نویدنو -  کتاب -   رحمان هاتفی  درباره ما -  آرشیو

از همین قلم

 
 
 
 

2017-11-24

نویدنو  30/08/1396 

 

 99 مین سالگرد تولد فریدون ابراهیمی دادستان دادخوهان آذربایجان

بهروز مطلب زاده
 

فریدون ابراهیمی، دادستان حکومت ملی- دمکراتبک آذربایجان به رهبری میر جعفر پیشه وری به سال 25-1324
در صدد بودم تا در زاد روزاین قهرمان شکست ناپذیر و سربلند مردم آذریایجان، که هفت دهه پیش ازاین، در زیر چوبه دار، چشم در چشم دشمان مردم دوخت و با مرگ قهرمانانه خود جلادان را تحقیر کرد، چیزی بنویسم.اما در صفحه یکی از دوستانم یادداشت کوتاهی دیدم به زبان ترکی آذربایجانی، به نقل از صفحه اینترنتی فرقه دمکرات آذربایجان و به قلم فریدون ابراهیمی فرزند ارشد شهید انوشیروان ابرهیمی ازرهبران حزب توده ایران که در جریان کشتار زندانیان سیاسی ایران در سال 1367 توسط جلادان جمهوری اسلامی به قتل رسید. فریدون ابراهیمی دراین یادداشت کوچک چگونگی هم نامی خود با عموی قهرمانش را توضیح می دهد. تصمیم گرفتم به جای نوشتن مطلبی جداگانه، یادداشت او را ترجمه کنم. به گمانم خواندنش خالی از لطف نباشد.
***************
ارثیه غرورانگیز!

من وارث نام و نام خانوادگی عمویم هستم. این نام را پدرم انوشیروان، فرزند غنی، مبارز راه حق و عدالت، برمن نهاده است. من ازروزی که چشم برجهان گشودم، درخانه مان، انبوهی روزنامه و مجله دیده ام.
تا به یاد دارم، پدرم ازهمان عنفوان کودکی، ازپدر بزرگم غنی برایم حرف می زد، اما وقتی ازعمویم حرف میزد، صحبت هایش هیچ وقت تمامی نداشت، ازهمان زمان بود که فهمیدم، من به نسلی تعلق دارم که سازندگان تاریخ پرافتخارخلقمان بوده اند
مسبب اصلی انتخاب رشته حقوق ازجانب من هم، دراصل والدینم بوده اند. آنها مرا در واقع از چشم عمویم فریدون ابراهیمی می دیدند. بعدها، وقتی که من ازطریق ادبیات و فیلم، با سیمای واقعی مردان شکست ناپذیر این عرصه آشنا شدم، با قاطیعیت تمام تصمیم گرفتم تا تحصیل دررشته حقوق را ادامه بدهم.
من درتمام روزهای این دوران 37 سال ای که پس ازبه پایان رساندن دانشکده حقوق باکو، درسمت دادستان کارکرده ام، همواره تصورم این بوده است که انوشیروان و فریدون ابراهیمی، هردو بالای سرم ایستاده، وبرهمه اعمالم نظارت می کنند. من هرروز، گزارش کارم را به آنها داده وهمواره درانتظار تنبیه و توبیخ از سوی آنان بوده ام.
بارها ازسوی دادستان کل، مورد تشویق قرارگرفته و هدایای گران قیمتی دریافت کرده ام، مدال های زیادی به سینه ام آویخته اند، به افتخارعضویت درارگان های پرنفوذ این سیستم در جمهوری آذربایجان نائل گشته ام. اکنون که دوران بازنشستگی خود را سپری می کنم، در درون خویش، وجدانم آسوده است که دربرابر روح بزرگ آنان سربلندم.
این ها، به جای خود. من با نوشتن این حرف ها قصد گزارش دهی به کسی را ندارم. فقط میخواهم با استناد به منابع، حرف و حدیث ها و اندیشه هائی که در مورد فریدون ابراهیمی مطرح است، به این نکته تاکید کنم وبرآن اندکی روشنائی بیفکنم که چرا، هر حقوقدان آذربایجانی موظف است تا اورا الگوی خویش قرار دهد.
حکومت ملی آذربایجان با این که توانست فقط یک سال عمر کند، اما به دلیل مضمون ومحتوای غنی مجموعه قوانین خود، و نیز رعایت حقوق و آزادی های دمکرتیک آحاد ملت، بدون توجه به سن و شغل وملیت آنها، برای همیشه درخاطره ها ماندگارشد
همین قوانین بود که، دفاع ازمنافع انسانی، پاسداری ازحیثیت و شرافت انسان ها، تلاش درجهت رفاه بیشتر مردم، تامین شرایط مناسب برای کار وفعالیت های اجتماعی مردم، و دفاع از حقوق و منافع آن بخش از مالکیت خصوصی که در جهت ارتقاء سطح رشد اقنصادی وطن مفید بود را آماج خود قرار داده بود.
منابع حقوقی متعدد حکومت ملی و کوشش حقوقدان هائی که زیر نظر سید جعفر پیشه وری کارو فعالیت می کردند، به ویژه، کاروتلاش پی گیر وخستگی ناپذیری که حقوقدانان با علاقه و اشتیاق، همه توانائی ودانسته های خود را درجهت رشد و تحکیم و اعتلای جامعه نوین می گذاشتند، مبین همین نکته است.
فریدون ابراهیمی در روزنامه « آذربایجان» می نوشت: در شرایط کنونی ما وظیفه داریم تا با بهره گیری مناسب از شرایط نوین اجتماعی، سیاسی و اقتصادی که حکومت ملی آذربایجان برای همه بوجود آورده است، شایستگی های خود را نشان بدهیم
ازاین پس، همۀ نقض کنندگان قانون ومتجاوزین به حقوق مردم بشدت و بدون هیچ ترحمی مجازات خواهند شد...
زمانی که خود فریدون ابراهمی درزندان بسرمیبرد، مجازات صدها انسان بی گناه را به چشم دیده بود. اوخود شاهد آن بود که بیش ازصد ها تن اززندانیان، بی آنکه محاکمه شده باشند، بیش ازچهارسال در زندان نگه داشته شده بودند، و فقط زمانی آزادی خود را باز یافتند که او به سِمت دادستان کل آذربایجان انتخاب شد و همه آنها را از زندان مرخص کرد
بدین سان، اوبا زدن دست رد به سینه همه وعده های وسوسه انگیزو لقمه های چرب به وضوح نشان داد که قانون وعلو طبع انسان یعنی چه.
درآن زمان، بسیاری ازمردم، حتی به ذهنشان هم خطورنمی کرد که روزی روزگاری، کسی جرئت کند وشهامت آن را داشته باشد تا سرهنگ زنگنه، فرمانده هنگ چهارم ارتش دراستان چهارم، یعنی ارومیه را بازخواست کند وبه جرم سرهائی که بریده بود، برایش حکم مرگ صادرکند.
دادستان کل، به همه آنهائی که برای خلاصی جنایتکار، به او مراجعه می کردند با قاطعیت فهمانده بود که، کسی که با استفاده ازسلاح سنگین و تانک، پیران و کودکان بی گناه را بی رحمانه به قتل می رساند، حق حیات ندارد. « زیرا ما ازآنهائی نیستیم که به معامله، وخرید و فروش سعادت و خوشبختی مردم مشغولند. ما سربازانی هستیم که برای آزادی مردم به پا خاسته ایم.ما از مرگ هراسی نداریم».
آری، او مدافع واقعی مجلس و حکومت ملی آذربایجان و پاسدار، امنیت، جان و مال، وآزادی مردم، دربرابردشمنان بود. او حافظ و مدافع قوانین عادلانه ای بود که مردم را در برابر دشمنانش مصون می داشت.


فریدون ابراهیمی، معاون اول "جمعیت مهاجرین ایرانی در آذربایجان»
 29 آبان1396

 

 ***

Share

بازگشت به صفحه نخست

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست
 
    اشتراك در نویدنو

  

نشانی پست الکترونیک: