نویدنو:13/1/1388                                                                     صفحه قابل چاپ است

 نویدنو

 

نکاتی پیرامون بحران اقتصادی جهانی و تاثیرات احتمالی آن بر آفریقای جنوبی

(خلاصه ی گزارش سیاسی ارائه شده به ششمین نشست جامع کنگره ی

دوازدهم کمیته ی مرکزی حزب کمونیست آفریقای جنوبی)

قسمت دوم

نوشته ی: بلاد نزیمیند[1] و جرمی کرونین[2]  - برگردان: مینا آگاه

 

جابجایی جغرافیائی در هژمونی

 مارکس، لنین و دیگر پیروان آن ها نشان داده اند که چه درجه ی بالایی از توسعه به شکلی ترکیبی و نابرابر بعنوان مشخصه ی رشد سرمایه داری وجود داشته است. سرمایه داری یک سیستم جهانی است که مشخصه ی آن منطقه بندی جغرافیائی با درجه اهمیت متفاوت در فرایند انباشت در مناطق مرکزی، مناطق نیمه پیرامونی، و حاشیه ای یا پیرامونی است. در این سیستم سلسله مراتبی گرایشی وجود دارد که به پیدایش حوزه/منطقه یا یک کشور برای اعمال هژمونی پدید می آید. طی 500 سال گذشته، مرکزهژمونی انباشت سرمایه از شهرهای ایتالیائی ( به خصوص جنوآ) به هلند( اواسط قرن 17) و بریتانیا منتقل شده است. از 1870، آمریکا خود موضع چالشگری علیه هژمونی غالب بریتانیا به خود گرفت، و از سال 1945 آمریکا قدرت مسلم مسلط سرمایه داری گردید. پیدایش قدرتی هژمونیک معمولا با مشخصه ی تولید بیشتر و قدرت تکنولوژیکی برتر نسبت به رقیب همراه است. در سال های سراشیبی ( که دوران سراشیبی ممکن است برای دوره ای طولانی ادامه یابد)، هسته های اصلی تولید به سایر مکان ها منتقل می شود، و اقتصاد قدرت هژمونیک درحال افول بطور فزاینده ای با مشخصه ی " مالی شدن" – سرمایه گذاری مازادتولید در فعالیت های سفته بازی- همراه می شود. این الگو در تمامی جوامع هژمونیک مشاهده می شود. از سال های 70، همراه با شروع افول تسلط هژمونیک آمریکا، فرایند مالی شدن بادکنکی در آنجا مشاهده می شود.

علاوه براین سه الگوی "صعود و سقوط" خاص سرمایه داری، عامل چهارمی را هم در رابطه با جهان سرمایه داری باید درنظرگرفت.

محدودیت های مطلق سرمایه داری

مبنای تفکر سرمایه داری براساس تصور منابع نامحدود، مطلوب و امکان گسترش بی نهایت تولید گذاشته شده است. اما محدودیت های قطعی ای برای تولید و بازتولید سرمایه داری وجوددارد- تمام شدن منابع طبیعی تجدیدنشدنی، تخریب محیط زیست و پیش شرایط بیوفیزیکالی لازم آن برای ادامه ی حیات بشر، و مبارزه ی اجتماعی طبقه ی کارگر( که این خاص سرمایه داری است) به واسطه ی فلاکت کشیده شدن هرچه بیشتر طبقه ی کارگر.

دو موضوع اول که بحث خود را دارند. تلاش مدام سرمایه داری برای افزایش سرعت استتثمار طبقه ی کارگر به منظور جلوگیری از سقوط نرخ سود محدودیتی کاملا مادی دارد( یک کارگر در روز فقط ساعات محدودی را می تواند کار کند). سرمایه داری (بخصوص در عصر جهانی سازی) در جستجوی این بوده است که این محدودیت را با جابجائی فعالیت تولیدی به مراکز جدید اجتماعی (برای مثال کره ی جنوبی و چین) برطرف کند. به هرحال، همانطور که در کره ی جنوبی اتفاق افتاد، و اکنون در چین دارد اتفاق می افتد، دو یا سه نسل طول می کشد تا کارگران برای حقوق بیشتر، شرایط کار بهتر و دست زدن به اقدامات اجتماعی سازماندهی شوند. با توجه به تشدید مبارزه ی طبقاتی در همه جا، فضا برای انتقال تولید به مناطق کار ارزان اکنون دیگر امکان پذیر نیست.

بحران موجود

بحران موجود بسیار جدی است زیرا که این بحران به درجات مختلف تحت تاثیر چهار عامل ذکر شده، می باشد.

 این منجر به حرکت سرمایه ی آمریکا به سایر مناطق و یا بطور فزاینده به سوی فعالیت های مالی سفته بازی شد. همزمان، مصرف گرایی انبوه آمریکا به کمک اعتبار، علیرغم کاهش حقوق واقعی از اوایل دهه ی 1970، به حرکت خود ادامه داد.

در حالی که مصرف آمریکا تقاضا دربازار را ارتقاء داد، تولیدکننده گان آسیایی که سمت و سوی صادراتی داشتند (به خصوص چین) و تولیدکنندگان جهان سومی نفت پایگاه های تولید شدند. آمریکا کسری تجارت خارجی عظیمی را ایجادکرد- تا 2006 کسری تجارت خارجی آمریکا حدود 800 میلیارد دلار (یا 6% تولید ناخالص داخلی) بود. برعکس، چین، نقشی کلیدی در تامین مالی این کسری، در نتیجه مصرف آمریکا بازی کرد. چین اکنون دارای بالاترین ذخیره ی ارزی در جهان می باشد (6/1 تریلیون دلار تا اواسط 2008). 

این همزیستی ناپایدار براساس مصرف روبه رشد آمریکا به کمک تنوعی از ابزارهای مالی "خلق شده" که بطور گسترده ای توسط بخش های مالی آمریکا رشد یافت،  هرچه بیشتر تقویت شد. در میان این "خلاقیت ها" یکی هم  "وام زیر بهره اصلی"  - وام مسکن به کسانی که نمی توانستند از عهده ی بازپرداخت آن برآیند- بود که در آن نرخ بهره ی اولیه زیر بهره ی اصلی بود، اما با نرخ بهره ای که در طول وام با این فرض که قرض گیرنده عاقل تر شده بنابراین ظرفیت برای پرداخت قسط بیشتر شده، افزایش می یافت. ( توجه داشته باشید که این تفاوت چندانی با معاملات بی ای بی ندارد که در آن " سرمایه گذاران" کور ، با فرض بالا رفتن همواره سهام و توانایی بازپرداخت وام، در وام شریک می شوند). این وام های زیر نرخ اصلی سپس تکه تکه می شدند (برای مثال با سایر وام های معتبرتر مخلوط می شدند) و توسط موسسات رهنی به بانک ها یا موسسات مالی فروخته می شدند.

سقوط بازار وام های زیر نرخ اصلی کاتالیزور بحران کنونی شده است. یکی از چهار بانک سرمایه گذاری آمریکا، بانک صدساله ی برادران لمن درحال سقوط است، و درنظر است سایر بانک ها و وام دهنده گان رهنی ( مافی مای و فردی مک) عمدتا به کمک ملی شدن نجات پیداکنند. تقسیم و تکه تکه کردن وام های زیر نرخ اصلی و سایر وام های خطرناک حاکی از این است که موسسات عمده ی مالی بخصوص آمریکائی و اروپائی، هیچ درکی از اینکه روی چه بمبی نشسته اند، نداشته اند. این منجر به عدم تمایل بانک ها به وام دادن به یکدیگر شد، و نقدینگی در اقتصاد واقعی خشک شد. کارخانه های مهم جهانی (برای مثال نوکیا) هنوز می توانند از طریق بانک به پول نقد دست پیداکنند، اما صدها تهیه کننده ی کوچک آن ها نمی توانند وام بگیرند و تولید در سراسر جهان تحت تاثیر قرارمی گیرد. بالاتر از این، تقاضا در اروپا و آمریکا در حال رکود است و این شدیدا برکارخانه داران مهم جهانی، مانند چین درحالیکه از قبل به هزاران و صدها اقدام برای محکم کاری دست زده اند، تاثیرمی گذارد. 

از بسیاری جنبه ها ما شدیدا در مخمصه افتاده ایم، و هیچکس نمی تواند با اطمینان بگوید که سرانجام این بحران به کجا می انجامد. به هرحال چند پیش بینی اساسی را می توان مطرح کرد:

- هیچ بهبود مهم کوتاه مدتی وجود ندارد.

- سقوط نسبی برتری اقتصادی آمریکا (که از اواسط دهه ی هفتاد روند رو به نزول خود را شروع کرده بود) اکنون شدیدا شتاب گرفته است. احتمالا آمریکا دوباره به صورت قوی ترین اقتصاد ظاهرمی شود، اما دنیا به صورت مهمی چندقطبی تر می شود.

- چند قطبی شدن امکاناتی را ایجاد می کند که عملا فضای بیشتری برای نفس کشیدن و بدیل های بیشتر بازمی کند، از منظر جهان جنوب، اما بار بحران بردوش مردم جنوب (و طبقه ی کارگر و اقشار متوسط در شمال) می افتد. این احتمال وجوددارد که اقتصادهای درحال توسعه ی فعال مانند برزیل، هند و چین تا حدی از رکود جداشوند، ولی هیچکدام از تاثیرات آن نمی توانند فرارکنند. چین، با سمتگیری سوی آمریکا، با استراتژی توسعه ی صادرات دچار چالش های عظیمی خواهدشد.   

نکاتی پیرامون بحران اقتصادی جهانی و تاثیرات احتمالی آن بر آفریقای جنوبی-1

 

 

بازگشت به صفحه نخست         

                            

Free Web Counters & Statistics