نویدنو - سیاست - اقتصاد-  کتاب -  زنان -صلح  - رحمان هاتفی فرهنگ وادب - درباره ما - پیوندها -  -دیدگاه نظری - ویژه نامه

ساندنیست‌ها، بازگشت به قدرت

نویدنو:12/11/1385

ساندنیست‌ها، بازگشت به قدرت

و چند نکته در مورد حرکت تاریخ

منوچهر بصیر

 

انقلاب ساندنیست‌ها به رهبری اورتگا، طی یک مبارزه‌ی مسلحانه‌ی طولانی، چند ماه پس از انقلاب ایران پیروز شد و شوک جدیدی به آمریکا وارد نمود.

پس از پیروزی ساندنیست‌ها، «سوموزا» دیکتاتور دست‌نشانده‌ی آمریکا هم مانند سایر دیکتاتورها به دژ جهانی ضد انقلاب یعنی آمریکا گریخت.

ساندنیست‌ها با بهره‌گیری از تجربه‌ی انقلاب‌های دیگر، برای تمام مسایل جامعه برنامه داشتند، حتی فهرستی از کسانی‌که باید مجازات می‌شدند نیز تهیه کرده بودند تا کشور در شعله‌ی انتقام و کینه‌توزی به هرج و مرج و ویرانی کشیده نشود و انقلاب تباه نگردد.

آمریکا که خاطره‌ی تلخ انقلاب کوبا هنوز آزارش می‌داد، طبق معمول به جمع‌آوری، تجهیز و آموزش نیروهای ضد انقلاب یا اوباش «کنتراها» پرداخت تا انقلاب را در نطفه خفه کند.

«کنتراها» از نوع همان اوباشی هستند که در میامی آمریکا از بعد از پیروزی انقلاب کوبا زیر نظر متخصصان آمریکایی آموزش دیده‌اند و نسل‌هاست در انتظار سرنگونی حکومت کوبا روزشماری می‌کنند.

«کنتراها» مانند اوباش کوبایی، تحت حمایت آمریکا دست به تخریب و کشتار زدند و از طرف دیگر ارباب آن‌ها آمریکا اعلام کرد که ساندنیست‌ها به زور قدرت را تصرف کرده‌اند و برای تعیین دولت و نوع حکومت باید انتخابات آزاد صورت بگیرد.

به‌عبارت دیگر آمریکا هشدار داد، اگر ساندنیست‌ها از قدرت کنار نروند سرنوشتی مشابه‌ی کوبا در انتظار آن‌ها خواهد بود.

ساندنیست‌ها به تمام مراجع بین‌المللی مانند دادگاه لاهه و سازمان ملل شکایت کردند و طبق معمول شکایت آن‌ها به جایی نرسید. به قول مائو «قدرت سیاسی از لوله‌ی تفنگ بیرون می‌آید».

حکومت انقلابی چون قدرت مقابله با ضد انقلاب را نداشت برای جلوگیری از هرگونه اغتشاش، تخریب و ناامنی تن به انتخابات داد که نتیجه‌ی آن در یک کشور فقیر با انبوه مردم بی‌سواد و کم سواد معلوم بود.

آمریکا با تمام قدرت خود به تقویت جناح مخالف انقلاب به خانم «ویولتاچامرا» پرداخت و با هر دوز و کلکی بود، او را به پیروزی رساند. ساندنیست‌ها پس از شکست در انتخابات محترمانه قدرت را به حریف و قضاوت را در دراز مدت به مردم واگذار نمودند.

جان کلام این‌جاست که مردم نیکاراگوئه که تحت تبلیغات آمریکا و متحدان او به جناح راست رأی دادند بعد از قریب سی سال تجربه دولت‌های مختلف راست، از افراطی تا راست میانه و اصلاح‌طلب متوجه شدند که از این امامزاده نباید انتظار معجزه داشته باشند. چون آمریکا اگر می‌توانست مشکلات خود را حل می‌کرد چه باشد پادوهای او که برای چپاول و سرکوب به قدرت رسیده‌اند.

ساندنیست‌ها با صبر انقلابی دو مسأله را روشن کردند، اول حسن‌نیت خود را در احترام به عقاید مردم، دوم حقانیت عقاید و برنامه‌های خویش را، چرا که دیگر غرب حرفی برای گفتن نداشت همان‌طور که در سراسر شوروی و اروپای شرقی و امروز هم در عراق و افغانستان و خاورمیانه، حتا خود آمریکا حرفی برای گفتن ندارد.

این دیالکتیک تاریخ است که توده‌ی مردم، غالباً مجبور هستند تاوان سنگینی را برای رسیدن به حقیقت پس بدهند.

سؤال اصلی این‌جاست که آیا پیروزی ساندنیست‌ها پایان کار است؟ با قاطعیت می‌توان گفت نه، چرا که تجربه‌ی مصدق در ایران، آلنده در شیلی، سوکارنو در اندونزی و حزب کمونیست روسیه در شوروی سابق، هم‌راه با صدها نمونه‌ی دیگر نشان داده، امپریالیسم هیچ چیز را جز منافع خود قبول ندارد و معتقد است که مرغ یک پا دارد!

در کوبا، کره‌ی شمالی، ونزوئلا یا هر دولتی که منافع او را رعایت نکند دایما با تهدید سرکوب مواجه می‌شود. اما در عربستان، قطر، شارجه و پاکستان که منافع امپریالیسم رعایت می‌شود، جای سخن و حرفی باقی نمی‌ماند!!

«مایکل مور» فیلم‌ساز و فعال سیاسی، اجتماعی آمریکا در کتاب خود تحت عنوان: «آهای یارو وطن من کجاست» به ارایه‌ی مدارک مستند ثابت می‌کند که یازده سپتامبر توطئه‌ی مشترک آمریکا و عربستان سعودی برای حمله به عراق و افغانستان و سرکوب مخالفان در سراسر دنیا بود.

کتاب «مایکل مور» در حقیقت کیفرخواستی علیه نظام سرمایه‌داری و دژ آن آمریکا است. اما عیب او این است که فکر می‌کند اگر دموکرات‌ها بر سر کار بیایند مشکلات آمریکا حل می‌شود.

به همین دلیل فقط به پند و اندرز به دولت و مردم آمریکا اکتفا می‌کند و فراموش کرده که جنگ ویتنام را دموکرات‌ها شروع کردند و جمهوری‌خواهان ادامه دادند. چون او اعتقادی به مارکسیسم و حرکت تاریخ ندارد. نقشش از یک اصلاح‌طلب فراتر نمی‌رود.

شکست آمریکا در ویتنام گوشه‌ای از حرکت تاریخ بود که امروز در عراق تکرار می‌شود. احیای حکومت‌های مردمی در آمریکای لاتین و سراسر دنیا نیز حرکت تاریخ است. ممکن است پرسیده شود، بسیار خوب اما چرا حرکت تاریخ در اتحاد شوروی و بلوک شرق سابق متوقف شد؟ جواب آن روشن است، حرکت تاریخ خط مستقیمی نیست، درجا زدن و چه بسا عقب‌گرد دارد.

«پلخانف» اندیشمند روسی در کتاب ارزنده‌ی «نقش شخصیت در تاریخ» می‌نویسد: یک شخصیت می‌تواند حرکت آن را تندتر و یا کندتر کند، اما حرکت نهایی رو به جلو است و هیچ نیرویی تاب مقاومت در برابر آن را ندارد.

 

 

 

 

 

 

بازگشت به صفحه نخست  


Free Web Counters & Statistics