چیزی بداند که کسی در آن شکست نخورد. اگر به بازی مرگ و زندگی فکر کنیم، یک شکست مساوی مرگ خواهد بود و پیروزی، جز با کشتن حاصل نمیشود. بحث بر سر معامله با کودتاچیان نیست؛ دنیا میداند که رفتار آنان نفرت انگیز است، چرا که برای سرکوب اکثریت، در پشت اقلیت سنگر گرفته اند (سپر انسانی). اما اگر از رقیب متنفر باشیم نمیتوانیم در مورد وی درست فکر کنیم و بر وی غلبه کنیم، بنا براین نمیخواهیم برای پیروزی خود این سپر را "بشکنیم". مهم تر از آن، کسی که فقط به پیروزی فکر میکند، فرصت زندگی کردن را از دست میدهد و سبزها در 22 بهمن نشان دادند که زندگی را بر پیروزی به هر قیمت ترجیح میدهند. در این روز اکثر نیروهای مغز شویی شده از نزدیک دیدند که سبزها (بر خلاف القائات کودتاچیان که همه کار میکنند تا سبزها را اغتشاشگر و محارب جلوه دهند)   خواهان آرامش و همزیستی هستند و نمیخواهند روزی یا دیانت آنان را بربایند. در این روز کسی کشته نشد، برای فتح مکانی لشکر کشی نشد، اما در عین حال باند حاکم قدرت جنبش سبز و نفوذ رهبران آن را به خوبی لمس کرد. اکنون آنها که ادعای خدایی دارند، به نیکی میدانند که دست کم بخشی از سرنوشت کشور، قطعا در دست سبزها و منتخبان شان است. در این روز سبزها از نزدیک دیدند که این کشور چقدر به نیروی سازنده آنها نیاز دارد، آنها دیدند که شمار قابل توجهی از هموطنان شان به خاطر چند وعده غذا و چند هزار تومان پول، یا از سر اجبار، چشم بر ندا و سهراب و ترانه می بندند.

از یاد نبریم که "سهراب کشی" نه فقط رسم دولت کودتا، که تقدیر دیرین این مرز و بوم است. غلبه بر این تقدیر شوم، صبر و همتی بلند میطلبد. نطفه سهراب سبز ایران زمین، هشت ماه پیش منعقد شده است و در آستانه بهار، تازه متولد خواهد شد.

 

چهار کلمه از يک چروک خورده سپيد موی به همرزمان جوان و سبز- م. ن.

 دوستان!

از اينکه پس از حدود هشت ماه پيروزي پياپي در جنگ با استبداد سياه و تلاش براي بدست آوردن آزادي هاي بديهي انساني، يک بار کارها آن طور که انتظار داشتيد به پيش نرفت دلخوريد؟ پس اجازه دهيد از ميان يک دنيا مطلب براي گفتن، چند نکته کوتاه را برايتان تعريف و عرض کنم:

1)      شخصاً به ياد مي آورم در سالهاي 56 و 57 حرکت مردم حداقل دوبار دچار افت شد: يک بار پس از سرکوب هفده شهريور که مردم را براي چند روز دچار شوک کرد و عملا با شروع زمزمه اعتصابات به ويژه در آموزش و پرورش مردم به تدريج از شوک درآمدند. بار دوم هنگام گسترش استقرار نفر هاي زرهي در سطح شهر هاي کوچکتر و دستگيري هاي برخي از سازماندهان راهپيمايي ها در اواخر آبان و اوايل آذر 57  بود که آن هم با چند حرکت متوالي مردم خنثي شد و مدتي بعد جنبش مردم، خوب يا بد، به نتيجه رسيد.

2)      پس از انقلاب سرکوب نيروهاي مخالف حکومت از اوايل سال 59 شدت گرفت و تا پايان سال 61 تعداد کثيري از اين نيروها در خيابانها کشته يا دستگير و در زندانهاي مخوف حکومت گروه گروه به جوخه هاي اعدام سپرده شدند و اين روند با شدت کمتر، تا سال 64 ادامه يافت. سرخوردگي نيروهاي رنگارنگ مخالف حکومت به ويژه به دليل عدم همراهي عده کثيري از مردم که به هر دليل، به حکومت گرايش داشتند يا حداقل منفعل بودند، باعث شد عده اي از باقيماندگان به خارج از کشور مهاجرت کنند، عده اي از اين مبارزان سابق به دنبال زندگي روزمره خود بروند و بعضاً به طور خودآگاه يا ناخودآگاه در فعاليت هاي اقتصادي خود، نهايت بي اخلاقي را به خرج دهند تا بلکه احساس “خسران” خود را کاهش دهند. اما عده کمي هم پاشنه ها را ورکشيده و مبارزه اي حساب شده و طاقت فرسا را براي مبارزه با جهل آغاز کردند و در محل کار، تدريس و امثال آن به روشنگري و آموزش نيروهاي بالقوه مبارز اقدام نمودند. وه که چه پوست کلفتي داشتيم که با صبوري حيرت آور اين کارها را کرديم و خم به ابرو نياورديم گرچه روزگار آثار آن را در چين و چروک صورت و سپيدي موي اکثر ما بر جاي گذاشته است.

دوستان!

 نمي دانم پراکنده بودن تظاهرات 22 بهمن تماماً تحت تاثير ممانعت ها و سرکوب هاي حکومتي بود يا به دليل راهنمايي هاي نادرست برخي از “چهره ها” در اتخاذ تاکتيک هاي غلط. نمي دانم اين راهنمايي ها از ناپختگي آن افراد بود يا از روي عمد و سوء نيت آنها، و يا شايد اينکه اصولاً به اين دليل بود که مبارزه و کارزار بگير و نگير دارد. به هر حال هر چه که بود ضرورت يادآوري چند نکته را گوشزد کرد:

اول؛ به نظر مي رسد برخي از همرزمان جنبش آزادي خواهي امروز ايران، از تجربه و نيز برد باري کافي برخوردار نيستند. تجربه لازمه حرکت هاي اجتماعي، آن هم در مبارزه با ديو سياه استبدادي است که سالهاست مشغول تنوره کشيدن است. اين همان ديو سياهي است که مشروعيت و پايگاه های داخلی و خارجی خود را از دست داده و نسبتاً به سرعت در حال نابودي است.

دوم؛ تظاهرات پراکنده 22 بهمن با در نظر گرفتن مجموعه شرايط، حداقل اين را نشان داد که جنبش ادامه دارد. اگر عده اي از مردم، به قول برخي از دوستان، به “شمال” رفتند دليل دارد. دليل آن اين است که جنبش نياز به تغيير تاکتيک و تنوع در روش هاي مبارزه دارد تا مردم مؤثر و نتيجه بخش بودن اين مبارزه را باور کنند و منفعل نشوند. سلسله تظاهرات، ماموريت خود را تا اينجا خوب انجام داده و اکنون به تاکتيک های متناسب با رشد کمی و کيفی جنبش نياز است.

 سوم؛ جنبش سبز، جنبشي است که رهبري همه جانبه ندارد و کمي بي برنامگي در آن طبيعي است. بي انصافي است اگر اين همه دستآورد ماههاي اخير از جمله عريان کردن و نشان دادن عدم مشروعيت دولت کودتا و حکومت اسلامي، ريزش بي سابقه نيروهاي طرفدار آن، ايجاد تدريجي سازماندهي در سطوح مختلف جنبش و ساير موارد را در مقابل تنها يک روز جور در نيامدن کارها (در قالبی که اغلب تصور مي شد) ناديده بگيريم.

 چهارم؛ وجه سياسي جنبش آزادي خواهي مردم در حال پيدا کردن يک يار جديد و وزين است و آن چيزي نيست جز مطرح تر شدن تدريجي خواسته هاي صنفي و اقتصادي مردم و پيوستن کارمندان، کارگران و ديگر هم ميهنان به صفوف جنبش آزادی خواهی ايران. از هم اکنون تک تک ما براي فراهم کردن زمينه اعتصابات پراکنده و بدنبال آن اعتصابات عمومي، فلج سازي کامل دولت کودتا در محل کار خود از هر طريق ممکن و ساير روش هاي مبارزه، بطور انفرادي يا جمعي برنامه ريزي کنيم. منتظر ابلاغ ابتکارات نباشيم.

تا سرنگوني دولت قداره بندان و چاقوکشان غارتگر، به طور مداوم به مبارزه بي امان خود ادامه دهيم.

م.ن.
يکي از حقوقدانان جنبش سبز مردم ايران
بيست و دو بهمن 1388

منبع: سایت حقوقدانان جنبش سبز مردم ایران

 

ارزیابی آنچه در 22 بهمن گذشت - نویسنده: علي شكوري‌راد

جنبش سبز در زورآزمایی سیاسی خود با جناح حامی دولت در راهپیمائی 22بهمن موفق به غلبه نشد و سبزها که اعلام کرده بودند با نماد سبز در این راهپیمائی شرکت می کنند علی رغم حضور گسترده نتوانستند بطور عمومی از نماد سبز استفاده کنند و این مسأله موجب شد حامیان دولت جمعیت آنها را به نفع خود مصادره کنند و در تبلیغات رسمی آنها را موافق وضعیت موجود قلمداد کنند. این یک زورآزمائی در شرایط برابر نبود که نتیجۀ آن بتواند ارزیابی واقعیت جامعه را بدست بدهد و آنچه نصیب جناح حامی وضع موجود شده است صرفا یک برد تبلیغاتی است و نه از میدان بدر کردن جنبش سبز.
در حالی که آنها از ابزار و امکانات و امنیت بسیار زیاد برای برنامه ریزی و سازماندهی برخوردار هستند معترضین از هرگونه امکانی محروم شده اند و از هیچ امنیتی حتی برای یک تلفن زدن برخوردار نیستند. با این حال هشت ماه است که جنبش اعتراضی مردم زنده است و علی رغم همۀ فشارها بالیده است و این خود پیروزی کمی نیست. پیروزی واقعی برای آنها خاموش کردن اعتراضات مردمی است و برای جنبش اعتراضی بقا و بالندگی. آنها پیروز نیستند چرا که نتوانسته اند جنبش سبز را خاموش کنند و برای جلوگیری از بالندگی آن در 22 بهمن ناگزیر شده اند همۀ ظرفیت خود را بکار بگیرند و با این حال همچون تلاش ناکامشان برای مصادرۀ 40 میلیون شرکت کنندۀ ادعایی در انتخابات گذشته نمی توانند انبوه شرکت کنندگان در راهپیمائی 22 بهمن را به نام خود ثبت کنند. حضور اعضاء جنبش سبز در راهپیمائی 22بهمن همانند شرکتشان در انتخابات گذشته اشتباه نبوده است و اگر کسانی در این راهپیمائی شرکت نکرده باشند اشتباه کسانی را مرتکب شده اند که در انتخابات گذشته شرکت نکردند ولی پس از آن خود را جزء جنبش سبز نامیدند. همانها که اکنون بیشترین سرخوردگی ها را فریاد می کنند و خواسته یا نا خواسته در جهت تبلیغات رسمی دولت حرکت می کنند.
موسوی هرگز بیانیه نداد و سازماندهی نکرد که مردم با نماد سبز و یا شعارهای متمایز در راهپیمائی شرکت کنند. دعوت او به حفظ هویت، مسالمت و پرهیز از شعارهای ساختار شکنانه بود. سایر رهبران و احزاب حامی جنبش سبز نیز همین ها را خواستند و اعلام کردند. هیچ کس پوستری چاپ یا توزیع نکرد که بر روی آنها شعارها و یا عکس رهبران جنبش سبز نقش بسته باشد. هیچ کس پارچۀ سبز بین مردم پخش نکرد. هیچ بلندگویی در اختیاراعضاء جنبش سبز نبود. هیچ تشکیلاتی هیچ سازماندهی ای برای چگونگی حضور سبزها نکرد و وسیلۀ نقلیه برایشان مهیا نکرد. ولی تا دلتان بخواهد آنها ترسانده شدند. بازداشت های شبانه تا شب آخر ادامه داشت. سایت ها فیلتر و مجاری اطلاع رسانی مسدود بود. بسیاری از افراد موثر در بازداشت بودند و تمام ارتباط گیری ها تحت کنترل بود. احزاب و تشکلها فقط بخاطر صدور بیانیه هایی که فقط در سایت های فیلتر شده منتشر شده بودند، تهدید و اعضاء آنها احضار شدند. اما باز ترس و واهمه از حضور سبزها غوغا می کرد. تهران هرگز این تعداد نیروی امنیتی و انتظامی بخود ندیده بود. آنها هر چه در توان داشتند بکار گرفتند تا صدایی از کسی برنیاید. هر پنجاه قدم یک بلندگو گذاشتند که پیوسته صدا و سرود از آن پخش می شد تا مبادا صدای دیگری بگوش برسد و قدم به قدم در حاشیه راهپیمائی نیروهای لباس شخصی بیسیم بدست ایستاده بودند. پلاکارد، پوستر و پرچم آنقدر بود که اگر کسی نماد سبزی هم استفاده می کرد به چشم نمی آمد. سرانۀ اقلام تبلیغاتی برای هر یک از حامیان دولت و وضع موجود به مراتب بیش از یک بود و اگر کسی ادعا بکند کسی از آن سو نبود که یکی از اقلام رسمی تبلیغاتی راهپیمائی را دست نگرفته باشد، گزاف نگفته است و اگر هم کسی ادعا کند که هر کس نمادی بدست نداشت لاجرم سبز بوده است ، گزاف نگفته است.
سبز ها آمدند اما هویت خود را آشکار نکردند. برخی بخاطر آنکه 22 بهمن را روز وحدت می دانستند و نه ابراز اختلاف، برخی برای پرهیز از بروز خشونت توسط نیروهای امنیتی و انتظامی و آسیب دیدن خانواده ها و برخی نیز از سر ترس و بیم برخورد وبازداشت. هیچ یک از اینها شایستۀ نکوهش نیست. همه باید تلاش کنند هزینه اعتراض و مبارزه برای استیفیای حق به حداقل برسد. وقتی هزینه بالا برود عده ای به حاشیه می روند و این خواست طرف مقابل است. بر خلاف بی صبری ها، بی حوصلگی ها، وبعضاً نق و نوق های روشنفکر مآبانه که در برخی مطالب سایت ها دیده می شود، آنچه در 22 بهمن اتفاق افتاد اگرچه برای طرف مقابل برد محسوب شده است اما برای جنبش سبز شکست نبود، بلوغ بود. آنها آماده شده بودند برای درگیری و سرکوب و ما درست تشخیص دادیم و درگیر نشدیم. نان در گیری را نه جنبش سبز می خورد و نه نیروهای دلسوز طرف مقابل. نان درگیری را آنهایی می خورند که با چاپ هفته نامه هایی بنام "همت" نشان دادند که جز به متلاشی کردن کشور نمی اندیشند.
وقتی از رهپیمائی به خانه برمی گشتم از مقابل صف نیروهای ضد شورش که باطوم در دست داشتند و ساعتها سر پا ایستاده بودند رد شدم. یک نفر که بنظر می رسید سبز باشد از یکی از آنها پرسید آیا شما مردم را می زنید؟ او با حزن پاسخ داد بخدا قسم نمی خواهیم. سپس توجه کردم! هوا صاف و تمیز بود اما تعدادی از آنها ماسک سفید زده بودند. ترس بود یا شرم، نفهمیدم.

منبع: سايت نوروز

 

۲۲ بهمن فرصتی برای باز اندیشی در ۵ اشتباه استراتژیک جنبش سبز

 

موفقیت هر جنبش اجتماعی در گروی واقع بینی و تدبیر است. اگر نتوانیم انگاره های خود را مبتنی بر واقعیت های اجتماعی تنظیم نماییم بدون شک با اشتباهاتی که از خود نشان می دهیم رفته رفته هواداران خود را ناامید خواهیم نمود.  باید انگاره های خود را مبتنی بر واقعیت های اجتماعی اصلاح نماییم و با خلاقیت به دنبال راه حل هایی جدید باشیم.

جنبش سبز باید  در استراتژی ها و رویکردهایش تجدید نظر اساسی بنماید. باید واقع بین بود و از اشتباهات خود درس گرفت و  ازادامه روشهایی که نتیجه ای جز شکست ندارد خودداری نمود.اینکه بگوییم هیچ مشکلی وجود ندارد و هیچ اشتباهی رخ نداده است ساده اندیشانه است و با این گونه خوش باوری ها فرصت هرگونه یادگیری و اصلاح را از خود سلب نموده ایم.  

اتفاقات 22 بهمن فرصتی است تا رهبران و هواداران جنبش سبز یک باز اندیشی عمیق از اتفاقات چند ماه اخیر داشته باشند و نقاط قوت و ضعف خود را شناسایی نماید. این نوشته در نظر دارد تا 5 اشتباه استراتژیکی را شناسایی نماید که در چند ماه گذشته دامان جنبش سبز را گرفته است و نمود عینی خود را در حضوری ضعیف و کور در 22 بهمن یافته است. 

1.      رهبران جنبش سبز نباید  راه حل های غیرعملیاتی و مبهم ارائه نمایند:

 در خصوص مراسم 22 بهمن اطلاعیه های و اظهار نظرهای مختلفی از سوی رهبران جنبش سبز اعلام گردید. موسوی، کروبی و خاتمی هر یک به صورت مجزا اعلام نظر نمودند. احزاب اصلاح طلب نیز به صورت مجزا بیانیه صادر نمودند و هوادارن خارج نشین جنبش سبز نیز راه حل های خاص خود را ارائه نمودند. ولی اگر واقعا سوال کنید که هدف و برنامه جنبش برای این روز چه بوده است پاسخ مشخص نمی گیرید. یکی گفته است بدون هر گونه نمادی حاضر بشوید. یکی گفته با نماد همه جا باشید و یکی دیگر مسیری را برای راهپیمایی اعلام نموده است. جرس نیز با طرحی تخیلی به دنبال اسب تراوای خود بوده است. 

مگر می شود هوادران خود را به خیابان بخوانید و مشخص نکنید که اصلا اینها کجا باید بروند. چگونه همدیگر را پیدا کنند. چگونه خود را نشان بدهند.چگونه با هم هماهنگ بشوند و در مقابل دشمن تا دندان مسلح چگونه واکنش نشان بدهند. 

2.      نباید هزینه هواداری از جنبش سبز را سنگین کرد:

نباید هواداری از جنبش سبز مسئله مرگ و زندگی برای افراد شود و باید راه هایی ارائه نمود که کسانی از هواداران حکومت نیستند ولی حاضر به پرداخت هزینه های سنگین نیز نیستند حاضر به همراهی باشند. اینکه از مردم خواسته بشود سنگین ترین شعارها را در خیابانها در روزی بدهند که دولت همه امکانات خود را برای سرکوب بسیج نموده است واقعا انتظاری غلط است. متاسفانه بسیاری از رهبران خارج نشین جنبش سبز که عافیت نشین شده اند انتظار حرکتهایی انتحاری از هواداران جنبش سبز دارند. در صورتی که بسیاری از افراد در کنار خانواده هایشان حاضر به انجام فعالیتهایی که ممکن است آنها را از همه حقوق اجتماعی خود محروم نماید نیستند.

3.      نباید از خطر نیروهای فاقد هویت و  نفوذی در فضای مجازی غفلت کرد

بدون شک فضای مجازی می تواند ظرفیت خوبی برای شبکه سازی و هماهنگی جنبش سبز فراهم اورد اما اگر این فضا در دست نیروهای بی هویتی باشد که با حرکتهای کور موجب تحلیل و تضعیف جنبش سبز شود فضای مجازی می تواند به پاشنه آشیل جنبش سبز تیدیل شود.

متاسفانه افرادی فاقد هر گونه هویت رسمی به یک باره هواداران جنبش سبز را دعوت به فعالیتهای انتحاری می نمایند. روش کاری این افراد نیز تقریبا روتین شده است. مثلا  لینکی در بالاترین منتشر می نمایند و دعوت به انجام کاری می نمایند  که واقعا درظرفیت فعلی جنبش سبز نیست. مثلا از هوادارن جنبش سبز می خواهند که مثلا امشب یک مکان مهم مانند صدا و سیما را تسخیر نمایند. جایی که حفاظت از ان برای نظام کمتر از بیت رهبری نیست.

در خوشبینانه ترین حالت کسانی که این برنامه ها را منتشر می نمایند افرادی فاقد بینش و درک صحیح از امکانات و ظرفیت های جنبش سبز و قدرت طرف مقابل است و در حالتی بدبینانه هیچ بعید نیست که این دعوت ها از سوی افراد نفوذی و اطلاعاتی جهت شناسایی هواداران پر و پا قرص جنبش سبز صورت پذیرد. 

4.      نباید وابستگی اقتصادی بخش اعظم مردم به حکومت را دست کم گرفت: 

دولت ایران از نظر سطح دخالت در فعالیتهای اقتصادی یکی از بزرگترین دولتهای دنیاست. برخی با کج فهمی تصور نموده اند که حضور مردم در راهپیمایی های حکومتی برای گفتن ساندیس و مسائل پیش پا افتاده بوده است در صورتیکه وابستگی اقتصادی بخش زیادی از مردم به حکومت بسیار فراتر از اینهاست و اینها نه برای ساندیس بلکه برای حفظ تمام هستی شان به خبایان ها می آیند. بخش زیادی از مردم همه ثروت و درآمدشان به دوام و ثبات این حکومت وابسته است. این افراد در سه گروه قرار می گیرند.

 گروهی مانند نیروهای نظامی، اطلاعاتی و ایثارگر همه چیزشان در گروی این نظام است. اینها زندگی شان به دوام این حکومت وابسته است. سرنگونی حکومت ریسکهای زیادی برای این افراد به همراه دارد و بالتیع اینها تا پای جان برای حفظ این نظام خواهند ایستاد.

گروهی دیگر مانند کارمندان دستگاههای دولتی ، بازنشستگان و کارمندان شرکتهای دولتی و شبه دولتی اگرچه ممکن است به لحاظ ایدئولوژیک با دولت همراه نباشند اما این افراد نیز زندگی شان به دولت وابسته است اما اینها حساب و کتاب خاص خودشان را دارند. اینها زمانی حاضر به همراهی در حرکتها گسترده خواهند شد که حس نمایند که وضعشان از این که هست بدتر نشود. اگر چشم انداز آینده طوری باشد که اینها حس نمایند که مملکت به سمت آسوب می رود و اینها ممکن است چیزی را که دارند هم از دست بدهند این گروه هم به هواداران پروپا قرص حکومت تبدیل می شوند. 

گروه سوم طبقه متوسط و کاسب در جامعه است که اگرچه صورت مستقیم به دولت وابسته نیستند اما فضای آرام در جامعه لازمه کسب و کار و رونق اقتصادی آنها است. اینها کمترین حمایت را از دولت می نمایند ولی لزوما کسانی نیستند که در خیابانها حاضربشوند و علیه دولت شعار بدهند. اینها تنها در شرایطی علیه دولت خواهند شد که تشخیص بدهند که دوران گذار به سرعت طی می شود و ریسکهای جانی و مالی قابل توجهی برای انها وجود نخواهد داشت. 

5.      نباید قدرت امنیتی طرف مقابل را دست کم گرفت:

جدای از وابستگی بخش زیادی از جامعه به حکومت، قدرت امنیتی و اطلاعاتی حکومت را نیز نباید دست کم گرفت. اتفاقات روز22 بهمن نشان داده است که بخش امنیتی حکومت در طول 8 ماه گذشته تجدید قوا نموده است و حتی حرکتهای بسیار بزرگ شهریرا می توانند کنترل نمانید و هم در صورت لزوم سرکوب نمایند و امکان هرگونه حضور گسترده را از طرف مقابل سلب نمایند.

 

 

چنبش ودیدگاه ها -8-بخش نخست

جنبش ودیدگاه ها-8-بخش دوم

جنبش ودیدگاه ها - 7

جنبش ودیدگاه ها - 6

 جنبش ودیدگاه ها- 5

جنبش ودیدگاه ها -4

جنبش ودیدگاه ها -3

جنبش ودیدگاه ها -2

جنبش ودیدگاه ها -1

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

بازگشت به صفحه نخست