نویدنو - سیاست - اقتصاد-  کتاب -  زنان -صلح  - رحمان هاتفی فرهنگ وادب - درباره ما - پیوندها -  -دیدگاه نظری - ویژه نامه

نگاهی دیگر به صف آرایی نیروها در نیکاراگوا

نویدنو:15/9/1385

نگاهی دیگر به صف آرایی نیروها در نیکاراگوا

هاتف رحمانی

در نقد سلسله مقالات نیکاراگوا ، آن هم منحصرا در نقد 4-5 خط از آن آقای ع – سهند در تارنگاشت عدالت مطلبی نوشته اند. در این باره توضیحات زیر ضروری می باشد .

1- از بذل توجه آقای ع – سهند نسبت به مقاله ونقد آن سپاسگذارم . مقاله ایشان با اعلام این که «جنبش نوین ساندنیستی » سازمانی مارکسیستی نیست به اطلاعات حقیر افزوده است .از این باب هم تا کسب اطلاعات جدید تر در تایید یا رد نظر ایشان تشکر ویژه دارم . در عین این که نویسنده در ابتدای مقال عنوان کرده بود که هیچگونه داوری ارزشی در این سری از مقالات نداشته وحتی بیشتر از منابع غربی استفاده کرده است ونیت صرفا آشنایی مختصری با نیکاراگوا برای فارسی زبانان بود. اگرچه توجه ایشان قطعا به روشنی موضوع کمک خواهد کرد .

2-آقای سهند در نقد خود صراحتا عنوان نکرده اند که آیا جنبش ساندنیستا را جناح مارکسیستی می دانند یا خیر؟ چون اشان در نقض گزاره مارکسیستی بودن جنبش نوین ساندنیستی قلم زده اند لذا لازم است  که صریحا نظر وارزیابی خودرا از مارکسیستی بودن ویا نبودن جنبش ساندنیستا به رهبری اقای ارتگا اعلام می کردند. امیدوار می ممانیم تا در فرصتی دیگر ایشان به موضوع به پردازند.

3- آقای سهند نقد جنبش نوین ساندنیستی از ارتگا وحزبش را راست دانسته اند. در حالیکه جنبش نوین ساندنیستی سیاست های مماشات گرانه ارتگا را با بانک جهانی وبانک داران داخلی مورد نقد قرار داده است . لازم است شاید فرهنگ سیاسی جدیدی برای توضیح این کاربرد های جدید از عناوین راست وچپ از سوی آقای سهند تدوین گردد. سوال از آقای رامیرز وپاسخ ایشان در همین مصاحبه ای که زحمت ترجمه اش به گردن آقای سهند افتاده است به این شرح است  :« پرسش: اين روزها، مطبوعات بين‌المللی اظهارنظر شما در باره بالا بودن احتمال تقلب انتخاباتی در نيکاراگوئه را بزرگ کرده اند. شما چرا اين خطر را واقعی می‌بينيد؟  

پاسخ: زيرا اين دانيل اورتگا است که در نتيجه اتحاد با کاردينال اوباندو(Cardinal Obando)  چارچوب انتخاباتی را کنترل می‌کند. اين اتحاد به او امکان داد تا بر روی حمايت بدون قيد و شرط روبرتو ريواس (Roberto Rivas) رييس کميته عالی انتخاباتی، که يک مخالف انعطاف‌ناپذير ساندينيسم و از نزديکان اوباندو بود، تکيه کند. اورتگا توانست در کميته عالی انتخاباتی، اکثريت را به دست آورده و ارباب آن شود، و از طريق معامله با آله‌مان (Aleman) کل ساختار آن را- از دفاتر فنی گرفته تا شوراهای انتخاباتی منطقه‌ای- کنترل می‌کند.» -1

 تفسیر این جمله های خبری به راحتی  می تواند با مراجعه به مبتدا وعرصه عینی جامعه نیکاراگوا مورد بررسی قرار گیرد که آیا حق به جانب آقای رامیرز هست ؟ وآیا این انتقاد ها از راست به آقای ارتگا وارد شده است ؟

4- در سوال بعدی اصلا صریحا از کشیده شدت ارتگا بعنوان سمبل چپ در مرحله زمانی خاص به دامن فاسدترین نماینده سرمایه داری – که بر 130سال تاریخ محافظه کاران حاکم بر نیکاراگوا تکیه دارد- در شرایط کنونی سخن گفته می شود . توجه کنیم:« پرسش: برای بسياری در خارج، درک اين مشکل است. چه چيز دانيل اورتگا، رهبر ساندينيسم را که سرمشق چپ جهانی بوده است، به سمت معامله با آرنولدو آله‌مان، سمبل فاسدترين شکل سرمايه‌داری، می‌کشاند؟

پاسخ: علت اين است که FSLN ديگر مانند سابق نيست. «جبهه آزاديبخش ملی ساندينيستی»  به يک حزب با بدنه چپ راديکال تبديل شده است، که به اصول کهنه انقلاب پايبندند، با يک رهبری ملال‌آور که با مشت آهنين برای خلاص شدن از ناراضی‌ها، ساختار آن را کنترل می‌کند، حزبی که بسيار تشنه قدرت و منافع خودش است. به اين دليل، FSLN فرای هر نوع ايدئولوژی، به معاملات قدرت تن می‌دهد، حتا آله‌مان بياردو آرچه)  Alemán Bayardo Arce ( تاجر و نماينده اورتگا، در روزهای اخير به نشريه Nuevo Diario گفت که او اورتگا را به نشست بانکداران برد تا به آن‌ها تضمين بدهد که در صورت پيروزی همه چيز مانند سابق باقی خواهد ماند؛ او افزود: «رابطه با اين مؤسسات حفظ خواهد شد، به ويژه با صندوق بين‌المللی پول» زيرا آن‌ها می‌دانند که جامعه جهانی اين روزها به طور جدی به قضاوت صندوق بين‌المللی پول در باره اقتصاد، توجه می‌کند. شيوه صحبت راديکال، فقط يک پوشش است. اورتگا در برابر مردم به صندوق بين‌المللی پول حمله می‌کند، اما به بانکداران اطمينان می‌دهد که با صندوق بين‌المللی پول زندگی خواهد کرد.» -2

حقیقت این اتهامات چقدر است ؟ نویسنده در مقاله « گامی درآشنایی با نیکارگوا -3 » صریحا همین را مطرح کرده است : «ولی با همه این مسائل در انتخابات سال 2006 این نیروی ساندنیستی جناح اورتگا بود که به پیروزی رسید . آینده روشن خواهد کرد که پای بند ی ساندنیست ها به شعارهای اولیه مردم سالار وانقلابی جنبش تا چه حد پایدار مانده است .» آیا در این جملات قطعیتی به چشم می خورد؟ یا بیان عدم باور به همان اتهامات یا حقایقی است که در ابتدای مقاله ومستند به اخباری حقیقی عنوان شده است ؟

5- سایت نویدنو اولین رسانه ایرانی بود که علیرغم مشی غیر خبری ، عکس وخبر پیروزی ارتگا را در صقحه اول خود منعکس کرد. گذار دراز دامان تجربه انقلابی آموخته است که از تایید 100در صد وذوب شدگی وشیفتگی فاصله گرفته وبا واقع گرایی علمی پی جوی تحولات جهانی وداخلی باشیم. پیروزی ارتگا جدا از پیروزی  چپ درقاره امریکا ودر حیاط خلوت امریکا  وجدا از پیروزی جنبش انقلابی ودموکراتیک جهان نیست . تایید گرایش مسلط حاکم بر روندتحولات جهانی -که صاحب این قلم حداقل از 5سال پیش با انتشار بیرونی بدان پرداخته است وحتی آن را به صورت عینی ودقیق پیش بینی کرده است ، ودر صورت لزوم اسناد اینترنتی آن تقدیم می شود-  وهم صدا با جنبش ترقی خواهی جهانی شادی خودرا  از آن اعلام کردن به معنای تایید دگماتیک وصد در صدی تمام حرکات این جنبش ها نیست . نقد علمی وواشکافی هوشمندانه همین جنبش های موجود است که می تواند راه سترگ سوسیالیسم را عینی تر وانسانی تر وشکفته تر از هماره تاریخ بازشناساند ومارا از مهلکه های شیفتگی ودگماتیسم برهاند.به قول طارق علی :« ارتگا ، با مبارک باد گفتن کلیسا وجای گرفتن کنترای سابق بعنوان معاون رئیس جمهور در کناراو ، اما  هنوزهم مورد تنفر سفیر امریکا ، ممکن است سایه رنجوری از گذشته خویش باشد، اما پیروزی اوبدون شک بازتاب آرزوی مردم نیکاراگوا برای تغییر است .»-3

6- تاسف آورتر از همه تلاش آقای سهند بر کتمان حقیقت موجود با توسل به یاری از کاربرد تحقیر آمیز «فمنیسم » در جایی است که اصلا مناسبتی ندارد. برای اطاله کلام خوانندگان محترم را برای قضاوت عادلانه به عین مطلب مورد اشاره ایشان برای توجیه ارتگا حواله می کنم .-(4اتحاد مذهب و ارتجاع سياسی در صدور ,حکم قتل, برای زن حامله )

6- در خاتمه برای آن که تنها به قاضی نرفته باشیم مقاله دیگری را از خانم مونیکا بالتودانو در همین رابطه نقل می کنیم که بر خلاف نظر آقای سهند وآقای رامیرز!!! از دولت چپ مرکز صحبت می کند ونه راست مرکز . عین مقاله خانم بالتودانو به نقل از روشنگری :

از سندی نيسمو تا دانيلسمو
نويسنده: مونيکا بالتودانو
ترجمه:صادق افروز


مقدمه مترجم
اين مقاله قبل از پيروزی سندی نيست ها در انتخابات 5 نوامبر 2006 نوشته شـده اسـت. اگـر چـه از ايـن نظـر کمی کهنه به نظر می رسد، ولی به خاطر روشن گری هائی که در مورد تغيير مواضع رهبران جنبش سندی نيستی دارد هنوز تازه است. نويسنده مقاله، مونيکا بالتودانو يکی از رهبران سابق جنبش چريکی سندی نيستی و عضو
MRS کنونی است. MRS متشکل از نيروهای انقلابی است که از FSLN جدا شده اند. مونيکا در اين مقاله نشان می دهد که آلترناتيو جديدی به وجود آمده است، که صف خود را از FSLN به رهبری دانيل اورتگا جدا کرده است.
***
در 5 نوامبر 2006 در نيکاراگوئه يک انتخابات عمومی خواهد بود. سندی نيست ها مجدداً دانيل اورتگا را به عنوان کانديدای رياست جمهوری انتخاب کرده اند. بسياری از مبارزين آمريکای لاتين خوش بينانه معتقدند دانيل اورتگا و
FSLN هنوز تنها تکيه گاه چپ در نيکاراگوئه هستند به همين جهت از وی کاملاً پشتيبانی کرده و اين واقعيت را ناديده می گيرند که اورتگا و FSLN متأسفانه در طول سال های گذشته از نظر سياسی و ايدئولوژيک دچار تغيير و تحولات بسياری شده اند.
FSLN که زمانی يک سازمان انقلابی بود امروزه قربانی کنترل اورتگا و گروه کوچکی از رهبران سندی نيست شده است. اين رهبران با استفاده از دارائی های دولت تبديل به سرمايه داران کوچکی شده اند. اين گروه نه تنها دارائی ها و سرمايه ها را غصب کردند بلکه کنترل کامل تشکيلات FSLN را نيز به دست گرفتند آنها با دراختيار داشتن مواضع کليدی قدرت به مستحکم کردن وضعيت اقتصادی خود پرداختند و به سياست نه به ديده مبارزه توده ای بلکه به عنوان معاملات پشت پرده نگريستند.
اين تغييرات يک شبه اتفّاق نيفتاد. يک پروسه مقاومت طولانی و مداوم در مقابل اين تغييرات وجود داشته که سرانجام منجر به انشعاب درون حزب شده است. ولی هستند نيروهای درون
FSLN که انقلابی اند و آرزو می کنند FSLN خود را تغيير داده و به خدمت فقرا و به حاشيه رانده شدگان در آيد.

انحراف به راست
شکست انتخاباتی
FSLN در 1990 همزمان بود با پروسه تجديد نظر در عقايد انقلابی در سراسر دنيا. در همين مسير سندی نيست ها شکست را به طرق گوناگون تفسير کردند. برای برخی اين مترادف بود با امکان ناپذيری برقراری جامعه عادلانه تر و پايان مدينه فاضله. در همين مسير اين افراد شروع کردند به تطبيق خود با واقعيت و راه را پايان يافته ديده و با اصول خود وداع کردند.
بـرای برخـی ديگـر ايـن شکست بازگشت به مبارزه بود. آنها اميال و آرزوهـای شـان را در راه رسـيدن بــه دنيـای امکان پذير ديگری که ما سوسياليسم اش می ناميم رها نکردند. پس از شکست 1990، اکثريت سندی نيست ها از مقاومت در برابر تشکيل دوباره رژيم اوليگارشی حمايت کردند. اگر چه اين تمايل به مقاومت و مبارزه در برنامه و استراتژی و حتّی تاکتيک هم بيان نشد. در آن سال ها حوادث يک سری وظائف فوری و عاجل را تحميل کرد و امر وظيفه خطير و ضروری تهيه استراتژی به تعويق افتاد. با گذشت سال ها اهداف در عمل محو و ناپديد شدند و همان طور که (يکی از رهبران سندی نيست) امبرتو اورتگا اخيراً نوشته است: "ما از راديکاليسـم بـه واقـع گـرائی سياسی رسيده ايم"
مبارزات در دفاع از مالکيت عمومی ـ زمين ها و کارخانجات ملّی شده زير فشار کارگران کشاورزان و تعاونی ها هم چنان ادامه داشت. اگر چه متأسفانه برخی رهبران سندی نيست با سوءاستفاده از اين مبارزات به جمع آوری ثروت شخصی پرداخته اند. اين پنياتاها (نامی که به آن دسته از رهبران سندی نيست اطلاق می شود که در دهه 90 مالکيت عمومی را به ملک شخصی خود تبديل کردند) وجهه اخلاقی سندی نيست را جريحه دار کردند. پس از شکست انتخاباتي، فرهنگ رهبری جمعی نيز محو و ناپديد شد. دانيل اورتگا ـ که موقعيت خود را به عنوان رهبر حزب محفوظ کرد ـ به عنوان نخستين و تنها نماينده
FSLN و تمامی مبارزات اجتماعی تبديل شد.
جنبش اجتماعی که به رهبری سندی نيست ها به عنوان پيشاهنگ عادت کرده بود و بنابراين از استقلال و داشتن يک شخصيت سياسی محروم بود، توسط افرادی که دور اورتگا حلقه زده بودند و به منافع خودشان می انديشيدند دچار نرمش سياسی شد.
گروه اقتصادی سندی نيست ها که در ابتدا در مقابله با ضد انقلاب و رشد نئوليبراليسم در کشور از خود مقاومت نشان داده بود سرانجام به تبعيت از رهبری
FSLN در آمد.
بنابراين مبارزات مردمی قبل از آنکه بيان ديناميک بخش های اجتماعی شود تحت کنترل منافع سياسی قرار گرفت.
اين مبارزات چون با مقاومت روبرو می شد به سرعت به خشونت می گرائيد. مبارزاتی که هدفش جلوگيری از رشد و قانونی شدن نئوليبراليسم بود. در تمام اين خشونت ها دانيل اورتگا بين جنبش و دولت ويولتاچامورو پا در ميانی و خود را جايگزين اين مبارزه کرد. اين جريان چند سال ادامه داشت.
سال 1997، سال از انرژی افتادن مبارزات مردمی است. جنبش مبارزاتی در دست رهبرانی که ما مؤثر بودن شان در عمل بارها و بارها ثابت شده بود عملاً از نفس افتاد.

قراردادها و مقاملات نادرست
در کنگره ساندنيست ها در 1998 ـ که مسئله اتهام تجاوز دانيل اورتگا به دختر خوانده اش از اخبار روز بود ـ اروتگا چرخش به راست را کامل کرد.
او بر جريانی در
FSLN به نام بلوک کسبه ساندنيست تکيه کرد و در نتيجه قدرت اين جريان در FSLN بيشتر شد. در سخنرانی پايانی کنگره بدون مشورت با کسی اعلام کرد مبارزة مردمی را به نفع قراردادها و مقاملات رها کرده است.
او قبلاً اين مسير را در 1997 آغاز کرده بود. در اين سال او با پرزيدنت المان در مورد رفرم مربوط زمين های روستائی و شهری مذاکره کرده بود. از اين پس اورتگا و المان مقامات مهم کشوری را بين خود تقسيم کردند. از اين تاريخ به بعد شاهد برخورد بين برخی نمايندگان ساندنيست در پارلمان و دار و دسته اورتگا هستيم من و ويکتورهوگو تينوکو با قدرت اين قرارداد را مورد سؤال قرار داديم.
اورتگا تمام اعتراضات درون حزبی را با شيوة استالينستی سرکوب کرده آنچه بيش از همه زيان آور بود خواست اورتگا در از کار انداختن نيروهای اجتماعی و خنثی کردن مبارزات مردمی بود. با معامله ای که اورتگا کرد تمامی مقاومت ها عليه خصوصی سازي، سياست های
IMF ، بانک جهانی و تغييرات ساختاری گوناگون پايان يافت. اين معامله هم چنين بر توافق های پشت پرده در مورد دارائی های مصادره شده تأثير گذاشت.
به دنبال اين مذاکرات سرمايه گروه نوظهور اقتصادی ساندنيست ها افزايش يافت. رهبران سابق کارگران و کشاورزان به اين دسته از رهبران ساندنيست پيوستند. اين دسته رهبران قبلاً ادعای حقّ استفاده از دارائی های مصادره شده را مطرح کرده بودند. اين مذاکرات گنگ و ناآشکار دست رئيس جمهور آلمان را باز گذاشت تا بيشترين فساد ممکنه را در کشور برقرار کند.

دولت هوادار يانکی
هنگامی که انريکه بولانيوس در سال 2001 به قدرت رسيد در
FSLN يک پروسة پوسيدگی آغاز شده بود. هنگامی که بولانيوس به قدرت رسيد به سرعت عليه المان که از بلوک خودش بود موضع گيری کرد و او را به فساد متهم نمود. اورتگا در اين ميان از موقعيّت استفاده کرده و به جای مبارزه ريشه ای عليه فساد با کمک توده ها به بازی بين دو جناح حاکم پرداخت و بر طبق منافعش هر از چند يکبار يک طرف را به بازی گرفت. سرانجام پس از زد و بند با دولت جديد بولانيوس برای کنترل پارلمان اورتگا راضی شد که المان محکوم شود. آنگاه به قاضی ساندنيست اجازه داد که حکم را صادر کند.

بوش و بولانيوس
مداخله مداوم آمريکا درامور نيکاراگوئه ايجاد نفرت عليه ساندنيست ها و رفتار نوکرمنشانه بولانيوس اتحاد شکنندة بين اورتگا و بولانيوس را در هم شکست و دوباره حيات تازه ای به رابطه اورتگا با رئيس جمهوری سابق "المان" بخشيد. المان محکوم به 20 سال حبس خانگی بود و اين دوران را در خانه مجلل خود به راحتی می گذراند. دانيل اورتگا و دوستان نزديک اش بارها با المان در محل اقامتش ملاقات داشتند. اورتگا و المان قرارداد استراتژيک امضاء کردند. امضای قرارداد با يک محکوم که دوران 20 ساله محکوميتش را در حبس خانگی می گذراند. با يک سارق که به جرم دزدی اموال عمومی محکوم شده بود. در ژانويه 2004 يکی از اين ملاقات ها توسط يک عکاس عکسبرداری شد. اين يک سند محکم در توطئه بود، عکسی که امروز به عنوان سند خيانت همه جا ديده می شود. امروزه توافق هائی بين المان واورتگا بسيار بيشتر از آنچه افشا شده می باشد تقسيم اموال از کنگره ملّی. اين مال تو اين مال من، تقسيم قوانين تقسيم قاضی ها. بعلاوه اين تقسيم غارت ها بدون هيچ احساس شرمی از نمايش قدرت و بی اعتنائی به قوانين انجام می شود تا بذر ترس را در مردم بپاشند. امروزه تصميم گيری در نهادها در نيکاراگوئه مستقيماً يا به اورتگا و يا به المان وابسته است. هـر دو ايـن ديکتاتـورهـای کوچک هـر چه را بخواهند بر جامعه تحميل می کنند. آنچه اکثر مردم نيکاراگوئه فکر می کنند اين است که در بين دستان دو گانگستر مافيائی گرفتار آمده اند.
اين وضعيت غم انگيز پيش آمده تراژيک تر می شود وقتی بدانيم خيلی از رهبران کنونی
FSLN به گروه های مذهبی خرافی و فاندمانتاليست تبديل شده اند که معجون آشفته ايست از نظامی گری سياسی و جادوگری مذهبی. اين حضرات جنايت را به گناه تعبير کرده و عشق را شعار سياسی FSLN قرار داده اند. همزمان با اين پروسه قراردادی هم بين کاردينال ميسگوئل اوباندو ـ کشيش انقلاب ساندنيستی در دهه 80 ـ و خانواده اورتگا ـ موريلو(موريلو همسر اورتگا و رهبر جريان جديد روح گرائی است). آنها با استفاده از روابط FSLN در قوه قضائيه و کميته انتخابات آشنايان کاردينال اوباندو را در کميسيون انتخابات قرار می دهند. بسيار ممنون از کمک و پشتيبانی اورتگا.
مانوورهای کاردينال نو زمانی آغاز شد که رابطه فاسد المان و کاردينال افشا شد. از جمله اين فسادها وارد کردن بدون ماليات صدها ماشين لوکس برای کاردينال واطرافيانش بود.

اکثريت، حتّی فقيرتر شده اند
در اين سال ها نئوليبراليسم تقريباً تمامی تغييرات اجتماعی را که انقلاب در دهـه 80 سـال انجـام داده بـود تکه پاره کرد و يک سرمايه داری غير انسانی سيری ناپذير را جايگزين کرد. خدمات عمومی خصوصی شدند. اقتصاد کشور به کمپانی های چند مليّتی واگذار شد، زمين های ملّی به کمپانی های معدن واگذار شد و خصوصی شدن بهداشت و درمان عمومی و آموزش و پرورش مورد تشويق قرار گرفت. بيزينس های لوکس، پمپ های بنزين و کازينوها رونق گرفتند. امّا اکثريت مردم چاره ای جز کار با دستمزد ناچيز در مکيلاها يا مهاجرت و زندگی در نهايت فقر ندارند. رهبران رسمی
FSLN هيچ کاری برای مواجهه با دزدی دستاورهای انقلاب و حفظ اميد مردم برای آينده نکرده اند. بدتر از همه اينکه آنها در اين دزدی شرکت جسته اند از طريق نهادهای دولتی و بيزنس هائی که در کنترل دارند.
در اوائل 2005 گروه بزرگی از سندنيست ها يک جنبش اجتماعی را برای انتخابات آغاز کردند تا هرتی لويتس را به عنوان کانديد رياست جمهوری انتخاب کنند بر طبق اساسنامه
FSLN کانديدائی لويتس بايد بر اساس انتخابات داخل تعيين می شد. امّا رهبری FSLN انتخابات مقدماتی را حذف کرد و اعلام نمود دانيل اورتگا نماينده انتخابات رياست جمهوری از طرف FSLN می باشد پس از آن همه شکست های پی در پی.
سرکوب و لغو انتخابات مقدماتی مصادف بود با اخراج لويتس و ويکتورهوگو تينوکو از
FSLN. تمام اتهامات ممکن را به لويتس و طرفدارانش نسبت دادند. "عوامل امپرياليسم" "عوامل راست" "دشمنان منافع مردمی" نسبت دادن اين اتهامات بسيار عجيب بود زيرا لويتس از افراد بسيار نزديک اورتگا بود و اين اتهامات تنها زمانی مطرح شد که او جرئت کرد و خود را برای رياست جمهوری کانديد نمود. تبنوکو کان سلور دولت ساندنيستی و عضو رهبری ملّی ساندنيست ها بوده است. اگر چه او جزو مخالفين قرارداد با المان از ابتدا بوده است.
خودکامگی و قراردادهای دلبخواه باعث شد که بسياری از سندنيست پيرامون لويتس که توسط اورتگا به حاشيه رانده شده بودند جمع شوند. رهبران انقلاب همچون:
ويکتور تيرادو ـ هنری روئينر ـ لويتس کاريون ـ روشنفکرانی چون نويسنده معروف جيوکوندا بلی ـ شاعر ارنستو کاردينال ترانه سرا کارلوس مجيا و رهبران جنبش چريکی مثل مونيکا بالتورانو و رنه ويواس و تعداد بى شماری از رهبران ريشه دار و مبارز، سرانجام يک جنبش را سازماندهی کردند به نام رهائی سـانـدنيسـمو (
MPRS) يـک نيـروی سـياسـی کـه در نجـات دادن ارزش ها و ايـده آل هـای سـانـديميـشی کمـر همّـت بـه خـدمـت بسـته است. ارزش ها و ايده آل هائی که کشورمان را سرانجام به طور بنيانی تغيير خواهد داد.
به عنوان يک هدف کوتاه مدّت
MPRSتصميم گرفت برای انتخابات 2006 يک ستاد انتخابات آلترناتيو ايجاد کند. در آگوست 2005 ما با جنبش تازه سازی ساندنيست ها(MPRS) متحد شديم اين جنبش در 1996 توسط نويسنده سرجيو راميرز و فرمانده دو را ماريا تنر تاسيس شده بود. و در ماه مه ما به حزب سوسياليست نيکاراگوئه حزب اقدام شهروندان وحزب سبز ملحق شديم.
ديگر متحدين ما عبارتند از
CREA (تغيير ـ انعکاس ـ اخلاق و اقدام) که جوانان و مبارزين سندنيست را در دفاع از انقلاب 1980 به هم همراه می کند.
جنبش مستقل زنان و اجتماع قربانيان کودهای شيميائي، اخيراً فرمانده گی يـرميـوهـوگوتورنو، ژنرال بازنشسته ارتش ساندنيستی که به خاطر شرکت قهرمانانه اش در مبارزه عليه سوموزا شهرت بسياری دارد به اتحاد ما ملحق شد.

کارتل جناح راست
در انتخابات نوامبر جناح راست دو حزب اصلی خواهد داشت:
PLC متعلق به المان و ALN-PC که سعی می کند خود را از دار و دسته مافياگونه المان کنار بکشد. ALN-PC از پشتيبانی سرمايه بزرگ ملّی برخوردار است و به طور مشخص از پشتيبانی ايالات متحده برخوردار است. اين باعث می شود که اين دو حزب با هم متحد شوند.
صحنه انتخاباتی امروز نيکاراگوئه با آن فضای قطب بندی شده انتخابات قبلی بسيار متفاوت است. در انتخابات قبلی رأی دهندگان می بايست بين سندنيست ها و جناح راست يکی را انتخاب کنند و کانديدای ساندنيست هم کسی نبود جز اورتگا. امسال حضور اتحاد
MRS به عنوان يک نيروی سياسی چپ که از تغييرات عميق در نيکاراگوئه صحبت می کند و پايه ريزی مجدد جنبشی سندنيستی که شرايط را برای تغييرات آينده کشور آماده کند.
اين سازمان دهی جديد مورد پشتيبانی هزاران نفر از ساندنيست هائی که مخالف فساد دستگاه اورتگا هستند قرار گرفته است.

هرتی لويتس
برنامه و شعارهای کانديدای منتخب اتحاد
MRS يعنی هرتی لويتس ميانه رو هستند. آنها به خاطر عوام فريبی از تغييرات راديکال صحبت نمی کنند تغييراتی کـه نيـروی مناسبی برای انجام شان وجود ندارد. لويتس خود را چپ مرکز center-left مـی دانـد کـه در واقـع هـم هسـت. امّـا در ميان کسانی که از او پشتيبانی می کنند کسانی هم هستند که با نئوليبراليسم مبارزة جانانه ای کرده اند. امروزه در نيکاراگوئه در واقع يک تغيير نهادی و قانونی فوری لازم است. بر اين اساس گروه های مختلفی می توانند دور هم جمع شوند حتّی با مواضع ايدئولوژيک مختلف با دانستن اينکه پس از انتخابات مبارزات بسياری در پيش خواهد بود.
هرتی لويتس يک سندنيست با تاريخچه طولانی حضور در جنبش سانديستی و مردی بود که از پشتيبانی مردم بسياری برخوردار بود زيرا او قادر بود کارهای بسياری برای مردم انجام دهد. کانديدائی او موجب شد که فرصتی ايجاد شود تا مردم چيزی ماورای فساد و معامله و تسليم ملّت به منافع دانيل اورتگا و آرنولد المان داشته باشند. پس از 15 سال طولانی نئوليبراليسم و فساد، نيروهای چپ و مترقّی فرصتی برای تغيير به دست آورده اند.
متأسفانه هرتی لويتس در جولای 2، 2006 بر اثر نارسائی قلبی درگذشت. مرگ او نقطه پايانی گذاشت به روحيه انقلابی جبهه آزادی بخش ملّی ساندنيستی. هنگامی که لويتس بين سال های 2000 و 2004 شهردار ماناگوا بود در اين زمان کارنامه شهرداری درخشان ترين بازدهی را در کلّ تاريخ نيکاراگوئه دارا بود.
پس از مرگ لويتس،
MRS ادموندو جارکين را به عنوان کانديد رياست جمهوری انتخاب کرد. يک وکيل، يک اقتصاددان و ديپلمات سابق در دولت ساندنيستی که قبلاً به عنوان معاون لويتس در انتخابات شرکت کرده بود. جارکين از جوانی با شرکت در جنبش ساندنيستی عليه ديکتاتوری نيکاراگوئه مبارزه کرده بود. پس از انتخاب او برای کانديدای رياست جمهوری کارلوس مهيا گودوی که يک ترانه سراست به عنوان معاون رياست جمهوری برگزيده شد. در مورد کارلوس بايد گفت که او نه تنها يک ترانه سرا و خواننده بلکه يک سياستمدار هم هست. خواننده ای که ترانه هايش را در خدمت مبارزه عليه سوموزا و در خدمت انقلاب سندنيست ها قرار گرفته است. در اين مسير او توده ها را آگاه کرده و به آنها نيروی دو چندان بخشيده است.

*********************

1-http://edalat.net/lire/artikeln/right/safnicaragua.html

2- همان

3- http://rahman-hatefi.net/taregh%20ali%20-%20mehvare%20omid-148-850913.htm

4- http/www.roshangari.net/as/ds.cgi?art=20061118232301.html  

4- اتحاد مذهب و ارتجاع سياسی در صدور ,حکم قتل, برای زن حامله

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بازگشت به صفحه نخست  


Free Web Counters & Statistics