نویدنو -  کتاب -   رحمان هاتفی  درباره ما -  آرشیو

از همین قلم

 
 
 
 

2017-03-17

نویدنو  27/12/1395 

 

 

 آیا روسیه امپریالیست است ؟ -بخش پایانی

سام ویلیامز –برگردان : هاتف رحمانی

امپریالیسم روسی وجود ندارد

اگر ما معیار ماشین نظامی قدرتمند مستقلی را مورد استفاده قرار دهیم ، در جهان امروز واقعا تنها یک قدرت امپریالیستی ، یا "تزار" وجود دارد ، ایالات متحده امریکا .  اگر از معیار کشورهایی که از نظر سرمایه مالی غنی هستند – که در استثمار کشورهای جهان ، با وجود قمرهای نظامی وسیاسی امریکا بودن آنها شریک هستند- استفاده کنیم ، نمی توانیم روسیه یا به همان خاطر چین را در میان آن ها بیابیم . ما نمی توانیم روسیه یا چین را در رسته دوم پیدا کنیم . از لحاظ سرمایه مالی ، روسیه قطعا به کشورهایی تعلق دارد که در نیمه پایین کشورهایی که قطعا امپریالیست نیستند قرار دارند. روسیه امروز به راستی از کشوری امپریالیستی بودن بسیار دور است ، و عملا در خطر افتادن به رتبه چهارمی است که اکرایین از قبل در آنجا قرار دارد .    

برخی استدلال های دیگری که روسیه امپریالیست است

حامیان دیدگاهی که روسیه امپریالیست است به جایگاه روسیه بعنوان یک "قدرت بزرگ " اشاره می کنند. روسیه تزاری در قرن 18 ، 19 و اوایل قرن بیستم قدرت بزرگ تلقی می شد، و اتحاد شوروی به موازات امریکا در طی جنگ سرد یک"ایر قدرت" بود. از این رو ، این استدلال که فدراسیون روسیه امروز نیز اگر چه نه یک ابر قدرت بلکه باید بعنوان قدرت بزرگ درجه بندی شود ادامه می یابد . و آیا قدرت های بزرگ امپریالیست نیستند ؟

این استدلال، همان طور که در بالا مشاهده کردیم ، بر مشابهت های غیر تاریخی که دوران های کاملا متفاوتی را بر یک دیگر منطبق می کند مبتنی است. اما در باره موشک ها وسلاح های هسته ای روسیه که نه از روسیه تزاری 1914 بلکه از اتحاد شوروی اواخر قرن بیستم به ارث رسیده اند چطور ؟ اگر چه ظرفیت هسته ای روسیه شاید از زمان نابودی قدرت شوروی تنزل یافته است، اما به نظر می رسد هنوز به دگرگون کردن جهان ، از جمله ایالات متحده امریکا ، در گرد وخاک رادیو اکتیو قادر باشد . بنا بر این آیا ثابت نمی شود که روسیه امروز امپریالیست است ؟ 

در دوران جنگ سرد ، سرانجام اشکار شد که استفاده از سلاح های هسته ای در ستیزه های مدرن به شدت خطرناک است . حتی اگر یک قدرت هسته ای حمله هسته ای بزرگی را علیه یک کشور غیر هسته ای به راه اندازد ، پی آمد های محیطی استفاده از چنین اسلحه ای می تواند کشور حمله کننده را حتی در صورت عدم وجود هر حمله متقابلی نابود سازد . خود مادر طبیعت می تواند ضد حمله ویرانگری را به راه اندازد . توانایی روسیه برای نابودی ایالات متحده با سلاح های هسته ای به قیمت نابودی خود روسیه ، حتی اگر امریکا حمله متقابلی انجام ندهد ، روسیه را یک کشور امپریالیست نمی سازد .  

بارها به نقش شرکت نفت و گاز نیمه دولتی گاز پروم بعنوان شاهدی که روسیه کشوری امپریالیستی است استناد شده است . هر چند ، در واقع تمام کشورهای سرشار از نفت ، که خودشان امپریالیست نیستند ، مانند مکزیک ، تیجریه و عربستان سعودی شرکت های نفتی همانندی دارند . در حقیقت ، گازپروم شاهدی است که روسیه امپریالیست نیست . آن ( شرکت) تاکید می کند که روسیه تامین کننده مواد اولیه ،  در نقش تاریخی کشورهای ستم دیده و نه امپریالیست است .

خود گاز پروم از بزرگترین شرکت های نفتی دولتی یا نیمه دولتی بسیار فاصله دارد. ثروت آن در میان دیگر شرکت ها به شرکت ملی نفت ایران و شرکت های نفت دولتی ونزوئلا و نیجریه بالغ می شود. اگر روسیه به دلیل گازپروم امپریالیست است ، پس ونزوئلا ، نیجریه و ایران نیز امپریالیست هستند. 

سی سال قبل ، در آستانه پروستریکا ، اتحاد شوروی جهان را در شاخه های اصلی صنعت– اگر چه نه در کالاهای مصرفی - هدایت می کرد . تعجب آور نیست که امروز روسیه سرمایه داری موفقیت هایی در صدور فولاد ، ابزارهای صنعتی و کالاهای نظامی داشته باشد . روسیه در سال 2013 در تولید فولاد رتبه 5 بود ، راهی بسیار دور از جایگاه نخستی که اتحاد شوروی درست قبل از پروستریکا از آن بر خوردار بود . 

رتبه نخست کنونی( تولید فولاد) از آن جمهوری خلق چین است در حالی که روسیه به پایین تر از هند ، که ( در تولید فولاد) رتبه چهار را دارد سقوط کرده است. ایالات متحده که قبل از اتحاد شوروی تولید کننده برجسته فولاد جهان بود، اکنون در رتبه سوم قرار دارد . در سال 2013 ، المان، کشوری بسیار کوچک تر از چین ، روسیه یا امریکا ، رتبه هفتم بود . 

در سال1914، تولید فولاد ، "قلب " صنعت سنگین ، در کشورهای امپریالیستی متمرکز شده بود. امروز گرایش رشد یابنده ای برای آن که تولید فولاد به کشورهای غیر امپریالیستی مانند چین وهند "اجاره داده شود" وجود دارد . با توجه به این واقعیت ها ، جایگاه نسبتا بالای روسیه بعنوان تولید کننده رتبه 5 فولاد در سال 2007 به سختی آن را امپریالیست می سازد .

داوری عیان است 

درطی چندین دهه آخر اتحاد شوروی ، اقتصاد دان های الهام گرفته از نهایی گرایی ( مارژینالیسم) غیر کلاسیک و به ویژه مکتب اتریش انتقاد از اقتصاد شوروی از منظر نهایی گرایانه (مارژینالیستی) را گسترش دادند. اقتصاددان هایی که به معماران پروستریکا تبدیل شدند به شدت تحت نفوذ اشخاصی مانند لودویگ فون مایز ، فردریش فون هایک و میلتون فریدمن بودند. 

تمام مشکل های پیش روی اقتصاد شوروی ، و البته مشکل های بسیاری وجود داشت ، از سوی این اقتصاد دان ها به گردن برنامه ریزی مرکزی گذاشته شد . راه حل پیشنهادی از سوی این " اصلاح گران رادیکال" آن چنان که خوانده می شدند ، تمرکز زدایی دقیق از اقتصاد ، غیر اشتراکی کردن بخشی یا کامل کشاورزی ، لغو انحصار دولتی تجارت خارجی و تبدیل پذیری روبل بود .

این اقتصاد دان ها استدلال می کردند ، قانون ارزش تنها به این شیوه ، می تواند در اقتصاد شوروی عمل کند و می تواند از" اهرم "های منافع مادی شخصی و رابطه کالا – پول بهره کامل ببرد . اگر چه این اندیشه ها در واقعیت برخی اوقات به "سوسیالیسم بازار" دوبله می شد، اما با در نظر گرفتن گرایش عمومی آن ها ، آن ها با ساختمان سوسیالیسم سازگار نبودند. درپایان ، برای انجام کامل این برنامه ، احیا مالکیت خصوصی بر ابزار تولید ضرورت یافت . در حالی که دولت های پیشین شوروی برای عملی کردن تکه ها و قطعه های "برنامه اصلاح" تلاش می کردند ، رهبری میخائیل گورباچف برنامه اصلاح را صمیمانه در آغوش گرفت .   

این "تجربه"به مدت بیش از دو دهه تا کنون – عملا از 1989، که اصلاح اقتصادی "رادیکال " گورباچف تاثیر جدی خود را آغاز کرد – ادامه داشته است . اگر نظریه نهایی گرایی ، خواه در نسخه نو کلاسیکی یا اتریشی خود درست است ، اقتصاد های ملت های شوروی رها شده از "پابند" های برنامه ریزی مرکزی و مالکیت دولتی باید رونق می داشتند.

اما اگر انتقاد مارکسیستی از اقتصاد سیاسی بورژوازی درست است ، می توان انتظار داشت انتقال از یک مدل بالاترتولبد  به مدل پایین تر تولید به پایین آمدن نیروهای مولد و فاجعه عمومی اجتماعی و سیاسی بینجامد . اگر کل نظریه درست است و حقیقت در جایی میان آن قرار دارد ، پس می توانیم مشاهده نوعی از نتیجه میانی را انتظار داشته باشیم . نتایج تجربه ها اکنون عیان هستند . آن نتیجه ها چیستند ؟ 

داوری کنستانتینفکا ، اکرایین

گاردین بریتانیایی در 8 ماه می 2014 گزارش کرد :" بسیاری از شهرک های معادن ذغال سنگ اکرایین ، کنستانتینفکا همیشه به خاطر تولید شیشه آن معروف بوده است . آن ها در اوج خود ، در دوران اتحاد شوروی ، سه کارخانه تولید شیشه شهر بیش از 15.000 نفرکارگر را در استخدام داشتند ، ... در اواخر دهه 1980 ( درست قبل از آن که اصلاح های پروستریکای " رادیکال " کورباچف نیش زدن را آغاز کند) کارخانه ها  در سال بیش از 150 میلیون بطری شیشه ای تولید می کردند تا شامپاین دست ساز کریمه را بسته بندی و آن ها را به همه جا ارسال کنند تا مراسم  تولد ها و عروسی ها را در سراسر اتحاد شوروی با آن هاجشن بگیرند ."  

آن زمان چنین بود . اما اکنون ؟

" اکنون ، کارخانه ها در بستر نابودی در حاشیه شهر خوابیده اند . تنها چند کارگاه ، با در استخدام داشتن 600 نفر هنوز کار می کنند . حتی مرکز شهر در حال تجزیه است . آسفالت جاده ها ترک برداشته ، و علف های هرز در سراسر پیاده رو ها جوانه زده است . مجسمه های سنگی یک شتر زرد درخشان و سفید برفی و هفت کوتوله در پارک مرکزی ، که در احاطه علف های رسته تا ارتفاع زانو ، که ماه ها است هرس نشده اند قرار دارند چیزی ترسناک به نظر می رسند ."

گاردین از یک سیاست مدار محلی بعنوان ناظر نقل می کند :" هیچ چیز جدیدی ساخته نشده است ، هیچ چیزی به روز ( مدرنیزه) نشده است . افراد زیادی  از سرنوشت خود آشفته وعصبانی هستند."

به یاد داشته باشیم ، حامیان پروستریکا ، یک ربع قرن پیش ادعا می کردند که "اصلاح های اقتصادی رادیکال" آن ها برای " تجدید قوای" اقتصاد شوروی ، که فرض می شد (راه آن ) از سوی " بند های " برنامه ریزی مرکزی شده بسته شده است  ضروری است و روز آمد کردن ( مدرن سازی) آن را تضمین می کند. اکنون می توانیم تاثیری را که این " تجدید قوا" برای کنستانتینفکا در اکرایین داشته است ببینیم . و نتایج کنستانتینفکا نه استثنا بلکه قاعده ، نه تنها برای اکرایین بلکه برای سراسر اتحاد شوروی پیشین هستند. 

الیگارش های اندکی – طبقه سرمایه دار جدید که کارخانه ها ، معادن و مزارعی را که به کارگران و روستائیان تعلق داشت دزدیدند- در واقع به شدت ثروتمند شده اند . برای آن ها و وابستگان آن ها – وابستگان آن ها  در روسیه ، اکرایین و دیگر کشورهای شوروی سابق بسیار کمتر از کشورهای امپریالیست واقعی هستند – پروستریکا و حتی سیاست های "رادیکال تر" پس از پروستریکا در حقیقت موفقیت عظیمی بود . ثروت آن ها بسیار فراتر از آن چه حتی در روز های آخر رژیم لئونید برژنف با "اقتصاد دوم" (غیر رسمی)  رشد یابنده آن امکان پذیر بود رشد کرده است . اما برای اکثریت عظیم مردم اکرایین و خلق های تمام شوروی سابق ، پی آمد آن  مصیبتی غیر قابل تحمل بوده است .  

پی آمد ها درست مانند رکود بزرگ ، نشان می دهد که ایده های مارژینالیسم ( نهایی گرایی) تا چد اندازه دروغ هستند. بیاد بیاوریم ، هم نهایی گرایان نو کلاسیک وهم مکتب اتریش ادعا می کنند که ارزش کالا ها ناشی از کمیابی آن ها نسبت به تقاضای مصرف کننده و نه میزان کار اجتماعا لازم برای تولید آن ها است . نهایی گرایی ، هم بر خلاف مارکس وهم بر خلاف اقتصاد دان های کلاسیک از آن دفاع می کند که "سود" – ارزش اضافه- ناشی از ارزش تولید سرمایه اندک و نه کار پرداخت نشده کارگران است .

هر بحرانی که در تاریخ سرمایه داری رخ داده است ، از بحران 1825 تا بحران 2008 ، تکذیبی در زندگی نهایی گرایی است . مصیبت های اقتصادی ، اجتماعی و سیاسی بی سابقه در شوروی سابق ،از جمله در اکرایین ، نیز تکذیب زنده ای از نظریه نهایی گرایی و تایید کار مارکس است . متاسفانه ، انقلاب سوسیالیستی جهان نیازمند شلاق زدن به این ضد انقلاب است تا به تعداد عظیمی ازافراد زنده نشان دهد که ، نه فقط نظریه ، بلکه ادعا های نهایی گرایان در مقایسه با علم اقتصاد کارل مارکس چقدر قلابی است . 

وراه حل

پل گوبله در 24 اوریل 2014 ، در انتشار پنجره ای بر اروسیا نوشت :" همان طور که دیروز الکسی ورخویانتسف از "سابودانیا پرسا" یادآور شد، کارشناسان از مدتی قبل پیش بینی می کردند که بحران سیاسی در اکرایین می تواند به زودی بعد اجتماعی بیابد و ترکیب این دو عامل می تواند به پی آمدهایی غیر قابل پیش بینی و بالقوه غیر قابل کنترلی منجر شود ."  

مثلا چه پی آمد هایی ؟ گوبله ادامه می دهد  " بوریس شملیوف کارشناس موسسه اقتصادی مسکو و استاد اکادمی دیپلماتیک وزارت امورخارجه روسیه ، به ورخویانتسف گفت که یکی از دلیل های این امر آن است که چون اکثریت شهروندان اکرایین در جنوب شرق زندگی می کنند ، عبارت " تشکیل کشور های متحد" را خیلی خوب درک نکرده اند ." 

ورخویانتسف از پروفسور شمیلوف پرسید آیا خشم رشد یابنده معدن کاران و دیگر کارگران می تواند به درخواست ملی کردن این موسسات اقتصادی – اساسا بر گرداندن آن ها با صاحبان ذی حقی که آن ها را ساختند یعنی کارگران – منجر شود؟ شملیوف پاسخ داد که " نه تنها افزایش فروپاشی وضعیت دولتی اکرایینی ها بلکه تشدید ستیزه های منطقه ای در اکرایین وجود دارد . ما نابودی آن مدل توسعه اجتماعی – اقتصادی  لیبرال – الیگارشی را که اکرایین در سال های اخیر بر اساس آن در حال توسعه بوده است شاهدیم." 

مدل لیبرال – الیگارشی البته ، احیا سرمایه داری است ، و" سال های اخیر" اساسا 25 سال گذشته از 1989 تا به امروز است . و این "مدل توسعه " نه تنها بر اکرایین بلکه بر خود روسیه ، ونیز دیگر کشورهای شوروی سابق اعمال می شود . 

آن چه بسیاری از کارگران در گیر در جنبش ضد میدان می خواهند به سادگی واژگون کردن کودتای فوریه در کیف نیست . آن چه آن ها به صورت واقعی خواستار انند احیا جمهوری های سوسیالیست اتحاد شوروی است . این با پرچم شوروی که با پرچم سه رنگ جمهوری بورژوایی روسیه و دوعقاب ملی گرایان روسی رقابت می کند،باشکایت های خبرنگاران غربی در باره "نوستالژی شوروی " گسترده و دفاع از مجسمه لنین از سوی مردم اکرایین شرقی نشان داده می شود .لنین در راس تمام نماد انقلاب اکتبر قرار دارد ، نماد انقلاب سوسیالیستی که مورد نفرت ارو میدانی ها است اما از سوی جنبش ضد میدان دفاع می شود . 

و به این خاطر است که جنبش ضد میدان نه تنها برای امپریالیسم بلکه برای سرمایه داران روسیه و نیز نماینده آن ها ولادیمیر پوتین یک چنین تهدیدی است . این امر توضیح می دهد که چرا مسکو هر کاری را برای ارام کردن جنبش انجام می دهد . پوتین روزنامه نگاران غربی را ، که او را بعنوان هیتلر جدید و روسیه را بعنوان رایش سوم تصویر کرده بودند ،زمانی که خروج سربازان روسی از مرزهای اکرایین را اعلام کرد ، زمانی که از انتخابات 25 ماه می که دیکتاتور کیف در راستای ادعای اندکی مشروعیت سازمان داد اعلام حمایت کرد ، و نیز  با تلاش نا موفق خود برای متقاعد کردن جمهوری های خلق برای عقب انداختن رفراندوم 11 می در باره خود مختاری از دولت کودتای کیف غافلگیر کرد . 

تنها راه حل واقعی برای بحران اکرایین احیا قدرت کارگران و مالکیت کارگران بر ابزار تولید از طریق زنده کرده اتحاد جمهوری های سوسیالیست شوروی است ، که خود آن به صورت ناگزیری باید بخشی از یک جنبش هنوز گسترده ای باشد که در نهایت کل کارگران جهان را دربر خواهد گرفت . 

در این عرصه ، هم مبارزه کارگران در اکرایین علیه کودتای کیف و هم اقدام جهانی نیمه ماه می اعلام شده از سوی کارگران فست فود به جهت همانندی اشاره می کند. در این حرکت نه تنها برای بحران در اکرایین بلکه برای بحران های بسیار دیگر از بیکاری انبوه گرفته  تا گرمایش جهانی زمین که امروز پیش روی ماست راه حل قرار دارد . 

Is Russia Imperialist?

 

 

بازگشت به صفحه نخست

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست
 
    اشتراك در نویدنو

  

نشانی پست الکترونیک: