نویدنو -  کتاب -   رحمان هاتفی  درباره ما -  آرشیو

از همین قلم

 
 
 
 

2018-01-12

نویدنو  22/10/1396 

 

 

 

مارکسیسم و رفرمیسم
و.ا. لنین

 

مارکسيست ها، برخلاف آنارشيست ها، مبارزه برای اصلاحات، يعنی اقداماتی که بدون انهدام قدرت طبقه حاکم وضعيت زحمتکشان را بهبود بخشند، برسميت مي شناسند. اما در همان حال با رفرميست ها، که اهداف و فعاليت های طبقه کارگر را بطور مستقيم يا غير مستقيم به کسب اصلاحات محدود مي کنند، به قاطعانه‌ترين مبارزه دست مي زنند. رفرميسم فريب بورژوايی کارگران است، که به رغم بهبودهايی در اينجا يا آنجا، تا زمانی که سلطه سرمايه وجود دارد همچنان برده مزدی باقی خواهند ماند.

بورژوازی ليبرال با يک دست اصلاحات مي دهد و با دست ديگر هميشه، آنها را پس مي گيرد، به هيچ تنزل مي دهد و از آنها برای به بردگی کشيدن کارگران، ايجاد چنددستگی در ميان آنان و جاودانه کردن بردگی مزدی بهره مي جويد.  به اين دليل، رفرميسم حتی اگر صادقانه باشد، به سلاحی مبدل مي شود که بورژوازی با آن، کارگران را فاسد و تضعيف مي کند. تجربيات همه کشورها نشان مي دهد کارگرانی که به رفرميست ها اعتماد کنند همواره فريب مي خورند.

برعکس، کارگرانی که تئوری مارکس را جذب کرده‌اند، يعنی اجتناب ناپذيری بردگی مزدی را تا هنگامی که سرمايه ‌داری مسلط است، دريافته‌اند، با هيچگونه اصلاحات بورژوايی تحميق نمي شوند. کارگران با درک اين که هر جا سرمايه‌داری وجود دارد، اصلاحات نه مي تواند ديرپا باشد و نه عميق، برای شرايط بهتر مي رزمند و از اصلاحات برای تشديد مبارزه با بردگی مزدی استفاده مي کنند. رفرميست ها مي کوشند کارگران را به تفرقه بکشند و فريب بدهند، توسط امتيازات کوچک، آنها را از مبارزه طبقاتی منحرف کنند. اما کارگرانی که آنسوی ظاهر دروغين رفرميسم را مي بينند، از اصلاحات، برای تکامل و توسعه مبارزه طبقاتی استفاده مي کنند.

هر چه نفوذ رفرميستی در بين کارگران قويتر باشد، طبقه کارگر ضعيف‌ تر، وابستگيش به بورژوازی بيشتر، و بی‌ خاصيت کردن اصلاحات با نيرنگ های مختلف، برای بورژوازی سهل تر خواهد بود. هر اندازه که جنبش طبقه کارگر مستقل ‌تر، اهدافش عميق‌تر و وسيع‌تر، و از کوته ‌بينی رفرميستی آزاد تر باشد، ابقا و بهره‌برداری از بهبودها برای کارگران آسان تر خواهد بود.

در همه کشورها وجود رفرميست وجود دارد زيرا بورژوازی در همه جا بدنبال آن است که به طريقی کارگران را فاسد کند و آنها را به بردگانی خشنود تبديل کند که هرگونه فکر رهايی از بردگی را کنار گذاشته‌اند. در روسيه، رفرميست ها، انحلال طلبانند که گذشته ما را نفی مي کنند و مي کوشند کارگران را با رؤياهای حزبی جديد، باز و قانونی بخوابانند. اخيرا سه ‌ورنايا پراودا (Severnaya Pravda) انحلال طلبان سن پترزبورگ را وادار کرد تا در برابر اتهام رفرميسم، از خود دفاع کنند. استدلال های آنها را بايد برای توضيح يک مسأله بي نهايت مهم، با دقت تحليل کرد.

انحلال طلبان سن پترزبورگ نوشته‌اند ما رفرميست نيستيم زير ما نگفته‌ايم رفرم همه چيز است و هدف نهايی هيچ؛ ما از حرکت به سمت هدف نهايی سخن گفته‌ايم ، ما درباره پيشروی از طريق مبارزه برای اصلاحات در جهت تماميت اهداف تعيين شده سخن گفته‌ايم.

ببينيم اين دفاعيه "انحلال طلبان" تا چه حد با واقعيات انطباق دارد.

واقعيت اول:  سدفِ (Sedov) انحلال طلب، با جمع بندی گفته‌های همه انحلال طلبان، نوشته است که از "سه رکن" مارکسيست ها، دوتای آنها ديگر برای تبليغات ما مناسب نيستند. سدف مطالبه روزکار ٨ ساعته را که بلحاظ تئوريک بعنوان يک رفرم قابل تحقق است نگهداشته است. او تک تک آن چيزهايی را که از رفرم فراتر مي روند را حذف کرده و يا به حاشيه رانده است. در نتيجه، سدف با تعقيب همان سياستی که با فرمول 'هدف نهايی هيچ است' بيان مي شود، به اپورتونيسم درست و حسابی رجعت کرده است. وقتی "هدف نهايی" (حتی در رابطه با دمکراسی) در از تبليغات ما بجای دورتر و دورتری رانده مي شود، اين رفرميسم است.

واقعيت دوم:  کنفرانس معروف ماه اوت (سال گذشته) انحلال طلبان هم بهمين ترتيب مطالبات غيررفرميستی را به زمان های دورتر و دورتر حواله داد - تا وقتی که زمانشان برسد - بجای آنکه اين مطالبات را نزديک تر بياورد و آنها را در قلب تبليغ و تهييج ما جای بدهد.

واقعيت سوم:  ازطريق انکار و نقد و بی حرمتی به] حزب[ "قديم" و جدا کردن خود از آن، انحلال طلبان خود را به رفرميسم مقيد و محدود مي کنند. در اوضاع کنونی، ارتباط بين رفرميسم و نفی "قديم"، امری کاملا آشکار است.

واقعيت چهارم: بمجرد آنکه جنبش اقتصادی کارگران شعارهايی فراتر از رفرميسم اتخاذ مي کند، غضب و حملات انحلال طلبان را برمي انگيزد (مي گويند "جنون"، "آب در هاون کوبيدن" و غيره و غيره).

نتيجه چيست؟ در حرف، انحلال طلبان رفرميسم را بعنوان يک اصل رد مي کنند، اما در عمل در همه موارد به آن مي چسبند. آنها يک سو به ما اطمينان مي دهند که اصلاحات برای آنها همه چيز و همه هدف نيست، اما از سوی ديگر، هر وقت که مارکسيست ها از رفرميسم فراتر مي روند، رفرميست ها به آنان حمله‌ور مي شوند يا فرياد نفرت و اعتراض سر مي دهند.

اما سير تحولات در همه بخش های جنبش طبقه کارگر نشان مي دهد که مارکسيست ها نه تنها از غافله عقب نيستند، بلکه بی‌هيچ ترديد در بهره‌ برداری عملی از اصلاحات و مبارزه برای اصلاحات در صف قرار دارند. از انتخابات دوما در سطح فراکسيون کارگری و سخنراني های نمايندگان ما در بيرون و درون دوما گرفته تا سازماندهی مطبوعات کارگری، استفاده از رفرم بيمه، بزرگترين اتحاديه يعنی اتحاديه کارگران فلز و غيره - همه جا کارگران مارکسيست از انحلال طلبان جلوترند، در فعاليت مستقيم، عاجل و "هرروزه" تهييج، سازماندهی، مبارزه برای اصلاحات و استفاده از آنها.

مارکسيست ها بطور خستگی ناپذير کار مي کنند، از هيچ "امکانی" برای به کرسی نشاندن رفرم ها و بهره ‌برداری از آنها غافل نمي شوند، محکوم نمي کنند، بلکه با حمايت، با نهايت مرارت، قدم های از رفرميسم فراتر رفتن را در ترويج ، تهييج و مبارزه اقتصادی توده‌ای و غيره تهيه مي بينند. انحلال طلبان که از مارکسيسم بريده‌اند، از سوی ديگر با حملاتشان به نفس وجود نهادهای مارکسيستی، با تخريب انضباط مارکسيستی، و با هواداری‌شان از رفرميسم و سياست ليبرال- کارگری، تنها به درهم ريختن جنبش طبقه کارگر مشغولند.

از اين هم نبايد سرسری گذشت که در روسيه رفرميسم در شکل ويژه‌ای هم بروز مي کند، بشکل يکسان فرض کردن شرايط  بنيادی وضعيت سياسی روسيه کنونی با وضعيت اروپای امروز. از ديدگاه يک ليبرال اين همسان گرفتن مشروع است، زيرا ليبرال بر اين باور است و ادعا هم مي کند که "شکر خدا قانون اساسی داريم". ليبرالی که اصرار دارد که پس از ١٧ اکتبر(1) هر قدمی که دمکراسی فراتر از رفرميسم بردارد، جنون، جنايت و معصيت است، تنها دارد منافع بورژوازی را بيان ميکند.

اما اين آن نظرات بورژوايی است که در عمل توسط انحلال طلبان ما اتخاذ مي شود، انحلال طلبانی که پيوسته و بنحوی سيستماتيک، "حزبی علنی" و مبارزه برای "حزبی قانونی" و امثالهم را به روسيه (روی کاغذ) پيوند مي زنند. به عبارت ديگر، همانند ليبرال ها، آنها موعظه‌گرِ وصله کردن قانون اساسی اروپا به روسيه هستند، بدون آن راه مشخصی در غرب به پذيرش اين قانون اساسی و جا افتادنش طی چندين نسل و در بعضی موارد طی چندين سده، منجر شد. آنچه ليبرال ها و انحلال طلبان مي خواهند اينست که باصطلاح به آب بزنند بی آنکه تنشان خيس شود.

در اروپا، رفرميسم در واقع به معنی تَرکِ مارکسيسم و نشاندن "سياست جامعه‌- دوست" بورژوايی بجای آن است. در روسيه، رفرميسم انحلال طلبان، معنايش فقط اين نيست، معنايش نابود کردن سازمان مارکسيستی و وداع با وظايف دمکراتيک طبقه کارگر است، معنايش جايگزين کردن سياست ليبرال- کارگری بجای آنها است.

چاپ شده در پروادا ترودا Pravda Truda، شماره ٢، دوازدهم سپتامبر ١٩١٣

برگرفته از ترجمه سهراب شباهنگ

زيرنويس
(1) پس از اعتصاب عمومی اکتبر ١٩٠٥، تزار در ١٧ اکتبر بيانيه‌ای مبنی بر وعده "آزادي های مدنی خدشه ناپذيری حقيقی حقوق فرد، آزادی عقيده، بيان، حق انجمن و تشکل"  صادر کرد. حزب طرفدار تزاريسم (اکتبريست ها)، اين بيانيه را اساس فعاليت خود قرار داد (يادداشت ترجمه فارسی).

 

 

Comments System WIDGET PACK

Share

بازگشت به صفحه نخست

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست
 
    اشتراك در نویدنو

  

نشانی پست الکترونیک: