نویدنو -  کتاب -   رحمان هاتفی  درباره ما -  آرشیو

از همین قلم

 
 
 
 

1396-06-25

نویدنو  24/06/1396 

 

 

 

توضیح : به دنبال درگذشت دکتر ابراهیم یزدی بار دیگربیانیه نهضت آزادی ایران در رسانه های مختلفی بازتاب یافت . نویدنو برای یادآوری ملاحظه نامه مردم ارگان مرکزی حزب توده ایران را در رابطه با آن بیانیه باز انتشار می دهد .

 

ضرورت رقابت‌ها و تعامل‌های سیاسی سالم و دموکراتیک میان نیروهای دیگراندیش

 

نقدی بر بیانیة نهضت آزادی ایران پس از یورش ارتجاع به حزب تودة‌ ایران و توضیح امیرحسن اقبالی‌نژاد دربارة آن

طبعاً نمی‌توان توقع داشت که آقای اقبالی‌نژاد با کمونیسم یا مرام توده‌ای‌ها موافق باشد. امّا می‌توان و باید توقع داشت که تلاش و مبارزه در رقابت‌های سیاسی صادقانه و شجاعانه باشد. می‌توان به‌ درستی انتظار داشت که رقابت‌ها و تعامل‌های سیاسی سالم و دموکراتیک نیروهای دیگراندیش، مانع همکاری‌های مشترک آنها در زمینه‌های ممکنی که به سود نیروهای مخالف دیکتاتوری است و نافی مبارزة مشترک آنها پیرامون هدف‌های مشترک نباشد

تاریخ میهن ما برای مبارزة امروز و فردای مردم، و نیروهای ترقی‌خواهی که بخش‌ های مختلف آن را نمایندگی می‌کنند، درس‌های بزرگی دارد. بیانیه‌یی که نهضت آزادی ایران در تاریخ  ۲۰ اردیبهشت ماه ۱۳۶۲ منتشر کرد بی‌شک نمود و تجلّی یکی از این درس‌هاست. این بیانیه به مناسبت یورش نیروهای امنیتی رژیم ولایت فقیه به سازمان‌های حزب تودة ایران و دستگیری هزاران نفر از اعضا و هواداران حزب در سراسر کشور، و ۹ روز پس از نمایش رسوای به ‌اصطلاح اعتراف‌های بخشی از رهبران حزب تودة ایران در سیمای جمهوری اسلامی منتشر شد، نمایشی که پردة بعدی اِعمال وحشیانه‌ترین شکنجه‌های قرون وسطایی به رهبران یکی از بزرگ‌ترین و پرسابقه‌ترین احزاب سیاسی کشور بود.
به علتی که تماماً بر ما مکشوف نیست، این بیانیه اخیراً در برخی از سایت‌های اینترنتی مجدداً انتشار یافت. به قول آقای امیرحسن اقبالی‌نژاد، که به بهانة انتشار مجدد آن بیانیه توضیحی بر آن نوشته‌ است (”نهضت آزادی ایران و حزب توده“  در سایت ندای آزادی، ۴ دی ماه ۱۳۹۲)،  ”هر بیانیه و موضع‌گیری سیاسی و اصولاً هر جریان اجتماعی را باید در ظرف زمانی و مکانی خود مورد ارزیابی قرار داد.“  
باید اضافه کرد که بررسی عملکرد نیروهای سیاسی، چه در آستانة انقلاب و چه در سال‌های اول پس از انقلاب، اگر با تحلیل‌های منصفانه و مسئولانه همراه باشد، می‌تواند به درکِ درستِ نقاط قوّت و ضعف نیروهای سیاسی میهن‌مان کمک کند و راه را برای درس‌آموزی از آنها، و در نتیجه قدرتمندتر شدن صف نیروهای ترقی‌خواه با گسترش اتحادها و افزایش همکاری‌های متقابل برای رسیدن به هدف‌های مشترک، باز کند. باید پذیرفت که فراهم نیامدن اتحاد عمل نیروهای مبارز بی‌شک یکی از دلایل بسیار مهم شکست انقلاب و غلبة اسلام سیاسی ارتجاعی ولایت فقیهی بر آن است.

بیانیة نهضت آزادی ایران حاوی نکته‌های مهمی است که باید بر آنها انگشت گذاشت و انتظار داشت که همة نیروهای ملی مذهبی امروز که در جریان‌های گوناگون، و از جمله و به‌ویژه در نهضت آزادی ایران، گردآمده‌اند، به طور جدّی و بلاشرط از آنها فاصله بگیرند.

اوّل اینکه: بیانیه پر از تکرار اتهام‌های بی‌پایه و اساسی است که ساواک شاهنشاهی در پی یورش‌های ضدبشری مکرر به حزب تودة ایران، به‌ویژه پس از کودتای خائنانة ۲۸ مرداد ۳۲ سَرهم‌بندی کرده است، که ارزش پاسخگویی مکرر ندارد.
دوّم اینکه بیانیه با بهره‌گیری از آیه‌های قرآن (که تقریباً در هیچ موردی هم ربطی به ماجرای سیاسی مورد بحث ندارد) از ابتدا تا انتها تلاش می‌کند کمونیست‌ها و به‌ویژه توده‌ای‌ها را ”کافر“ قلمداد و ریختن خون آنها را شرعاً مباح اعلام کند. برای نمونه:

آنان که کافر شدند اعمال‌شان مانند سرابی است در زمین هموار که تشنه آن را آب می‌پندارد؛ و چون به سوی آن آید آن را چیزی نیابد و خدا را نزد خویش یابد، پس خدا حساب وی را برای او تمام بدهد و خدا زود به حساب می‌رسد...“
 
امروز پس از سی سال کاملاً روشن شده است که آن که به حساب توده‌ای ها رسید، آن طور که در بیانیة نهضت آزادی آمده است ”خدا“ نبود، بلکه رژیم جنایتکاری بود که به نام خدا بساط خلافت اسلامی را برای خود فراهم می‌کرد و از راه در شیشه کردن خون زحمتکشان کشور اکنون میلیاردها میلیارد ثروت اندوخته است.

 تجربة اسلام سیاسی نه ‌فقط در ایران، بلکه در سایر کشورهای اسلامی نشان داده است که سیاست‌وَرزی بر پایة دین و مذهب و جاری کردن احکام سیاسی بر مبنای احکامی جَزمی که نام دین بر آن نهاده می‌شود، با هدف دفاع از آزادی مذهب و باورها یا سعادت این‌جهانی یا ”آن‌جهانی“ توده‌های مردم به راه نیفتاده، بلکه شیوه‌ای برای حاکمیت سرمایه‌داری عقب‌مانده و  انگلی تجاری-بوروکراتیک است، و جز به فاجعة برقراری یک دیکتاتوری خون‌ریز و غارتگر ختم نمی‌شود.
سوّم اینکه: در بیانیه اشاره‌هایی وجود دارد که هنوز هم  تأثربرانگیز است: ”نهضت بر اساس این تحلیل، قبل از اعترافات سران حزب در مصاحبه‌های تلویزیونی (که جزئیات و روش آن برای ما روشن نیست) مرتباً به دولت و نهادها تذکر می‌داد و آن‌ها را از خطر رخنه توده‌ای‌ها در ارگان‌های دولتی و نهادهای انقلابی آگاه می‌ساخت. اما متأسفانه این هشدارها کمتر مورد پذیرش قرار می‌گرفت و اکنون که به همّت و پشتکار برادران (که صدق عرایض ما را به اثبات رساندند) و پیگیری دقیق اطلاعات غیرمنتظره این لانه فساد برچیده شده است، ضمن حمد و سپاس به درگاه ایزدی و تشکر از تلاش برادران باید بدانیم که...“
آیا شخصیت‌های سیاسی امروزینِ این نیروی سیاسی از خود پرسیده‌اند که منظور از ”پیگیری دقیق اطلاعات غیرمنتظره“ که ”صدق عرایض“ ایشان را مثلاً به اثبات رسانده بود به چه معنی است؟ مگر این اطلاعات غیرمنتظره (ردیابی سازمان‌های حزبی) را سازمان سیا با واسطة حبیب‌الله عسگراولادی‌ها در اختیار ارگان‌های سرکوبگر نگذاشته بودند؟ سؤال اینجاست که آیا نهضت آزادی ایران در زمان صدور آن بیانیه از در اختیار قرار دادن این ”اطلاعات غیرمنتظره“ مطلع بوده است؟ باید دانست که هیچ‌کدام از آمران و عاملان آن جنایت هولناک تا همین اواخر به وجود چنین اَسنادی اعتراف نکرده بودند. بیانیة نهضت آزادی ایران دربارة اعتراف‌های اجباری تلویزیونی نوشته است: ”نهضت بر اساس این تحلیل، قبل از اعترافات سران حزب در مصاحبه‌های تلویزیونی (که جزئیات و روش آن برای ما روشن نیست)...“ اگر فرض بگیریم که روشن نبوده، آیا نسبت دادن نارَوای: ”اینان که عمری شیرة جان و ایمان طعمه‌های خود را مَکیده، نجات و به‌روزی خلق را ادعا می‌کردند، وقتی دفتر اعمالشان گشوده شد و رازها بَرمَلا گردید ناگزیر به اعتراف و اقرار شده و به گوشه‌ای از خیانت‌های خود اشاره کردند...“
آن هم در شرایطی که هزاران توده‌ای در زیر وحشیانه‌ترین شکنجه‌ها قرار داشتند و قهرمانان آنان رگ‌هایشان جویدند تا بخشی از تشکیلات از ضربه‌های امنیتی مصون بماند، و صورتشان را با دیوارهای بتونی زبر و خشن سلول‌ها از هم دریدند تا نتوانند آنها را جلوی دوربین ببرند، ناجوانمردانه نیست؟  البته دوستان نهضت آزادی، بعدها از زبان زنده یاد مهندس بازرگان ارزیابی دیگری از این ”اعترافات“ ارائه دادند که شاید یاد آوری آن بد نباشد. مهندس بازرگان در سخنرانی خداحافظی خود از مجلس شورای اسلامی از جمله گفت: ”تا دو روز دیگر عمر نخستین مجلس شورای اسلامی که این‌جانب عضو آن بودم و از مزایای این عضویّت، از جمله مصونیّت پارلمانی برخوردار بودم به پایان می‌رسد. از پس‌فردا من نیز مانند بقیّه موکّلینم قابل تعقیب و بازداشت و تأدیب هستم. به همین دلیل نیز با استفاده از فرصتی که رئیس مجلس در اختیار بنده گذاشته‌اند می‌خواهم به اطّلاع برسانم که اگر در روزهای بعد شاهد گردیدید که بنده را بازداشت کردند و بعد با تبلیغات و سر و صدا اعلام نمودند که بنده جهت بعضی توضیحات و روشن نمودن حقایق در تلویزیون ظاهر خواهم شد و در صورتی که دیدید آن شخص حرف‌هایی غیر از سخنان دیروز و امروز می‌زند و مثل طوطی مطالبی را تکرار می‌کند، بدانید و آگاه باشید که آن فرد مهدی بازرگان نیست.“ روزنامه جمهوری اسلامی ۱۰ اردیبهشت 1363 

و آیا در آن زمان یا، به قول آقای امیرحسن اقبالی‌نژاد، در آن ”ظرف زمانی و مکانی“، حزب تودة ایران حق نداشت نهضت ازادی ایران را در جبهة مقابل خود و زحمتکشانی بداند که حزب نمایندگی‌شان می‌کرد، و حق نداشت که مبارزه با هواداران بازگشت سرمایه‌داری انگلی و وابستة کشور را چه در کسوَتِ سازمان مؤتلفة اسلامی (عسگراولادی‌ها) و چه دیگر نیروهای همسو با آن، اولویت سیاسی خود بداند و بر حل دوگانگی نیروهای حاکم شده بر انقلاب به سود زحمتکشان پای بفشارد؟

آیا نهضت آزادی ایران بعدها، درست بر همین دوگانگی‌ها- که آن روزها و در ”آن ظرف‌های زمانی و مکانی“ خیانت می‌دانست- صحه نگذاشت و ننوشت: ”مگر همین‌ها نبودند که روحانیت را به دو جناح ارتجاعی و خط امام تقسیم کردند و کوشیدند تفرقه و دودستگی را در این صنف دامن زنند؟ مگر همین‌ها نبودند که شورای نگهبان را با برچسب لیبرالیسم اقتصادی ارتجاعی و غیرانقلابی لقب می‌دادند؟
آیا می‌توان چنین تحلیلی از  صف‌بندی‌ها را بنا بر برداشت آقای اقبالی‌نژاد ”تضعیف جناح‌های آزادی‌خواه...“ و ”زیر ماسک طرفداری از خط امام و روحانیت“ نامید و برای اقدام توجیه ‌ناپذیر نهضت آزادی ایران در آن ”ظرف زمانی و مکانی“ دلیل و برهان تراشید؟

به‌راستی تحلیل نهضت آزادی ایران از شرایط امروز سیاسی کشور چیست؟ آیا با دوگانه دیدن نیروهای اصلاح‌طلب و اقتدارگرا دارد تفرقه‌اندازی می‌کند؟! ما هم با آقای اقبالی‌نژاد موافقیم  که:

امید است در مسیر عبرت‌آموزی از گذشته، به‌جای نگاه به عقب و زنده کردن نقاط افتراق، آینده را بنگریم و با تکیه بر مشترکات، به بازسازی و ترمیم مناسبات انسانی ملّتی که صرف‌نظر از تفاوت اندیشه و ایدئولوژی، تماماً در این تفرقه و تخاصم شدیداً آسیب دیده است بپردازیم.“

امّا خودِ نوشتة آقای امیرحسن اقبالی‌نژاد نشان می‌دهد که هنوز هم که هنوز است، نیروهای سیاسی ملّی-مذهبی یا ”در ظرف زمانی و مکانی“ امروزین: اصلاح‌طلبان سبز (در مقابل زرد)، هنوز نیاموخته یا نپذیرفته‌اند که دیگر نیروهای سیاسی فعّال در جنبش مردمی و به ‌ویژه توده‌ای‌ها را به رسمیّت بشناسند و دست‌کم همانند نیروهای ترقی‌خواه جهانی و حتّی منطقه‌ای مشابه، در یک فضای سیاسی مناسب در زمینه‌های موجود با کمونیست‌ها همکاری کنند و با اتحاد عمل علیه یک رژیم دیکتاتوری دزد و خون‌ریز دست به اقدام مشترک بزنند.
 
طبعاً نمی‌توان توقع داشت که آقای اقبالی‌نژادها با کمونیسم یا مرام توده‌ای‌ها موافق باشد. امّا می‌توان و باید توقع داشت که تلاش و مبارزه در رقابت‌های سیاسی صادقانه و شجاعانه باشد. می‌توان به‌ درستی انتظار داشت که رقابت‌ها و تعامل‌های سیاسی سالم و دموکراتیک نیروهای دیگراندیش، مانع همکاری‌های مشترک آنها در زمینه‌های ممکنی که به سود نیروهای مخالف دیکتاتوری است و نافی مبارزة مشترک آنها پیرامون هدف‌های مشترک نباشد.

اگر نظری به وضعیت همکاری نیروهای دیگراندیش در کشورهای اطراف‌مان بیندازیم، می‌بینیم که شیوة برخورد و میزان همکاری نیروهای سیاسی ملّی ایران با کمونیست‌های میهن‌مان که پایگاه طبقاتی و اجتماعی انکارناپذیری در ایران دارند، ناپخته‌تر از آن است که نیازی به بیان داشته باشد. مشکل برخی از نیروهای ملّی با حزب تودة ایران- همان‌طور که امروز خیلی‌ها به آن اعتراف می‌کنند- وابستگی به این و آن نیست، بلکه نفوذ معنوی و پایگاه مردمی آن است. همین امروز که این نقد و نظر نوشته می‌شود، آقای مهدی خلجی، یکی از تحلیلگران مورد اعتنای بی‌بی‌سی به نکته‌ای اشاره می‌کند که نیاز به نوشتن مقالات طولانی برای اثبات یک مسئله را از گردن ما بَرمی‌دارد. او در بیان علت ضدیّت روحانیون (مرتجع) با توده‌ای‌ها، با یادآوری تاریخ می‌نویسد: ”با این همه، رفتن ناگزیر رضاشاه برای دیگران نیز آزادی‌هایی آورد که روحانیت را خوش نمی‌آمد. از جمله، حزب توده نیز در همین هنگام تأسیس شد. روحانیت خود را در برابر رقیبان تازه‌ای دید که بر خلاف رضاشاه از محبوبیت مردمی برخوردار بودند. حزب توده چیزی را از روحانیت می‌گرفت که حکومت رضاشاه نتوانسته بود: مردم.“
برای اینکه ببینیم این امر در انقلاب بهمن هم تکرار شد و به حضور نیروهای شوروی در ایران و آن اَباطیل وابسته نبود، بد نیست نقل قول از کسی بیاوریم که در تبدیل آن روزهای پرشور اوّل انقلاب به این روزهای تاریک و نفس‌گیر نقش اساسی‌اش را نمی‌توان منکر شد. در شرح سَرنام حزب تودة ایران در ویکی‌پدیای فارسی به نقل قولی از سیدعلی خامنه‌ای بَرمی‌خوریم که سخت گویاست: ”در یک بُرهه از زمان و در همان اوایل انقلاب همه‌چیز در تیول حزب توده بود... چنین حالتی را من و هر کسی در اوایل انقلاب حس می‌کرد که توده‌ای‌ها و جریان چپ، به‌خصوص حزب توده بر همه‌چیز مسلط بودند و اصلاًً حرکت انقلاب را می‌خواستند منحرف کنند...“ 

منحرف کردن“  انقلاب از اهدافی که خامنه‌ای‌ها و خمینی‌ها برایش تعیین کرده بودند، البته افتخار است و نه خیانت. اگر کسانی با  آن استقبال عظیم مردمی از حزب تودة ایران مشکل دارند، بهتر است نسبت به فکر اصلاح مشی و برنامه و عمل سیاسی خود باشند و آن را هرچه بیشتر به منافع توده‌های مردم نزدیک و نزدیک‌تر کنند. تاریخ بارها نشان داده است که حزب تودة ایران با پایگاه مردمی‌ای که دارد، به این شیوه‌ها نابودشدنی نیست و استناد به قرآن (در بیانیة نهضت آزادی ایران) و گفتن اینکه: ”هرگز به جمع کردن مختصری از آنچه فراهم کرده‌‌اند هم قادر نخواهند بود...“

برای اعلامِ به ثمر نشستنِ اقدام برای نابودی حزب تودة ایران در شکنجه‌گاه‌های رژیم ولایی راه به جایی نخواهد برد. حزب تودة ایران هم به عنوان یک نهاد سیاسی زنده در حیات خود بی‌اشتباه نبوده است، از جمله اینکه می‌بایست به خطر نیروهای ارتجاعی حاکمیت اسلامی برای نیروهای مترقی و سرنوشت انقلاب توجه بیشتری می‌کرد. امّا حزب ما از اشتباه‌های خود درس می‌گیرد، همان‌طور که از هر نیروی سیاسی جدّی انتظار می‌رود. حزب تودة ایران هنوز هم در صحنة سیاسی ایران حاضر است و خواهد بود و آینده نشان خواهد داد که باز هم رشدیابنده‌ترین حزب سیاسی مردمی در فرایندهای آتی میهن است، چون بیانگر منافع و نمایندة سیاسی زحمتکشان کشور است که نابودشدنی نیست. حزب تودة ایران باز هم با سازماندهی طبقه کارگر و مبارزه زحمتکشان و  تربیت کردن هزاران فعال سیاسی، هنرمند، دانشمند و انسان طراز نوین مبارز در سیر رو به اعتلای مبارزات آزادی‌خواهانة مردم نقش‌آفرینی می‌کند و خواهد کرد و معاندان را به شگفتی واخواهد داشت. حزب تودة ایران یک واقعیت عینی و تاریخی در عرصة سیاست کشور ماست که نمی‌توان نادیده‌اش گرفت. حزب تودة ایران آرمان‌هایی دارد که در برهه‌های گوناگون دگرگونی‌های جامعة ایران، همه یا بخش‌هایی از آن با هدف‌های مبارزاتی دیگر نیروهای سیاسی مشترک است، و همین نقطه‌های اشتراک است که می‌تواند نیروهای آزادی‌خواه و ترقی‌خواه میهن را گرد هم آورد تا بتوانند در نبرد علیه یکی از تاریک‌اندیش‌ترین حکومت‌های جهان، به هدف‌های کوتاه‌مدت یا درازمدت خود برسند. تفرقه‌اندازی میان نیروهای آزادی‌خواه در هر شکلی که باشد، فقط و فقط به زیان این نبرد و به سود نیروهای تاریک‌اندیش است. نیروهایی که خود قربانی سرکوب استبداد حاکم بوده‌اند، این نکته را باید به‌خوبی بدانند.

با هم به سوی تشکیل جبهة واحد ضددیکتاتوری، برای آزادی،‌ صلح، استقلال، عدالت اجتماعی و طرد رژیم ولایت فقیه.

نقل از نامه مردم 23 دی ماه 1392

 

Share

بازگشت به صفحه نخست

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست
 
    اشتراك در نویدنو

  

نشانی پست الکترونیک: