نویدنو -  کتاب -   رحمان هاتفی  درباره ما -  آرشیو

از همین قلم

 
 
 
 

2019-05-09

نویدنو  20/02/1398 

 

 

  • مردم می گویند " ربات ها دارند می آیند!" - اما این ربات ها نیستند که باید از آن ها بترسیم ،نابودشان کنیم یا از کار بیندازیمشان ، بلکه باید از طبقه ای که مالک ربات ها است ، از کسانی که اتوماسیون و خودکارسازی مدیریت اطلاعات را توسعه می دهند ، از کسانی که در نهایت زندگی میلیارد ها مردم کره زمین را کنترل می کنند بترسیم .

 

مطلب دریافتی

توهم سرمایه داری و نو آوری فن آورانه

اوژن اونیل

زمانی که تعداد افراد وارد شده به نیروی کار به مراتب نسبت به مشاغل ایجاد شده بیشتر باشند چه اتفاقی برای نیروی کار می افتد؟

آینده گرایان چشم انتظاروضعیتی هستند که اتوماسیون و هوش مصنوعی - جدای از صرف  ماشین ها و ربات ها - در مقیاس بزرگ ، مانند مجموعه تشخیص درمان و راندن خود کارکامیون، جایگزین کارانسان می شود تا جایی که کاردر جایگاهی قرار می گیرد که قادر به باز تولید خود نخواهد بود ،به صحنه ای که سیستم پرداخت دستمزد در آن برای کارانجام شده کافی نخواهد بود. 

پاسخ آن ها به این واقعیت آن است که برای حفظ آن وضعیت ، برای تاوان کسانی که ممکن است دیگر به سطح دستمزد بسنده دسترسی نداشته باشند، باید شکلی از درآمد پایه عمومی (UBI)[1] وجود داشته باشد .    

شرکت های بزرگ فن آوری و مدیران عامل آن ها در سراسر جهان دستور کار درآمد پایه عمومی را برای  جلو گیری از هر شکلی از نارضایی نسبت به روند اتوماسیون که اکنون در حال انجام است وسرعت بخشیدن به آن در محل های کاربه پیش می برند. این امر از طریق جامعه گسترده تری فیلتر می شود و بحث هایی را در باره کارآیی در آمد پایه عمومی بر انگیخته است .

اجرای در آمد پایه عمومی در داخل سیستم موجود ، همانند سیستم دستمزد موجود ، ساخت طبقه سرمایه دار خواهد بود ، و تنها موردی که ما می توانیم از آن استباط کنیم آن است که (درآمد پایه عمومی) نهادی در خدمت منافع طبقه سرمایه دار خواهد بود .   

نیروهای چپ ، یک بار دیگر، زمانی که ازکارآیی درآمد پایه عمومی در داخل جامعه موجود بحث می کنند ، کاملا در دستور کار سرمایه داری غوطه ور می شوند، و جمع بست آن ها و پیشنهاد درآمد پایه عمومی تنها می تواند در داخل پارا مترهای سرمایه داری ساخته شود ، که باید گفت، اهمیتی ندارد چه نرخ در آمدی پرداخته شود ، چون منبع آن همچنان از بهره کشی یک طبقه از طبقه دیگر سرچشمه خواهد گرفت .

جایی که ما در درک خود نسبت به مباحث جاری تفاوت داریم آن است که ما اتوماسیون روند های کار را چگونه تشریح می کنیم و پی آمد های آن برای کسانی از ما که می خواهیم بدیلی را برای سرمایه و تضاد های درونی آن پیشنهاد کنیم چیست .

اجازه دهید برای کمک به درک بهتر پی آمد های اتوماسیون برای طبقه کارگریک آزمون فکری انجام دهیم . یک کالای ساده - مثلا یک شلوار جین - را به عنوان نقطه آغاز یک روند تولید ثابت در بازار رقابتی در نظر بگیریم  ، که در آن تمام تولید کنندگان سطح فن آوری یکسانی دارند ، و کار در داخل روند فشرده است ، و شرکت ها برای (جلب) مشتریان در بازار رقابت می کنند.  

مبارزه فشرده ای برای سهم بازار وجود دارد ، و صرف نظراز به دست آوردن وفادارانی برای یک برند ، در این نقطه شرکت ها یکی از دو کار را برای افزایش سهم بازار خود می توانند انجام دهند.   

گزینه 1 - تشدید بهره کشی از کارگران یعنی وادار کردن آن ها به کار طولانی تر ، یا کاهش دستمزد ها ، مزایا و اضافه کار ، یا انتقال تولید به جاهایی که دستمزد ها بسیار پایین تر هستند.

 گزینه 2 - سرمایه گذاری در فن آوری و ماشین ها برای افزایش بهره وری کار. این رقابت شرکت ها را به سمت بازارهای انحصاری و (تولید کنندگان) محدود می راند ، چون زمانی که رقبای اندکی وجود دارند سود های بزرگتری می تواند ایجاد شود، که (این امر) شرکت ها را به جای قیمت پذیربودن به قیمت گذاربودن تبدیل می کند ، موانع ورود بسیار بلند تری برای رقبای جدید ساخته می شوند ، وتبانی آشکار یا پنهان روی قیمت ها آسان تر است . هدف نهایی همه این ها ، افزایش سهم سود جاری به سوی صاحبان شرکت ها است .

 خوب ، بر گردیم به شرکت تولید کننده جین خودمان ، کسانی که یک یا هر دو گزینه بالا را انتخاب کنند نقش برجسته را در بازار کسب خواهند کرد ، و کسانی که خیلی دیر اقدام به شرکت کنند عقب می مانند ، چون به خاطر قیمت های پایین تر هر واحد و هزینه های بالا تر تولید نسبت به رقبای خود قادر به ادامه کار نخواهند بود. آن ها تعطیل می شوند ، و کارگرانی که استخدام شده بودند کارهای خود را از دست می دهند. 

اکنون ، این روند را به بسیاری از صنایع و خدمات گسترش می دهیم ، سناریو واکنش سیستم جهانی سرمایه داری مدرن و تغییرات فنی انجام گرفته در آن را آغاز می کند.

به طور کلی ( و برای ساده سازی هدف ها) صنایع کارگر بر به جهان جنوب منتقل شده اند ، و صنایع سرمایه بر (ماشن الات ، ربات ها ، اتوماسیون ،هوش مصنوعی) در جهان شمال باقی مانده اند . بخش خدمات ( با اهمیت سوم) به بحش مسلط  در کشورهای " شمالی" تبدیل شده است ، در حالی که بخش های کارگاهی وکارخانه ای ( اولیه و ثانویه) در کشورهای "جنوبی" مسلطند.   

در سیستم سرمایه داری ، قیمت محصول به هزینه مواد اولیه ، هزینه کالاهای دیگری که تولید را تامین و گسترش می دهند و روند توزیع ، هزینه کار ، هزینه های سرباز ( مالیات ها ، تعرفه ها) ، و مقدار تولید وابسته است که می تواند از فروش کالا ها یا خدمات استخراج شود .

سود یک ساخت سرمایه داری است . سود تنها از ساختارهای مالکیتی  موجود ، از مالکیت خصوصی بر ابزار تولید و از توانایی آن در بهره کشی از کارگر و پرداخت شکلی از دستمزد ها که با مقدار کار انجام شده برابر نیست حاصل می شود . 

صنعت بیشتر کارگربر صنعتی است که می تواند سود بیشتری استخراج کند ، چون هر فرد کارگرمنبع ارزش اضافی است  -  سود یعنی اضافه کردن ارزش بیشتر به یک کالا بیش از دستمزدی که برای آن پرداخته می شود . از این رو وقتی این امر برای یک شرکت ، صنعت یا کشوری تجمیع می شود ، سود در صنایع یا مناطق کارگر بر بالا ترین است و نرخ سود در صنایع و مناطق سرمایه محور کاهش می یابد .

سیستم سرمایه داری استخراج ارزش اضافی از کار را کنترل می کند و در راستای بیشتر کردن و انباشت ارزش اضافی حتی بیشتربر آن متکی است .این اثری مارپیچی است یعنی هر چه حلقه های مارپیچ بزرگتر، بازار رقابتی کمتر و سلطه فعالیت اقتصادی انحصارات بیشتر .

واقعیت دردناک برای کسانی که در جهان جنوب زندگی می کنند آن است که شرکت های تولیدی آن ها ( معمولا بومی منطقه اما تحت قرار داد با شرکت های چند ملیتی شمال جهان) که با تولید کنندگان دیگر در منطقه رقابت می کنند به ناچار نوآوری های قابل دسترس را تشدید و به اجرا خواهند گذاشت ، از این رو صفوف بیکاران - ارتش ذخیره کار- را افزایش خواهند داد .با عرضه فراوان نیروی کار پایین آوردن سطح دستمزد های معاش که از قبل هم پایین است  بسیار آسانتر خواهد شد . امکان هیچ نزدیکی جنوب جهان به اقتصاد های شمال جهان وجود ندارد - بر عکس ، اقتصادهای شمال جهان هستند که تا سطح جنوب جهان فرو کاسته خواهند شد . 

واقعیت کسانی که در شمال جهان زندگی می کنندآن است که ، با برون سپاری اکثریت صنایع تولیدی به جهان جنوب ( گزینه 1) ، شرکت هایی که باقی می مانند باید نوآوری های فن آورانه راتشدید نمایند. ما این واقعیت را در بخش بانک داری ،خرده فروشی ، بخش های تِک ، بخش کشاورزی و مواد غذایی ، بخش  داروسازی ، بخش خدمات عمومی شاهدیم ، وهر صنعتی در راستای افزایش بهره وری  به همین صورت هدف نوآوری های فن آوری است.   

این امر به خودی خود چیز بدی نیست ، اما این توهم سرمایه داری ، که طبقه کارگر بدون کار وضعیت بهتری خواهد داشت و از سوی صنعت خصوصی از منافع آن ها با ابزارهای درآمد پایه عمومی مراقبت خواهد شد، در اینجا نهفته است.

مانند هر نوآوری در شرکت های سرمایه داری ، سود عامل محرک است . آین همان چیزی است که اتوماسیون و توسعه هوش مصنوعی را کنترل می کند. سرمایه داران به شدت در این حوزه ها به نحوی که می توانند  آن را در موارد دیگر ، در راستای افزایش بهره وری ، پایین آوردن قیمت ها ، کنار زدن رقبا ، افزایش سهم بازار ، و در نهایت بالابردن سود ها - که یک قانون ضروری در اقتصاد های سرمایه داری است - به کار برند سرمایه گذاری می کنند.

تصادفی نیست که کاربست این نو آوری ها در جهان شمال رخ می دهد ، چون حاشیه سود شرکت هایی که آنجا عمل می کنند بسیار تنگ تر از شرکت هایی است که عملیات جنوب جهان را با استخراج بالاترین سود از کارگران آن منطقه  کارگردانی می کنند .

این نو آوری  برای کارگراسلحه ای دولبه است ،چون نوآوری نه تنها جایگزین کار انسان می شود بلکه ارتش ذخیره کار را افزایش و دستمزد ها و مزایا را نیز کاهش می دهد . اما ، - و برای کسانی که می توانند ببیند آشکاراست که - تضاد های داخلی سرمایه داری فروپاشی دوباره سیستم سرمایه داری را که  بار دیگر به بدبختی طبقه کارگر منجر خواهد شد تضمین خواهد کرد. 

با کار بست گزینه های 1 و 2 از سوی سرمایه داری درخواست موثرکافی برای محصولات چگونه ممکن خواهد شد تا این شرکت ها بتوانند  با استفاده از سیستم خودکار تولید را آغاز کنند؟ اگر این درخواست بر آورده نشود ، تولید اضافی به وجود می آید ، که به از دست رفتن مشاغل ، کاهش درآمد مالیاتی ، کاهش هزینه های عمومی و غیر آن منجر می شود .

پاسخ آن ها ایجاد درآمد پایه عمومی است . اما این درآمد پایه عمومی را ، که برای آن که به هر خانواده اجازه دریافت درامدی را بدهد که استاندارد زندگی قابل قبولی را تضمین کند به اندازه کافی بالا خواهد بود چه کسی تامین مالی خواهد کرد ؟ ( و چه کسی استاندارد قابل قبول زندگی را تعریف می کند؟) اگر درآمد مالیاتی به خاطر کاهش ایجاد شغل کوچک تر شود ، تاثیر آن می تواند برای کشور فاجعه بار باشد . ما به صورت دست اول شاهد نتایج فروپاشی تنها یک بخش از کشور خود ( صنعت ساختمان) وتاثیرسلسله واری که بر کل اقتصاد دارد هستیم .  

اگر امروز سرمایه داری نمی تواند نیاز های اکثریت مردم کره زمین ، و این کشور(ایرلند) را ، که سطح بیکاری بسیاری پایینی دارد بر آورده نماید ، پس درآمد پایه عمومی بوی شاه ماهی قرمزرا می دهد . ثروتمندترین افراد و شرکت ها ی جهان مالیات گریز هستند. آن ها محیط زیست طبیعی ما را با چنان نرخی که ممکن است آسیبی را که در مدت نسبتا اندک کارکرد خود ایجاد کرده اند برای همیشه غیر قابل برگشت نماید غارت می کنند.  آن ها هم از محیط زیست طبیعی و هم از کارانسان به خاطر سود خودشان بهره کشی می کنند ، وتمام تصمیم هایی که می گیرند به سود منافع خودشان است . 

نباید اشتباه کنیم : دستور کار سرمایه داری خصوصی سازی است ، و در این بستر کاربست و محبوب کردن درآمد پایه عمومی  یک تاکتیک ، یک توهم ، برای تضعیف  نیاز به صندوق های عمومی برای (رفع) نیازهای عمومی ، برای باز کردن روی خدمات ما به خصوصی سازی یعنی استخراج سود است .

هر جا که ما درآمد پایه عمومی ، اتوماسیون یا هوش مصنوعی را مورد بحث قرار می دهیم ، بحث واقعی که پیش برده می شود نباید درباره پی امد های هیچ یک از این ها باشد - خواه روی شهروندان تاثیر مثبت یا منفی داشته باشد - چون تغییر در راه است ، بحث باید روی آن که چه کسی مالک است ، چه کسی کنترل می کند ، و در نهایت چه کسی تصمیم می گیرد متمرکز باشد . 

این بحث ها ، مانند سایر بحث های اقتصادی ،باید از موضوع خاص بحث جدا و با جدیت در داخل منش طبقاتی آن یعنی مالکیت ابزار تولید قرار گیرد.

سرمایه داران یک بار دیگر توهمی ( درآمد پایه عمومی) را ایجاد می کنند که چپ گرایان در قلاب ماهیگیری بحث درشرایط سرمایه داری گیر می کنند و با پذیرفتن منطق مالکیت خصوصی برابزار تولید ، فضا را تنها برای بحث کمیت های خردی که برای توزیع در میان تعداد بیشتر و بیشتری از مردم باقی گذاشته اند رها می کنند. آیا می توانیم با چنین پیامد های گسترده برای ارزش قدرت کار خود به آن ها اعتماد کنیم ؟ آیا ان ها در روند جایگزینی کار با اتوماسیون و مدیریت خودکار اطلاعات {  گفته می شود بسیاری از مشاغل در کشور های OECD ( سازمان برای همکاری اقتصادی و توسعه) در طی 10 سال آینده در مخاطره بالایی قرار دارد که این مخاطره بین 9 و 47 در صد بر آورد می شود} ، ثروت خود را تقسیم و درآمد پایه عمومی پایدار ایجاد خواهند کرد ؟

ما  تنها باید به پیش بینی های مقدماتی حضور کامپیوترها در محل کار بر گردیم ، به زمانی که وعده های بزرگ نصف شدن کار، چهار روز کار درهفته ، روز کار کوتاه تر، افزایش مرخصی ها ، و زمان فراغت بیشتر وجود داشت . همان طور که می توان از نمودار زیر دریافت، در حالی که بهره وری کار افزایش یافته بود ، اما نرخ پرداخت ها به شدت راکد مانده بود . اگر چه دلایل و تفسیر این نمودار ممکن است متفاوت باشد ، اما نشانه روشن و آزارنده ای از بی ارزش سازی قدرت کار است .

برای یک سرمایه دار، ارزش نیروی کار، کاملا وابسته به کار انسان برای تولید کالا و خدمات در روند تولید و توزیع است . اگر سرمایه دارها بتوانند بدون افزایش نسبی دستمزدها ، از ماشین ها، کامپیوتر ها یا ربات ها برای افزایش بهره وری استفاده می کنند ، همان طور که از دهه 1970، کاربرد گسترده اتوماسیون و خودکارسازی مدیریت اطلاعات در روند تولید وابستگی سرمایه دار به نیروی کاررا کاهش داده است و از این رو شکاف بین بهره وری و پرداخت نمایش داده شده در اینجا تنها وسیع تر خواهد شد .   

بعلاوه ، اگر ارزش اضافی از بهره کشی از نیروی کارحاصل می شود ، برای سرمایه دار یک پرسش باقی می ماند : وقتی که منبع سود - یعنی نیروی کار- با اتوماسیون و مدیریت خودکاراطلاعات جایگزین شود چه کسی قادر خواهد بود حاشیه سود را حفظ کند؟ آیا این  امر شرکت ها را به لابی کردن برای پایین آوردن یک جای دستمزد ها وادار خواهد کرد ؟ این امر بعدا روی درخواست موثرکالاها و خدمات و بنا بر این روی اقتصاد واقعی چه تاثیری خواهد داشت ؟ آیا دستور کار دراز مدت ایجاد ارگانیسم های مصنوعی است به نحوی که بتواند جایگزین روند باز تولید کارخود کار شده شود ، و نیروی کارزائد را تا درجات مختلفی کنار بگذارد ؟   

دیوید هاروی انسان شناس و جغرافی دان انگلیسی می نویسد :" پی آمد های تشدید رقابت سرمایه داری در بازار ( از جمله تحقیق برای ارزش اضافی نسبی از طریق تغییرات فن آورانه) برای طبقه کارگر( یا بخش های متنابهی از آن ) شرایط وخیم باز تولید اجتماعی را ایجاد می کند مگر آن که نیروهای  جبران یا سیاست های عمومی برای مقابله با چنین تاثیراتی جایگزین شود ."  

در تاریخ سرمایه داری چیزی به سمت این رخ داد همیشه داوطلبانه در داخل سیستم سرمایه داری اشاره نمی کند- این روند اگر نه همه چیز ،اما ارتش ذخیره دائمی کارگران را ، به نحوی که نرخ دستمزد ها و نرخ درآمد پایه عمومی در سطح جهانی در داخل دهه های اینده پایین باقی بماند تضمین می کند.

آن که سرمایه داری برای جعل آن تلاش می کند راهی به سوی آینده ی روشن جدیدی نیست بلکه راه بازگشت به وضعیتی پر ازبدبختی برای توده مردم در حالی است که نخبه گان اندک حمام آفتاب اوقات فراغت خود را بر پشت کارگران می گذرانند.  

مردم می گویند " ربات ها دارند می آیند!" - اما این ربات ها نیستند که باید از آن ها بترسیم ،نابودشان کنیم یا از کار بیندازیمشان ، بلکه باید از طبقه ای که مالک ربات ها است ، از کسانی که اتوماسیون و خودکارسازی مدیریت اطلاعات را توسعه می دهند ، از کسانی که در نهایت زندگی میلیارد ها مردم کره زمین را کنترل می کنند بترسیم .

مزایای واقعی و کارآیی های اتوماسیون ، مدیریت خودکار اطلاعات یا درآمد پایه عمومی را تنها با سیستم مالکیت عمومی بر ابزار تولید می توان به طور کامل به سود اکثریت مردم به کار گرفت . این ماهیت طبقاتی جامعه است که ما باید تغییر دهیم ، اما برای انجام این کار ، باید نقشه راه  مسیر پیش رو را آماده کنیم .

01/02/98

سرچشمه : صدای سوسیالیستی ارگان حزب کمونیست ایرلند


 

[1].- درامد پایه ، که در آمد پایه عمومی ، درآمد شهروند ، درآمد عمومی شهروند،( در انگلستان) ، تضمین درآمد پایه (در امریکا) هم خوانده میشود، پرداخت دوره ای وجه نقد به افراد بدون ابزار سنجش یا الزام به کار است .

 

 

Comments System WIDGET PACK

Share

بازگشت به صفحه نخست

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

 

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست
 
    اشتراك در نویدنو

  

نشانی پست الکترونیک: