نویدنو -  کتاب -   رحمان هاتفی  درباره ما -  آرشیو

از همین قلم

 
 
 
 

2017-08-31

نویدنو  09/06/1396 

 

مرحله ي «بورژوا- دموكراتيك» انقلاب؟

 تئوري ماركسيستي- لنينيستي درباره ي انقلاب اجتماعي

فرهاد عاصمی

رشد نيروهاي مولده و مرحله ي ملي- دموكراتيك انقلاب!

 رابطه ی دیالکتیکی میان نیروهای مولده و مرحله ی انقلاب اجتماعی موضوع بررسی سطور زیر است. این بررسی از این رو ضروری شده است، زیرا برای برخی از نظریه پردازان چپ و همچنین مدافعان سلطه ی هژمونی سیاسی- اقتصادی بورژوازی دمکرات ناروشنی هایی در این زمینه وجود دارد. برای نمونه حمید آصفی که از یک سو و به درستی «رشد نیروهای مولده را موضوعی اکونومیستی» (1) ارزیابی نمی کند، از سوی دیگر آن را پدیده‌ای تاریخی و لذا جهانشمول نيز نمی داند.

به سخني ديگر، پديده ي عام رشد فرهنگي- تمدني انسان، به طور يك سويه و مطلق گرانه در انديشه ي نظريه پرداز به مرزهاي ”ملي“ ايران محدود مي شود. ارتباط ايران در صحنه ي تاريخي نفي مي گردد. گويا صحبت از يك گروه انساني در جنگل هاي آمازون است كه به طور جدا و در خلاي ”جزيره اي“ زندگي مي كند.

موضع حميد آصفي در دفاع از مرحله «بورژوا- دموكراتيك» انقلاب و ناپيگيري نزد نيروهاي چپ كه از مرحله ملي- دموكراتيك انقلاب دفاع مي كنند، اما ”اقتصاد سياسي“ اين مرحله را به عنوان پرچم مبارزه ي انقلابي در شرايط كنوني مطرح نمي سازند، از بي توجهي به رابطه ي سرشت ”عام“- جهانشمول رشد نيروهاي مولده با ويژگي هاي ”خاص“ آن در ايران ناشي مي شود. اين تضاد و ناپيگيري از کدام ریشه ی شناختی سيرآب می گردد؟ شناخت اين رابطه براي درك مرحله انقلاب اجتماعي ضروري است. مرحله انقلاب را «بورژوا- دموكراتيك» پنداشتن ناشي از ناروشني در شناخت اين رابطه نزد مدافعان آن است!

 ‌کوشش براي مسكوت گذاشتن تضاد در اندیشه و گذشتن از كنار آن موفق نيست. سكوت نمي تواند وجود «مرحله بورژوا- دموكراتيك» رشد جامعه را در ايران به اثبات برساند. براي پاسخ به مرحله ي رشد انقلاب و نقش سطح مشخص نيروهاي مولده در آن بايد سطح تاريخي رشد نيروهاي مولده در كليت جهانشمول آن به عنوان سنگ زير بناي ارزيابي نظري پذيرفت! اين ضرورت پيامد روابط اقتصادي در نظام سرمايه داري ميان كشورها در جهان است.

بورژوازي ”ملي“اي كه پيشرفته ترين سطح رشد نيروهاي مولده را در كشورش به كار نگيرد، قادر نخواهد بود در برابر اين رشد در سطح جهان به رقابت بپردازد و ورشكست خواهد شد. در قرن شانزدهم تاريخ اروپايي، استعمارگران بريتانيايي توليد پارچه هاي زربفت را در هندوستان كه داراي پيشرفته ترن ”تكنولوژي مدرن“ آن دوران بود، ممنوع نمودند تا توانستند منچستر را به مركز توليد پارچه در جهان بدل سازند. مبارزه عليه محصولات انگليسي به يكي از ويژگي هاي نبرد ضد استعماري در هندوستان بدل شد. (٢)

حفظ پيش رفته ترين سطح نيروهاي مولده تنها در ارتباط با ”تكنولوژي مدرن“ ضروري نيست. بلكه همچنين در ارتباط مستقيم است با شكل و شدت استثمار نيروي كار در كشور خودي، تا اصلاً شانسي براي رقابت در بازار براي بورژوازي محلي (ملي) به وجود آيد. موقعيت ممتاز سرمايه داري آلمان در شرايط كنوني از طريق اِعمال برنامه ضد كارگري ”هارس فير“ به دست آمده است. نكته اي كه در دوران نئوليبراليسم به معناي دست يافتن به رقابت با سرمايه مالي امپرياليست هاي ديگر است.

به سخني ديگر، ”بورژوازي دمكرات“ و ”ملي“ نيز در شرايط سلطه ي نظام سرمايه داري در ايران و استثمار نئوليبرالي زحمتكشان، همانند بورژوازي بوروكرات، نظامي، ”رانتي“ و ... كنوني عمل خواهد كرد و براي اِعمال سلطه ي خود به سلطه ي ديكتاتوري علني و يا پوشيده نياز دارد. هر گونه خوشبيني در اين زمينه ذهن گرايانه و كشنده است.

 بر اين پايه است كه اثبات ضرورت رشد اقتصادي- اجتماعي در چهارچوب شرايط «مرحله بورژوا- دموكراتيك» انقلاب كه نظريه پرداز براي ايران تصور و توصيه مي كند و كليه استدلال هاي خود را بر پايه آن استوار ساخته است، در بهترين حالت ارزيابي اراده گرايانه و آرزويي غيرواقع بينانه و خوش باوري ذهن گرايانه بيش نيست!

ناتواني بورژوازي ملي ايران (و بسياري كشورهاي ديگر) در طول قريب به دو قرن براي رشد از سرمايه داري تجاري به بورژوازي مولد، ناشي از كند ذهني و كم شعوري آن نيست. علت اصلي و عمده بي باوري به ضرورت گذار از قانونمندي نظام سرمايه داري است. بورژوازي ملي در ايران اين نكته را در ذهن خود به ثمر نرسانده است كه در شرايط سلطه اقتصاد سياسي امپرياليستي، و پايبندي به آن توسط اين بورژوازي، هيچ گاه قادر نخواهد بود فاصله رشد اقتصادي- اجتماعي ايران را با كشورهاي پيشرفته سرمايه داري پشت سر بگذارد. به اين منظور بايد اقتصاد سياسي جايگزيني را به كار گرفت. كوشش چين در اين زمينه نمونه وار است.

به منظور برپايي يك اقتصاد ملي و دموكراتيك با هدف رشد و شكوفايي اقتصادي- اجتماعي- فرهنگي- مدني در ايران، بايد بدون هر اگر و اما با نظام سرمايه داري امپرياليستي در جهان و نسخه ي نئوليبرال آن به طورانقلابي بريد.  زيرا نمي توان در يك سيستم باقي ماند، اما تنها جنبه هاي مثبت آن را پذيرفت و سويه هاي منفي آن را مردود اعلام نمود.

براي ايجاد شرايط فرازمندي جامعه ايراني بايد اقتصاد سياسي مرحله ملي دموكراتيك انقلاب را به مثابه جايگزين كتمان ناپذير آن بر پا داشت. اقتصاد سياسي اي كه ديگر نظام سرمايه داري نيست، اما نظام سوسياليستي نيز نيست. مرحله بينابينيِ مستقلي است كه در آن بخش عمومي- دموكراتيك و بخش خصوصي- ملي اقتصاد به مثابه متحدان تاريخي عمل مي كنند.

 

تئوري ماركسيستي- لنينيستي درباره ي انقلاب اجتماعي

درك جهانشمول بودن سطح نيروهاي مولده را ماركس با بيان: «پيشرفته ترين سطح رشد نيروهاي مولده پا قرص مي كند» برمي شمرد. اين سخن را همه ي متفكران مي شناسند. همان طور كه نظر ديگر ماركس را مي شناسند كه مي گويد: «هيچ شيوه ي توليدي تا هنگامي كه امكان رشد دارد، از كار نمي افتد».

بدون درك رابطه ديالكتيكي و تاريخيِ اين دو نقل قول، انديشه به سرعت به مطلق گرايي پناه مي برد و در انتظار پا قرص كردن پيشرفته ترین شيوه توليد و زمان گذار از نظام سرمايه داري از رمق افتاده در كشورش، به گفته لنين در «كوپه ي قطار به انتظار مي نشيند»!

انديشه ي غيرديالكتيكي كه انتظار در كوپه قطار را توصيه مي كند، «تضاد ميان نيروهاي مولده و روابط توليدي» را تنها به عنوان «شكل تبلور» تضاد ميان طبقات درك مي كند. (٣) اين در حالي است كه ماركس و همچنين لنين نبرد طبقاتي را از مضمون «تضاد ميان نيروهاي مولده و روابط توليدي» نتيجه گيري مي كنند. در اين نتيجه گيري از مضمون نبرد طبقاتي، شناخت از علم ماترياليسم تاريخي موثر است.

انديشه ي ديالكتيكي در اين برداشت ماركسيستي- لنينيستي باري ديگر مساله رابطه ي عين و ذهن را در برابر خود دارد. تاثير متقابل دو عنصر عين و ذهن و جا به جايي تاثير آن ها  - پيشي گرفتن لحظه اي ذهن بر عين و محدود ماندن ذهنيت به واقعيت عيني –  دو سوي اين روند ديالكتيكي را تشكيل مي دهد. مثال گام برداشتن فرد در غار تاريك و ناهموار، تنها با درك تاثير و كاركرد متقابل و جا به جا شدن مداوم تاثير عينيت و ذهنيت قابل درك است. شناخت وضع مبهم محل در تاريكي و تصميم گيري براي گام بعدي تنها با پايبندي انديشه به چنين ديالكتيك ماترياليستي ممكن مي گردد.

 تكيه ي يك سويه و مطلق گرانه بر سخن ماركس تنها از اين رو نادرست نيست كه مضمون ”نيروهاي مولده“ را تنها به مضمون ”تكنيك مدرن“ محدود مي سازد. بلكه از اين رو نيز نادرست است كه نقش عامل ذهني، نقش انسان، انسان زحمتكش را در مضمون ميان نيروهاي مولده و تضاد آن با روابط توليدي را مورد توجه قرار نمي دهد.

نقش عامل ذهني، دو گانه است. يكي آن كه در تكنيك پيشرفته، توانايي فرهنگي و تاريخي انسان مولد  ”منجمد“ شده است؛ديگري كه موضوع اصلي بحث در اين سطور را تشكيل مي دهد، نقش انسان زحمتكش است در آزاد ساختن روند رشد نيروهاي مولده از بندهاي روابط اجتماعي كه مانع رشد آن شده است.

درك نكته ي دوم، به معناي درك تئوري ماركسيستي- لنينيستي درباره ي انقلاب اجتماعي است در گشودن راه رشد نيروهاي مولده در تاريخ!

 گشودن راه رشد نيروهاي مولده در طول تاريخ گامي است آگاهانه و هدفمند. بدون گام آگاهانه- انقلابي براي گشودن راه رشد نيروهاي مولده در طول تاريخ، با هدف پايان بخشيدن به شيوه ي توليد حاكم، به معناي پذيرش ذهن گرايانه ي ابدي بودن شيوه ي حاكم است. بدون عمل آگاهانه انقلابي، امكان مانور و عقب نشيني و اِعمال شيوه هاي فاشيست مآبانه توسط طبقات حاكم در نظام سرمايه داري پاياني ندارد.

به علت منطق دروني خود، آيا ادامه اِعمال اقتصاد سياسي نئوليبرال در ايران به روابط برده دارانه ميان زحمتكشان و حاكمان و تحكيم شرايط وابستگي نواستعماري ايران به اقتصاد امپرياليستي منجر نشده است؟ (٤)  آيا بدون اقدام انقلابي و آگاهانه شيوه ي توليد مبتني بر نظام برده دارانه در نظام سرمايه داري ”مدرن“ كنوني در ايران پايان خواهد يافت؟ و شلاق بر پشت زحمتكش خواستار دستمزد و خواستار برخورداري از امنيت اجتماعي و از حقوق دمكراتيك فردي و اجتماعي فرود نخواهد آمد؟ ما در ايران با چنين شيوه ي داعش گونه استثمار روبرو هستيم كه به علت سلطه ي منطق دروني نظام سرمايه داري حاكم، تنها به شيوه ي انقلابي مي تواند به شيوه ي ديگري فرا رويد!!

پيروزي انقلاب بهمن ٥٧ مردم ميهن ما پيش شرط است براي پايان يافتن بيسوادي در ايران كه متاسفانه دوباره زير شرايط حاكم نظام سرمايه داري بازگشته است. رژيم سلطنتي نتوانست به بيسوادي پايان دهد. با همين پديده در كوبا، اتحاد شوروي و ... روبرو هستيم. عقب ماندگيِ فرهنگي كه يكي از علل عمده ي عقب ماندن رشد نيروهاي مولده در جامعه است، تنها با برش انقلابي از بند شرايط حاكم در زيربناي جامعه خارج خواهد شد و زمينه اجتماعي رشد نيروهاي مولده را ايجاد خواهد ساخت.

 دو سوي تعريف ”صورتبندي اقتصادي- اجتماعي“

براي درك همه جانبه ي رابطه ي ميان دو نكته پيش گفته و درك تئوري ماركسيستي- لنينيستي انقلاب، شناخت دو سوي تعريف ماركس از نظام هاي اجتماعي ضرور است كه آن را ”صورتبندي اقتصادي- اجتماعي“ مي نامد. در اين تعريف واژه ي ”اقتصادي“ به زيربنا، به شيوه ي توليد حاكم بازمي گردد  – نظام برده داري، فئودالي و ... -. واژه ي ”اجتماعي“ به روبنا، به سطح رشد فرهنگ- مدنيت- تمدن بازمي گردد. تمدن برده داري نزد سومرها و يا آسوري ها، با همين تمدن در يونان قديم متفاوت است، در حالي كه شيوه توليد مبتني بر استثمار انسان از انسان در هر دو دوران حاكم است. (٥) مقايسه ي رابطه ی دیالکتیکی میان نیروهای مولده و مرحله ی انقلاب اجتماعی را مي توان مشابه با رابطه ميان ”عين و ذهن“ نيز دانست و تعريف نمود.

 در شرايط مشخص ايران و نه تنها ايران كه در بسياري از كشورهاي پيراموني و كناره هاي مراكز كشورهاي امپرياليستي (يونان، پرتغال و ... در اتحاديه اروپا، ونزوئلا، برزيل و ...)، ما با اشكال متفاوتي از تضادهاي اقتصادي- اجتماعي روبرو هستيم، كه حل آن ها تنها از طريق برقراري اقتصاد سياسي ملي- دموكراتيك ممكن خواهد شد.

علت چنين وضعي تنها با تكيه به تئوري ماركسيستي انقلاب قابل شناخت مي گردد. براي درك اين پديده بايد مفهوم صورتبندي اقتصادي- اجتماعي را در انديشه ماركسيستي در ذهن به ثمر رساند. بايد دو مقوله ي اقتصادي- اجتماعي را در ابعاد اقتصادي و اجتماعي- فرهنگي آن مورد توجه قرار داد. زيربناي اقتصادي در ايران كه اكنون در سطح توليد سرمايه دارانه قرار دارد تا آنجا كه مي تواند و دستش مي رسد، از پيشرفته ترين تكنيك استفاده مي كند. اين زيربنا اما در روابط توليدي اي گرفتار است كه تحميل آن به توده ها تنها با اِعمال خشنونت داعش گونه ي ديكتاتوري ممكن است.

=

بدون گذار از اين زيربناي اقتصادي و تحكيم زيربناي دموكراتيك- ملي در مرحله ملي- دموكراتيك انقلاب، پايان دادن به اشكالِ روابط ”رانتي“ و ديگر روابط ارتجاعيِ حاكم بر زيربناي اقتصادي ممكن نخواهد بود. از اين رو به انتظار پايانِ رمق نظام سرمايه داري بورژوازي دمكراتيك نشستن و به طريق اولي به انتظار پايان اين رمق در نظام حاكم كنوني كه نوع به غايت ارتجاعي ”مرحله بورژوا- دموكراتيك“ نظام سرمايه داري را تشكيل مي دهد، نشستن، عدول از وظيفه ي تاريخي- ملي- دموكراتيك انسان است. انسان زحمتكش انقلابي بايد با برش قاطع به شرايط تحميل داعش گونه سيطره ي نظام سرمايه داري و زيربناي به غايت ضد مردمي و ضد ملي آن پايان دهد.

مبارزه ي ضد ديكتاتوري، مبارزه اي ضد نظام سرمايه داري در شكل فاز نئوليبرال آن است. گذار از يكي، بدون گذار از ديگري ممكن نيست. بدون طرح جايگزين براي شرايط حاكم، بدون طرح اقتصاد سياسي ملي- دمكراتيك، جنبش انقلابي از پرچم ظفرنمون پيروزي محروم خواهد بود.

به عبارت دیگر، پذیرش اقتصاد سیاسی مرحله ملی- دموکراتیک انقلاب، بازگشت و پذیرشِ دستاورد انقلاب بزرگ بهمن ٥٧ مردم میهن ماست که هم از زمینه ی ذهنی وسیع در جامعه و هم زمینه قانونی برخوردار است. زمینه‌ ذهنی و عینی ای که به دنبال برقراری سلطه ی نیروهای راست در حاکمیت پامال شده است و روشنگری در افشای آن همزمان مضمون مبارزه ی ضد دیکتاتوری علیه رژیم ولایی را تشکیل می دهد. مبارزه‌ای که برپایی اتحاد وسیع ضد دیکتاتوری را در ایران مستدل و ممکن می سازد.

