نویدنو -  کتاب -   رحمان هاتفی  درباره ما -  آرشیو

از همین قلم

 
 
 
 

2018-01-12

نویدنو  22/10/1396 

 

 

 نویدنو سفر نا بهنگام رفیق سیفی اکبری را نا باورانه به خانواده محترم و رفقا و دوستان او در سراسر ایران تسلیت و خود را در اندوه ایشان شریک می داند . یاد و راهش گرامی باد .

 

 

در گرامی داشت یاد رفیق سیفی اکبری

دبیرخانه شورای مرکزی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)

از مرگ ناگهانی و نابهنگام "عمی سیف" سخت متاثریم

 

آفتاب بامدادی روز سه شنبه ۱۹ دی ماه ۱۳۹۶ هنوز برندمیده بود که چراغ جان انسان والا سیف الله اکبری رو به خاموشی گذاشت. این خبر شوم، آنانی را که می دانستند وی کیست چنان درهم کوبیده که به سختی می توان از اندازه آن سخن گفت. رفقا و دوستانش و وی را انسان والا و یاری کم همتا می دانستند. همه ما، اکنون از دست دادن غیرمترقبه او در پنجاه و هفت سالگیاش را به اندوه نشستهایم. 

کودکی و نوجوانیاش در محله
ای از "کهنه خیاوان" تبریز حد فاصل "گوی مچید دالیسی"( پشت مسجد کبود) و توت زاران "قوللار کوچه سی" از محوطه عملیاتی "سالار مشروطیت" گذشت. او در دامن خانوادهای کم درآمد بزرگ شده و خود نیز ناگزیر از همیاری با خانواده برای تامین معاش از همان ۱۵سالگی بود. آخرش هم در یک اتاق کارگری، جایی در حاشیه تهران جان سپرد. از اعماق جامعه می آمد و تا به آخر عمرش با زیستی وفادار بر متن آرمان رهایی محنت کشان. کارگری آگاه و اندیشمند با نگاهی تیز به صحنه و قلمی توانا. کوهنوردی توانمند و تاثیرگذار در زمینه جلب جوانان شهر به این ورزش جمعی. از ۱۵سالگی در محلهاش و کوهپایهها با سیاست و جنبش فداییان خلق در آمیخت. 
۱۶ ساله بود که پا در خیابان انقلاب گذاشت و ۲۹ بهمن ۱۳۵۶ را پرشور و جسور از صبح تا شب آن شرکت جست. بعد از انقلاب بهمن ۱۳۵۷، خود را به ستاد تازه تاسیس فداییان خلق ایران معرفی کرد و انرژیاش را در اختیار سازمان گذاشت و تا آخرین دم حیات، فدایی خلق ماند. 

در جریان تحولات ۱۳۶۰ بود که از پیشگام دانش آموزی و دانشجویی به تشکیلات شهری تبریز سازمان منتقل شد و در کوتاه مدت توانست توانمندیهای سازمانگرایانه خود را نشان دهد. همین سال اما فاجعهای شد برای او و خانوادهاش. برادرش که فعال در سازمان مجاهدین خلق ایران بود در تور افتاد و بلافاصله سرش بردار رفت و "سربازان گمنام امام زمان" خواهر همسرش را نیز ربودند و آن نوجوان را سریعاً سر به نیست کردند. تا آخر عمرش از تاثیر اعدام برادرش بر پدر زحمتکش و متواضع خود گفت و دردمندانه از دل شکستگی مادر بسیار مهربان و با صلابت خویش یاد کرد. هیچگاه از داغ این درد جانگزا رهایی نیافت اگرچه همیشه هم چاره را در مبارزهای شعورمند جستجو کرد. 

تجربه بازداشت را دوبار در سالهای ۵۹ و ۶۰ داشت اما در ۱۳۶۵ بود که دستگیریاش منجر به دو سال و اندی ماندن در زندان شد. رفیق سیفالله اکبری در بازداشتگاه سپاه تبریز به سختی شکنجه شد و آزمونی درخشان پس داد. گزمگان می دانستند که او بسیار می داند. کمرش زیر شلاق و لگد آسیب دید اما چیزی از دانستههایش نگفت. سنجاق قورت داد تا در سلول خودکشی کند و از شکنجه رهایی یابد ولی خوشبختانه نجات یافت. با آنکه مورد سوء ظن و کینه اطلاعاتیها و دادستانی انقلاب بود، سال ۶۴ مسئولیت پیک سازمانی بین داخل و خارج کشور را پذیرفت. او از کشتار وسیع تابستان ۶۷ جان سالم بدر برد و از زندان بیرون آمد. فعالیت دوباره او از همان فردای آزادی از زندان بین کارگران و دانشجویان شروع شد و بعدها در همکاری با مبارزان علیه تبعیض ملی و نیز نهادهای مدنی ادامه یافت! او آرام نمی گرفت! از همیاران فعال جنبش دانشجویی تیر ماه ۱۳۷۸ و از سازمانگران تحصن در خرداد ماه سال ۸۴ برای آزادی دکتر ناصر زرافشان بود. 
تا آخر عمرش هیچگاه از فراخوانده شدن به بازجویی و انواع تهدیدات در امان نماند. هر حرکتی که در تبریز رخ می داد نام او جزو متهمین ردیف نخست بود! تظاهرات مردم تبریز در ۱۳۸۵، جنبش اعتراضی "سبز" در ۱۳۸۸، مراسم خاکسپاری و بزرگداشت شاهرخ زمانی زنده یاد و نیز هر تجمع و محفلی که برای نهاد اطلاعات بوی تجمع آزادیخواهان چپ را می داد، همگی موجبی بودند برای فراخوانده شدن سیف به اطلاعات و تهدید شدن وی. کارد که به استخوان رسید، دوستانش به او توصیه کردند حتی به قیمت ترک همسر و دخترش که باشد و دست شستن از بودن در کنار آنانی که عاشق جان شیفتهشان بود تبریز را ترک گفته و تهران برود. 
او را همگان "عمی سیف" صدا می زدند. نه فقط همسالانش و آنانی که سنی کمتر از او داشتند، بلکه آنانی نیز که از او مسنتر بودند! و همین هم بود رمز و راز شخصیت دوست داشتنی و مورد احترام این رفیق فداکار و مایهگذار برای اطرافیان. این رفیق با دانش سیاسی، مجرب در سیاست، استوار بر باور و آرمان خویش، و همیشه هم حتی در سختترین لحظات گشاده رو و لبخند بر چهره با یاران و مردم. این اندیشهاش بود که هیچ حدی از استبداد خونریز و هیچ میزان از تهدیدات نباید دستاویزی باشد برای تعطیل کردن مبارزه! او مبارزه را، خود زندگی می دانست و زندگی را در مبارزه کردن می فهمید. 

از رفتن "عمی سیف" متاثریم و بسیار هم متاسفیم. هرگز هم نقش این فرزند شریف و شایسته آذربایجان ایران در مبارزه آزادیخواهانه مردم کشورمان را از یاد نخواهیم برد. ما از کوشندگی سرفرازانه وی در مبارزه سخت کنونی چپ ایران برای سر برافراشتن دیگر بار آن تقدیر می کنیم. 

یولداش سیف! نام و یادت برای همیشه با ما خواهد بود و ثبت تاریخ است. "عمی سیف"! تو برای ما یادآور هم شهری زحمتکش مبارز تو، فدایی خلق اصغر عرب هریسی اعدامی سال ۱۳۵۰ بودی. تو ادامه آن نسل پرشور در زمانه خود بودی. 

شورای مرکزی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) همه به سوگ نشستگان این مرگ ناگهانی را تسلیت می گوید. آرزوی ما شرکت در مراسم خاکسپاری او بود که دریغا عملی نشد. ولی می دانستیم که خیل دوستداران او برای این عزیز از دست رفته سنگ تمام خواهند گذاشت و آگاه شدیم که چنین نیز کردند. اما معلوم شد بدخواهان این مبارز آزادی و عدالت، حتی از مرگ او نیز در هراساند! آنها خواستار مراسم به سبکی شدند که خود می خواستند و آخرش هم مجبور به اینکه خود به تنهایی برای او مراسم نماز برگزار کنند بی آنکه اجازه برگزاری مراسم بزرگداشت برای "عمی سیف" در مجامع آزاد را دهند! لابد بنا به شناختی که از چهل و دو سال سابقه مبارزاتی او داشتند می دانستند که از چه محبوبیتی برخوردار است. از گردآمدن جمعی کثیر به احترام او ترسیدند تا مبادا که پرچم دیگری شود برای کوشندگان راه دمکراسی و عدالت اجتماعی که "عمی سیف" هیچگاه آن را بر زمین نگذاشت. 
با فرهیخته اقدس خانم و مهرنوش عزیز همدردیم. "عمی سیف" دوستداران بسیاری داشت و اکنون همگیشان داغدیده و اندوهناک. نیک بر این آگاهیم که هم اینک بر آنان و مخصوصاً برعزیزانی که غمخوار و یار و یاور همیشگی او بوده اند، چه می گذرد. دوستان، ما را همدرد خود بدانید و در کنار خود ببینید. 

دبیرخانه شورای مرکزی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) 
۲۱ دی ماه ۱۳۹۶ (۱۱ ژانویه ۲۰۱۸)

 

 

در سوگ «عمو سیفی» 

 

«اولوم سئوینمه سین قوی، عمرونی وئرمیر بادا»
ائل قدرینی جانیندان، داها عزیز بیلنلر
بیر گوزه ل خاطره تک، قالاجاقدیر دونیادا
سئوه رک یاشایانلار، سئویله رک اولنلر»

(صمد وورغون)


رفیق سیف اله اکبری که به «سیفی» مشهور بود در پی یک حمله قلبی به ناگهان درگذشت. انسانی خوب، دوستی صادق، کمونیستی پرشور، سازمانگری توانا، رزمنده ای شجاع و فداکار، مدافع سرسخت کارگران و زحمتکشان، کوهنوردی توانمند، با ارتباطاتی گسترده با فعالین سیاسی، تشکل های مردمی و ان.جی.او ها، رابطه ای صمیمانه با جوانان و دانشجویان و سینه ای پر از خاطرات واطلاعات از فدائیان تبریز از میان ما رفت. رفقایش بعد از درگذشت او نوشتند که او به تنهایی یک تشکیلات بود، که اگر در هر شهر یا استانی دو یا سه رفیق چون او داشتیم، وضع بگونه ای دیگر بود. اینک این گوهر کمیاب نهضت کمونیستی و کارگری در میان ما نیست و ما در اندوه این ستاره نشسته ایم.

سیفی در سال ۱٣٣۹ در شهر سراب چشم به جهان گشود. از کودکی همراه خانواده به تبریز آمد و در «کوهنه خیاوان» بالید. در مدرسه جهانشاه، دبیرستان تربیت و هنرستان تبریز درس خواند، اخراج شد و تا پایان عمر بعنوان کارگر فنی و ساختمانی کوشید و شامگاهی در تهران در اتاقی کارگری در حاشیه تهران درگذشت. 

سیفی از نوجوانی- از سال ۵۵ – در ارتباط با هواداران فدائیان در در محل زندگی خود- «کوهنه خیاوان» - با مسائل سیاسی آشنا شد. در قیام ۲۹ بهمن تبریز حضور داشت و در سرتاسر انقلاب ۵۷ بعنوان هوادار فدائیان شرکت جست. با انقلاب به ستاد فدائیان در دانشگاه تبریز پیوست و از نخستین کوشندگان دانش آموزان پیشگام تبریز بود و اولین بار در سال ۵۹ در جریان تظاهرات هنرجویان هنرستان دستگیر و به علت فعالیت سیاسی اخراج و از ادامه تحصیل محروم گشت. او بار دیگر در سال ۶۰ توسط عمال ارتجاع دستگیر شد، در زندان تبریز بود که برادرش سعید اکبری – از کادرهای کارگری مجاهدین- تیرباران گشت.

سیفی پس از آزادی از زندان همچنان با فدائیان بود. زمانی که یورش رژیم آغاز شد و بسیاری از اعضا و کادرهای شناخته شده، برای دور ماندن از خطر دستگیری به ناگزیر از تبریز خارج شدند، او همچنان در تبریز ماند. در شرکت های ساختمانی کار می کرد و از فعالین سندیکای کارگران ساختمانی تبریز بود. سیفی از جمله رفیقانی بود که فضای خوفناک آن سالها، خللی در عزم مبارزاتی او ایجاد نکرد. چنان کیفیت و شجاعتی و آمادگی داشت که در شبکه مخفی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) سازماندهی شود. در سال ۶٣ به عضویت در یکی از گروههای مستقل مخفی فدائیان در تبریز پذیرفته شد و زمانی بعنوان پیک گروه، وظیفه سنگین تامین ارتباط گروه با سازمان را به عهده گرفت. فعالیت مخفی او در صفوف سازمان علیه رژیم ادامه داشت که ضربات سخت سال ۶۵ به سازمان مخفی فرود آمد. رژیم که به عضویت او در سازمان مخفی پی برده بود، در آبان ۶۵ دستگیرش کرد. سیفی یک سال را در انفرادی اطلاعات سپاه در زیر بازجویی و شکنجه به سر برد و تا پایان سال ۶۷ در بند ۴ زندان تبریز، موسوم به «بازداشتگاه گشتاپو» زندانی بود. او در همین دوره در زندان با بلعیدن چند سنجاق اقدام به خود کشی ناموفق کرد که او را دوباره به شکنجه و بازجویی کشاند. 

زندان سیفی را تغییر نداد. او پس از آزادی از زندان، بدون ارتباط سازمانی، ولی بعنوان یک فدائی همچنان به مبارزه علیه رژیم ادامه داد. در اعتراضات دانشجویی سال ۷٨ تهران از فعالین این اعتراضات بود. در سال ٨۴ عضو «کمیته پیگیری آزادی دکتر زرافشان» بود که تحصنی پنج روزه را در جلوی زندان اوین سازمان داد. از فعالین تظاهرات سال ٨۵ علیه ستم و تبعیض ملی در آذربایجان و از کوشندگان کمونیستی بود که برای حل دموکراتیک مسئله ستم ملی در ایران تلاش می کرد. در جریان جنبش سبز بارها به اطلاعات فراخوانده شد. چنانکه در اطلاعیه «کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکل های کارگری» گفته شده، از فعالان خستگی ناپذیر جنبش کارگری بود و تلاش بسیاری را برای هماهنگی و همدلی میان فعالان کارگری ایران انجام داد. برای ایجاد محافل ادبی و فرهنگی در آذربایجان بسیار تلاش کرد. ارتباطات وسیعی با شخصیتهای فرهنگی آذربایجانی داشت و این ارتباطات را در راستای سمت دهی دموکراتیک حل مسئله ملی در آذربایجان تا پایان عمر ادامه داد. کوتاه سخن: کمتر عرصه ای از مبارزه آزادیخواهانه وعدالتجویانه را توان یافت که از سیفی سهمی و نقشی در آن نتوان جست. 

رفیق سیف الله اکبری (سیفی) برای ارگانهای اطلاعاتی و سرکوبگر رژیم، بعنوان چهره ای چپ و سازمانگر شناخته شده بود. در هر حرکتی به دنبال سر انگشت او بودند. بدنبال هر حرکت سازمانیافته علیه رژیم به اطلاعات فراخوانده می شد. در جریان مراسم خاکسپاری شاهرخ زمانی نیز رژیم او را به درستی از سازمانگران دانست و تهدیدش کرد. او سرانجام برای رهائی از این وضع و به توصیه رفیقانش به ناچار همسر و دخترش را در تبریز گذاشت و در سال ۹٣ به تهران رفت. ولی بعد مسافت او را از مبارزه و از تبریز و مبارزه در آنجا جدا نکرد. دستگاه اطلاعاتی رژیم نیز به این نکته آگاه بود. او را در سال ۹۴، زمانی که در تهران بود، بجرم شرکت در سازماندهی مراسم بزرگداشت نهضت ۲۱ آذر به اداره اطلاعات تبریز فرا خواندند و به اتهام تلاش برای سازماندهی فدائیان در تبریز و جذب جوانان و دانشجویان به این تشکیلات مورد بازجویی قرار دادند. آخرین بار به اتهام سازماندهی برگزاری مراسم سالگرد یکی از فدائیان به اطلاعات کشانده شد و از شرکت در هر جمعی منع گشت. 

سیفی خستگی ناپذیر شب ۱٨ دی ماه، در یک اتاق کارگری در تهران گرفتار ایست قلبی شد. تنی چند از رفیقانش او را به درمانگاهی در شهر پردیس، نزدیک تهران رساندند. و او در درمانگاه در آغوش رفیقانش درگذشت. نوجوانی که در ۱۶ سالگی دل به آزادی و عدالت سپرده بود، پس از چهل و دو سال تلاش و مبارزه بی وقفه با دشمنان مردم، با دلی مالامال از عشق به انسان، عشق به توده زحمتکش، عشق به زیبائی و طبیعت و عشق به خانواده خود از میان ما رفت. با مرگ سیفی نهضت دموکراتیک، کارگری و کمونیستی آذربایجان و همه ایران یکی از صادق ترین، پرتلاش ترین و شجاع ترین فرزندان خود را از دست داد.

پیکر سیفی را خانواده و دوستانش به تبریز آوردند تا در کنار گور برادر اعدام شده اش به خاک سپرده شود. انبوهی سرود خوانان در گورستان گرد آمدند. مزدوران رژیم جنایت پیشه - که کینه ضد بشری شان حتی پس از مرگ آزادیخواهان نیز فرو نمی نشیند، مراسم را تهی از شئون اسلامی یافتند، اجازه خاکسپاری داده نشد. سرانجام پس از بسیاری تلاش، سیفی در کنار برادر به خاک سپرده شد.

کارگزاران استبداد که مراسم اعلام شده برای بزرگداشت سیفی در یک سالن را ممنوع کردند، نتوانستد از برگزاری مراسم در خانه او جلوگیری کند. امروز تبریز شاهد یکی از بی نظیر ترین مراسم گردهایی ها بود. جمعیت عظیمی با اجتماع در پارکینگ ساختمان محل زندگیش در تبریز گرد آمدند، تا یادش را گرامی دارند. پیکر سیفی هر چند که به خاک سپرده شد و هرچند بر سر خاکش شعرها و سرودها خواندند، هرچند مراسم امروز شاهد سخنرانی تنی چند از نامداران بمناسبت مرگ او بود، ولی او نمرد. او از آن کسانی است که به قولی «فقط تاریخ تولد دارند».

درگذشت رفیق سیف الله اکبری ضایعه ای بزرگ به نهضت آزادی خواهی و عدالت جویی، به جنبش کارگری و کمونیستی، به فدائیان خلق در آذربایجان و در جای جای ایران بود. او از شمار آن فدائیانی بود که تا دم آخر به عهد نخستین پایبند ماند، تا دم آخر خود را «فدائی خلق» و از فدائیان خلق (اکثریت) خواند، بی آنکه تسلیم سستی های سیاسی و گسست های فکری از اندیشه عدالت و سوسیالیسم گردد. 

فقدان انسانی چنین نیک، آزادیخواه و عدالت پژوهی چنین پی گیر و مبارزی چنین شجاع و خستگی ناپذیر ما را نیز در بهت و اندوهی سخت فرو برد. این ضایعه را به همسر و دختر سیفی – اقدس و مهرنوش عزیز- به رفقا و همرزمانش، به کوشندگان نهضت دموکراتیک و عدالت خواهانه، به فدائیان خلق، به فعالین جنبش کارگری، به تلاشگران برابر حقوقی ملی و همه انسانهای آزادیخواه تسلیت می گوئیم. 

سیفی همه هستی خود را یکسره وقف نهضت دموکراتیک و عدالت خواهی، وقف خدمت به طبقه کارگر و توده زحمتکش و مبارزه با دشمنان مردم کرد. با پایبندی به این آرمان و با ادامه این راه، نام و یادش در ما و در همه کوشندگان آزادی و عدالت زنده خواهد ماند. 

هیئت تحریریه اخبار روز و جمعی از دوستان و رفقای رفیق سیفی

 

 

 

Comments System WIDGET PACK

Share

بازگشت به صفحه نخست

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست
 
    اشتراك در نویدنو

  

نشانی پست الکترونیک: