نویدنو:4/1/1388                                                                     صفحه قابل چاپ است

 نویدنو

 

نکاتی پیرامون بحران اقتصادی جهانی و تاثیرات احتمالی آن بر آفریقای جنوبی

(خلاصه ی گزارش سیاسی ارائه شده به ششمین نشست جامع کنگره ی

دوازدهم کمیته ی مرکزی حزب کمونیست آفریقای جنوبی)

 

بخش اول

 

نوشته ی: بلاد نزیمیند[1] و جرمی کرونین[2]  - برگردان: مینا آگاه

 

سیستم سرمایه داری جهانی احتمالا در بدترین بحران اقتصادی خود از سال 1929 تاکنون در غلطیده است. البته سرمایه داری به ندرت در بحران قرار ندارد، و با بحران های متعددی در عرض یک و نیم دهه ی پیش روبرو بوده است. برای مثال، بحران به شدت سهمناک 8-1997 آسیا. بحرانی که موجب ازدست رفتن میلیون ها شغل و عمیق تر شدن فقر در بسیاری از کشورهای آسیائی شد. اما آن بحران عمدتا یک منطقه را تحت تاثیر قرارداد، دوران نسبتا کوتاهی  داشت، و کوچکترین تاثیری بر ادامه ی رشد جهشی چین نگذاشت. به عبارت دیگر، در یک معیار جهانی، اقتصاد مواجه با فرودهائی شد اما به رشد خود ادامه داد.  

بحران جاری از بسیاری جهات متفاوت است. در وحله ی اول، نقطه ی شروع آن در منطقه ی مرکزی تجمع سرمایه داری- امریکا و اروپا- قراردارد و به قلب سیستم مالی ضربه زده است. بنابراین تاثیر ضربات آن درسراسر جهان بسیار ژرف تراست. سرعت بالای ارتباط پدیدآمده در سطح جهان (در مقایسه با سال 1929 )، ضربه ی تاثیرات را بسیار گسترده کرده است. در حالی که اقتصاد برخی کشورها، البته با سرعت بسیارکمتری، به رشد خود ادامه می دهد ( مثال بارز آن چین است که اکنون احتمالا با خوشبین ترین نگاه میزان رشد آن به 5/7 درصد در سال 2009 رسیده- پائین ترین نرخ رشد در عرض بیست سال)، قسمت عمده ای از جهان وارد رکود شده، و یا درمعرض رکود قرار گرفته است. میلیون ها شغل از دست می رود، خانه ها به حراج گذاشته می شود، و اعتبار و نقدینگی شرکت ها از بین می رود.

مارکس اولین کسی بود که تحلیلی علمی از چرخه های رونق و رکود در سرمایه داری را ارائه کرد، و نشان داد این رونق و رکودها ذاتی این سیستم تولید است. بحران در سرمایه داری می تواند به صورت پی آمدی از عوامل خارجی گرفته تا فرایند انباشت – جنگ، بلایای طبیعی، تحولات اجتماعی؛ اتفاق بیفتد. به هرصورت در سرمایه داری (برعکس شکل های اولیه تولید) جنگ، بلایای طبیعی یا تحولات اجتماعی بیشتر پی آمدهای ذات بحرانی سرمایه داری است تا علت اصلی وقوع بحران.

مارکس نشان داد که الگوی چرخه ای و سیستماتیک بالا و پائین رفتن اقتصاد به این واقعیت ارتباط دارد که سرمایه داری- برعکس سوسیالیسم و یا شکل های اولیه ی تولید-  نه برای استفاده ی اجتماعی، که براساس تولید مبادله ای (و بنابراین سود شخصی) عمل می کند. در سایر شکل های تولید، مازاد تولید کالاها سببی برای برگزاری جشن است، اما در سرمایه داری "مازادتولید"- بحران مازادتولید- (تولید بیش از تقاضای بازار- بیش از آن که بتوان با سود فروخت) ماشه ی سقوط سیستم را می کشد. این، به نوبه ی خود، موج سنگین تخریب ظرفیت تولید (به شکل نوسازی، تعطیلی کارخانه، کاهش نیرو، و سقوط بازارسهام) را به هدف "آماده سازی زمینه" برای دوره دیگر انباشت سرمایه از طریق رشد، ضروری می سازد.

در دوره های اخیر، اقتصاددانان ادعا کرده اند که با بکارگیری مدل های اقتصادی کلان و مدیریت کارا، همراه با ظرفیت ذاتی خود-اصلاحگر موجود در انباشت سرمایه، می توان از چرخه های رونق و رکودهای سرمایه داری فرارکرد. ریکاردو هاسمن[3] رهبر " گروه هاروارد[4]" همراه با یکی از شخصیت های سرشناس این گروه در سال 2005 مقاله ی نوید بخشی در این زمینه ارائه داد. آن ها در این مقاله ادعاکردند که"سیاهچاله" ی مالی می تواند از "انفجار بزرگ" در جهان اقتصاد جلوگیری به عمل آورد. اقتصاددانان فوق ادعا می کردند که عدم باور اقتصاددانان به این "سیاهچاله" آن ها را وامی دارد بحران اجتناب ناپذیری را پیش بینی کنند. تمامی این ادعاها اکنون دود شده و به هوا رفته است.

طی دوران 500 ساله ی سرمایه داری مدرن، می توان سه دوره ی رونق و رکود یا چرخه ی صعود و سقوط: چرخه های تقریبا کوتاه مدت حول کم و بیش یک دهه، را مشخص کرد. در دوره ی اخیر، اقتصاد جهانی درسال های 5/1974، 2/1980 و 2001/2002 دچار رکود شد. در آفریقای جنوبی آخرین دهه ی آپارتاید همراه با رکودی داخلی بود و بعد از 1994 ما شاهد بهبود کلی اقتصاد بودیم. این بهبود اقتصادی به طرق گوناگون به "بی نقصی سیاست های اقتصادی" و "معجزه ی سیاسی" و غیره منسوب می شد. البته در این میان سیاست های اقتصادی بی اهمیت نبودند، و توافقات سیاسی نقش سازنده و کلیدی در این بهبود اقتصادی داشت، اما مهم آن است که توجه داشته باشیم این انتقال به بالای چرخه ی اقتصادی - عمدتا به شکل انباشت سرمایه - بود که زیربنای بهبود را تشکیل می داد. به همین دلیل، با زیر و رو شدن این چرخه در سال اخیر، چرخه ی اقتصاد محلی - حتی اگر منجر به رکود عملی نشود - محتملا برای سال ها وارد مرحله ی سرازیری اش می شود. واضح است برای آن به این نکته اشاره می کنیم تا برای مقابله با مباحثه ی سیاسی سال های پیش رو - یعنی متهم دانستن پوپولیسم پولوکوان[5] به عنوان علت بحران- آماده گی داشته باشیم.   

چرخه های کوتاه مدت تر، و مشخصه های ملی- منطقه ای آن ها به جنبه های خاص اقتصاد ملی- منطقه ای و از جمله تثبیت موقعیت و هضم شدگی در اقتصاد سرمایه داری جهانی مرتبط است، اما بی ارتباط به چرخه های بلندمدت تر سیستم جهانی نیز نیست.

"این چرخه های بلندمدت در سطح جهانی، به نام اولین اقتصاددان کاشف اش " کندراتیف[6]" نامیده شده است. طی بیش از 500 سال گذشته همواره این الگوی ثابت چرخه ای به وضوح مشهود بوده، که عموما طی دوران های 50 ساله اتفاق افتاده است- 25 سال با ترقی و افزایش سود و 25 سال بعد با کاهش میزان سود و بحران های عمیق و سقوط. چرخه ی بلندمدت کنونی در سیستم سرمایه داری از 1945 شروع شد، با چرخه ای رو به بالا که نقطه عطف آن 3/1970 بود. از آن موقع تا کنون، ما در سطح جهان، در چرخه ی رو به پائینی آن قرارداریم که بیش از حد معمول ادامه یافته است. بخشی بدین دلیل که اقتصاددانان سرمایه داری و بانک های مرکزی و موسسات چند جانبه (مانند صندوق بین المللی پول)، با یک سری اقدامات به این باور رسیدند که رکود را برای همیشه "شکست" داده اند. البته آنچه ما اکنون مشاهده می کنیم آن است که ان ها تنها بحران تمام و کمالی را که ما اکنون در میانه ی آن هستیم، به تاخیرانداختند و در عوض به آن عمق بخشیدند.

اما، چرخه ی دیگری در سرمایه داری وجوددارد که حتی دارای فرایند ( بالا و پائین شدن)طولانی مدت تری  است.

ادامه دارد ...


 

[1] Blade Nzimande

 

[2] Jeremy Cronin

 

[3] Ricardo Hausman,

4 Trevor Manuel's "Harvard Group"

[5] -   Polokwaneدر زبان آفریقایی به معنای جای امن است  ودر حال حاضر مرکز استان لیمپوپو درافریقای جنوبی پولوکوان خوانده میشود   

[6] Kondratieff

 


 

بازگشت به صفحه نخست         

                            

Free Web Counters & Statistics