---

١- www.akhbarrooz.vom  بررسي جايگاه طبقه ي كارگر ايران و مطالبات آن (٩ مرداد ١٣٩٦، ٣١ ژوئيه ٢٠١٧) و ائتلاف حداقل با بورژوازي ملي (٢٣ مرداد ١٣٩٦- ١٢ اوت ٢٠١٧)

٢- در كتاب ”انقلاب اكتبر و ايران“ اين پديده استعمارگرانه ي نقش بورژوازي ليبرال ”ملي“ بريتانيايي به طور مفصل و مستدل نشان داده شده است.

٣- كارل كورش، به نقل از ديتر ئل كئن ”تئوري ماركسيستي انقلاب و روابط توليدي“

٤- در بيانيه سنديكاي نقاشان استان البرز با عنوان: شلاق ممنوع! حكم شلاق عليه شاپور احساني لغو بايد گردد!مضمون روابط روزافزون برده دارانه در روابط توليدي در ايران ازجمله چنين توصيف مي شود:

« ... شاپور احسانی راد یک نمونه است. کارگر دلسوزی است که کارگران گفتند رهبر ماست. سخنگوی ماست. حال با شکایت کارفرمایی که خود جرم اختلاس دارد، تحت پیگرد قرار گرفته و برایش حکم بربریت شلاق صادر شده است.  شاپور از حق کارگران دفاع کرده، اتهامش را امنیتی اعلام کردید. چون امنیت صاحب سرمایه را به خطر انداخته است و بس. ...روشن است که کارگران این بردگی را قبول نمیکنند و ما به حکم شلاق برای شاپور احسانی راد اعتراض داریم. ما به احکام شلاق این شکل بربریت مجازاتاعتراض داریم. حکم شلاق شاپور باید لغو شود. شلاق باید ممنوع گردد. ...

 ما برده نيستم. اعتصاب، تجمع، تشکل، برگزاری مراسم اول ماه مه، اعتراض علیه زورگویی های کارفرمایان همه حقوق پایه ای ماست. اما قوه قضاییه در کنار حراست و قوانین هر روز این حقوق پایه ای ما را زیر پا میگذارد و هر اعتراضی را با عنوان اخلال در امنیت ملی و غیره با زندان و اخراج و احکام بربریتی چون شلاق پاسخ میدهدما به این احکام اعتراض داریم. ...».

 ٥- اولين جامعه برده دارانه كه نزد سومري ها و پس از ”انقلاب كشاورزي“ توسط زنان در دوازده هزار سال پيش پا به صحنه گذاشت و در طول ٤ هزار سال به كمونيسم كهن (كمونيسم بدوي) و دوران ”مادر شاهي“ پايان بخشيد، با برقراري فرهنگ- مدنيت ”برده داري خانگي“ همراه است. روبناي فرهنگي- مدنيت برده داري با برده نمودن زن و كودك  - ماركس زن ها را «اولين برده در تاريخ» مي نامد – آغاز شد. آن هنگام كه مرد با اولين ضد انقلاب عليه زن، و تبديل آن ها به برده هاي خانگي، جايگاه ”رئيس خانواده“ را تصاحب كرد، و فرهنگ دوران ”پدرشاهي“ پا قرص نمود. آغاز رشد و جا افتادن انديشه ي مذهبي به اين دوران بازمي گردد.

فرهنگ اين دوران با رشد نيروهاي مولده در ارتباط تنگاتنگ قرار داشت. مرد توانست با رام كردن گاو براي شخم زدن زمين كشاورزي، زيربناي جامعه مبتني بر نظام برده داري را مستقر سازد. جنگ ها براي تصاحب سرزمين هاي ديگر، تنها با هدف غارت و غنيمت گيري انجام نمي شود، بلكه يكي از هدف هاي آن ”توليد برده“ است. اولين دولت برده دار نزد سومري ها و ديرتر توسط آسوري ها در بابل پيش از ده هزار سال پيش دولت برده دار را پايه ريخت. روبناي شيوه ي توليد مبتني بر نظام برده داري در مصر قديم به اوج تاريخي رسيد و به فرهنگ- مدنيت برده دارانه دست يافت.

 

Share

بازگشت به صفحه نخست

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست
 
    اشتراك در نویدنو

  

نشانی پست الکترونیک: