نویدنو -  کتاب -   رحمان هاتفی  درباره ما -  آرشیو

از همین قلم

 
 
 
 

2017-06-19

نویدنو  29/03/1396 

 

 

پیش در آمد مترجم : جریان های تروتسکیست در ونزوئلا نقش پررنگی داشته اند. آن ها از همراهی با چاوز به وِیزه بعد از کودتای 2002 اغاز کردند ، به حزب سوسیالیست متحد چاوز پیوستند و بعد از مدتی خرابکاری در کارخانه ها و جنبش کارگری را به بهانه "تازاندن" انقلاب آغاز کردند و تا قرار گرفتن در صف ضد انقلاب رسمی پیش رفتند. البته این امر منحصر به ونزوئلا نبوده و نیست . آن ها در هر کشوری که حضور پر رنگی دارند از فرانسه تا یونان و... همین شیوه رفتار را اعمال می کنند . (برای نمونه بر خورد آن ها را با انقلاب کوبا در این مقاله ببینید.)آن چه در زیر می آید نقد یورگ مارتین ، رهبر کارزار "دست ها از ونزوئلا کوتاه "، که توسط آلن وود از رهبران گرایش مارکسیستی  در سال 2002 در دفاع از چاوز و انقلاب بولیواری در بریتانیا  به راه انداخته شد است. کار حرکت های ضد انقلابی یکی از گروه های عضو گرایش مارکسیستی به جایی رسیده است که تروتسکیست سرشناسی که اشراف کامل به رخ داد های ونزوئلا دارد ، یک جریان تروتسکیست دیگر را که تا همین اواخر عضو حزب متحد سوسیالیست ونزوئلا هم بوده است مورد انتقاد شدید قرار می دهد . این حادثه را وقتی بهتر می توان درک کرد که بدانیم حزب کمونیست ونزوئلا که  در راستای حفظ استقلال خود ، با وجود دعوت پیگیرانه چاوز به حزب سوسیالیست متحد او نپیوست ، و همین اواخر هم با حملات خصومت آمیز و تحت فشار عدم شرکت در انتخابات بوده است در اوج بحران های ونروئلا تشکیل جبهه مردمی ضد امپریالیست وضد فاشیست را با شرکت حزب کمونیست ، حزب میهن برای همه ، شبکه ها ، حزب انقلابی کارگر، جنوب شجاع ،صداهای ضد امپریالیست و گایونز اعلام وهمه نیروهای ترقی خواه  را به پیوستن به آن دعوت کرده است . در بیانیه جبهه از جمله گفته می شود :  تنها وسیع ترین اتحاد مردمی ، تحت رهبری پیشتاز طبقه کارگر آگاه و سازمان یافته ، دفاع از میهن بولیواری و ژرفش تغییر انقلابی با چشم اندازی به سوی ساختمان حقیقی سوسیالیسم بر مبنای علمی و استوار را تضمین می کند. در مواجهه با بحران سرمایه داری انتخاب انقلاب سوسیالیستی است »

 

 رفقای جریان سوسیالیستی : دشمن کیست ؟

یورگ مارتین – برگردان : هاتف رحمانی

جریان سوسیالیستی[1] اعلام می کند که مسئله اصلی پیش روی ونزوئلا تغییرقدرت طلبانه دولت مادور است .  آن ها با آغاز از فرضی نا درست به نتایج کاملا اشتباهی می رسند که آن ها را در سمت نادرست سنگر قرار می دهد . اجازه دهید بررسی کنیم .

آن چه در ونزوئلا در حال وقوع است آشکار است : تلاشی پایدار و متمرکز برای سرنگونی دولت مادورو ، با استفاده از زور،  در راستای برقرار کردن دولت مستقیم الیگارشی ( سرمایه دارها ، بانک دارها و مالکان زمین) تحت قیمومیت امپریالیسم . اگرچنین دولتی ( خواه از طریق انتخابات یا از طریق شورش) به قدرت برسد ، می تواند مصیبت کاملی برای طبقه کارگر ، مردم و سازمان های آن ها باشد . چنین دولتی می تواند بسته ریاضت اقتصادی بی رحمانه و نیز حمله بر آزادی های دموکراتیک و کارزاری خشن علیه فعالان جنبش های کارگری و مردمی را به اجرا بگذارد .

در این بستر آن چه انقلابی ها ( و حتی گسترده تر از آن دموکرات ها) باید انجام دهند آشکار است : محکوم کردن این تهاجم ضد انقلابی و مخالفت با آن باتمام ابزار های ممکن . و نیز ، انتقاد، به شدیدترین وجه ممکن ، از سیاست های دولت مادورو  ، که در مواجهه با این تهاجم نا کارامد وغیر سازنده است ( دادن امتیاز به سرمایه دار ها در جبهه اقتصادی و خفه کردن ابتکار انقلابی توده ها در جبهه سیاسی ) مشروع و ضروری است

ما الزاما نباید با قسمت آخر(خفه کردن ابتکار انقلابی توده ها) در راستای مبارزه در جبهه ای متحد برای اولی ( دادن امتیاز به سرمایه دارها) موافق باشیم .

اما ، موضع رفقای جریان سوسیالیستی از تحلیل غلطی آغاز می شود و از این رو به استنباط نتایج غلطی می انجامد که آن ها را در اردوی ضد انقلاب قرار می دهد. 

جریان سوسیالیستی اعلام می کند که نقطه مرکزی وضعیت در ونزوئلا " ژرفش مسیر استبدادی دولت " است . از این ( تحلیل) آن ها نتیجه می گیرند که در سال 2017" اولویت ، از نقطه نظر ما ، مقابله با مسیر استبدادی که دولت تعقیب می کند " از طریق " وسیع ترین اتحاد عمل" (اتخاد عملی که آن ها کسی را از آن طرد نمی کنند ، و بنا بر این ما فرض می کنیم که مخالفان را هم در بر می گیرد) است ، برای همین " باید همه نوع اقدام های محلی ، ملی و بین المللی (علیه دولت ) گسترش یابد".

در بیانیه آن ها به هیچ وجه انتقادی از تلاش کودتایی از سوی اپوزیسیون میزگرد اتحاد دموکراتیک (MUD) وجود ندارد . آن ها صرفا برای " سیاست سرگردان ، دو دل و بی قدرت" خود مورد انتقاد قرار می گیرند و به نظر می رسد بیانیه ها متاسفند که" درک آن که سیاست مدارهای کارکشته ، مورد حمایت قوی کارگزار های بین المللی و محلی ، با مشارکت بخش مهمی از روشنفکران ضد چاویستا ، چگونه در کمتر از یک سال ، یک چنین پیروزی انتخاباتی را به هدر داده است بسیار دشوارمی شود "  .جریان سوسیالیستی سرانجام واکنش را نه برای سرنگونی دولت و برقراری ریاضت اقتصادی بی رحمانه علیه کارگران ، بلکه بیشتر ، به خاطر آن که " بخشی از این رهبری برای معامله با دولت در راستای بهبود جایگاه خود در برخورداری از سهم در آمد ملی آماده است" مورد انتقاد قرار می دهد.   

تمام نقل قول های فوق از بیانیه جریان سوسیالیستی در 27مارس نقل شد . می توان گفت که در آن زمان تهاجم جاری ضد انقلابی هنوز آغاز نشده بود ( آن تهاجم در ماه مارس هفته پیش به بهانه احکام دادگاه عالی آغاز شد) . اما بیانیه بعدی از سوی جریان سوسیالیستی در باره فراخواندن مجلس موسسان نه بهتر از اولی ، بلکه بد تر از ان است ، و همان خط سیاسی را تعقیب می کند.  

باز هم ، در این بیانیه آن ها کلمه ای در باره تهاجم ضد انقلاب و امپریالیسم نمی گویند،بلکه خود را به مورد انتقاد قرار دادن برخی  اقدام های " گروه فوکو ئیست ( پیشگام گرا) ، یا تک تیراندازان آموزش دیده احتمالی ، که تحت پوشش رهبری میزگرد اتحاد دموکراتیک عمل می کنند" محدود می سازد ، اما هم زمان استدلال خود را بر آن متمرکز می سازد که " ما بی تردید زمانی که دولت اعمال حق شهروندی را نقض می کند از حق دفاع از خود مورد استفاده تظاهر کننده ها دفاع می کنیم ".

با تحریف حقیقت ، اظهار می دارند که " اکثریت افرادی که کشته شدند ، جوانان و زنان غیر مسلحی بودند که ، بعنوان بخشی از تظاهراتی که (طی آن ) حق قانونی اعتراض را اعمال می کردند کشته شدند". علاوه بر این آن ها به دولت بعنوان متهم اصلی خشونت اشاره می کنند :" این خشونت پایدار سیمای اصلی رژیم های استبدادی است که به سمت قدرت مطلقه حرکت می کنند و یکی از عامل هایی است که به خشونت سرعت می بخشد ".

