نویدنو -  کتاب -   رحمان هاتفی  درباره ما -  آرشیو

از همین قلم

 
 
 
 

2017-08-31

نویدنو  09/06/1396 

 

رقص سماع در دریای نور،

به یاد پیام آورانِ نور و امید

رحمان

 

 

تو هنوز نمی دانی

من هر روز،

قبل از طلوع بیدار می شوم

چشمانم بر خط سرخ شفق

در بی نهایت کرانه ها سیر می کنم

نوید خون رفیقانم

با من است که غرورم

به پرواز در می آید

از آفاق های دور

به زمین باز می گردم

جانی دوباره در من می‏آغازد

رقص سماع-

در دریای نور و آینه

تٌهی در هسته جانسوزم

از قفس جسم فرسوده‏ام

بیرونم،

ذره-ذره تکثیر می شوم

در دشت‏ها و کوه‏ها،

در بی‏نهایتِ هستی

از اکسیر زندگی

سرشارم،

همه سلول‏هایم به هسته زندگی

و شیارهای عمیق که بذرها

و شکوفه‏ها

در آن به بار می‏نشیند

باز می‏گردند

چشم بر چشم خورشید،

به فردا،

به امید...

و عشق سلامی

دوباره به چشمه‏های جوشانِ

خون

 

در آن شب‏های سیاه بی کسی

عروج‏تان تبرک است

(متبرک باد یاد) تان[1]

نفس بکش،

این ذرات معلق در هوا

کیمیاست

اکسیر زندگیست-

خاک متبرکی‏ست

باد آنرا از خاوران می‏آورد

آه،

رویاهای همیشه عریان من.

30/مرداد/ 96

 

 


 

[1] برگرفته از مرثیه های خاک شاملو

 

 

Share

بازگشت به صفحه نخست

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست
 
    اشتراك در نویدنو

  

نشانی پست الکترونیک: