نویدنو -  کتاب -   رحمان هاتفی  درباره ما -  آرشیو

از همین قلم

 
 
 
 

2017-05-10

نویدنو  20/02/1396 

 

 

پیروزی نئولیبرالیسم بر ملی‌گرایی فرانسوی چگونه رقم خورد

اردشیر زارعی‌قنواتی


انتخابات ریاست‌ جمهوری فرانسه در شرایطی برگزار شد که همه احزاب و جناح‌های سیاسی به غیر از بخش عمده «چپ رادیکال» که انتخابات را تحریم کرده بود، در پشت‌سر «امانوئل مکرون» به‌صف شده بودند. این موج حمایت از مکرون و حزب «به پیش» او که در این شرایط حساس در تاریخ فرانسه پاسدار نئولیبرالیسم حامی اتحادیه اروپا بود، توانست از موج هراس از راست افراطی «جبهه ملی» در مقابل رقیب خود «مارین لوپن» بیشترین استفاده ممکن را ببرد.
حمایت‌ها تنها منحصر به احزاب و جناح‌های سیاسی نبود، بلکه در کنار آن تمام رسانه‌های جریان اصلی در فرانسه و اروپا و همچنین مجموعه دولت‌های عضو اتحادیه نیز بخشی از کمپین تبلیغاتی مکرون بودند و درواقع رقابت بین لوپن با تمام ساختار حاکم بر اتحادیه اروپایی و مدیای جهانی در حال رقم‌خوردن بود. رأی‌دهندگان فرانسوی تحت‌تأثیر همین موج و هراس از به‌قدرت‌رسیدن راست افراطی به گزینه‌ای رأی دادند که مصیبت و تهدید آن برای آینده فرانسه کمتر از رقیب خود نبود. حاکمیت افسارگسیخته سیستم نئولیبرالی بر همه ارکان اتحادیه اروپایی و از جمله ساختار سیاسی فرانسه هرچند در دور دوم انتخابات ریاست‌جمهوری تابع موج انتخاب بین «بد» و بدتر» توانست زیر چتر خطر فاشیسم به یک پیروزی قاطع دست یابد، اما نباید فراموش کرد که بستر رشد همین افراط‌گرایی راست به دلیل عملکرد بسیار مخرب حاکمیت نئولیبرالیسم بوده است.
به‌همین‌دلیل اکثریت رأی‌دهندگان فرانسوی در روز یکشنبه از ترس «معلول» دوباره دست‌به‌دامن «علت» شدند در حالی که تجربه پیشینی در سال ٢٠٠٢ میلادی نشان داده بود این معادله و سیکل معیوب دقیقا همان بیماری است که بستر رشد راست افراطی را مهیا کرده است. در انتخابات دور دوم ریاست‌جمهوری ٢٠٠٢ وقتی «ژاک شیراک» و «ژان ماری لوپن»، پدر مارین، به دور دوم رسیدند همه نیروهای چپ تا راست به‌صورت یکپارچه پشت‌سر شیراک به صف شدند تا او را با ٨٢ درصد از آرا روانه کاخ الیزه کنند. همین پیروزی قاطع شیراک ساختار سیاسی فرانسه را تمام‌قد به ورطه نئولیبرالیسم پرتاب کرد و آرای ٨٢ درصدی هم دقیقا همان چک سفیدامضایی بود که به او داده شد تا سیاست‌های موسوم به «اقتصاد بازار» را جایگزین «کینزگرایی» فرانسوی کند.
اگر به‌درستی تحولات ١٥ساله بین سال ٢٠٠٢ تا ٢٠١٧ مورد بررسی قرار گیرد و یک مقایسه علمی و آماری بین آرای امروز امانوئل مکرون با حدود ٦٥ درصد و مارین لوپن با حدود ٣٥ درصد انجام شود، به‌روشنی می‌توان دید در این فاصله ١٥ساله آرای راست افراطی از رشد دوبرابری برخوردار بوده است. برخلاف تمام تصویرسازی‌های انحرافی عامل اصلی این رشد در تداوم همان بیماری ناشی از ساختار نئولیبرالی نهفته است که امروز هم با چک سفیدامضایی که برای مکرون صادر شد درواقع تداوم و استمرار این راه از پیش شکسته‌خورده را تضمین می‌کند.
بدون تردید حمایت جریانات راست و چپ میانه از کمپین مکرون کاملا قابل توجیه است چراکه بانکدار دیروز و رئیس‌جمهوری آینده نماد حاکمیت آنان و حفظ وضع موجود در فرانسه است. از دهه ٨٠ میلادی با تفوق گام‌به‌گام نئولیبرالیسم بر نظام سرمایه‌داری معاصر به‌مرور مرز بین چپ و راست میانه کاملا مخدوش شد و این دو بال ساختار حاکم تابع یک پلتفرم به‌شدت راست روانه بودند که «سوسیال‌دموکراسی» اروپایی را از محتوای کلاسیک خود تهی کرده بود. حمایت حزب «جمهوری‌خواهان» از راست میانه و حزب «سوسیالیست» از طیف چپ میانه، از کمپین مکرون در چارچوب همین تحولات ساختاری کاملا توجیه‌پذیر و قابل پیش‌بینی بود. اما آنچه در روزهای آینده در صحنه سیاسی فرانسه چالش‌برانگیز خواهد بود، دنباله‌روی بخش‌هایی از رأی‌دهندگان چپ رادیکال و جناح چپ حزب سوسیالیست بود که درواقع با این حمایت از ترس «مرگ» دست به «خودکشی» زدند.
حمایت این بخش از طیف چپ رادیکال از امانوئل مکرون نه‌تنها خون تازه‌ای در رگ مسدودشده نئولیبرالیسم فرانسوی تزریق کرد که هم راه را برای آلترناتیوسازی یک جنبش واقعی چپ بست و هم اینکه موجب انشقاقی شد که تبعات منفی آن در انتخابات پارلمانی ماه ژوئن خود را نشان خواهد داد. کسانی که به بهانه ترس از پیروزی فاشیسم (از جمله بخشی از چپ رادیکال) به توصیه حزب کمونیست و حامیان «بنوا آمون» در طیف چپ حزب سوسیالیست، با وجودی که واقعیات موجود نشان می‌داد که مکرون با اختلاف زیاد پیروز می‌شود، مصمم به پای صندوق رفتند تا مهر تأیید به تثبیت قدرت نئولیبرالی حاکم بزنند، درواقع به بهترین شکل ممکن به این سیستم ناعادلانه کمک کردند.
شهروندان منتقد نئولیبرالیسم که مقهور دوقطبی مکرون-لوپن شدند و خلاف اعتقادات خود به امانوئل مکرون رأی دادند، در تحولات آینده فرانسه و خون تازه‌ای که در رگ‌های مسدودشده این نظم نئولیبرالی تزریق کردند، مسئولیت سیاسی و اخلاقی دارند. بخشی از رأی‌دهندگان به مکرون کسانی بودند که معتقد به سوسیالیسم بوده و از تناسب قوای موجود در فرانسه شناخت درستی نداشتند و امروز چپ فرانسه را در پای نئولیبرالیسم به مسلخ و قربانگاه هدایت کرده‌اند.
 به یک نکته مهم و بسیار ظریف در این انتخابات هم باید به‌درستی توجه کرد و از آن درس گرفت. حدود شش درصد از رأی حامیان آمون و حدود هفت درصد از رأی ملانشون که به توصیه حزب کمونیست به مکرون داده شد، درمجموع ١٣ درصد را شامل می‌شوند. اگر این ١٣ درصد به جنبش تحریم می‌پیوستند، مکرون با رأی بسیار ضعیف پیروز می‌شد و نیروهای تحریم و ضدسیستمی می‌توانستند بالاتر از ٤٠ درصد را شامل شوند که در تحلیل نهایی بزرگ‌ترین نیروی حاضر در صحنه بودند. این سرمایه بزرگ هم اینکه می‌توانست همیشه به‌عنوان یک عامل بازدارنده و اهرم فشار همچون شمشیر داموکلس بالای سر مکرون باشد و هم اینکه سرمایه بزرگی را برای اتحاد عمل جنبش چپ در انتخابات پارلمانی ماه ژوئن فراهم می‌کرد که به دلیل درک اشتباه و تصمیمات غلط به هرز داده شد. این نیروی بزرگ اگر زیر جنبش «نه» به نئولیبرالیسم «نه» به فاشیسم مبارزه می‌کرد، می‌توانست پیروز اصلی رقابت باشد.

روزنامه شرق

 

 

بازگشت به صفحه نخست

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست
 
    اشتراك در نویدنو

  

نشانی پست الکترونیک: