نویدنو -  کتاب -   رحمان هاتفی  درباره ما -  آرشیو

از همین قلم

 
 
 
 

2017-11-19

نویدنو  27/08/1396 

 

 

 

به کردستان که هنوز  اندوه بر دل دارد.

می بینی باز دلم لرزید،

رحمان

 

می خواهم از این همه

بغض زمین،

در دیار بی کسان زخمینِ

این زمین -

استغاثه شبانه ام را

به چراغهای شکسته در حریم باد

آورم ،

 

نمی دانم تا کِی

ما در اینجا باید بمیریم

و از گورهای مان باز گردیم

بسیار گردیم،

که باز بمیریم

 

روا نبود،

این گُسلِ نا پیدایِ

نابهنگام

همچون اژدهایی عظیم دهان

بگشاید و...

اندوه  بر اندوه -

عزا بر دلهای مجروح

بیافزاید

که من هنوز

رختِ سیاه -

بر تن دارم

از خیلِ بی شمارِ

رفتگانم.

 

من اما،

انتظار دیدار حادثه را

جایی دیگر،

در محل گُسل های عمیقِ

دست های خالیِ

این سوی فراخ

و نو کیسه های بی دردِ

آن سویِ دوربین های

ناپیدا از نگاه باد

به جستجو آمدم.

 

می بینی،

باز دلم لرزید

در زیر این آوار سنگینِ اندوه

قطره ای از شبنمِ صبحگاهی

بر گونه ام نشست.

 

22/08/1396

 

 

Share

بازگشت به صفحه نخست

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست
 
    اشتراك در نویدنو

  

نشانی پست الکترونیک: