نویدنو -  کتاب -   رحمان هاتفی  درباره ما -  آرشیو

از همین قلم

 
 
 
 

2019-04-20

نویدنو  31/01/1398 

 

 

  • سرمایه داری کار را به تملک گرفت و کار را برای بازار، به صورت کارگر در آورد که می توان آن را خرید و فروخت. سرمایه داری حراستی به این سنت با چرخشی پنهان ادامه داده است. در زمان ما، سرمایه داری حراستی تجربه های شخصی بشر را به تملک می گیرد و بعنوان منبع مجانی مواد اولیه ی تبدیل شده به داده های رفتاری، وارد دینامیزم بازار می کند ...

 

 

مصاحبه‌ ی امی گودمن با شوشانا زوبف

عصر سرمایه داری حراستی 
برگردان: مینا آگاه

 
امی گودمن: فیس بوک برنامه دارد تا در داخل ایمیل های استفاده کننده گان از موبایل های دارای برنامه ی آندروید جاسوسی کند. این تیتر هفته نامه ی کامپیوتر است. شما به آپ (اپلیکیشن) ها اطلاعات حساس شخصی را می دهید و آن ها به فیس بوک می دهند. این هم تیتر وال استریت جورنال است. این ها فقط دو مورد از تیتر های هفته ی گذشته بود. گزارش جدیدی هم از بریتانیا آمده است که فیس بوک را تبهکار دیجیتال نامیده است. ما امروز نشان خواهیم داد چگونه نوع جدیدی از بازار توسط شرکت ها آن هم از اطلاعات تجربیات شخصی انسان ها ایجادشده است. 
نام کتاب مورد بحث «عصر سرمایه داری حراستی»[2] است. «مبارزه برای آینده ی بشریت در جبهه ی جدیدی از قدرت». نویسنده ی آن شوشانا زوبف است. او نوشته: "سرمایه داری حراستی در هسته ی اصلی خود انگلی و خودسر است و تصویر قدیمی کارل مارکس از سرمایه داری به عنوان خون آشامی که از کارگران تغذیه می کند را احیا می کند، اما سرمایه داری حراستی به شکل بی سابقه ای بجای کارگران از هر جنبه ی تجربه ی تک تک انسان ها تغذیه می کند".
شوشانا زوبف[1] استاد بازنشسته دانشکده ی بازرگانی هاروارد اکنون با ما است. شوشانا به «دمکراسی نا»[3] خوش آمدید.


شوشانا زوبف: متشکرم 
       
امی گودمن: خوب اجازه دهید از اول شروع کنیم. سرمایه داری حراستی را چگونه تعریف می کنید؟
شوشانا زوبف: سرمایه داری حراستی از بسیاری جهات از تاریخ بازار سرمایه داری دور می شود، اما در بنیان خود ادامه ی همان تاریخ است. ما می دانیم که سرمایه داری با گرفتن چیزهایی که خارج از بازار هستند و آوردن آن ها در مکانیزم بازار و تبدیل کردن آن ها به کالایی که بتوان خرید و فروخت رشد کرده است. معروف است که سرمایه داری صنعتی طبیعت را به تملک گرفت و آن را وارد بازار کرد و به صورت زمین و مستغلات خرید و فروش کرد. سرمایه داری کار را به تملک گرفت و کار را برای بازار، به صورت کارگر در آورد که می توان آن را خرید و فروخت. 
سرمایه داری حراستی به این سنت با چرخشی پنهان ادامه داده است. در زمان ما، سرمایه داری حراستی تجربه های شخصی بشر را به تملک می گیرد و بعنوان منبع مجانی مواد اولیه ی تبدیل شده به داده های رفتاری، وارد دینامیزم بازار می کند. این داده ها با توان محاسباتی پیشرفته ترکیب می شود تا پیش بینی کند ما چه کاری خواهیم کرد، و چه رفتاری را هم اکنون، به زودی، و دیرتر خواهیم داشت. این پیش بینی ها، در نوع جدیدی از بازار که آن ها منحصرا آینده ی بشر را معامله می کنند، به مشتریان تجاری فروخته می شود. 
این کار اولین بار در زمینه ی تبلیغات آن لاین هدفمند در سال های ۲۰۰۰ و ۲۰۰۱ و زیر فشار مالی ناشی از ترکیدن حباب دات کام در گوگل اختراع شد. اما آن منطق اقتصادی اکنون نه فقط از گوگل به فیس بوک، و تمام بخش های فن آوری[4] رفته، بلکه از طریق فعالیت های اقتصادی روزمره، عملا وارد تمام بخش های اقتصاد شده است. 

امی گودمن:درباره ی همین چند سرتیتر روزنامه ها درست در هفته ای که گذشت، برای مثال گزارش انتشار یافته در بریتانیا که فیس بوک را تبهکار دیجیتالی نامیده نظرت چیست؟

شوشانا زوبف: خوب از افشای کمبریج آنالیتکا[5] حدود یک سال گذشته، ما اکنون در یک سالگی افشای آن هستیم. یکی از پیامدهای این افشاگری فقط این نیست که به تعداد زیادی از ما در سراسر جهان هشدارداده شد که در قلمروی دیجیتال همه کارها به صورت درستی انجام نمی شود. موضوع دیگر این است که حداقل در انگلیس، دولت این موضوع را بسیار بسیار جدی گرفته و کمیته ی پارلمانی ای وجوددارد که فیس بوک را مورد تحقیق و تفحص قرار می دهد. این کمیته می تواند به اسناد درز داده شده و محرمانه از فیس بوک که به دید عموم نرسیده، دسترسی داشته باشد. آن ها درست در هفته ی قبل گزارشی ۱۰۸ صفحه ای چاپ کردند که بسیار قوی و قابل ستایش است. این گزارش، در میان سایر چیزها، فیس بوک را به رفتار همانند یک تبهکار دیجیتالی متهم کرده است. زیرا آنها متوجه شدند که فیس بوک اساسا دزدی کرده است. به عبارتی دیگر، همانطور که من توضیح دادم، تجربیات خصوصی افراد را برای فرایند تولیدی خود به صورت نامشروع برداشته، بر اساس آن پیش بینی ایجادکرده، به فروش رسانده و از آن پول ساخته است. 
نکته ی کلیدی که من می خواهم مخاطبان ما متوجه شوند این است که سرمایه داری حراستی در فیس بوک متوقف نمی شود و هم اکنون بطور عظیمی توسعه یافته است. ما اکنون به فیس بوک، با دیدی موشکافانه نگاه می کنیم و شاید نهایتا این کار به سوی قانونمند کردن این شرکت برود، اما این شروع و نه پایان چالش ما است. سرمایه داری حراستی یک منطق اقتصادی است که فیس بوک را در برمی گیرد، اما در این نقطه ی زمانی بسیار فراتر از فیس بوک می رود و بنابراین ما نیاز به یک واکنش اجتماعی داریم که نشان بگیرد، وقفه بیندازد و این منطق جدید اقتصادی را ممنوع کند. کار نباید به یک شرکت تنها را و یا فقط چندتائی از شرکت ها خلاصه شود.

امی گودمن:شما نوشته اید که در قرن بیست و یکم، طبیعت بشر را یک معماری جهانی تغییر رفتار تهدید می کند. لطفا توضیح دهید.

شوشانا زوبف: شما باید متوجه شوید سرمایه داری حراستی یک منطق اقتصادی است، و چیزی مشابه فن آوری نیست. این یکی از دروغ های بزرگ است که گفته شود تنها راهی که فن آوری دیجیتالی می تواند با آن کار کند اینگونه از سازوکار است. این ها مشتی تبلیغات است که بخورد ما داده شده. ضروریست که ما این دو موضوع را از هم جداکنیم. ما فن آوری دیجیتالی داریم که باور داریم می تواند رهائی بخش، قدرت دهنده، و دمکراتیزه کننده باشد. و یا می تواند چیزی باشد که در عرض بیست ساله گذشته بوده است. فن آوری دیجیتال توسط یک منطق اقتصادی که ضرورت های اقتصادی آن با دمکراسی برخورد دارد، هم از بالا و هم از پائین ربوده شده است. یکی از چیزهایی که سرمایه داران حراستی یادگرفته اند این است که قدرتمندترین پیش بینی ها از رفتار انسان، عملا از دخالت در رفتار ما، دستکاری رفتار ما، تاثیر گذاشتن، تطبیق دادن، و هدایت گله وار رفتار ما به سمت نتایج تبلیغات تجاری آن ها پدید می آید. این مسئله آن ها را واداشته با رسانه های دیجیتال تمام ابزارها که از موبایل و لپ تاپ ها شروع شد را در کنترل بگیرند. هم اکنون سنسورها، شناسائی چهره، ظرفشوئی های هوشمند، تلویزیون های هوشمند، ماشین های هوشمند، شهرهای هوشمند و تمام این زیرساخت های دیجیتالی تحت کنترل سرمایه داری حراستی قرار گرفته و به عنوان راهی برای دستکاری، تطبیق دادن و هدایت گله وار رفتار ما برای رسیدن به نتایج تضمین شده ی آن ها بکار گرفته شده است. آن ها این کار را با تاثیر گذاشتن ناهشیارانه بر ما انجام می دهند که دارای فرایندی بسیار علمی است. و این را به روش هایی می کند که راجع به آن حرف زیادی می زنند ، اما همیشه بدون آگاهی ماست. و این در حالی ست که ما حق مبارزه نداریم، نمی توانیم مقاومت کنیم، نمی توانیم بگوئیم نه و نمی توانیم از آن هم خارج شویم. این چیزی است که من آن را ابزار جهانی تغییر رفتار می نامم. 
معماری بزرگ دیجیتال را اساسا به منظور آزادی بخشی و زندگی بخشی بشر و این که در زندگی به ما کمک کند، ساخته ایم، اما اکنون توسط سرمایه داری حراستی فرماندهی می شود و به ابزاری برای تغییر رفتار ما به سمت و سوی اهداف تجاری آن تبدیل شده است. این حمله ی مستقیم به خوداتکایی است، حمله ی مستقیم به حق تصمیمگیری ما، حمله ی مستقیم به اقتدار فردی ماست. در دهه ی ۱۹۷۰ کمیته ای در سنا وجود داشت که اشخاصی مثل ادوارد کندی و سام اروین[6] در آن عضو بودند. افراد آن کمیته برای ماه ها همدیگر را ملاقات کردند و تصمیم گرفتند که اعمال تغییرهای رفتاری یک رفتار مهلک و مضری است که اصول دمکراتیک را به جنگ می طلبد و آن ها تصمیم گرفتند که هیچ بودجه ای، هیچ برنامه ای را که براساس اعمال تغییر رفتاری باشد، در زندان ها، مدارس و بیمارستان ها، از طرف دولت فدرال تامین مالی نکند. امروزه در سال ۲۰۱۹ دو دهه است که دمکراسی به خواب رفته، و بخش خصوصی تحت حمایت سرمایه داری حراستی توانسته با فرماندهی دیجیتال به معنی واقعی کلمه، ابزار همه جا حاضری برای تغییر رفتار خلق کند- آن هم بدون این که کسی نه بگوید و بدون این که بیشتر ما ها حتی متوجه ی آن شویم و یا بفهمیم چه اتفاقی دارد می افتد. 

امی گودمن: شما درباره ی هدایت گله وار صحبت کردید. پس بنابراین بگذارید به سراغ فیل هایی که مثال زده اید برویم. شما در کتاب می گوئید که پلتفرم های فن‌آورانه ای مانند فیس بوک و گوگل شکارچی های غیرقانونی فیل ها هستند و اطلاعات شخصی ما عاج آن هاست. منظورتان چیست؟

شوشانا زوبف: آن ها به میزان زیادی دروغ و سخنان زیبا و حرف های غلط انداز به خورد ما داده اند. این ها بعضی از استراتژی های آن هاست که اجازه داده سرمایه داری حراستی پیش برده شود . برای مثال گفته شده که اگر چیزی رایگان است، شما محصول آن هستید. هرکسی این کلیشه ی مبتذل را شنیده است. من مستقیما با آن مقابله می کنم. وقتی شما درک کردید که ما در عرصه ی یک منطق اقتصادی هستیم و نه خود فن‌آوری مثل این می ماند که به عقب برگردید. مثل این می ماند که در سرزمین عجایب باشیم و اکنون از میان آینه به عقب بازگردیم و به محلی برسیم که به آن واقعیت می گویند. جائی که ما شروع می کنیم به وضوح ببینیم. و زمانی که شروع می کنیم به وضوح دیدن، اولین چیزی که می بینیم این است که این خدمات مجانی نیستند. ما فکر می کنیم که این خدمات مجانی هستند، اما آن ها فکر می کنند که خود ما مجانی هستیم. ما موادخام مجانی هستیم. ما فکر می کنیم که محصول هستیم، اما آن ها می دانند که ما محصول نیستیم. ما به سادگی منبع مجانی مواداولیه هستیم. مثل عاج های آن فیل ها. هرچیزی در مورد ما، مانند اینکه مشکلات ما چیست، نیازهای واقعی ما چیست، علایق و نگرانی های واقعی ما چیست، هرچیزی درباره ی ما نادیده گرفته شده است. ما برای آن ها به هیچ وجه جالب نیستیم. این مهم نیست که ما خوشحالیم یا غمگین، مهم نیست ما خوبیم یا بد. فقط این مهم است که ما این کارها را به روشی بکنیم که آن ها بتوانند تجربیات ما را به چنگ بیاورند و آن را به اطلاعات تبدیل کنند. 
چند دروغ جالب دیگری نیز اینجا هست. برای مثال ما فکر می کنیم این ماییم که با گوگل جستجو می کنیم، اما عملا گوگلی ها هستند که ما را جستجو می کنند. ما فکر می کنیم که این شرکت ها سیاست هایی در زمینه ی حفظ حریم خصوصی دارند، اما سیاست های پیش برنده ی آن ها عملا سیاست های تجسسی و حراستی است. به ما گفته شده اگر ما چیزی نداریم که پنهان کنیم، پس چیزی هم نداریم که از آن بترسیم. اما واقعیت این است چیزی که آن ها به ما نمی گویند و چیزی که ما فراموش کرده ایم این است که اگر شما چیزی ندارید که پنهان کنید، پس شما هیچ چیز نیستید. زیرا هر آنچه درباره ی ما که ما را دارای هویت منحصربفرد می کند، به ما روح شخصی می دهد، به ما شخصیت می دهد احساس آزادی خواست ها و آزادی عمل می دهد، به ما حس داشتن حق آینده ی خودمان را می دهد، درست همان چیزی است که از درون ما می آید. آن ها قدرتهای درونی ما هستند. و این یک قلمروی خصوصی است و یک دلیل از قبل قرار بر این بوده که خصوصی باشد، زیرا بدینگونه رشد می کند و شکوفا می شود و ما را به مردمی مبدل می کند که از خوداتکایی اخلاقی حمایت کنیم. و این عنصری است مهم برای شکوفا شدن یک جامعه ی دمکراتیک . 

امی گودمن:من می خواهم نظر شما را درباره ی این آخرین سرخط خبر در گزارش وال استریت ژورنال بدانم که می گوید: یک قانونگذار نیویورک قول داده در مورد چگونگی جمع آوری اطلاعات حساس شخصی را از اپلیکشن های محبوب تلفن های هوشمند توسط فیس بوک تحقیق و تفحص صورت گیرد. این اپلیکشن ها به غول های رسانه های دیجیتال اطلاعاتی وسیع از جمله وزن و دوره ی پریود استفاده کننده گان را می فرستند. 

شوشانا زوبف: خوب. ما اکنون در زمانی زندگی می کنیم که هرهفته یک سری رسوائی های جدی کوچک مطرح می شود و این گزارش یکی از این رسوائی هایی بوده که در هفته ی گذشته روشده است. خوب ما علیه رسوائی های زیادی بسیج شده ایم. اما اگر شما سرمایه داری حراستی را درک کنید و الزامات اقتصادی آن را درک کنید، که همواره به حجم اطلاعات رفتاری نیازمند است، که به دامنه ی متنوعی از اطلاعات رفتاری نیاز دارد، و به نوعی از اطلاعات رفتاری احتیاج دارد که به خاطر آن عملا در رفتار ما دخالت می کند و بر آن تاثیر می گذارد، چیزهایی که چند دقیقه پیش راجع به آن صحبت کردیم، تمام این رسوائی های کوچک کاملا قابل پیش بینی هستند. این ها رفتار هرروزه ی سرمایه داری حراستیِ از خود متشکر است. این آپ هایی که وال استریت ژورنال درباره شان تحقیق کرده، و من در کتاب عمیقا به آن پرداخته ام، در مورد همه آپ های نصب شده، صدق می کند. کار آن ها انتقال دادن اطلاعات شما به طرف سوم است. عملا هر آپی این کار را می کند . وقتی شما به این طرف های سوم نگاه می کنید دو تا از غول های آن ها فیس بوک و گوگل هستند. مالک بیشتر سایت ها، یو آر ال ها که اطلاعات شما را انتقال می دهند، فیس بوک و گوگل هستند. 
خوب ما از آن ها استفاده می کنیم. آن ها در زندگی روزمره به ما کمک کنند. ما نیازهائی داریم که به حمایت نیاز دارد. هیچکسی در زندگی به ما کمک نمی کند. مطمئنا نهادهای ما این کار را نمی کنند. ما آپ هایی داریم که به سلامتی ما کمک می کنند، به تناسب اندام ما کمک می کنند، به نگهداشتن تاریخ دوره ی پریود ما کمک می کنند، آپ هایی که به ما کمک می کنند که درباره سلامت ذهنی خود فکر کنیم. این اطلاعات بسیار شخصی که به این آپ ها میروند، آنجا متوقف نمی شوند. تمام این ها به طرف سوم داده می شود، این غول ها در درجه ی اول فیس بوک و گوگل هستند. 

امی گودمن:در این تحقیقی که کردید، چه چیزی بیشتر از هر چیز شما را متعجب کرد؟

شوشانا زوبف: در مراحل مختلف این تحقیق؛ زمان هایی بود که در حین ادامه ی مطالعه و بررسی ام - من هفت سال برای این کتاب کار کردم- شروع به فریادکشیدن می کردم زیرا چیزهای زیادی برای من آشکار می شد. یعنی عملا بلند فریاد می زدم، و بجزسگ قشنگ من، کسی نبود که بشنود. من فکر می کنم بزرگترین کشف من این بود که فهمیدم که ما اکنون وارد قرن بیست و یکم شده ایم با دامنه و قلمروی جدیدی از عدم برابری . ما بر عدم برابری اقتصادی تمرکز کرده ایم، البته این بسیار بسیار مهم است. ما اکنون وارد قرن بیست و یکمی شده ایم که سرمایه ی خصوصی حراستی عدم برابری دانایی را نهادینه کرده است، که مشابه آن هیچوقت در تاریخ بشر دیده نشده است. آن ها همه چیز را درباره ی ما می دانند، و ما تقریبا هیچ چیز راجع به آن ها نمی دانیم. 

امی گودمن: من می خواهم به گفته ی پشت کتاب شما که نومی کلاین نوشته و خواندن این کتاب را شدیدا توصیه کرده، مراجعه کنم. او گفته: "این همه چیز را تغییر می دهد...از اولین صفحات کتاب من ضروروت شدیدی را احساس کردم که همه باید این کتاب را برای دفاع شخصی دیجیتال بخوانند".[7] اما قبل از آن، برای کسانی که قسمت اول این مصاحبه را ندیده اند توضیح دهید ستون فقرات سرمایه داری حراستی چیست. گفتید فقط شما گوگل را جستجو نمی کنید، بلکه گوگل هم شما را جستجو می کند. در این مورد چه کاری می شود کرد.

شوشانا زوبف: خوب سرمایه داری حراستی تکامل بیشتر سرمایه داری است و همان مدل قدیمی را دنبال می کند، چیزهایی را که خارج از بازارهستند می گیرد و آن ها را به عنوان کالا به دینامیزم بازار وارد می کند تا بتوان خرید و فروخت، اما این بار با چرخشی سیاه و تاریک. سرمایه داری حراستی روی تجربه ی شخصی بشر، به عنوان منبع مواد خام مجانی برای مراحل تولید خود دست گذاشته است. تجربیات ما را تبدیل به داده های رفتاری می کند، بعد این داده های رفتاری را با ظرفیت بالای محاسباتی خود که امروزه به مردم به عنوان هوش ماشینی یا هوش مصنوعی معرفی می کنند، ترکیب می کنند و از این جعبه سیاه چیزی بیرون می آید که پیشبینی رفتار ما است. ما به زودی و یا در آینده ی دور و نزدیک چه رفتاری خواهیم کرد. چیزی که تعداد زیادی از کسب و کارها به آن نیاز دارند، و می خواهند بدانند ما در آینده می خواهیم چکار کنیم. این (نوع سرمایه داری) یک بازار جدیدی خلق کرده است. بازاری که انحصارا رفتارهای آینده را معامله می کند. بر روی رفتارهای آینده ی ما کار می کند. این جائی است که سرمایه داری حراستی پول می سازد. این جائی است که پیشاهنگ های این منطق اقتصادی، کسانی مانند گوگل و فیس بوک، اینقدر ثروتمند شدند. اول با فروش داده های رفتاری ما به تبلیغات کنندگان آن لاین واکنون البته که مشتریان کسب و کار در سراسر عرصه ی اقتصاد وجوددارند، و به همین دلیل دیگر نمی توان آن را به تبلیغات آن لاین محدود دانست.

امی گودمن: خود را چگونه محافظت می کنید؟

شوشانا زوبف: چگونه خود را محافظت کنیم؟ خوب. قبل از همه، تمام این چیزها طی دو دهه ی اخیر رشد و توسعه پیدا کرده، زمانی که دمکراسی خواب بود. و سئوال این است که چگونه از دستش خلاص شویم. تعدادی جواب برای این سئوال هست. من به شانزده تای آن ها اشاره کرده ام. چندتائی از آنان در بالای لیست قراردارند که ما باید درباره ی آن صحبت کنیم. 
اول بی توجهی ماست. نکته ی کلیدی این سازوکار و این که چرا آن را سرمایه داری حراستی می نامیم این است که تمام این ها به شکل مخفیانه به پیش برده شده است. تمام این ها از طریق روابط اجتماعی یک طرفه اتفاق افتاده است و به همین دلیل، حراستی است. میزان عظیم سرمایه ای که اینجا انباشت شده است چنین رشد داده شده که بطور نظام‌مند ما را بی توجه نگه دارد. دانشمندان داده ها که روی این روش ها کار می کنند، در واقع به روشی درباره ی این واقعیت می نویسند که توجه آگاهانه ی ما را دور بزند. بنابراین آن ها حق ما را برای گفتن آری یا نه کنار می گذارند. آن ها از کنار اینکه می خواهم مشارکت کنم یا نمی خواهم، می خواهم ادامه دهم، یا نمی خواهم، می خواهم مبارزه کنم یا نمی خواهم، می گذرند. آن ها حق مبارزه ی ما را ربوده اند و بی توجهی ما را مهندسی کرده اند.
چیزی که نومی کلاین می گوید این است که قبل از هر چیز اگر می خواهیم از خود دفاع کنیم، باید با درک این که چه می کنند شروع کنیم. ما باید با نام گذاری شروع کنیم. نامیدن قدرت است. فهمیدن قدرت است. پشت سرگذاشتن این بی توجهی قدرت است. این قدم اول است. 
باید متوجه شویم با یک منطق اقتصادی سروکار داریم، و نه با فن‌آوری دیجیتالی. فن‌آوری دیجیتال بدون سرمایه داری حراستی کاملا قابل تصور است، اما غیرممکن است که سرمایه داری حراستی را بدون فن‌آوری دیجیتالی تصور کرد. در اینجا ما درباره ی نمایش عروسکی صحبت می کنیم، و نه عروسک ها. دیجیتال یک عروسک است و سرمایه داری حراستی نخ این خیمه شب بازی را در دست دارد. زمانی که ما نام بگذاریم و درک کنیم که این یک منطق اقتصادی است، به عنوان یک شهروند جامعه ی دمکراتیک وظیفه ی ماست که درک جدید خود را بکار ببریم تا از نهاد های جامعه ی دمکراتیک خود و نمایندگانی که انتخاب کردیم طلب کنیم و آن ها را تحت فشار بگذاریم، و فراتر از نامیدن برویم و و این رفتارها را ممنوع کنیم.
آیا ما واقعا می خواهیم در جامعه ای زندگی کنیم که شکل مسلط سرمایه داری چیزی باشد که با معامله کردن بر روی آینده ی بشر پول بسازد؟ این منطق کاری از دو طریق برخورد شدیدی با دمکراسی دارد. اول: باید خوداتکایی بشر را بگیرند. آن ها باید به خوداتکایی بشر به عنوان یک دشمن نگاه کنند. زیرا استقلال عمل ما اصطکاک ایجاد می کند. پس برایشان سخت تر می شود که تجربیات ما را بدست بیاورند و بعنوان بهترین منبع پیش بینی رفتار ما از داده های ما، بر رفتار ما تاثیر بگذارد. اگر ما متوجه شویم که چه می گذرد و راه چگونگی مقاومت را پیدا کنیم، این کارها برایشان سخت می شود. بنابراین کار آن ها علیه خوداتکایی ماست، علیه استقلال فردی و حق تعیین سرنوشت براساس تجربیاتمان است. این روشی است که به دمکراسی از پائین ضربه می زند. ما نمی توانیم بدون فردی که خود را به عنوان مرکز رفتار اخلاقی و تفکر نقادانه و خوداتکایی درک می کند، جامعه ای دمکراتیک را پرورش دهیم. این اولین مسئله است.
دومین روش آن ها دمکراسی را از بالا تخریب می کند. زیرا این بدین معناست که ما وارد قرن بیست و یکم شدیم و با الگوی های جدیدی از نهاد ها زیر سایه ی سرمایه داری حراستی روبرو هستیم که نابرابری شدیدی را در زمینه ی دانایی پدید می آورند. در طول تاریخ بشر هیچگاه این چنین بی عدالتی ای در حجم اطلاعات و آگاهی ها نداشته ایم. شرکت های خصوصی ای بوجود آمده اند که به شکلی نامتوازن در کسب دانایی اقدام کرده اند. آن ها همه چیز را در مورد ما می دانند و ما تقریبا هیچ چیز در مورد آن ها نمی دانیم. دانسته ی آن ها درباره ی ما برای کسب سود دیگران بکار می رود، نه برای حل مشکلات ما و بهبود زندگی انسان. بنابراین این یک عدم تقارن عظیم در دانسته هاست که به عدم تقارن عظیم در قدرت منجر می شود. زیرا از دانسته ی زیاد، قدرت زیاد پدید می آید و در این مورد قدرت عملا برای تغییر و تاثیر بر رفتار ما در جهتی که مطابق با اهداف تجاری آن ها است، بکار می رود. این تاثیری کشنده و نابودکننده بر دمکراسی دارد.
ما دیدیم که همین روش توسط کمبریج آنالیتیکا[8] بکار گرفته شد. افشاگری در مورد کمبریج آنالیتیکا در یک سال گذشته فقط یک تفاوت بسیار کوچک را نشان داد. تنها کاری که آن ها کردند این بود که روند هرروزه ی سرمایه داری حراستی را به روشی انجام دادند که بیشتر حاصل سیاسی داشت تا حاصل تجاری. آن ها نشان دادند که می توانند از اطلاعات ما استفاده کرده و بر رفتار، تفکر و احساس واقعی ما مداخله کنند و تاثیر بگذارند و با تغییر ما نتایج سیاسی را تغییر دهند.

امی گودمن: لطفا برای کسانی که بدرستی نمی دانند موضوع کمبریج آنالیتیکا چه بوده، موضوع توضیح دهید.

شوشانا زوبف:کمبریج آنالیتیکا یک شرکت خصوصی بود که مالک آن رابرت مرسل متنفذ بود. او از پشتیبانان مهم کمپین دونالد ترامپ است. این شرکت دریافت که چگونه از اطلاعات بسیار انبوه فیس بوک استفاده کند و با خرید اطلاعات فیس بوک و دسترسی با آن، ساز و کار سرمایه داری حراستی را مورد استفاده قراردهد.[9] آن ها نوع شخصیت اشخاص را تشخیص می دادند و پیام های زیر-مرزِ آگاهی برای اشخاص سازمان داده و به این روش رفتار و گرایش های سیاسی آن ها را دستکاری و اداره کرده و عملا تلاش می کردند بر عمل و رفتار سیاسی واقعی آن ها تاثیر بگذارند. ما می دانیم که آن ها بسیار موفق بودند و شواهد برای دادگاه هنوز دارد کشف می شود، و ما نمی دانیم آیا هیچوقت بطور کامل تمامی جوانب تاثیرگذاری آن ها رو خواهد شد یا نه. البته می دانیم که تاثیر بسیار عظیمی هم در رای گیری برگزیت ۲۰۱۶ و هم در انتخابات ریاست جمهوری گذشته ی آمریکا داشته است. ما این را بدین دلیل می دانیم که مرد جوانی به نام کریس وایلی [10] که این اعمال مخرب را شکل داده بود، شهامت آن را داشت که با افشا کردن کاری که کرده ، فرزند فداکار تمدن مان باشد. بله او جرئت آن را داشت که به انجام این کار خطا اعتراف کند و معذرت خواهی کند و آن را به مردم تمام جهان توضیح دهد واعلام خطر کند.

امی گودمن:من می خواهم به اریک اشمیت مدیرعامل گوگل بپردازم. او در سال ۲۰۱۰ در "فوروم ایده های واشنگتن" درباره ی چشم انداز آینده ی گوکل صحبت کرد. او گفت: 
"اگر شما اطلاعات بیشتری به ما بدهید. اگر شما اطلاعاتی در مورد کسی که دوست شماست بدهید، ما احتمالا از آن اطلاعات - البته با اجازه ی خود شما - برای ارتقاء کیفیت جستجوی شما استفاده خواهیم کرد. یک چیزی که عملا در این مرحله اتفاق می افتد این است که نیاز ندارید تمام مطلب را تایپ کنید. زیرا ما می دانیم شما کی هستید - البته با اجازه ی خود شما- می دانیم کجا هستید - البته با اجازه ی خود شما و کم و بیش می توانیم حدس بزنیم که درباره ی چه فکر می کنید." نظرتان در مورد جواب مدیرعامل سابق گوگل، اریک اشمیت، چیست؟ خوب شما گوگل را به خوبی می شناسید. 

شوشانا زوبف:در طول این هفت سالی که داشتم این کتاب را می نوشتم، حدود یک ماه وقت گذاشتم تا کتابچه های راهنمایی را که شعبده بازان بزرگ درباره ی چگونگی مهارتشان نوشته بودند، بخوانم. این منجر به این شد که بدانم یکی از بزرگترین مهارت های شعبده بازان بزرگ منحرف کردن ذهن است. شما از یک طرف توجه ی مردم را به یک موضوعی جلب می کنید تا بتوانید با دست دیگر حقه ی خود را بزنید. و چیزی که شما اینجا می شنوید همین منحرف کردن ذهن است: می بینید که مرتبا تکرار می شود "با اجازه ی خود شما"، "با اجازه ی خود شما" و این یک دروغ زشت است. "با اجازه ی خود شما" یعنی کلیک کردن در آن بخش از برنامه است که می گوید «من موافقم». البته آن «من موافقم» مربعی است که در آن کلیک می کنیم، زیرا چاره ای نداریم. زیرا برای هر روز مشارکت اجتماعی موثر ما چاره ای نداریم به جز این که پا در زنجیره ی تامینی بگذریم که کانال های گوگل و سایر سرمایه داران حراستی برای جمع‌آوری اطلاعات شخصی ما و تبدیل آن به داده های رفتاری قرار گرفته است. به عبارت دیگر برای این که بتوانیم روزمان را بگذرانیم، مجبوریم تو زمین آن ها بازی کنیم. این ایده که به ما اجازه داده شده یکی از بزرگترین دروغ ها است. این یک نوع نمایش است. من خورشیدم و تو ماه باش. تو از من اجازه می خواهی و من می گم آره، من موافقم. همه ی ما می دانیم که این یک دروغ است. زمانی که از اریک اشمیت در مورد این واقعیت که آیا سازمان های امنیتی به داده های موتور جستجوی گوگل به خاطر برخی از وظایفشان دسترسی دارند، سئوال می شود، وی خط غلط عجیب دیگری می دهد. فکر می کنم حدودا یک سال پیش از این یکی باشد. وی گفت هرکسی باید درک کند که: "موتورهای جستجو نگه می دارند". و این یکی دیگر از یک میلیون ها خط غلط چشمگیری ست که می دهند. این موتورهای جستجو نیستند که نگه می دارند. سرمایه داری حراستی است که اطلاعات را نگه می دارد و نه موتورهای جستجو. این یکی دیگر از مواردی ست که ما باید آن عروسک را از عروسک گردان جدا ببینیم؛ کاری که آن ها می خواهند بکنند قاطی کردن این دو موضوع است. زیرا می خواهند که ما باورکنیم این تنها راهی است که آینده ی دیجیتال می تواند طی کند. بنابراین شما باید تسلیم بشوید، باید به آن عادت کنید، و به آن باید تن دهید. این یک دروغ است که ما باید با آن مقابله کنیم و باید در مقابلش مقاومت کنیم. 
خبر خوب در این مورد این است که جامعه ی ما در گذشته یادگرفته است که چگونه با موفقیت با یک سرمایه داری خشن زیادی خواه و دغل، و سرمایه داری تخریبگر مقابله کند و آن را سلامت کند. و آن را مناسب با اصول یک جامعه ی دمکراتیک کند و آن را مناسب منافع واقعی مردم کند. ما این کار را در دوران های قبل (گیلدد ایج) [11] کرده ایم. ما این کار را در رکود بزرگ انجام دادیم. ما این را در عصر پس از جنگ کرده ایم. ما دمکراسی را فراخواندیم تا با قوانین تازه، با رژیم های جدید قانون پذیر، با فرم های جدید عمل جمعی با بکارگیری چانه زنی جمعی، اتحادیه ها و حق اعتصاب اصلاح شود. و ما دمکراسی را فراخواندیم تا خشونت و زیاده خواهی سرمایه داری را متوقف کند، و آن را به نوعی تعادل رسانیدیم که هرچند ناقص بود، اما می توان آن را دمکراسی بازار نامید. ما این کار را قبلا کردیم و می توانیم دوباره بکنیم.

امی گودمن: انجام این راه چگونه می تواند باشد؟ در واقع من چندتائی از این راه ها را پیدا کردم، می خواهم بدانم تو که اکنون بسیار زیاد راجع به چگونگی عملکرد سرمایه داری حراستی می دانی چگونه خودت را محافظت می کنی؟ تو چکار می کنی؟

شوشانا زوبف:من کاری می کنم که بیشتر مردمی انجام می دهند که کمی اطلاعات دارند. من برنامه هایی دارم که راه پی گرفتن مرا، تشخیص محل مرا می بندند و از این نوع کارها. اما می دانی این چیزها مرا بسیار عصبانی می کند، زیرا اساسا کاری که ما با این چیزها می کنیم پیدا کردن راه هایی است که در زندگی خود پنهان شویم. و این مرا خشمگین می کند. ما بعنوان یک شهروند قرن بیست و یکمی و شهروند جامعه ای دمکراتیک باید راه هایی پیدا کنیم تا خود را مطرح کنیم. برخی از بهترین هنرمندان جوان ما وقتی بیرون می آیند، خود را در لباس ها و آرایش های مختلف بر چهره و یا چیزهایی روی بدن خود پنهان می کنند تا از تشخیص داده شدن چهره یا صدای خود در امان بدارند و این غیرقابل تحمل است. این دنیائی نیست که من بخواهم بچه هایم در آن زندگی کنند.

امی گودمن: این نوع سیاست حراستی و پلیسی ، منجر به پلیس خود بودن و به لگدکوب کردن خلاقیت و خوداظهاری می شود.

شوشانا زوبف: پلیس خود بودن ست که ما را له می کند. ما با خود سانسوری آنلاین آشنا هستیم، اما این چیزی که الان می بینیم خود سانسوری در زندگی واقعی، در دنیای واقعی است. زیرا هر کسی می تواند یک دوربین در موبایلش داشته باشد و بکار بیاندازد. اما برای بیشتر ماها این یک تهاجم غیرقابل تحمل است که در هرجائی تصویر و صدایمان ضبط شود. و این در تمام طول زندگی جوانان اتفاق می افتد. ینابراین جوانان نمی توانند در محلی خارج از روی صحنه باشند. یا بتوانند حریم خصوصی داشته باشند، و بتوانند مهارت و ابتکارات درونی خود را تقویت کنند و رشد دهند. که ما به آن ها برای ظرفیت استقلال اخلاقی، قضاوت های شخصی نیاز داریم و برای یک جامعه ی دمکراتیک ضروریست. 

امی گودمن: خوب این برمی گردد به موضوع چگونگی محافظت یک جامعه از خود که شما به آن امید زیادی دارید. 

شوشانا زوبف: بله امید دارم.

امی گودمن:بحث قانونمندی را کردیم. قانونمندی یعنی چه؟ و چه نقشی را باید در اینجا ایفا کند؟

شوشانا زوبف:قبل از هرچیز، این نمی تواند همان قانونمندی باشد که در یک قرن گذشته بود. در قرن گذشته برای مثال ما با موضوع کار کودکان روبرو بودیم. ما نمی گفتیم که خوب بگذارید مذاکرات و صحبت هایی در مورد این داشته باشیم که یک بچه ی هفت ساله می تواند سه ساعت در روز در یک کارخانه کار کند. ما این کار را نمی کردیم. ما می گفتیم کار کودکان ممنوع. بچه ها باید بروند مدرسه. امروزه ما نمی توانیم راجع به موضوع مالکیت اطلاعات صحبت کنیم. این مثل این می ماند که بگوئیم بچه سه ساعت در طول روز کار کند. مالکیت اطلاعات زمانی بود که غول از شیشه بیرون نیامده بود. در وحله ی اول این اطلاعات خصوصی نباید وجودداشته باشد. این ها اطلاعاتی هستند که بطور غیرمشروع ، خلاف چیزی که اریک اشمیت می گوید، و بدون اجازه ی ما، از زندگی ما گرفته شده اند. زیرا بدون دانستن ما گرفته شده و امکان ندارد با اجازه ی ما باشد. ما باید نسل جدیدی از قانونمندی در قرن جدید داشته باشیم که این سازوکار خاص برای خارج کردن اطلاعات تجربه ی شخصی از پایگاه خود را متوقف کند. و نگذارد برای تملک عصر بعدی سرمایه داری مورد استفاده قرارگیرد. تجربه شخصی انسان برای یک جامعه ی دمکراتیک اساسی است، و نمی تواند تبدیل به یک کالا شود. این اصل شماره ی یک است.
ما باید بازار پیشبینی رفتاری آینده افراد را مختل و حتی ممنوع کنیم. زیرا عواقب تجارتی که پیشبینی رفتار آینده را می فروشد با دمکراسی همخوانی ندارد. جامعه ای که تحت تسلط سرمایه داری ست و باید رفتار ما را تحت کنترل بگیرد تا پیش بینی رفتار ما در آینده را به مشتریان تجاری خود بفروشد، نمی تواند جامعه ی آزادی باشد.   
امی گودمن: آیا شما با مشاهده ی این که چه تعداد اندکی از سیاستمداران این را درک می کنند، شوکه نشدید؟ نسل جوان تر توان درک ظرفیت جهان دیجیتالی را بیشتر دارد. آن ها بهتر می فهمند که چگونه می تواند به شما کمک کند و چگونه می تواند به شما آسیب برساند، اما این کسانی که باید این ها یعنی فیس بوک، گوگل، آمازون و... را قانونمند کنند و قانون صحیحی را از تصویب بگذارند هیچ درکی از موضوع ندارند. وقتی هم قرار شود فیس بوک، گوگل، آمازون و … قانونمند شوند، خودشان قوانین را می نویسند.

شوشانا زوبف: من می دانم که این کمی دلسرد کننده است. من به عنوان یک دانشجوی جوان یادگرفتم. من عادت داشتم که در کلاس فریدمن[12] بنشینم که بدانم وی به مردم چی یاد می دهد، در دانشگاه شیکاگو زمانی که دانشجوی دوران کارشناسی در زمان ۱۷ سالگی ام بودم، فریدمن این عقیده را داشت که عقیده عامه ی در امروز، در بیست سال دیگر قانونمند می شود. بین این دو یک فاصله ای است. اجازه بدهید بگویم اگر ما بتوانیم عقیده ی عامه را عوض کنیم بیست سال طول نمی کشد که قوانین و تنظیمات جدید برقرارشوند. البته چند سالی طول می کشد، و یک شبه این اتفاق نمی افتد. 
صادقانه بگویم با مشاهده ی مصاحبه ی قانونگذاران مان با مارک زاکربرگ و اینکه چقدر کر و کورند خیلی متعجب نشدم، کارهایی هست که باید انجام دهیم، اما این کاری است که می تواند انجام بگیرد. صاحب منصبان منتخب شده ی ما می توانند آموزش ببینند و اگر نخواهند، ما اشخاص دیگری را انتخاب می کنیم. این چیزی است که ما می توانیم از پسش بربیائیم. من به این باور دارم . حتی در قرن بیستم ما هنوز دادگاه ها و قضاتی داشتیم، که تصمیم گیری های آنان کاملا در حمایت از صنایعی بود که اکنون ما آنان را بارون‌های دزد[13] می نامیم. به موقعش تمام این اعمال به نوع دیگری تفسیر خواهد شد و دمکراسی نهایتا راه خود را در این میان این تاریخ، به سوی نور روشنایی باز خواهد کرد. این چیزی است که من به آن باوردارم و این فرایندی است که اکنون در آن هستیم. این سیستم بیست سالش است و ما در شروع آن هستیم نه درپایان. ما به آن نام دادیم، آن را کنترل می کنیم. این کاری است که اکنون می کنیم. باید دوباره برای دمکراسی خود دست بکار شویم، و برای کاری که در قرن بیست و یکم پیش رو دارد، بیدارش کنیم. 


1-
Shoshana Zuboff
2- در برابر واژه ی
Surveillance معادل های مختلفی می تواند مطرح شود: حراستی، مراقبتی، صیانتی، نظارتی، پاییدنی، دیده‌بانی، تفتیشگرانه، تجسسی و .... من واژهٔ «حراست» را برگزیدم که برای ما ایرانیان آشناست و بار فاجعه بار لازم را در خود دارد. از آنجا که این نام گذاری ها در انتقال مفهوم بسیار مهم است، باشد که دیگر مترجمان نیز در این مورد بیندیشند و واژه های مناسب تر و دقیقی برای جایگزینی آن برگزیده شود.

3-
Democracy Now

4-
Tech sector

5- 
www.akhbar-rooz.com 

6-
Sam Ervin

7- نومی کلاین خود نیز مصاحبه ای با شوشانا زوبوف کرده که می توانید در آدرس زیر ببینید:
www.youtube.com 

8-   
www.akhbar-rooz.com 

9- برای اطلاعات بیشتر می توان به دو مقاله زیر رجوع کرد (مترجم)
https://sedayemardom.net/?p=54328
www.akhbar-rooz.com 

10-   
www.zoomit.ir 

11-
The Gilded Age دوران رونق بزرگ از سال ۱۸۷۰ تا ۱۹۰۰ که دستمزد بالاتر در آمریکا باعث شد کارگران ماهر بسیاری از اروپا به آمریکا مهاجرت کنند.

12-
Milton Friedman

13-
Robber Barons

 

اخبار روز: www.akhbar-rooz.com 
 

Comments System WIDGET PACK

Share

بازگشت به صفحه نخست

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

 

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست
 
    اشتراك در نویدنو

  

نشانی پست الکترونیک: