مطلب دریافتی
نویدنو : انتشار این نوشتار به معنی
موافقت کامل با آن نیست . اما نگاهی به رخ داد های مجارستان از زاویه ای
دیگر نکته بدیعی است که در این نوشتار وجود دارد و در شفافیت بخشی به تاریخ
قرن بیستم می تواند مفید باشد .
کِشتههای
کنگره بیستم
یوری امیلیانوف
–
برگردان : ا. م. شیری
پس از خروج قوای اتحاد شوروی از بوداپست در
۲٠
اکتبر سال
۱۹۵۶،
خودسریها در خیابان
های پایتخت مجارستان اوج گرفت، و شمار تلفات انسانی بشدت افزایش یافت. تاجر
سوئیسی به خبرنگاران گزارش داد: «امروز، هنگامی که من از بوداپست خارج
میشدم، انسان
های آویخته از تیرهای کنار دانوب را دیدم. من
۲٠
نفر از به دار آویختگان را شمردم که از میلههای پرچم و تیرهای چراغ خیابان
آویزان بودند».
روزنامه فرانسوی «موند»
نوشت که «در خیابانها انسانها را مثل سگ میکشند»، و این صحنهها بازگشت
«سفیدها» در سال ١۹١۹
به مجارستان را یادآوری میکند. خبرگزاری «آسوشیتدپرس»
گزارش میدهد: «شکار کمونیستها در خیابان
های پایتخت مجارستان به نوعی سرگرمی مانند سینما تبدیل شده است».
جوخههای تحت امر سرتیپ
بلا کیرای (Бела
Кирай)و غیرنظامی
یوژف دوداش (Йожеф
Дудаш)
بویژه به جنایات هولناک دست میزدند. اولی افسر سابق ارتش مجارستان، از
رزمندگان جبهه شوروی- آلمان بود. بلا کیرای در ماه اوت سال ١۹۴۵
به عضویت حزب کمونیست در آمد و پس از آن رهبری یکی از آکادمیهای نظامی
مجارستان را بعهده گرفت. دوداش نیز در زمان جنگ به فعالیتهای مخفی برعلیه
رژیم میکلوش
هورتی (Миклош
Хорти)
روی آورد. دستگیری آنها در سال ١۹۵۱،
وجه مشترک این دو سرکرده شورشی بود. به همین سبب، کارمندان اداره امنیت ملی
مجارستان اولین قربانیان «گارد ملی» کیرای و دوداش بودند.
در مقاله روزنامۀ «دی
ولت» آلمان غربی گفته میشد: «مأموران امنیتی در کوه گلرت (Геллерт)
دستگیر شدند. صدها نفر از آنها در مناطق دیگر شهر به قتل رسیدند. آنها را
که به نگارخانههای زیرزمینی پناه برده بودند، دهها-دهها غرق کردند. در
جای دیگر چهل نفر از آنها را به لای دیوار چنین نگارخانهها گذاشتند».
روزنامۀ «نورنبرگر
ناخریختر» نوشت، شورشیان سالنهای متروی زیرزمینی را که
افراد تحت تعقیب آنجا پنهان شده بودند، با آب پر کردند.
دوداش مبتلا به ماجراجویی از ارتکاب جرم و جنایت آشکار اجتناب نکرد.
جوخههای او به بانک ملی مجارستان هجوم برده، یک میلیون فورینت (واحد
پول مجارستان. م.) آن را به سرقت بردند. هزاران جنایتکار دیگر نیز که
شورشیان همراه با زندانیان سیاسی از زندانها آزاد کرده بودند، به غارتگری
بیامان دست زدند. نفرات وحشتزده پلیس در خانهها پنهان شده بودند. تأمین
امنیت شهروندان غیرنظامی در حد توان هیچ کس نبود.
سفارت اتحاد شوروی به محاصره مردم خشمگین درآمده بود. دیپلوماتهای چینی
برای نجات اتباع اتحاد شوروی از اقدامات جزایی احتمالی، کارکنان سفارت و
اعضای خانواده گرفتار شده آنها را با خودروهای خود زیر پرچم جمهوری خلق
چین از آنجا خارج کردند.
ضد انقلابیون به هر دلیلی برای سواریهای دیپلوماتیک چینی مزاحمت ایجاد
نکردند.
اعضای دفتر سیاسی کمیته مرکزی که بطور مرتب در جریان اخبار حوادث قرار
میگرفتند (همه روزه جلسه تشکیل میدادند)، اعتراف میکردند، که احساسات
بعد از خروج نیروهای اتحاد شوروی فروکش نکرده، خودسریها در بوداپست و سایر
شهرهای مجارستان بیداد میکند. به همین سبب، خروشچوف در جلسه ٣۱
اکتبر تصمیم گرفت بیانیه مصوبه دو روز قبل در خصوص مناسبات بین اتحاد شوروی
و سایر کشورهای سوسیالیستی و تصمیم مصرح در آن در باره خروج قوای اتحاد
شوروی را مورد بازبینی قرار دهد. بر اساس صورتجلسه این نشست، خروشچوف (Хрущев)
گفت: «ما باید مبتکر برقراری نظم در مجارستان باشیم. خروج ما از آنجا باعث
تشجیع آمریکاییها، انگلیسیها و فرانسویها میشود. آنها به ضعف ما پی
میبرند و حمله خواهند کرد... وضعیت ما را حزب ما درک نمیکند. ما گزینه
دیگری نداریم».
مولوتوف(Молотов)
ضمن پشتیبانی از خروشچوف، بیانیه روز گذشته را چنین ارزیابی میکند:
«راهکار دیروز بیموردبود».
ژوکوف(Жуков)، بولگانین(Булганин)، کاگانویچ(Каганович)،واراشیلوف(Ворошилов)
، سابوروف(Сабуров)
نیز به خروج نیروها رأی دادند. تصمیم گرفته شد «دولت موقت انقلاب» تشکیل
شود. مقرر گردید ف.
موننیخ (Ф.
Мюнних)،
عضو کارآزموده حزب بعنوان رئیس دولت انتخاب شود (او هم مثل راکوشی-Ракоши-
پس از آزادی از اسارت روسیه در جنگ جهانی اول به حزب کمونیست پیوسته بود).
در صورتجلسه تصمیم جمعی اعضای دفتر سیاسی کمیته مرکزی نوشته شده است: «با
موافقت ناد(Надь)،
او را بعنوان معاون انتخاب میکنیم. موننیخ از ما تقاضای کمک میکند، ما به
کمک میرویم و نظم برقرار میکنیم. گفتگو با تیتو(Тито).
اطلاعدهی به رفقای چین، چک، رومانی، بلغار. جنگ بزرگی نخواهد بود... اعزام
خروشچوف و مالنکوف(Маленков)
به یوگسلاوی».
٣۱
اکتبر خروشچوف و مالنکوف برای مطلع ساختن رهبری رومانی و همچنین، رهبری
چکسلاواکی که در آنجا بود، به بخارست پرواز میکنند. پس از آن برای اطلاع
دادن به رهبری بلغارستان به صوفیه میروند.
اول نوامبر جلسه هئیت سیاسی کمیته مرکزی بدون حضور خروشچوف و مالنکوف تشکیل
گردید، و در آن، میکایان(Микоян)
و سوسلوف(Суслов)
که از مجارستان برگشته بودند، حضور داشتند. میکایان اظهار داشت: «خروج
نیروها خواست عمومی بود. در شرایط کنونی حمایت از دولت موجود بهتر است.
امروز زور به حل مشکل کمک نمیکند. گفتگو لازم است. باید ١٠- ١۵
روز تحمل کرد. سوسلوف غمگینانه اظهار داشت، که «فقط به کمک اشغال، میتوان
دولت تحت حمایت ما بر سر کار آورد». ژوکوف با اعتراض به آنها گفت: «دلیلی
برای بازبینی تصمیم ٣۱
اکتبر وجود ندارد. با نظر میکایان مبنی بر حمایت از دولت کنونی موافق
نیستم».شپیلوف(Шепилов)
با پشتیبانی از او گفت: «اگر به راه تعیینکننده گام نگذاریم، اوضاع در
چکوسلاواکی تکرار میشود. برقراری نظم با قدرت ممکن است».
در این روز در بوداپست ایمره
ناگی (Имре
Надь)
اعلام کرد که بلغارستان بزودی از پیمان ورشو خارج میشود. ناد بنمایندگی از
دولت از سازمان ملل متحد کمک نظامی تقاضا کرد . کادار(Кадар)، میوننیخ(Мюнних)، باتا(Бата)
و سایر شخصیتهای برجسته حزب کمونیست مخفیانه از بوداپست خارج شده، به مسکو
آمدند. دوم نوامبر آنها در جلسه هیئت سیاسی کمیته مرکزی شرکت کردند. آنها
از بیدادگریهای ضدانقلاب خشمگین بودند، با این حال، کادار به ورود نیروهای
اتحاد شوروی اعتراض کرد: «حفظ مجارستان با نیروی نظامی؟ در این صورت،
رویارویی خواهد بود. سرکوبی با نیروی نظامی، خونریزی؟ موقعیت اخلاقی به صفر
خواهد رسید. به کشورهای سوسیالیستی آسیب خواهد زد». فقط باتا با قاطعیت
گفت: «دیکتاتوری نظامی لازمه برقراری نظم است». روز بعد، سوم نوامبر، کادار
کمافیالسابق پر از شک و شبهه بود: «تسلیم کشور سوسیالیستی به نیروهای
ضدانقلاب ممکن نیست. اما... همه مردم در جنبش شرکت میکنند».
در این روزها (دوم و سوم نوامبر) بیش از ١٠٠ (صد) هواپیمای حامل تسلیحات و
مهمات برای شورشیان از اطریش به مجارستان آمد. کمی
بعد اعلام کردند که در حدود
۶٠
هزار نفر از پیروانهورتی(Хорти)
و سالاش (Салаши)
به مجارستان نفوذ کرده است. ایمره ناد طی مصاحبه خود با «ژورنال
دِ ایتالیا» تصریح کرد، که بزودی مجارستان «بمثابه کشور
دمکراتیک غربی اداره خواهد شد». سوم نوامبر، کاردینال میندسنتی(Миндсенти)
طی سخنانی از رادیو اظهار داشت: «ما میخواهیم ملت و کشور مبتنی بر مالکیت
خصوصی باشیم».
عصر روز دوم نوامبر خروشچوف و مالنکوف مخفیانه به اقامتگاه تیتو در جزیره بریونی(Бриони)
رفتند. ملاقات با تیتو از ساعت
۷
عصر دوم نوامبر تا ساعت
۵
صبح سوم نوامبر طول کشید. خروشچوف آشکارا دستپاچه شده بود. به گواهی میچونویچ(Мичунович)،
او گفت: «مردم خواهند گفت، تا زمانی که استالین بود، همه گوش میکردند، هیچ
حادثه تکاندهندهایی روی نمیداد، اما حالا، همینکه آنها پس از او به قدرت
رسیدند، روسیه شکست خورد، مجارستان را از دست داد». خروشچوف بطور غیرارادی
مجبور بود به شکست سیاست خود به تناسب آن، که کشور اتحاد شوروی و متحدان
اروپایی آن با کدام عواقب «افشاگری» او در کنگره بیستم حزب کمونیست اتحاد
شوروی، و همچنین، از بیاعتنایی به مجارستان و تزلزل وی در نشست اواخر
اکتبر- اوایل نوامبر سال ١۹۵۶هیئت
سیاسی کمیته مرکزی مواجه شدند، اعتراف کند.
سرکوبی ضدانقلاب
در این میان، وزیر دفاع، مارشال گئورگی
ژوکوف (Георгий
Жуков)،
بر اساس مصوبه ٣١ اکتبر هیئت سیاسی کمیته مرکزی به طراحی عملیات «ویخر»(Вихрь)
پرداخت که در اجرای آن میبایست لشکرهای تانک، زرهپوش، پیادهنظام و هوایی
مشارکت نمایند. این مجموعه مرکب از
۶٠
هزار سرباز و بیش از ٣ هزار دستگاه تانک و سایر تجهیزات نظامی بود. علاوه
بر نیروهای اتحاد شوروی، بخشی از ارتش خلقی مجارستان میبایست وارد عمل
شود.
فرمانده کل نیروهای مسلح کشورهای عضو پیمان ورشو، ایوان
کانف (Иван
Конев)
طی امریه
۴
نوامبر خود اعلام نمود، که شورش در مجارستان «با هدف نابود کردن ساختار
ملی- دموکراتیک، محو دستاوردهای انقلابی زحمتکشان و بازسازی... نظام
فئودالی- سرمایهداری» براه افتاده است. روند حوادث نشان داد که شرکت فعال
هورتیهای سابق در این ماجراجویی به نوزایی فاشیسم در مجارستان، ایجاد خطر
مستقیم بر علیه میهن ما و همه اردوگاه سوسیالیستی منجر می شود. نباید
فراموش کرد، که در جنگ گذشته مجارستان در جبهه آلمان هیتلری برعلیه کشور ما
جنگید». مارشال از سربازان خواست با انجام وظیفه نظامی خود، شورش ضدانقلابی
را سرکوب نمایند.
در حوالی ساعت
۶
بامداد روز چهارم نوامبر سال ١۹۵۶
نیروهای اتحاد شوروی به بوداپست و دیگر شهرهای بزرگ مجارستان وارد شدند.
بمنظور اجتناب از تلفات در میان شهروندان غیرنظامی، طرح بمباران هوایی
بوداپست ملغا گردید. در این هنگام بیانیه دولت انقلابی کارگری-دهقانی
مجارستان بریاست یانوش
کادار(Янош
Кадар)
از رادیو پخش گردید. در آن گفته میشد: «نیروهای سوسیالیستی مجارستان خلقی
همراه با واحدهای ارتش اتحاد شوروی که به درخواست دولت انقلابی
کارگری-دهقانی مجارستان برای کمک آمدهاند، وظیفه خود را فداکارانه انجام
دادند».
همزمان با آن، ایمره ناد از رادیو صحبت کرد. او گفت:«امروز صبح زود نیروهای
مسلح اتحاد شوروی بمنظور ساقط کردن دولت قانونی و دموکراتیک مجارستان به
کشور ما حمله کردند. ارتش ما میجنگد. همه اعضای دولت در محل کار خود
میمانند». با این حال، اکثریت قریب به اتفاق نیروهای مجارستان از دولت ناد
اطاعت نکردند. فقط سه هنگ، ١٠ یگان ضدهوایی و چند هنگ ساختوساز در مقابل
واحدهای اتحاد شوروی و ارتش ملی مجارستان به مقاومت دست زدند. سخنان ناد در
خصوص آمادگی اعضای دولت برای ماندن در محل کارخود نیز با واقعیت انطباق
نداشت. فرمانده «گارد ملی»، ژنرال بلا کیرای به اطریش فرار کرد. ایمره ناد
در سفارت یوگسلاوی مخفی شد.
برعلیه قوای نطامی اتحاد شوروی و مجارستان بطور عمده گروههای شورشی، همراه
با اعضای جوخههای دوداش جنگیدند. در روند نبردها آنها توانستند ١۸
تانک و توپ خودکششی،
۹
زرهپوش،
۶
سلاح ضدهوایی و دیگر تجهیزات نظامی را بزنند. تلفات انسانی ارتش اتحاد
شوروی شامل
۶۶۹
کشته، ١۵۴٠
زخمی و
۵١
نفر ناپدید بود. تلفات ارتش ملی مجارستان عبارت بود از:
۵١
نفر کشته و
۲۸۹
زخمی.
در جریان نبردها که تا
۷
نوامبر ادامه یافت،
۲۶۵۲
شورشی کشته شد. نیروهای اتحاد شوروی و مجارستان با سرکوب شورش، مقدار
متنهابهی تفنگ آلمانی امپی-
۴۴،
مسلسلهای دستی آلمانی امجی- ٣۴
و امجی-
۴۲،
مسلسل دستی آمریکایی «تامپسون»، کلتهای آمریکایی، برونینگ بلژیکی، والتر
آلمانی به غنیمت گرفتند. از این تسلیحات نه تنها در کشتارهای خیابانی، حتا
در جنگها علیه نیروهای اتحاد شوروی و مجارستان نیز استفاده میشد.
نزدیک به ٣٠٠ شورشی اعدام گردید. یوژف دوداش نیز جزو اعدام شدگان بود.
۲۲
نوامبر ایمره ناد را به بهانه فراری دادن به رومانی، از سفارت یوگسلاوی
خارج کردند و سپس او بازداشت شد. ١۶
ژوئن ١۹۵۸
نخست وزیر سابق مجارستان تیرباران گردید. کاردینال میندسنتی، که
۴
نوامبر در سفارت آمریکا مخفی شد، تا سال ١۹۷١
در آنجا بسر برد. بمناسبت
۷۹
سالگی او، به وی اجازه دادند به وین برود که قبلا
۴
سال در آنجا اقامت داشت.
چند هزار نفر شورشی دستگیر و به مجازات حبس در زندانها یا اردوگاهها محکوم
گردیدند. در سال ١۹۶٣
همه آنها عفو شدند. در همین حال، دولت کادار مرز اطریش را بطور موقت باز
کرد تا علاقمندان بتوانند از مجارستان خارج شوند. در حدود
۲٠٠
هزار نفر از مجارستان خارج شدند.
غرب به اعتراض برمیخیزد و برای انجام کودتای ضدانقلابی دو باره تدارک
میبیند
سرکوبی شورش مجارستان بواسطه نیروهای ارتش اتحاد شوروی به اعتراضات
شدید در کشورهای غربی منجر گردید. زیر فشار آنها در ۴ نوامبر سال ١۹۵۶ مجمع
عمومی فوقالعاده سازمان ملل متحد برای بحث پیرامون «مسئله مجارستان»
برگزار شد. همان
روز رئیس جمهور آمریکا د. آیزنهاور(Д.
Эйзенхауэр)
پیامی به ن. آ. بولگانین(Н.А.
Булганин)،
صدر شورای وزیران اتحاد شوروی فرستاد. در این پیام او اظهار امیدواری کرد،
که «نماینده اتحاد شوروی در این اجلاس قادر به اعلام آن باشد، که کشورش
برای خارج کردن نیروهایش از مجارستان آماده میشود و اجازه میدهد مردم این
کشور از حق تشکیل دولت منتخب خود استفاده کند». اما این اتمامحجت با
گامهای بعدی دولت آمریکا تحکیم نگردید. معلوم نیست اگر سر آمریکا در این
هنگام به انتخابات ریاست جمهوری گرم نبود، حوادث در چه مسیری پیش میرفت.
اگر در این روزها یک بحران بینالمللی دیگر، بحران انشقاق در بین کشورهای
پیشرو غربی روی نمیداد، شاید واکنش های شدیدتر در مقابل اقدام اتحاد شوروی
در مجارستان نشان داده میشد. ۲۹
اکتبر سال ١۹۵۶ نیروهای نظامی اسرائیل وارد خاک مصر شدند، ٣١ اکتبر آنها با
پشتیبانی نیروهای هوایی و دریایی انگلیس و فرانسه منطقه کانال سوئز را به
اشغال خود درآوردند. با این حال، انگلستان، فرانسه و اسرائیل بدون همآهنگی
با آمریکا، که در آن موقع به تحریک جنگ در خاورمیانه علاقمند نبود، به این
اقدامات دست زدند. ۷ نوامبر سه کشور به عملیات جنگی خود در مصر پایان
دادند. مجمع عمومی سازمان ملل متحد طی سه قطعنامه تجاوز سه کشور را محکوم
کرد و خروج نیروهای آنها را خواستار شد. در همین روز آخرین سنگر مقاومت
شورشیان مجارستان در هم کوبیده شد.
١۲
نوامبر مجمع عمومی سازمان ملل متحد قطعنامهای را تصویب کرد که در آن اتحاد
شوروی به سبب «سلب آزادی و استقلال مجارستان» محکوم میشد. قطعنامه از
اتحاد شوروی می خواست
«برای خارج کردن نیروهای مسلح خود از مجارستان و احیای استقلال سیاسی آن در
اسرع وقت اقدام کند». قطعنامه با ۵۵ رأی مثبت هیأت های نمایندگی اعضای
سازمان ملل متحد در مقابل ۸ رأی مخالف (اتحاد شوروی و متحدان آن) به تصویب
رسید. ١۳ هیئت رأی ممتنع داد.
همان وقت هم برای اولین بار تلاش هایی در جهت سوءاستفاده از بازیهای
المپیک بمنظور تشکیل کارزار خصمانه علیه کشور ما بعمل آمد. موضوع تحریم
بازیهای المپیک که قرار بود در ماه نوامبر در ملبورن افتتاح شود، به نشانه
اعتراض علیه ورود نیروهای اتحاد شوروی به مجارستان مطرح گردید. با این
وجود، فقط اسپانیای فرانکو، هلند و سوئیس آن را تحریم کردند.
پس از ۴ نوامبر در خیابان ها و میادین شهرهای اروپای غربی و آمریکای شمالی
اغلب اعتراضات ضدشوروی در حمایت ار ضدانقلاب مجارستان برگزار میگردید.
مجله «تایم» یک «جنگجوی مجاری در راه آزادی» را بعنوان «مرد سال» انتخاب
نمود و در روی جلد شماره جدید خود تصویر سه مرد را چاپ کرد. «جنگجویان
آزادیخواه مجاری» را بطور مرتب به مراسم بینالمللی دعوت میکردند و آنها
هم حوادث دلخراشی از سرکوبی «قیام ملی» تشریح مینمودند. برگزارکنندگان
مراسم به هر کسی که سعی میکرد در باره مجازات های غیرانسانی کمونیست ها و
اعضای خانواده آنها توسط ضدانقلاب صحبت کند، اجازه سخن گفتن نمیدادند.
در همین حال در ایالات متحده آمریکا سعی کردند از شکست ضدانقلاب در
مجارستان درسهای جدی فراگیرند. فرستندههای رادیو «آزادی» و «صدای آمریکا»
به سبب آن که برنامههای آنها در روزهای شورش به این تصورات دامن میزد که
قدرت های غربی بطور قطع به شورشیان کمک میکنند، بشدت هدف انتقاد قرار
گرفتند. پس از این، تدارک ضدانقلاب «خزنده» از طریق القاء ایدههای
ضدسوسیالیستی در اذهان تودههای مردم در طولانی مدت و نفوذ دادن ضدکمونیست
ها در پستهای مهم رهبری کشورهای اروپای مرکزی و جنوب شرقی بعنوان راهکار
اصلی تعیین گردید.
در ماه ژوئیه سال ١۹۵۹ کنگره آمریکا قطعنامهای را در باره «ملتهای اسیر»
با موضوع دعوت به «آزادسازی» مجارستان و سایر کشورهای سوسیالیستی جهان، و
همچنین جمهوریهای متحد اتحاد شوروی از «اسارت کمونیسم» تصویب کرد. به این
ترتیب، تصویب این قطعنامه مبنای توجیه ایدئولوژیک برای تخصیص بودجه سالانه
در جهت خرابکاری علیه نظام سوسیالیستی قرار گرفت. در مدت بیش از سی سال
کنگره آمریکا و نهادهای دولتی این کشور بودجههای کلانی برای انجام تبلیغات
و حمایت مالی از نیروهای ضدانقلاب اختصاص دادند.
این بودجهها به سازماندهان «بهار پراگ» در سال ١۹۶۸، جنبش «همبستگی»
لهستان از سال ١۹۸٠ و اعتراضات ضدشوروی در جمهوریهای حوزه دریای بالتیک از
سال ١۹۸۷ اختصاص داده شد. در سالهای ١۹۸۹- ١۹۹٠ مبالغ هنگفتی برای انجام
«انقلابهای رنگی» در اروپای مرکزی و جنوب شرقی، از جمله، در مجارستان، و
همچنین برای کمک به ملیگرایان افراطی در جمهوریهای اتحاد شوروی و نیروهای
باصطلاح «دموکرات» روسیه تخصیص داده شد.
چرا رهبران اتحاد شوروی به شروع ضدانقلاب چراغ سبز نشان دادند؟
واحدهای ارتش اتحاد شوروی با حمایت کمونیست ها و یگان های ارتش مجارستان
شورش ضدانقلابی را سرکوب نمودند. به این ترتیب پایههای نظام سوسیالیستی در
مجارستان و سایر کشورهای سوسیالیستی بمدت ۳٠ سال حفظ شد. اما، با بررسی
صورتجلسات نشستهای هیئت سیاسی کمیته مرکزی که در آخر اکتبر و اوایل ماه
نوامبر سال ١۹۵۶ همه روزه برگزار میشد، نمیتوان تعجب خود را از واکنش
دیرهنگام اعضای آن و تصمیم های متناقض اتخاذشده در این جلسات در حالی که
در خیابانهای بوداپست و سایر شهرهای مجارستان جوی خون جاری بود، پنهان
کرد. بنظر میرسد تصمیمگیری در خصوص حل و فصل اقدامات خونین از راه مداخله
نظامی با توجه به خطر جنگ جهانی و احتمال استفاده از بمب هیدروژنی در آن
برای رهبران اتحاد شوروی آسان نبود. چنین مسائلی تقریبا بعد از شش سال به
موضوع بحثهای در دولت آمریکا تبدیل گردید. ١۴ اکتبر سال ١۹۶۲ رئیس
جمهور، جان اف کندی(Джон
Ф Кеннеди)
اطلاعات مربوط به تصاویر هوایی نشاندهنده محل استقرار موشکهای حامل
کلاهکهای هستهای اتحاد شوروی در خاک کوبا را دریافت نمود. برای این که
ایالات متحده آمریکا بتواند تصمیمات لازم را اتخاذ نماید، نهاد جمعی (کمیته
اجرایی کمیسیون امنیت ملی) تشکیل گردید که از ١۶ تا ۲١ اکتبر سال ١۹۶۲ بطور
کاملا محرمانه و بدون تنفس جلسه برگزار نمود. جنجال بر سر گزینههای
پیشنهادی، اعضای کمیته را تقسیم کرد. همان ها که بعدها «بازها» نام
گرفتند، از جمله، دین راسک(Дин
Раск)،
وزیر خارجه آمریکا، خواستار حمله سریع به کوبا و بمباران تجهیزات موشکی
اتحاد شوروی شدند. «کبوتران» که وزیر دفاع آمریکا، رابرت مک
نامرا(Роберт
Макнамара)
جزو آنها بود، در مقابل آنها قرار گرفتند. آنها با احتساب این که در صورت
حمله به کوبا، در همان ساعات اول در حدود ۴٠ هزار سرباز آمریکایی کشته
خواهد شد، بسنده کردن به تحریم جزیره آزادی را پیشنهاد نمودند. (در باره
تلفات کوباییها در صورت حمله به میهن آنها نه مک نامرا و نه سایر اعضای
کمیته آمریکایی حرفی نزدند). کندی و دیگر اعضای کمیته «اجرایی» مدت زیادی
موضع بینابینی در میان «بازها» و «کبوتران» اتخاذ نمودند. جلسه بحث با
تصویب قرار دایر بر اعمال تحریم بر علیه کوبا، تحریمی که کندی در تاریخ ۲۲
اکتبر به اطلاع همه جهان رسانید، پایان یافت. هر چند در مدت شش روز پس از
تحریم کوبا و اعلام کندی در این باره به جهان، اوضاع در مسیر فاجعهبار پیش
رفت و گاهی اوقات از احتمال حمله نیروهای مسلح آمریکا به کوبا و تبادل
حملات هستهای متقابل بین اتحاد شوروی و آمریکا سخن گفته میشد، ۲۸ اکتبر
بحران بدون خونریزی خاتمه یافت.
تفاوت میان بحثهای کمیته «اجرایی» آمریکا و هیئت سیاسی کمیته مرکزی عبارت
از این بود که، دومی فقط پس از چند ساعت بعد از آغاز شورش در بوداپست شروع
شد. این واقعیت منتفی نیست که اگر اعضای هیئت سیاسی دیدگاه خود را بیان
میکردند و پیرامون همه گزینههای ممکن در مدت چند روز به بحث مینشستند،
میتوانستند تا روز ۲۳ اکتبر سال ١۹۵۶
راه حل مناسبی بیابند. بخصوص اینکه یو. و. آندروپوف(Ю.В.
Андропов)،
سفیر اتحاد شوروی در مجارستان دو هفته قبل از شروع شورش، در مورد وقوع چنین
حادثهای هشدار داده بود. بر این اساس، ای. س. سروف(И.С.
Серов)،
وزیر امنیت ملی جزو تقدیرشدگان در میان مبارزان برای سرکوب شورش بود. به وی
نشان درجه یک کوتوزف اعطاء گردید، دولت از کار اطلاعات شوروی در
مجارستان نه تنها در پروسه شورش، حتا قبل از شروع آن نیز قدردانی کرد.
شاید، هشدار اداره کل یکم در مورد احتمال وقوع حرکات ضدانقلابی به اطلاع
وزیر دفاع، ژوکوف رسیده بود، که در جلسه ۲۳ اکتبر هیئت سیاسی کمیته مرکزی
قبل از همه در خصوص حوادث هلاکتبار صحبت کرد.
نباید فقط خروشچوف را بخاطر بیتوجهی نسبت به مجارستان سرزنش کرد. در حالی
که اطلاعات دریافتی به اطلاع همه اعضای هیئت سیاسی کمیته مرکزی میرسید، پس
چرا آنها مدت زیادی به مجارستان بیتوجهی کردند؟ بویژه این که، یکی از
اتهامات خروشچوف علیه استالین در کنگره بیستم حزب کمونیست اتحاد شوروی این
بود، که گویا او به هشدارهای دایر بر احتمال حمله آلمان به اتحاد شوروی
بیتوجهی کرد. اگر چه این اتهام با واقعیت انطباق نداشت، اما در نگاه
بسیاری از مردم به مدرکی برای برخورد غیرمسئولانه به رهبری کشور تبدیل
گردید.
بدیهی است که با گزارشات اطلاعاتی کسانی آشنا میشدند که احتمال شورش
مسلحانه در مجارستان را منتفی میدانستند. همانطور که معلوم است خروشچوف در
گزارش خود به کنگره بیستم نظریه استالین مبنی بر ناگزیری تشدید مقاومت
طبقات متخاصم به تناسب حرکت جامعه به پیش را بشدت محکوم کرد. صحت این مدعا
را که استالین در سال ١۹۲۸مطرح نمود و در سال ١۹۳۷ مورد تأکید قرار داد،
حوادث مجارستان در سال ١۹۵۶ تأئید کرد. اما، خروشچوف و طرفداران او بر خلاف
استالین هرگز به عقلشان نمیرسید که نظام قبل از انقلاب در کشورهای
سوسیالیستی میتواند بازسازی شود. مدتی بعد، در ماه ژانویه سال ١۹۵۹
خروشچوف اعلام کرد که سوسیالیسم در اتحاد شوروی بطور کامل غالب گردیده، و،
بازگشت سرمایهداری در کشور ما غیرممکن است (این نکته در برنامه مصوب کنگره
بیست و هقتم حزب کمونیست اتحاد شوروی در سال ١۹۸۶ثبت شد). اگر چه ایجاد
سوسیالیسم در مجارستان تازه آغاز شده بود، روشن است رهبری اتحاد شوروی مدعی
بود، که عقبگرد کشورهای سوسیالیستی امکان ندارد و «هرگز این اتفاق
نمیافتد». بر این اساس، تصور حمایت بخشی از جامعه مجارستان از برقراری
نظم فاشیستی میتوانست احمقانه بنظر برسد. این در حالی بود، که کشور ما
تجربه بسیار تلخی از مناطق تحت اشغال ارتش آلمان فاشیستی داشت که در آنها
صدها هزار شهروند سابق اتحاد شوروی در کسوت پلیس و همدستان دولت هیتلری به
آن خدمت میکردند. متأسفانه، مبارزه بر علیه ولاسوفیها(власов)
و باندریها(бандер)،
انواع گروه های اساس متشکل از منتسبان به خلقهای مختلف اتحاد شوروی و
سایر همدستان فاشیستها با تجزیه و تحلیل عینی علل تبدیل انسانهای سابق
شوروی به همکاران جلادان هیتلری تکمیل نشده بود.
خاستگاه کسانی که در کشور ما به همکاری با هیتلریها تن دادند، در اغلب
فهرستهای تنظیمشده خرده بورژوازی ذکر گردیده، در تأئید آن سعی شده
وجود افراد وابسته به طبقه کارگر در میان آنها نادیده گرفته شود. این در
حالی است که تعداد کارگران در میان اعضای حزب نازی آلمان و حزب فاشیستی
ایتالیا کم نبودند. واضح است که بیش از ۴٠٪ مقتولان بدست شورشیان مجارستان
کارگر بودند. نادرستی مدعیات تبلیغات شوروی دایر بر عدم مشارکت افراد
وابسته به طبقه کارگر در اعتراضات ضدسوسیالیستی در کشورهای اروپای مرکزی و
جنوب شرقی را اولین گزارش در خصوص وقوع اعتصاب در برلین شرقی، که به شورش
١۷ ژوئن سال ١۹۵۳ انجامید، ثابت کرد. البته، معلوم است که کاربرد
کلماتی مانند «تظاهرات اعتراضی»، «اعتصاب»، «قیام» در رابطه با «اولین دولت
کارگران و دهقانان در خاک آلمان» در کشور ما نمیتوانست مناسب محسوب شود.
مطبوعات اتحاد شوروی بر شرکت کارگران در نا آرامیهای پوزنان (Познан)
در ۳٠ ژوئن ١۹۵۶ نیز چشم پوشیدند.
علاوه بر این، پس از گزارش نیکیتا خروشچوف در جلسه بسته کنگره بیستم حزب
کمونیست اتحاد شوروی آئیننامهای مبنی بر غیرمجاز بودن تردید در مورد
استحکام ایدئولوژیک، سیاسی و اخلاقی رهبران ارشد احزاب کمونیست تصویب شد. خروشچوف
ضمن اشاره به قربانیان مجازات های سال های ١۹۳۷- ١۹۳۸، پوچی اتهامات عنوان
شده علیه آنها را قبل از هر چیز با استناد به سابقه طولانی حزبی و موقعیت
بالای آنها در رهبری حزب مورد تأکید قرار داد. از ادعای خروشچوف این
نتیجه حاصل میشد که دادههای بیوگرافیک مصونیت تمام عمر آنها را در مقابل
تأثیرات ایدئولوژی بورژوازی تأمین و نزهت اخلاقی، ثبات ایدئولوژیک و عدم
خیانت آنها را تا ابد تضمین کرده بود.
رهبران حزب کمونیست اتحاد شوروی در اثر رعایت این آئیننامه اطمینان به امره
ناگی را که سال های زیادی در صفوف احزاب کمونیست روسیه و مجارستان خدمت
کرده بود و در جنگ های داخلی در جبهه ارتش سرخ جنگیده بود (شواهدی حاکی از
آن وجود دارد که او در میان آن بخش از سربازان ارتش سرخ حضور داشت که نیکولای
رومانوف[Николая
Романов]،
آخرین تزار روسیه و خانواده وی را تیرباران کردند) و همچنین، به این دلیل
که سابقه کار در کمینترن و همکاری با وزارت کشور اتحاد شوروی داشت، مورد
تردید قرار ندادند (بعدها اطلاعاتی در این باره بدست آمد، که بر اساس
گزارشات ایمره ناگی در سال های ١۹۳۷- ١۹۳۸، بسیاری از کارکنان کمینترین
دستگیر شدند). به همین سبب، حتا پس از آن که در ۲۸ اکتبر ایمره ناگی شورش
ضدانقلاب در مجارستان را قیام مردمی اعلام کرد، خروشچوف در ۲۹ اکتبر تمرکز
روی نخست وزیر مجارستان را پیشنهاد نمود. حتا پس از آنکه ناگی در
اول نوامبر اظهار داشت که مجارستان بزودی از پیمان ورشو خارج می شود، میکایان برای
حمایت از دولت ناگی پافشاری نمود.
مقاومت سرسختانه در مقابل انتخاب ولادیسلاو گومولکا(Владислав Гомулка)
بعنوان دبیر اول حزب متحد کارگران لهستان، ناتوانی خروشچوف و تیم او را در
شناخت رهبران سایر کشورهای سوسیالیستی بار دیگر ثابت کرد. برغم این،
گومولکا در مدت ١۴ سال خدمت در این پست به اتحاد با اتحاد شوروی وفادار
ماند. این وفاداری او در جریان حوادث مجارستان، و همچنین، در سال ١۹۶۸،
هنگام ورود نیروهای پیمان ورشو، شامل واحدهای ارتش لهستان به چکوسلاواکی
ثابت شد.
در
همین حال، تلاش های همه جانبه خروشچوف برای تکریم تیتو به حمایت بیقید و
شرط رهبری یوگسلاوی از اقدام اتحاد شوروی منجر نگشت. تیتو طی سخنرانی خود
در ١١ نوامبر در شهر پولا (Пула)،
ضمن تفسیر حوادث اخیراً خاتمه یافته مجارستان اظهار داشت: «ما هیچگاه به
آنها (رهبری اتحاد شوروی) استفاده از ارتش را توصیه نکردیم». اضافه بر این،
تیتو شورشیان را تحسین نمود. رئیس جمهور یوگسلاوی گفت: «میبینید! اگر هدف
آزادی و استقلال باشد، مردم چگونه با دست خالی، با ضعیفترین سطح تسلیح
مقاومت میکند».
هنگامی که از حوادث ناگوار درس نمیگیرند
بنظر میرسد، رهبری کشور پس از سرکوب شورش مجارستان، به برداشتن گامهایی
در جهت درسآموزی از حوادث اخیر علاقمند بود. ١۹ دسامبر سال ١۹۵۶ نامه
کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی «در خصوص تقویت فعالیت سازمانهای
حزبی در میان تودهها و بستن منفذهای عناصر ضدشوروی، دشمن» در سازمان های
حزب انتشار یافت. اما این نامه، فعالیتهای سازمان های محلی حزب را در بر
میگرفت نه اقدامات رهبری عالیرتبه حزب در روزهای بحران مجارستان را.
بیمیلی به شناخت خطاهای رهبری حزب در آن روزها به آن ختم گردید، که جای
سیاست مبتنی بر تجزیه و تحلیل ژرف و همه سویه در مناسبات با کشورهای
سوسیالیستی را کماکان اقدامات اضطراری گرفت، که در آخرین دقایق برای غلبه
بر شرایط بحرانی به کار بسته شد. مقامات اتحاد شوروی در اولین روزهای سرکوب
ضدانقلاب مجارستان نیز چنین رفتار کردند.
آ. ن. بولگانین(Н.А.
Булганин)،
صدر شورای وزیران اتحاد شوروی در نامه خود به یانوش کادار(Янош
Кадар)
بتاریخ ۵ نوامبر تصمیم مبنی بر «کمکهای برادرانه بلاعوض به زحمتکشان
مجارستان و ارسال فوری کالاهای زیاد به این کشور» را به اطلاع او رساند. در
اولین روزهای قلعوقمع شورش مجارستان، ۵٠ هزار تن غلّه، ۳ هزار تن گوشت، ۲
هزار تن کره و دیگر محصولات غذایی به این کشور ارسال گردید. بمنظور بازسازی
خانههای مسکونی و دیگر ساختمان های ویران شده در این کشور مقدار زیادی
سیمان، الوار، شیشه و سایر مصالح ساختمانی ارسال شد. در نامه بولگانین گفته
میشد، که «بمنظور تأمین کار بیوقفه مؤسسات صنعتی و سایر عرصههای اقتصاد
ملی مجارستان»، اتحاد شوروی کالاهایی را که بر اساس موافقتنامه بازرگانی
برای تحویل در سال ١۹۵۷ در نظر گرفته شده بود، قبل از موعد تحویل میدهد.
چنین کمکهای گسترده فقط آغاز ارسالیهای اضطراری اتحاد شوروی به مجارستان
بود. بر اساس برآورد شورویشناس، اِ. کرِنکشاو(Э.
Крэнкшоу)
بیش از یک میلیارد دلار برای کمک به مجارستان تخصیص داده شد. با توجه به
این که تدارک بیدرنگ مالی و مادی برای ارائه چنین کمک های فوری آسان نبود،
راهحل اضطراری دیگری برگزیده شد: تحویل کالای اتحاد شوروی به چین به همین
میزان کاهش یافت. کاهش ناگهانی حمایتهای اتحاد شوروی، رهبری چین را به
اعلام ضرورت «اتکاء به نیروی خود، امید نبستن به کمکهای قدرتهای خارجی»
وادار نمود. شکاف بسیار قابل توجهی در روابط اتحاد شوروی و چین پدید آمد.
فراخواندن متخصصان شاغل اتحاد شوروی در بخشهای مختلف اقتصاد جمهوری خلق
چین با عواقب باز هم سنگینتری در مناسبات اتحاد شوروی و چین توأم گردید.
اگر چه دولت چین به رهبری مائو تسهدون(Мао
Цзэдун)
نیز در بروز اختلافات میان اتحاد شوروی و چین مسئول بود، اما تردیدی در این
نیست، که اقدامات تحریکآمیز خروشچوف با حمایت سایر اعضای هیئت سیاسی کمیته
مرکزی، در نهایت به انشعاب واقعی بین اتحاد شوروی و چین در حالی انجامید،
که همکاری میان آنها عامل قدرتمند ثبات جهانی بود.
ماجراجویی بجای سیاست سنجیده، لغو سریع تصمیمات اتخاذی که مشخصه عمل رهبری
حزب کمونیست اتحاد شوروی در پائیز سال ١۹۵۶ در قبال مجارستان بود، در جریان
بحران موشکی سال ١۹۶۲ نیز خود را نشان داد. تابستان همان سال خروشچوف و
همتایان او در دفتر سیاسی در خصوص استقرار موشک های اتحاد شوروی در جزیره
آزادی برای دفاع از آن در مقابل حملات آمریکا به رهبری کوبا اطمینان قطعی
دادند. به همین سبب، تصمییم عجولانه خارج کردن موشک های اتحاد شوروی بدون
مشورت با فیدل کاسترو موجب نارضایتی بحق او گردید.
خروشچوف و همتایان او مقدم بر همه، به دلیل اینکه سیاست ضداستالینی کنگره
بیستم حزب کمونیست اتحاد شوروی را کورکورانه پی گرفتند، نتوانستند از حوادث
مجارستان درس بگیرند و آن را بیطرفانه ارزیابی نمایند. خروشچوف و پیروان
او با امتناع از ارثیه تئوریک استالین و انکار اهمیت تاریخی تجارب حزب و
کشور در دهههای گذشته، اتحاد شوروی را بلحاظ ایدئولوژیک و سیاسی خلع سلاح
کردند.
با
این که کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی در سال ١۹۶۴ از خروشچوف خلع ید
کرد و حملات شدید به استالین قطع گردید، اما رهبری جدید حزب برای تقبیح
گزارش محرمانه خروشچوف تلاشی نکرد و اشتباهات سیاسی جدی رهبری کشور تحت
تأثیر او را مورد تحلیل و بررسی قرار نداد. بیعلاقگی «به کاوش در گذشته» و
عدم ارائه ارزیابی عینی از زمان حاضر، تا حد قابل ملاحظهای باعث بیتوجهی
به فرآیندهای مخرب در برخی کشورهای سوسیالیستی گردید. این واقعیت در جریان
بحران سیاسی چکوسلاواکی در سال ١۹۶۸ و لهستان در سال ١۹۸٠ نمود عینی یافت.
در واقع، رهبری حزب کمونیست اتحاد شوروی در هر دو مورد سعی کرد از تکرار
عواقب هلاکت بار اشتباهات خروشچوف اجتناب نماید. رهبری حزب کمونیست اتحاد
شوروی بریاست لئونید ایلیچ برژنف(Леонид
Ильич Брежнев)
اگر چه با تأخیر، فرایندهای خطرناک را با عطف توجه به تصمیمات اتخاذی رهبری
سایر کشورهای سوسیالیستی در جلسات بدقت مورد بررسی قرار میداد. بنا بر
این، قطع نظر از آن که بحران ها جنبه حاد بخود میگرفتند، حفظ اتحاد نظام
سوسیالیستی بدون خونریزی، که در سال ١۹۵۶ در مجارستان هم ممکن بود، در هر
دو مورد میّسر شد.
اما نوسازی گارباچوفی(горбачев)،
در اثر نوزایی بدترین جنبههای مشی ارادهگرایانه خروشچوفی، با عواقب مهلک
برای نظام سوسیالیستی و کشور ما همراه گردید.
(Yuri
Emelyanov)
http://www.sovross.ru/articles/1475/27965
https://eb1384.wordpress.com/2016/12/20/3736/