اما شاید افتضاح آمیز ترین مورد بیانیه (بخش) مریدا ی جریان سوسیالیستی در رابطه با کسانی است که در 24 آوریل در شهر اندین کشته شدند. آن چه در آن جا رخ دادچنین بود که تک تیراندازهای ماهر از داخل صفوف اعتراض کننده های اپوزیسیون دو نفر را که در راهپیمایی بولیواری علیه اپوزیسیون شرکت داشتند کشتند. یکی از آن ها کارگر دولت محلی بود ، اما دیگری یک بازپرس جنایی بود ، که به استخدام دولت محلی ( چاویستا) هم در آمده بود . اعلامیه بخش مریدای جریان سوسیالیستی در باره این رخ داد ها نه به "گروه های فوکوئیست" و نه به "احتمال تک تیراندازهای آموزش دیده ... تحت رهبری ام یو دی" حتی اشاره ای هم نمی کند. نه ! بیانیه فرمانداری مریدا را مقصر رخ داد ها می داند! 

بیانیه به صور افتضاحی ، اعتراض های ارتجاعی اپوزیسیون را بعنوان " دخالت مردم مریدا برای رساندن صدای (اعتراض) خود علیه سیاست های ملی ، و در راستای سازمان دادن عملی سرکوب دموکراسی مشارکتی و پیشگامانه توصیف می کند که به صورت شریرانه از سوی نهاد عالی (شورای ملی انتخابات) نقض شده است".  

حادثه ای که در آن کارگران دولت محلی مورد اصابت قرار گرفتند " عدم هماهنگی " توصیف می شود " که به صورت اتفاقی منجر به مرگ یک نفر و زخمی شدن چهار نفر با تیر اندازی شد ، که طبق اعلام فرماندارهمه آن ها " به صورت اتفاقی " کارگران دولت محلی بودند!!

تک تیراندازهای اپوزیسیون به سوی گروهی از کارگران شلیک می کنند ، اما آن ها اتفاقی کشته می شوند! 

بیانیه سپس در راستای توجیه قتل آن ها ، به متهم کردن کشته شدگان به شبه نظامی بودن متوسل می شود : "شهروندان باید از خود بپرسند آیا فرمانداری ایالت مریدا نشانی خود را به منطقه فوق الذکر تغییر داده است ، یا این گروه پنج نفره به تروریست ها یا قاتلان جمعی تعلق دارند که در سراسر مریدا با موتور سیکلت هایشان ، مسلحانه مردم را تهدید می کرده اند و هیچ مرجع عادی برای مجازات این فعالیت های شبه نظامی وجود ندارد، یا شاید این باند های مسلح به دولت تعلق دارند؟"

در آن رخ داد، آن ها به خاطر پنهان کردن خود ، نهایتا فرماندار را مقصر می دانند :"اگر این کارگران ایالتی در چنین منطقه پر خطری بودند، باید تاکید شود ... ان ها به خاطر چه منافعی در این منطقه پر خطر بودند" . پس ، کسانی که مسئول کشتارند نه تک تیر انداز های اپوزیسیون ، که تیر هایی را که کارگران را کشت شلیک کردند ، بلکه کارگران دولت محلی به خاطر قرار داشتن در خط آتش (!!) ، یا فرماندار ، به خاطر قرار دادن آن ها در آن محل " پر خطر" هستند. 

در این نقطه انسان شک می کند که آیا بعد از این می تواند ازعضو های جریان سوسیالیستی مریدا بعنوان رفیق سخن بگوید. در واقعیت آن ها خود را در طرف نا درست سنگر قرار داده اند .

آن هایی که افکار نویسنده این نوشتار را می شناسند از این واقعیت که من منتقد سرسخت سیاست های دولت ونزوئلا هستم آگاهند. نه فقط اکنون ، بلکه از زمانی طولانی – دقیقا چون فکر می کنم که سیاست های دولت ، به جای پیش بردن انقلاب به سمت سوسیالیسم ، آن را به عقب بر گرداند. در بسیاری از این انتقاد ها امکان دارد که با جریان سوسیالیستی موافق باشم . اما  انتقاد کردن از دولت و سیاست های آن  یک چیزاست ، چیزی کاملا متفاوت از انکار آن که یک تهاجم ضد انقلابی با هدف سرنگونی آن و جایگزین کردن آن با دولتی که از بهبود اوضاع بسیار فاصله دارد ، و می تواند وضعیت را از نقطه نظر طبقه کارگر و مردم هزاران بار بد تر کند  وجود دارد . در این پیکار ما بی طرف نیستیم . نمی توانیم بی طرف باشیم .   

 (این رفتار) می تواند مانند رفتاری باشد که در مارس 1936 در اسپانیا کسی استدلال می کرد فرقی نمی کند که ما از دولت جمهوری که کارگران را سرکوب می کند ، یا از فاشیست ها که برای انجام کودتا توطئه می چینند حمایت کنیم. باز هم وخیم تر ، می تواند همانند اسپانیای 1936 باشد که ما در همان زمانی که آتش خود را علیه دولت جمهوری متمرکز می کردیم در باره تدارکات طبقه حاکم برای انجام کودتا چیزی نگوئیم .

لئون تروتسکی ، که اطمینان داریم برخی در جریان سوسیالیستی باید آثار او را خوانده باشند ، در 1936منتقد شدید دولت جبهه مردمی اسپانیا ، در دوران جمهوری دوم بود . او آن دولت را به خاطر حفظ مالکیت زمین و اقتصاد بورژوایی ، به خاطر ممانعت از ابتکار انقلابی کارگران ، به خاطر تلاش برای سازش با بورژوازی، به خاطر سیاست سازش طبقاتی آن و غیره مورد انتقاد قرار می داد . اما تروتسکی موضع بی طرفانه ای نسبت به تهدید ارتجاعی و ظهور فاشیست نظامی متعاقب آن نداشت . او در اظهار به کمیسیون دوی[2]  Dewey Commission ، که محاکمه دادگاه های مسکو را بررسی می کرد ، و به ویژه از تروتسکی در باره این مسئله پرسیده بود، پاسخ داد . پاسخ تروتسکی چنین بود :

در حال حاضر شما در اسپانیا در کدام طرف قرار دارید ؟

تروتسکی: من در مصاحبه هاو نوشتارهای بسیاری پاسخ دادم . هر تروتسکیست در اسپانیا باید سرباز خوبی ، در سمت چپ باشد . به طور طبیعی ، این پرسشی بسیار ابتدایی است – می دانید که بحث ارزشمندی نیست . یک رهبر یا هر عضودولت کابالرو [3] یک خیانتکار است .یک رهبر طبقه کارگر نمی تواند وارد دولت بورژوازی شود . ما وارد دولت کرنسکی در روسیه نشدیم . در حالی که ما از کرنسکی در برابر کورنلیوف دفاع کردیم ، اما وارد دولت او نشدیم . همان طور که توضیح دادم ، من برای ورود به اتحاد با استالین علیه فاشیست ها، یا اتحادی با ژوهاکس[4]  علیه فاشیست های فرانسوی حاضرم . این پرسشی ابتدایی است .  

تروتسکی در پاسخ خود به تهاجم کورنلیوف[5] در روسیه در طی انقلاب 1917 اشاره می کند. تروتسکی مانند لنین ، مخالف دولت کرنسکی ، که یک دولت سازش طبقاتی بود ، واز سوی رفرمیست های داخل جنبش کارگری حمایت می شد بود. دولتی ناتوان از بر آوردن درخواست های توده ها که انقلاب فوریه را انجام داده بودند.در حقیقت ، سیاست دولت دقیقا مخالف آن بود : دولت به جنگ امپریالیستی ادامه می داد ، از دادن زمین به دهقانان خود داری می کردو غیره . اما وقتی ژنرال کورنلیوف ، در جولای 1917 ، برای سرنگونی آن دولت ، با هدف زنده کردن رژیم قدیمی ، دیکتاتوری مستقیم طبقه حاکم تلاش کرد ، بلشویک ها نه تردید کردند ، نه موضع بی طرفانه گرفتند. بدون ارائه هیچ گونه حمایت سیاسی به کرنسکی ، بدون متوقف کردن موضع خود نسبت به سیاست های او ، خود را در جبهه متحدی با کرنسکی علیه کورنلیوف قرار دادند . " ما باید بجنگیم ، ما علیه کورنلیوف می جنگیم ، درست همان طور که سربازان کرنسکی می جنگند ، اما ما از کرنسکی حمایت نمی کنیم . این نسبتا تفاوت زیرکانه ای است ، اما (تفاوتی) خیلی اساسی است و نباید فراموش شود". 

متاسفانه ، رفقای جریان سوسیالیستی به نظر می رسد چیزی از لنین یا تروتسکی نیاموخته اند . شاید فکر می کنند که تفاوتی بین دولت مادورو و دولت ام یو دی وجود ندارد. یا بد تر از آن ، شاید فکر می کنند که دشمن اصلی  برای پیکار دولت مادورو است . در حقیقت ، آن ها تحت نفوذ فشار افکار عمومی خورده بورژوای قرار گرفته اند، و آن نفوذ آن ها را به موضعی که  عملا در سمت غلط سنگر قرار گرفته اند می راند. اگر ام یو دی به قدرت برسد ، احتمال دارد در سرکوبی که به راه خواهد انداخت تفاوتی بین چاویستا و"چاویستا های منتقد"( آن طور که ان ها به غلط خود را چنین می خوانند)قائل نخواهد شد . 

آن هایی که در خارج از جریان سوسیالیستی حمایت و بیانیه های آن ها رابدون هیچ توضیحی منتشر می کنند نیز برای این خط سیاسی مجرمانه مسئولند .[6]

سرچشمه : در دفاع از مارکسیسم

 


 

[1] - حزب مائورا سوسیالیستا (جریان سوسیالیستی) بعنوان حزب کمونیست پیرو گرایش مارکسیستی – تروتسکیست – در سال 2007 تاسیس شد . این حزب به حزب متحد سوسیالیستی ونزوئلا که از سوی هو گوچاوز تاسیس شد پیوست . تا همین اواخرعضو آن حزب بود . در سال 2016 بخشی از اعضا آن به تظاهرات اعتراضی پیوستند و اکنون در جبهه مقابل مادورو قرار دارند .

[2] - کمیته دوی از سوی کمیته امریکایی  دفاع از تروتسکی در سال 1937 برای "تحقیق در باره اتهام های دادگاه های مسکو علیه تروتسکی" تشکیل شد. کمیسیون پس از تشکیل  بنام مدیر خود فیلسوف جان دوی ، کمیسیون دوی خوانده شد .کمیسیون پس از ماه ها تحقیق یافته های خود را در در سپتامبر 1937 علنی کرد .کمیسیون در داخل خود دچار اختلاف هایی هم شد که از جمله اقای بیل از کمیسیون به دلیل کارکرد نا درست کمیسیون اسعفا کرد .

[3] - فرانسیس لارگو کابالرو سیاستمدار اسپانیایی ، رهبر تاریخی حزب کارگران سوسیالیست ، سندیکالیست و نخست وزیر جمهوری دوم اسپانیا در دوران جنگ داخلی، با شکست جمهوری درسال 1939به فرانسه گریخت و در دوران اشغال فرانسه از سوی المان دستگیر و به اردوگاه اعزام شد و تا پایان جنگ در اردوگاه ماند. او در سال 1946 در پاریس در تبعید درگذشت جنازه او در سال 1978 پس ازمرگ فرانکو در سال 1975 به مادرید بر گردانده شد  – مترجم

[4] -  رهبر اتحادیه کارگری فرانسه و برنده جایزه صلح نوبل – مترجم

[5] - Lavr Georgiyevich Kornilov افسر اطلاعاتی و ژنرال ارتش تزاری در طی جنگ اول جهانی بود . در ماه های اوت / سپتامبر 1917 علیه دولت موقت کرنسکی کودتایی را سازمان داد ، اما کودتا شکست خورد ، کورنلیوف دستگیر و اعدام شد

[6] - این مقاله نخست در لوچا د کلاسز Lucha de Clases ، گرایش بین المللی مارکسیست در ونزوئلا ، در 24 ماه می 2017 ، بعنوان پاسخی به موضع سیاسی جریان سوسیالیستی – سازمانی که تا همین اواهر بخشی از حزب متحد سوسیالیستی ونزوئلا بود- در رابطه با بحران جاری در ونزوئلا منتشر شد .

 

 

 

بازگشت به صفحه نخست

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست
 
    اشتراك در نویدنو

  

نشانی پست الکترونیک: