نویدنو:21/1/1388                                                                     صفحه قابل چاپ است

 نویدنو

 

رهایی از بحران

 ساختن عصر جدیدی از عدالت و صلح - بخش دوم

نوشته ی: سام وب -  برگردان: مینا آگاه

 

مدل جدید

درست مانند دوران جهانی سازی که تحت کنترل بخش مالی و تسلط جناح راست بود – با توجه به نقش آمریکا در آن - و از سال 1979 تا 2008 طول کشید و الگوی رشد اقتصادی و انباشت سرمایه را تغییرداد، بحران جاری و نتایج نهایی آن نیز تقریبا همان کار را خواهد کرد.

اینکه این تغییر به چه شکل و با چه محتوایی باشد را تا این زمان کسی نمی داند. چیزی که ما می دانیم آن است که نتایج این تغییر را مبارزه ای طولانی مدت و پر اهمیت تعیین می کند که طبقات و نیروهای اجتماعی مختلف را با جابجائی های متحدان و موتلفین آن ها در بر می گیرد.

با توجه به مطالبی که تلویحا در بالا به آن اشاره شد، این ادعا که سرمایه داری سیستمی خود تصحیح گر است و گسیختگی و درهم شکستگی در آن معنی ندارد به چالش کشیده شده است. این ادعا ریشه در سال هایی دارد که به آن " عصرطلائی" سرمایه داری آمریکا می گویند و از 1945 تا 1973 طول کشید که طی آن نرخ رشد اقتصادی، سطح سرمایه گذاری و استاندارد زندگی بطور فزاینده ای برای بخش گسترده ای از مردم آمریکا افزایش می یافت.

اما اینجا با دو مشکل روبرو می شویم. اول این که سرمایه داری سیستمی جهانی است و قضاوت در مورد آن با تکیه برعملکرد یک کشور و یا گروهی از کشورها، از نظر روش شناسی مخدوش است. این عملکرد باید در سطح جهانی مورد ارزیابی قرار گیرد و تجارب اقتصادهای نیمه پیرامونی و پیرامونی دنیای درحال توسعه را  نیز مانند تجارب اقتصادی کشورهای مرکزی باید درنظر گرفت. 

دوم اینکه وجود دوره ی ثبات همراه با رشد مستمر در آینده ی قابل پیش بینی بعید است. درواقع شرایط برای تکرار "دوران طلائی" سرمایه داری آمریکا دیگر وجود ندارد. آن دوران دوران خاصی از تاریخ بود- و نه یک ویژگی جهانی بی پایان برای سرمایه داری آمریکا. 

برای یادآوری باید گفت، ما از رکود بزرگ و جنگ جهانی دوم به عنوان کشوری با اعتبار جهانی ظهور پیداکردیم. اقتصاد درحالت اشتغال کامل بود. به واسطه ی محدودیت ناشی از جنگ، تقاضای پنهان بین مصرف کنندگان انباشته شده بود. صنایع جدید- ماشین سازی، هواپیماسازی، ارتباطات و دیگرصنایع- رو به جهش، توسعه زیر ساختارهای دولتی به شکل عظیمی در جریان، و مواد اولیه و نفت ارزان و قابل دسترس بود. همچنین، در سایر نقاط جهان تقریبا هیچ رقیب سیاسی و اقتصادی وجود نداشت و دولت بسیار قدرتمند و قوانین جدید بین المللی ( برتن وودز) به اقتصاد جهان سرمایه داری وسیستم آمریکا ثبات و شفافیت می بخشید. 

هیچکدام از این شرایط الان وجود ندارد؛ نه تنها وجود ندارد، بلکه شرایط کاملا متضاد با آن زمان است. اقتصاد، مانند سال 1945، نه درکوتاه مدت و نه درمیان مدت شرایط جهش را ندارد و احتمال رکود بیشتر است.

مدل حاکمیت سیاسی و انباشت ( سرمایه)  

روش سنتی مارکسیستی مراحل مختلف توسعه سرمایه داری را به ترتیب ذیل مشخص می کرد: سرمایه داری رقابتی، سرمایه داری انحصاری و سرمایه داری انحصاری دولتی. این درست است، اما بستگی به مسئله ای که در مقابل ما قرار می گیرد، ممکن است راه های دیگری نیز برای مشخص کردن مراحل توسعه ی سرمایه داری متصور شد که هماهنگی بیشتر و در نتیجه از نظر مفهومی و سیاسی مفیدتر باشد.

برای مثال، من مراحل رشدی را در این گزارش مشخص خواهم که از منظر زمانی بر اساس شروع و پایان مدلی از حکومت و انباشت سرمایه در سطح دولتی و شرکتی باشد. شاید بگوئید منظورش چیست. اجازه بدهید نقطه نظرات خود را روشن کنم.

درمسیر رکود بزرگ و جنگ جهانی دوم، سیاست حکومتی و انباشت سرمایه ای بر اساس مدل نیودیل، یا مدل نیودیل کنزینی شکل گرفت، و بر نقش گسترده ی دولت، و تولید کار برای هزاران کارگر در واحدهای صنعتی متمرکز ادامه حیات یافت که شکلی از توافق طبقاتی، دولت رفاه، و سیاست های اقتصادی کلان با موفقیت مالی زیاد را درپی داشت. این سیاست تا اواخر دهه ی 1970 ادامه داشت. در آن زمان این سیاست با تضادهای سیاسی و اقتصادی روبرو شد که در طول مدت نتوانست آن را حل کند (هرچند که برخی تعهد های دولتی و حقوق اجتماعی هیچگاه بطور کامل حذف نشد، حتی در دوران بوش). این امر باعث تبدیل آن روش ها درطول زمان به مدل جدیدی تغییر یابد که مسیر مبارزه ی سیاسی را تلخ تر کرد.

این مدل- که معمولا آن را نولیبرالیسم یا مدل نولیبرال می نامند- بر شبکه ی تولیدی قابل انعطاف در سطح جهانی، متلاشی کردن اتحادیه ها، مقررات زدائی، حقوق اندک نیروی کار و نیز تورم، بی معنا شدن دولت رفاه، نابرابری زیاد در درآمد، و تسلط سیستم مالی ای تکیه داشت که تمام آن ها در پوششی از سیاست های جناح راست پیش برده شد. ترکیب پیروزی اوباما و فروپاشی مالی در سال گذشته اعلام به اتمام رسیدن این مدل از حکومت و انباشت سرمایه بود که مدت ها در انتظار آن بودیم.

هنوز هیچ مدل جدیدی جای این مدل را نگرفته است، و خلائی وجود دارد. مدلی که عملا جای خلا را پر خواهد کرد- و یکی خواهد بود- نتیجه ی مبارزه ی سیاسی بین دو بلوک/ ائتلاف سیاسی و اجتماعی متضاد یک مبارزه ی سیاسی بسیار پیچیده خواهد بود.

 

یک نیودیل جدید.   

اکثریت مردم آمریکا، با انتخاب باراک اوباما، قدم بزرگی برداشتند، اما هنوز باید مسیر طولانی ای را طی کنیم. البته این خوب است که رئیس جمهورجدید زود دست به کار شد. او در کمتر از سه ماه این اقدامات را کرده است:

·     دستور صادرکرد که گوآنتاناما را ببندند و به شکنجه پایان دهند- عملی که تصویر کشور ما را بین مردم تیره کرد، قانون اساسی ما را زیر پا می گذاشت، و سربازان ما را در صحنه ی جنگ به خطر می انداخت.

·     سند لیلی لدبتر[1] را مضاء کرد که دامنه ی گسترده تری از کارگران تحت تبعیض را شامل می شود و مراقبت های بهداشتی میلیون ها بچه را تحت پوشش می گیرد.

·     به کلینیک هایی که درخدمت مراقبت های بهداشتی زنان در کشورهای درحال توسعه هستند بودجه تخصیص داد.

·     از استانداردهای بالاتر کارائی سوخت برای ماشین ها – چیزی که کارگران اتحادیه ی کارگران اتومبیل سازی (یو ا دبلیو)[2] نیز از آن پشتیبانی می کردند- اعلام حمایت کرد.

·     گفتگو با جهان مسلمین و اعراب، از جمله زمینه چینی برای گفتگو با سوریه و ایران را آغاز کرد که شدیدا ضروری بود.

·     جرج میچل[3] را به امید میانجیگری در برخورد بین فلستین و اسرائیل- برخوردی که راه حل نظامی ندارد، و فقط از طریق مذاکره بین دولت اسرائیل و نماینده گان مردم فلستین با هدف ایجاد کشور مستقل و خودکفا به خاورمیانه اعزام کرد، و این حق که دوکشور صلحجویانه و در مرزهای امن درکنارهم به زندگی ادامه دهند.

·     دستورداد که تمامی ارتش آمریکا زودتر از سال 2011 از عراق خارج شوند.

·     علیرغم افزایش تعداد نظامیان در افغانستان (البته ما با آن مخالفیم)، ایجاد چارچوب جدیدی برای انتخاب راه حل دیپلماتیک و درگیری ها در پیش گرفت.

·     دیویس باکن را به کار بازگرداند که حقوق فراگیر (اتحادیه ای) را برای سایت های دولتی برقرار کرد.

·     چارچوب منع استفاده از اسلحه ی هسته ای و امحاء جمعی را به نحو بسیار مثبتی تغییر داد.

·     بسیاری از قوانین اداری دولت بوش را که برای محیط زیست بسیار مضر بود دگرگون کرد.

·     برداشتن برخی قدم ها برای تغییر سیاست های سخت و شدید علیه کوبا.

·     مراقبت های بهداشتی عمومی را سرفصل برنامه های هیئت حاکمه قرار داد.

·     ازدستورات اخیر وزیرکار هیلدا سلیس[4] مبنی برعوض کردن بسیاری از دستورات ضدکارگری سال های حکومت بوش، پشتیبانی کرد.

و من می توانم همچنان به این لیست بیفزایم، اما فکر می کنم که روشن است که هیئت حاکمه ی اوباما کیفیتا متفاوت بودن خود از جناح راست افراطی و بنیادگراهای بازار آزاد را نشان داده است.

ندیدن، باورنکردن، و استقبال نکردن از این ها، چه در داخل آمریکا باشید یا خارج مانند این می ماند که همچون کبک سرخود را در برف کنید، و اتفاقات دوروبر خود را نبینید.

چالش فوری   

ابتکارعمل بسیار مهم است، چالش فوری کاخ سفید بهبود بخشیدن و تثبیت فعالیت اقتصادی است. تاکنون، هیئت حاکمه ی اوباما برای پرداختن به این بحران اقتصادی بطوری صحیح برخی جواب های استاندارد را کنار گذاشته است.

اولا، نه کسی در هیئت حاکمه فکرمی کند که اقتصاد خود بخود به ظرفیت و اشتغال کامل بازمی گردد. و نه کسی فکرمی کند که نسخه ی جمهوریخواهان مبنی بر توقف مصرف حتی ارزش یک آن فکرکردن هم داشته باشد. و نه شما می توانید کسی را درکاخ سفید پیدا کنید که باورداشته باشد که بدهی پدیدآمده را بجز در بلندمدت بتوان کاهش داد. در واقع پارادوکس بدهی این است که کاهش بدهی، به هرشکلی، در بلندمدت؛ افزایش بدهی کوتاه و میان مدت را به هیئت حاکمه تحمیل می کند. و شما در هیئت حاکمه و یا درمیان نیروهای مترقی دمکرات کنگره نمی توانید کسی را پیدا کنید که عقیده داشته باشد تغییر بسیار اندکی در استاندارد پولی و ابزارمالی کافی است. و دست آخر، هیچکس در دفتر کار رئیس جمهور این عقیده را ندارد که تنبیه خریداران خانه عملی ضد بحران است. واقعیت این است که صاحبان خانه و بخصوص وام گیرندگان زیر نرخ نه مسبب سقوط بازار مسکن هستند و نه دراین سقوط مسئولیتی دارند. حباب های مسکن ریشه در لایه های بالائی سیستم اقتصادی و سیاسی دارد. بدهی صاحب خانه ها نتیجه سطح بالای زندگی نیست، بلکه ریشه در برگرداندن حقوق ها به سطح دهه ی 1970 و یک اقتصاد وال مارتی با حقوق اندک دارد. ما باید دقت کنیم که انفجار بدهی صاحبان خانه بعنوان عواقب این بحران را با علت آن عوضی نگیریم.

همچنین، همانطور که بلاگ نویس خودمان جو سیمس[5] اشاره کرده است، این بحران پرورده شده بوسیله ی وال استریت- واشنگتن در نژادپرستی خطرناک و مهلکی غوطه ور است.

 


 

[1] Lilly Ledbetter

[2] United Autoworkers Union ( UAW)

[3] Jeorge Mitchell

[4] Hilda Solis

[5] Joe Sims

 

 ساختن عصر جدیدی از عدالت و صلح - بخش اول

 

بازگشت به صفحه نخست         

                            

Free Web Counters & Statistics