نویدنو -  کتاب -   رحمان هاتفی  درباره ما -  آرشیو

از همین قلم

 
 
 
 

2017-08-24

نویدنو  02/06/1396 

 

 

 

هفتمین سفر سندباد - به یاد دکتر پرویز شهریاری، پدر ریاضیات نوین ایران (۱۳۹۱- ۱۳۰۵ -2)

 

 

رفیق شهریاری در میانه سال های ۶۰- ۱۳۵۷ ماهنامه ی آشنایی با دانش را سردبیری کرد که این یک نیز بیش از هفت شماره نپایید و برچیده شد. ۴۹ او در آن سال ها بسیار کوشیده بود که پروانه‌ی رسانه‌ای را بگیرد و نتوانسته بود. در سال‌های سربی سلطنت هم، از این "حق" شهروندی بی‌بهره مانده بود. هم از این رو، از مهندس پرویز ملک پور(نماینده‌ی زرتشتیان در مجلس شورای اسلامی) درخواست کرد این کار را به جای او انجام دهد که سرانجام، پروانه‌ی چیستا واگذار شد و شهریاری از شهریور ۱۳۶۰(در ارج‌نامه از ۱۳۵۹؛ ص ۲۶)، سردبیری آن را به گردن گرفت:

ماهنامه‌ای آکنده از جستارهای دلیرانه که در آن سال‌های سیاه و سنگین و سربی، نوشتن‌شان به راستی جگر می‌خواست. بگذار میان مایگانی که جیره‌بگیر سدای نو استعماری بی بی سی‌اند و از پرویزن تائید دستگاه جاسوسی ام. آی. سیکس انگلیس گذشته‌اند، بر چهره ی چیستا و از این رهگذر، بر سیمای بی آژنگ دانش-ور طبقه ی کارگر ایران، دکتر پرویز شهریاری، لجن پراکنی کنند تا نشئه‌ی نیم شبان‌شان را، دلاری، پوندی، صله ای، چیزی به سویشان پرتاب شود. مولوی بلخی به خام- دستانی که حقیقت را برنمی‌تافتند می‌گفت:  

تا قلم در دست غداری بود

لاجرم منصور بر داری بود

شهریاری در هنگامه‌ای چیستا را بسامان می‌کرد که نه از سهمیه کاغذ نشانی بود و نه از اگهی‌های سود‌آور رسانه‌ای. او خود در ترسیم دشواری‌های کار این ماهنامه گفته بود:

" تجربه ی ما در چیستا این است که جز با تحمل زیان‌‌های کمرشکن، راهی برای ادامه ی انتشار آن نداریم؛ کار به جایی رسیده است که دست اندر کاران چیستا، به مرز تسلیم رسیده اند!"

رفیق شهریاری به هر جان کندنی که بود، شده فرش زیر پایش را بفروشد، چیستا را در می‌آورد تا بذر آگاهی بیفشاند و خرمن  آزادی بدرود. به نوشته خسرو باقری، او "عطری بود که از گل های پرپر شده برخاسته بود و باید در فضای بویناک جهل و بی دانشی که حاکمان مغرور ایجاد کرده بودند، عطر دل انگیز آگاهی و دانش را بپراکند. عواطف اصیل انسانی که دل وجانش را می‌آراست، مانع از آن بود که سرنوشت‌اش را از دیگر سرنوشت‌‌ها جدا سازد."۵۱ 

دکتر شهریاری هم چنین از فروردین ۱۳۷۹ تا مهر ۱۳۸۰، هفده شماره از ماهنامه‌ی وزین دانش و مردم را (به پروانه داری دکتر محمد رضا طاهریان)۵۲  چاپخش کرد.۵۳ ماهنامه‌ی دنیای دانش آموز نیز در کهکشان رسانه‌ای وی، از جایگاهی ویژه برخوردار است.

 

نکوداشت‌ها

۶۰ سال تلاش فرهنگی و روشن-ورانه ی شهریاری اما روی‌کردی نبود که از چشم فرهیختگان کشور ما پنهان بماند و در نکوداشت‌های گونه گون برتافته نشود. چندان که بیش از ۴۰۰۰ سپاس-نامه از نهادهای فرهنگی و دانشی کشور دریافت کرد که شماری از آن‌ها چنین اند:

۱۳۴۵) دریافت نشان درجه یک علمی از دکتر پرویز خانلری، وزیر آموزش و پرورش وقت کشور.

فروردین ۱۳۷۴) بزرگ‌داشت شهریاری هم چون پیش-کسوت ریاضی کشور در ۲۶مین کنفرانس ریاضی کشور در کرمان.

۱۳۷۶) نکوداشت وی در نخستین کنفرانس آموزشی در سپاهان.

۱۳۷۸) گرامی‌داشت استاد در سومین گردهمایی شکوفه‌های ریاضی در دانش‌کده ی علوم ریاضی دانش‌گاه شهید بهشتی تهران.

۱۳۷۹) نکوداشت‌های گونه‌گون در نشست‌های فرهنگی کشور به انگیزه‌ی سال جهانی ریاضیات( سال ۲۰۰۰).

۱۳۸۰) بزرگ‌داشت وی در آیین مردمی گل-گشت در تالار حرکت، به انگیزه ۷۵مین سال-گرد شهریاری.

۱۳۸۰) دریافت نشان افتخار ملی از انجمن آثار و مفاخر ملی ایران.

۱۸و۱۷ اردی بهشت ۱۳۸۱) بزرگ‌داشت وی در دانش‌گاه کرمان و اهدای دکترای افتخاری ریاضی همین دانش‌گاه به شهریاری.

دوشنبه،۲۶ مرداد ۱۳۸۱) نکوداشت شهریاری در جایگاه " ایده‌پرداز همگانی کردن دانش ریاضی در ایران" در نشست انجمن آثار و مفاخر فرهنگی ایران؛ اهدای لوح زرین به وی و رونمایی و پخش کتاب" زندگی‌نامه و خدمات علمی و فرهنگی پرویز شهریاری، استاد ارجمند و ریاضی دان برجسته"؛ این کتاب را همین انجمن گردآوری و چاپ کرده بود. در این گردهمایی، محمدی، شهریاری را" پدر ریاضیات نوین ایران"۵۴  ارزیابی کرد و مهندس پرویز ملک پور او را" پرچم دار خرد ورزی در تاریخ معاصر ایران و سمبل استواری، هوش، خویشتن‌داری، محبت، ادب و نزاکت" دانست.۵۵

یکم مهر ۱۳۸۱) بزرگ‌داشت وی در ونکور کانادا  

پنج شنبه، ۲۶ دی ۱۳۸۱) نکوداشت هم-زمان شهریاری با جشن بهمنگان، در انجمن زرتشتیان کرج و اهدای لوح سپاس به وی.۵۶

سال؟) دریافت لوح تقدیر سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی‌ی وزارت آموزش و پرورش در حوزه‌ی ریاضی به پاس نگارش و گردانش (ترجمه) کتاب‌های ریاضیات محاسبه‌ای؛ سرگذشت ریاضیات و خلاقیت ریاضی.

۱۳۸۴) دریافت نشان چهره‌ی ماندگار در رشته ی آموزش ریاضیات در آیین چهره‌های ماندگار کشور.

۱۳۷۸) دریافت عنوان برترین ریاضی دان زنده ی ایران از انجمن ریاضی کشور.

دو آذر ۱۳۹۱) جشن زادروز شهریاری در مرکز آموزش جهاد دانشگاهی خوزستان.

 

کارها و نوآوری‌های فرهنگی

تابستان ۱۳۳۱) راه‌اندازی نخستین کلاس کنکور ایران در گروه فرهنگی خوارزمی.

مهر ۱۳۳۹) پی ریزی دبیرستان پسرانه ی خوارزمی.

مهر ۱۳۴۰) پی ریزی دبیرستان دخترانه ی مرجان.

پاییز ۱۳۴۲) پی ریزی شرکت سهامی انتشارات خوارزمی با همیاری ۱۷۰ آموزگار. در تیرماه ۱۳۹۴ بر پایه حکم غیر قانونی دادگاه، انتشارات خوارزمی نیز مانند نشر امیرکبیر، به دست سازمان تبلیغات اسلامی افتاد و به غارت گرفته شد.

۱۳۵۰) پی ریزی گروه فرهنگی مرجان با همیاری ۷۰۰ دبیر دبیرستان‌ها.

۱۳۵۳) پی ریزی انتشارات توکا با هم-کاری ده تن از دوستان استاد.

۱۳۵۳) پایه گذاری مدرسه ی عالی علوم اراک با یاری دکتر عبدالکریم قریب و دکتر حسین گل گلاب.

مرداد ۱۳۸۴) پی ریزی بنیاد فرهنگی پرویز شهریاری به شماره ی ثبت ۸۲۵۳۲ در اداره ی ثبت شرکت‌ها و موسسات غیر تجاری تهران و اهدای کتاب- خانه ۷۰ هزار جلدی وی به این بنیاد.

 

سال‌های تدریس

سراسر زندگی رفیق شهریاری به تدریس گذشت؛ و می‌دانیم که:

درس معلم ار بود زمزمه ی محبتی/ جمعه به مکتب آورد طفل گریزپای را.

او خود گفته بود که کلاس‌های درس‌اش- بیش و کم- با ده دانش آموز آغاز می‌شد و رفته رفته بر شمارشان چندان می‌افزود که دیگر در راهروها هم جایی برای ایستادن شان نمی‌ماند؛ به ناچار، در سالن‌های بزرگ دبیرستان ها و دانش-کده ها به یاددهی می‌پرداخت.۵۷

هنوز ۱۵ سالی بیش تر نداشت که نبوغ خیره کننده‌اش را دریافتند و از او خواستند آموزگار کلاس های پنجم و ششم دبستان ایران- شهر کرمان شود؛ و تا ۸۶ سالگی که مرگ در بسترش خزید، ۷۰ سال آزگار آموزگاری کرده بود: رکوردی که می‌توانست در کتاب رکوردهای گینس ثبت شود و نشد! ولی چه جای دریغ، که پس از درگذشت‌اش، شماری از شاگردان او بر مزارش گرد آمدند و نهالی را همراه با لوحه ای را در کنار گورش نشاندند که از هر نکوداشتی نیکوتر بود:

"‌معلم مهربان! درس هایی که به ما یاد داده‌ای، روشن-گر راهمان شده است. در کارهایت آن چنان زنده‌ای که گویی هنوز اشاره به چیستا می‌کنی... این نهال زیتون را در کنار مزارت کاشتیم تا آن ها که قرار است در آینده شاگردت شوند و از دانش‌ات بیاموزند، بدانند که یک عمر رزمیدی و رنجیدی تا زندگی را با انسان، آشتی دهی... سپاس معلم، بدرود شهریاری."۵۸

 فهرست برخی از فرآموزی ها/تدریس های استاد شهریاری چنین است:

۱۳۲۴)  کلاس‌های شبانه برخی از دبیرستان ها و نیز در دبستان کاخ تهران.

۱۳۲۶)  چند آموزش‌گاه و نیز دبیرستان زرتشتیان فیروز بهرام.

۱۳۳۲-۳ چند دبیرستان در شیراز.

۱۳۳۳)  دبیرستان اندیشه.

۱۳۳۵) تدریس در یک دبیرستان و در یک آموزش-گاه شبانه با نام ساختگی احمدی و نیز در کلاس های شبانه ایران- شهر در خیابان شاه آباد (شغال آباد پیشین).

۱۳۳۷)  دبیرستان های ابن سینا، مهر جردن و نوباوگان ضرابی.

۱۳۳۸) دبیرستان اندیشه.

۱۳۴۲-۳) دانش‌کده‌ی فنی دانش‌گاه تهران؛ کلاس های روزانه و شبانه دانش سرای عالی تهران و دانش گاه تربیت معلم.

۱۳۵۳-۵۶) هفته ای یک روز فرآموزی در مدرسه ی عالی علوم اراک.

شهریاری هم چنین، سوای تدریس خصوصی به شاگردانش، در گروه‌های فرهنگی خوارزمی و مرجان نیز که خود آن ها را پی افکنده بود، درس می‌داد.

او خود در باره ی فرایند آموزگاری گفته است:

" از ۱۵ سالگی که... معلم حساب و هندسه ی کلاس پنجم دبستان شدم، تا به امروز، هرگز از معلمی جدا نبوده‌ام... در روزگار ما و در همه‌ی جهان، به معلمان که به گفته ی یک فیلسوف آلمانی [ کارل مارکس]" زحمت کش ترین لایه روشن فکران اند"، کم تر توجه شده است و زندگی آنان خوب نمی‌گذرد. بیش تر، خانه به دوش‌اند... و ذهن‌شان آشفته و ناآرام است... آموزگار باید آرامش خیال داشته باشد تا دانش آموزان خود را بشناسد و محرم رازشان باشد... و این، تنها زمانی ممکن است که دست کم، زندگی او و خانه‌واده اش تامین باشد..."۵۹  

 

رفیق شهریاری اما در جایگاه یک آموزگار حرفه‌ای، تعهد اجتماعی و اخلاقی را با هنر خوب زیستن در می‌آمیخت و می‌دانست که در کلاس‌های درس، هم آموزگاران به شاگردان‌شان می آموزند و هم از آن‌ها فرا می‌گیرند:

" باید دانش آموزان را به کار گروهی تشویق کرد... ذهن دانش آموزان، در بسیاری موارد، می‌تواند راهنمای معلم [خود] باشد."۶۰

شهریاری نیز هم چون رفیق توران میرهادی، پِیوَستارهای آموزگار- آموزش پذیر را در اندازه های کوچک آموزگار نیرومند نمره بخش و دانش آموز فرمان بردار کاهش نمی داد. او دانش‌آموزان خود را به گروه‌های سه نفره‌ی کم‌مایه، میان‌مایه و پرمایه بخش بندی می‌کرد و می گذاشت با هم کار کنند، از هم بیاموزند و به برابری دانشی برسند. می گفت:

" یکی از راه های برطرف کردن مشکلات دانش‌آموزان و حل نابرابری [ میان آن‌ها] این است که نمره ی دانش آموز ضیف را در نمره ی دانش آموز قوی‌تر دخالت دهیم. این... به دانش آموزان، یاری می‌رساند."۶۱

 

مرضیه مرتاضی لنگرودی از دانش‌آموزان پیشین شهریاری در این باره نوشته است:

" در گروه‌های سه نفره- رفته رفته- آموختیم که: ۱- خودمان باشیم؛ ۲- هر کس، نقطه ضعفی دارد؛ ۳- همه، نقاط قوتی هم دارند که باید به آن‌ها تکیه کنند، ۴- دانش، میراث پدری کسی نیست و نزد همه یافت می‌شود..."۶۲  

شهریاری همواره با خودخواهی‌ها و منیت‌های دانش‌آموزان می‌رزمد و می‌گفت:

" هر کس نیک می‌داند چشمه‌های گوارا بیش تر در جایی خواهند بود که هوس‌های من در آن جاری است و درختان سبز، بیش تر در جایی سایه می‌گسترانند که من زیرش آرمیده باشم."۶۳  

شهریاری به دانش آموزانش می‌گفت: نباید گذاشت که دانش، کارمایه  کشتار همگانی و ابزاری در دست جهان سرمایه‌داری برای در هم کوفتن قهر ملت‌ها باشد.۶۴  

او کنکور تستی را، سد راه فرازپویی دانش‌جویان می‌دانست و می‌گفت:

" آموزش و پرورش، وزارت علوم و فن آوری و... باید برای این کنکور تستی چاره ای بیندیشند و دانش کشور را از ویرانی کنونی برهانند. کنکور پایان می‌گیرد و نزدیک به ۸۰ درسد جوانان ما پشت کنکور می‌مانند" ولی آیا آن‌ها که به دانش‌گاه‌ها راه پیدا کرده‌اند، در رشته‌ی مورد علاقه ی خود قبول شده‌اند؟ باید چاره‌ای اندیشید؛ این راه، به جایی نمی‌رسد."۶۵  

شهریاری با نابخردانه خواندن موضوع انشای" دانش بهتر است یا دارایی؟" می‌گفت:

" مگر دانش و خواسته۶۶ باید با هم در تضاد باشند؟ مگر دانش‌مند نباید زندگی کند؟ یا مگر آدم مال-دار باید ابله باشد و از دانش برکنار؟ مگر نمی‌شود جامعه ای به دور از نابرابری‌های جامعه‌ی سرمایه‌داری داشته باشیم که همه‌ی افراد[آن] هم دانش بیاموزند و هم با آسایش زندگی کنند؟ چه را باید تسلیم این شعار سوداگرانه‌ی جهان بی‌خرد سرمایه‌داری شویم و به جوانان خود تلقین کنیم که نباید به دنبال دانش و هنر بروند وگرنه برای گذران زندگی خود در می‌مانند..."۶۷  

او جامعه‌ای را که فرهیختگان آن در تنگ-دستی به سر می‌برند، ناسالم و غیرانسانی می‌دانست و هرگونه پیشرفت اجتماعی را در گرو بهبود زندگی آن‌ها ارزیابی می‌کرد.۶۸  

شهریاری بخش‌بندی مدرسه‌ها را به دولتی و" غیر انتفاعی!" برنمی‌تافت و بر آن بود که فرایند آموزش- از دبستان تا دانش گاه- باید دولتی و بر پایه قانون اساسی، رایگان باشد. وی هم‌چنین روی‌کردی به نام مدرسه‌ی تیزهوشان را نادرست می‌خواند و می‌گفت: مدرسه ی تیزهوشان یعنی چه؟ یعنی شاگردانی که در این مدرسه‌ها درس‌نمی خوانند کند‌هوش‌اند؟۶۹

 

در باره‌ی شهریاری

پیرامون زندگی، اندیشه و شخصیت شهریاری تا کنون کتاب‌ها، جستارها و فیلم‌هایی چند نوشته و ساخته شده‌اند که شماری از آن‌ها چنین‌اند:

۱۳۶۴) دشنه و سیب گم شده (رمانی مستند در باره زندگی و مبارزات پرویز شهریاری)، انتشارات اتلس.

۱۳۶۹) ستاره اعداد (پرویز شهریاری کیست و چه کرده است؟)، نوشته علی صالحی، انتشارات تهران.

۱۳۷۸-۹) آشتی با ریاضیات، دو بخش از مجموعه ده‌بخشی مستند تله‌ویزیونی" در باره تکنولوژی نوین آموزش ریاضیات از دیدگاه دکتر شهریاری، کارگردان منوچهر مشیری، گروه دانش شبکه یک سیما.

۱۳۸۰) پس از ۴۰ سال؛ زندگی‌نامه استاد پرویز شهریاری؛ نوشته ابوالقاسم پورحسینی؛ نشر مهاجر.

۱۳۸۰) ارج نامه شهریاری؛ به پاس ۵۵ سال خدمات فرهنگی استاد پرویز شهریاری؛ به خواستاری و اشراف پرویز رجبی و به کوشش محسن باقرزاده؛ نشر توس.

۱۳۸۰-۸۵) فیلم مستند پرتره فانوس گلستان (مروری بر زندگی، اندیشه، آثار و افتخارات دکتر پرویز شهریاری)؛ ساخته میلاد درویش؛ برنده جایزه بهترین فیلم و برنامه تله‌ویزیونی از نخستین جشنواره فرهنگ و رسانه وزارت علوم؛ برنده جشنواره جهانی فیلم رشد؛ برنده جایزه سال سازمان دانش‌جویان یهودی تهران.

۱۳۸۲) سال‌ها باید که...؛ جشن‌نامه استاد پرویز شهریاری؛ به کوشش دکتر رقیه بهزادی؛ انتشارات فردوسی.

۱۳۸۲) یک زندگی؛ خاطرات و دیدگاه‌های دکتر پرویز شهریاری؛ در گفت و گو با امیر حاجی صادقی؛ نشر کوچک. کتاب برگزیده هفته پژوهش.

۱۳۸۲) سال‌ها باید که تا...(جشن نامه استاد پرویز شهریاری)، نوشته دکتر رقیه بهزادی، نشر مجید و انتشارات فردوسی، کار گروهی.

۱۳۸۲) معلمی را دوست دارم، مستند پرتره دکتر پرویز شهریاری، کارگردان منوچهر مشیری، تهیه کننده عصمت شاکری، کار گروه دانش شبکه یک سیما، ۳۴ دقیقه.

۱۳۸۵) زندگی نامه و خدمات علمی و فرهنگی استاد پرویز شهریاری، نشر انجمن آثار و مفاخر فرهنگی ایران.

۱۳۹۰) استاد شهریاری از سرزمین نخبگان(مستند پرتره استاد دکتر پرویز شهریاری)، تهیه کننده و کارگردان محمد علی فارسی، کار گروه فرهنگ، تاریخ و هنر شبکه یک سیما از سری سرزمین نخبگان، ۴۱ دقیقه.

۱۳۹۲) شهریار علم و عدالت(بررسی عدالت خواهی علمی استاد پرویز شهریاری و اندیشه های کارگری دانش مند طبقه ی کارگر)؛ کاری از هیات تحریریه سندیکای کارگران فلزکار مکانیک

- فیلم مستند پرویز شهریاری و تناب دور زمین (هم نشین بهار).

واپسین سخن و مرثیه سایه

وقتی ابوالفضل بیهقی دبیر در آفرینه‌ی ارج-مند خود تاریخ بیهقی، به استادِ گران‌‍مایه و از دست رفته‌اش بونصر مشکان رسید، نتوانست غم سنگین و ژرف‌پای خود را فرو خورد و نوشت زمان آن است که "لختی قلم را بر وی بگریانم." و گریست و گریاند. آنان که شهریاری را از نزدیک می شناختند، می دیدند و در می‌یافتند که چه قدر دست‌ها و شانه‌هایش درد می‌کنند اما او لب به شکوه نمی‌گشاید:

یادگار دست- بندهای قپانی‌ای که هم شاه و هم شیخ ارزانی‌اش داشته بودند:

ای سرو سربلند/ این رسم توست که ایستاده بمیری!

خسرو گل سرخی

در توصیف سویه‌های شخصیتی شهریاری می‌توان یک متر سخن نوشت: ریاضی‌دان؛ پژوهش‌گر تاریخ‌دانش؛ نویسنده؛ مترجم؛ آموزگار و استاد دانش‌گاه؛ دانش‌نامه و فرهنگ‌نامه نویس؛ آزادی‌خواه؛ عدالت‌پژوه؛ روزنامه‌نگار؛ ناشر؛ مدرسه‌دار؛ نویسنده کتاب‌های درسی؛ پدر ریاضیات نوین کشور؛ آموزه‌پرداز همگانی شدن آموزش ریاضی؛ انسان تراز‌نو و... و دریغ و درد که بردگان سرمایه، دانش و بردباری و انسانیت را به شکنجه گرفته بودند و این، کم نبود:

وقت آن است که خون، موج زند در دل لعل

زین تغابن که خزف می‌شکند بازارش

حافظ

از ویژگی‌های شهریاری یکی هم" استواری و شیوایی در بیان، ژرفایی و شور در کلام، درایت در استدلال، استقامت در نبرد و سرسختی در امید" بود.۷۰ و این همه،" ویژه فرهیختگانی است که روزمرگی و پوسیدن را در چارچوب‌ها و موازین کهنه نمی‌پذیرند و گم شده‌ای به نام حقیقت دارند که همواره در پی آن‌اند... پس شاید بزرگ ترین اثر او، زندگی‌اش باشد. زندگی فرزندی از طبقه کار و رنج و آفرینش... که... به صورت یکی از برجسته‌ترین خدمت‌گذاران فرهنگ و دانش ملی ما درآمده است."۷۱  

شهریاری خود گفته و نوشته بود:" زندگی یعنی مبارزه در راه زدودن رنج و اندوه هزاران ساله‌ی آدمی... و رهاندن انسان از قید بردگی و اسارت..."۷۲  

او به شیفتگان" دمکراسی" بورژوایی می‌گفت:

" بارها گفته‌ام که" دموکراسی" موجود در جهان سرمایه‌داری، نتیجه ی مبارزه‌ی هزاران ساله‌ی مردم در بند و آزادی‌طلب است و هیچ ربطی به خواست سردمداران کم‌فرهنگ جهان سرمایه داری ندارد."۷۳

شهریاری اما از فروپاشی شوروی سوسیالیستی وازده و نومید نشد و در این باره نوشت:

"جنبش‌های عدالت‌خواهانه‌ی جهان، از دو هزار سال پیش به این سو، هم‌چنان فراروییده و به پیش آمده‌اند: از جنبش اسپارتاکوس تا خیزش مزدکیان و زنگیان (در سده ی نخست ه.ق.)، جنش کمونارهای پارس و انقلاب سوسیالیستی اکتبر در روسیه؛ اولی تنها یک ماه دوام آورد و دومی ۷۰ سال. ولی فکر و اندیشه‌ی عدالت‌خواهی، از ذهن مردم جهان بیرون نخواهد رفت..."۷۴  

او در سیاه ترین سال های خودکامگی در ایران، در"اشاره" های چیستا به افشای زمام‌داران کشورش می‌پرداخت و اعتراف گیری از سران و کادرهای حزب توده ی ایران را محکوم می کرد:

-ستم‌کاری، سویه‌های گوناگون دارد؛ گاه فردی خود را صاحب اختیار جان و مال مردم می‌داند[ ولایت فقیه] و"دستور قتل عام همه‌ی مخالفان خود را می‌دهد؛ آن ها را به شکنجه‌گاه‌ها می‌فرستد و به اعتراف به آن چه نکرده‌اند وا می‌دارد..."۷۵  

شهریاری دموکراسی را فرایندی دو گانه- بیرونی و درونی- می‌دانست و خواهان خویش‌کامگی‌زدایی از سرشت انسان‌ها بود:

روزی، خسته از کار توان‌فرسا، به خانه می‌آید. دو کودک خردسال‌اش سر به "شیطنت" برداشته بودند. نآگاه بر می‌آشوبد و آن‌ها را از اتاق می‌راند. نیم ساعتی بعد از خانه بیرون می‌زند و پس بازگشت، نامه‌ای را بر میز کارش می‌بیند. در این نامه با خطی کودکانه آمده بود:" پدر جان! با این که خیلی دوستت داریم؛ مرگ بر دیکتاتوری."

نامه او را به آشوب می‌کشد: به ویژه از آن رو که "من خود از پویندگان راه دموکراسی بودم و با دیکتاتوری می‌رزمیدم. این مرا واداشت که باور عملی به دموکراسی را نخست از خود آغاز کنم و نه از دیگران."۷۷

شهریاری هرگاه می‌دید یا می‌شنید که کارگرزاده‌ای از سر بی‌چیزی از مدرسه وامانده است، او را به رایگان در یکی از مدرسه‌های خود نام نویسی می‌کرد و نیازهای آموزشی‌اش را بر می‌آورد. در سال‌هایی که درآمدش افزایش یافته بود، از کمک مالی به دانش‌آموزان و دانش‌جویان تهی‌دست و مردم درمانده‌ی کوچه و خیابان کوتاهی نمی‌کرد.

استاد بهزاد فراهانی، پیش کسوت تآتر و سینما، در باره اش می گوید که شهریاری" اهورامردی بود که در تاریخ، زندگی کرده بود... چند‌پهلو بود و چند‌بعدی. در کار با ما هنرمندان اهل نمایش و تصویر و دانش، تئوریسینی لازم و خوب بود."(کتاب عدالت خواهی...،ص ۱۲۴-۷).

شهریاری اما در پرتو منش پاک‌اش، ده‌ها انسان سرگشته و ره‌گمگشته را به راه حزب توده‌ی ایران آورد و به آنان آموخت که یگانه راه رهایی بشریت، سوسیالیسم علمی است و این، شاید بزرگ‌ترین خدمت او به دمکراسی و عدالت اجتماعی بود.   

اینک که این جستار، فرازهای پایانی‌اش را می پیماید، چه می‌توان گفت جز این که: تهمتن طبقه‌ی کارگر ایران، استوره‌ای که به سخن هبل،" خواب خوش جهانیان را بر می‌آشفت" سرانجام، در ساعت چهار و سی دقیقه‌ی بامداد روز آدینه (۲۲ اردی‌بهشت ۱۳۹۱) در بیمارستان جم تهران آرام گرفت. در پرونده‌ی پزشکی‌اش، از کاستی‌های تنفسی و سکته‌ی قلبی سخن رفته اما، یک نکته‌ی دردناک و اشک آور از قلم افتاده بود: دانشور پرشور طبقه‌ی کارگر ایران و آموزگار بزرگ فرزندان ما، چیزی برای پرداختن به بیمارستان ندارد.

و اینک شعر شورانگیز استاد غزل ایران، سایه که به خواستاری محسن باقرزاده،مدیر انتشارات توس و برای آذین بخشیدن به کتاب ارج‌نامه‌ی شهریاری سروده شده است. مرثیه‌گونه‌ای برای رفیق شهریاری:

در من کسی پیوسته می‌گرید/ این من که از گهواره با من بود/ این من که با من/ تا گور همراه است/ دردی است چون خنجر/ یا خنجری چون درد/ همزاد خون در دل/ ابری ست بارانی/ ابری که گویی گریه‌های قرن‌ها را در گلو دارد/ابری که در من/ یکریز می‌بارد./ شب‌های بارانی/ او با سدای گریه‌اش غمناک می‌خواند/ رودی‌ست بی‌آغاز و بی‌انجام/ با های‌های گریه‌اش در بی کران دشت می‌راند./ پیری حکایت گوست/ کز کودکی با خود مرا می‌برد/ در باغ‌های مردمی گریان/ اما چه باغی؟ دوزخی کان جا/ هر دم گلی نشکفته می‌پژمرد./ مرغی است خونین بال/ کز زیر پر، چشمش/ اندوهناک سنگباران هاست./ او در هوای مهربانی بال می‌آراست./ - کی مهربانی باز خواهد گشت؟/- نه، مهربانی/ آغاز خواهد گشت/ از عهد آدم/ تا من که هر دم/ غم بر سر غم می گذارم،/ آن غمگسار غمگساران را به جان خواندیم/ وز راه و بی راه/ عاشق‌وش از قرنی به قرنی سوی او راندیم/ وان آرزو انگیز عیار/ هر روز صبری بیش می‌خواهد ز عاشق/ دیدار را جان پیش می خواهد زعاشق./ وانگه که رویی می نماید/ یا چشم و ابرویی پری وار،/ بازش نمی دانند/ نقشش نمی خوانند/ دل می گریزانند از او چون وحشتی افتاده در آیینه ای تار!/ هرگز نیامد بر زبانم حرف نادلخواه/ اما چه گفتم؟ هرچه گفتم، آه/ پای سخن لنگ است و دست واژه کوتاه است/ از من به من فرسنگ ها راه است./ خاموشم، اما/ دارم به آواز غم خود می‌دهم گوش./ وقتی کسی آواز می خواند/ خاموش باید بود./ غم داستانی تازه سر کرده ست/ این جا سراپا گوش باید بود:/ -" درد از نهاد آدمیزاد است!/ آن پیر شیرین کار تلخ اندیش/ حق گفت، آری آدمی در عالم خاکی نمی‌آید به دست، اما/ این بندی آز و نیاز خویش/ هرگز تواند ساخت آیا عالمی دیگر؟/ یا آدمی دیگر؟..."/ - ای غم! رها کن قصه‌ی خونبار!/ چون دشنه در دل می‌نشیند این سخن، اما/ من دیده‌ام بسیار مردانی که خود میزان شان آدمی بودند./ وز کبریای روح بر میزان شان آدمی بسیار افزودند./ -" آری چنین بودند/ آن زنده‌اندیشان که دست مرگ را بر گردن خود شاخ گل کردند/ و مرگ را از پرتگاه نیستی تا هستی جاوید پل کردند./ - ای غم! تو با این کاروان سوگواران تا کجا همراه می‌آیی؟/ دیگر به یاد کس نمی‌آید/ آغاز این راه هراس انگیز/ چونان که خواهد رفت از یاد کسان افسانه‌ی ما نیز!/ - با ما و بی ما آن دلاویز کهن زیباست./ در راه بودن سرنوشت ماست./ روز همایون رسیدن را/ پیوسته باید خواست./ - ای غم! نمی‌دانم/ روز رسیدن روزی گام که خواهد بود./ اما در این کابوس خون آلود/ در پیچ و تاب این شب بن‌بست/ بنگر چه جان‌های گرامی رفته‌اند از دست!/ دردی‌ست چون خنجر/ یا خنجری چون درد/ این من که در من/ پیوسته می‌گرید./ در من کسی آهسته می‌گرید. (تهران، ۱۳۸۰)

پی‌نوشت:                                                                        

۱- علی لاریجانی در سال ۱۳۷۰ و در زمان ریاست‌اش بر وزارت ارشاد اسلامی.                                            ۲ و ۳- ارج نامه شهریاری، به خواستاری و اشراف دکتر پرویز رجبی و به کوشش محسن باقرزاده، چاپ توس ۱۳۸۰، ص ۴۵.

۴- پیشین، ص ۴۵-۶.

۵ و ۶- همان، ص ۴۶.

۷،۸ و ۹- پیشین، ص ۴۶.

۱۰- ماهنامه چیستا، مهر ۱۳۸۵،ص ۱۳۱-۲.

۱۱- پیشین، ص ۱۳۴.

۱۲ و ۱۳- همان، ص ۱۳۳.

۱۴- ارج نامه...، ص ۴۷.

۱۵- رفرانس ۱۰، ص ۱۳۲.

۱۶- ارج نامه...، ص ۴۷.

۱۷- چیستا، اسفند ۱۳۸۱ و فروردین ۱۳۸۲، ص ۴۲۵، از سخنرانی دکتر پرویز ملک پور در مجلس شورای اسلامی در آیین بزرگ داشت شهریاری.

۱۸- ارج نامه، ص ۴۹، آگاهی در باره تحصیلات فرزندان شهریاری به سال ۱۳۸۰سال چاپ همین کتاب باز می‌گردد و شاید در سال‌های واپسین، به رده های بالاتر آموزشی رسیده باشند.

۱۹- سخنی از رزا لوکزامبورگ از پایه گذاران حزب کمونیست آلمان.

۲۰، ۲۱ و ۲۲- سخن شهریاری، ماهنامه دانش و مردم، ش یک، سال نهم، نیز چیستا، تیر ۱۳۸۴، ص ۹.

۲۳- از گفتار فیلم تناب دور زمین، فیلمی در باره شهریاری.

۲۴- تکیه کلام شهریاری.

۲۵- وزارت ارشاد تنها به ۲۵ دقیقه از این فیلم ۹۷ دقیقه ای پروانه نمایش داد.

۲۶- پیشین.

۲۷- آسه برگرفته از واژه کهن آس به معنی چرخ که در واژه های آسمان، آسیاب، آسباد و نیز در آس رامای سانسکریت به معنای مرحله، دوره و چرخه آمده است. پیشنهاد این قلم به جای دوره و مرحله.

۲۸- هم-خیزی: تظاهرات و هم-خیزان: تظاهرکنندگان. پیشنهاد این قلم به جای تظاهرات (از ریشه ظ ه ر) عربی که دقیق هم نیست.

۲۹- شهر۴یاری از مهر ۱۳۲۸ تا خرداد ۱۳۳۲ مامور تدریس در دبیرستان های شیراز بود.

۳۰- ارج نامه...، ص ۳۲-۳.

۳۱- ارج نامه...، ص ۳۴.

۳۲ و ۳۳- پیشین، ص ۳۵-۶.

۳۴- چیستا، اسفند ۱۳۸۲ و فروردین ۱۳۸۳، ص ۵۵۸.

*شهریاری به پاس انسان دوستی، نام وی را که همان حسینی شکنجه گر است بر زبان نیاورده است.

۳۵ و ۳۶- چیستا، مهر ۱۳۸۲، ص ۱۱۲.

۳۷- پیشین، ص ۱۱۱.

۳۸- ارج نامه...، ص ۳۷-۸، نیز نگا: نخستین شماره ماهنامه فردای ایران.

۳۹- ماهنامه دانش و مردم.

۴۰- کاظم/ کاظما کاشانی، شاعر سده‌های میانه ایران.

۴۱- ارج نامه...، ص ۳۸.

۴۲- از گفتار حسن نیک بخت، کارشناس فنی چاپ، ارج نامه، ص ۸۸-۹.

۴۳- پیشین، ص ۹۰.

۴۴- چیستا، آذر ۱۳۷۶، ص ۱۴۳.

۴۵- ارج نامه...، ص ۲۶.

۴۶- تارنمای ویکی پدیا، با اندکی ویرایش.

۴۷- ارج نامه...، ص ۶۷.

۴۸- پیشین، ص ۶۲.

۴۹- همان، ص ۲۶.

۵۰- پیشین، ص ۶۷.

۵۱- دانش و مردم، ش؟

۵۲- پروانه دار: صاحب امتیاز.

۵۳- چاپخش: چاپ + پخش= انتشار. واژه‌ای که دقیق‌تر از انتشار است.

۵۴ و ۵۵- چیستا، مهر ۱۳۸۱،ص ۴۸، رفیق احسان طبری نیز شهریاری را " پایه گذار ریاضی نوین ایران" دانسته بود.

۵۶- رفرانس ۱۷، ص ۴۲۵.

۵۷- فیلم مستند فانوس خیال.

۵۸- ویکی پدیا.

۵۹- ارج نامه، ص ۶۲، با کمی ویرایش.

۶۰- دانش و مردم، ش ؟

۶۱- چیستا، اسفند ۱۳۸۵.

۶۲ و ۶۳- رفرانس ۲۰، ص ۱۳.

۶۴- پیشین،ص ۱۵. از جستار مرضیه مرتاضی لنگرودی.

۶۵- همان، ص ۸ و ۹.

۶۶- خواسته: دارایی، ثروت. خواسته را نباید با خواست یکی گرفت.

۶۷- همان، ص ۷۹.

۶۸- ارج نامه...، ص ۸۰.

۶۹- از گفتار شهریاری در فیلم فانوس گلستان.

۷۰- رفرانس ۶۷، ص ۱۶، از گفتار استاد خسرو باقری.

۷۱- پیشین، ص ۱۷.

۷۲- همان، ص ۱۷.

۷۳- ارج نامه، ص ۷۶.

۷۴- رفرانس ۷۲، ص ۷.

۷۵- چیستا، دی و بهمن ۱۳۸۵، نیز رفرانس ۷۴، ص ۷.

۷۶ و ۷۷- پیشین، ص ۸۵، با اندکی ویرایش.

 

به نقل از «نامۀ مردم»، شمارۀ ۱۰۳۲، ۳۰ مرداد ماه ۱۳۹۶

 

Share

بازگشت به صفحه نخست

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست
 
    اشتراك در نویدنو

  

نشانی پست الکترونیک: