نویدنو -  کتاب -   رحمان هاتفی  درباره ما -  آرشیو

از همین قلم

 
 
 
 

1395-06-08

نویدنو  08/06/1394 

 

 

وجدان تاریخی در قضاوت رویداد ها،

پاسخی صریح و روشن به آقای ف.م.سخن

   پرویز بصیر

خوش بود گر محک تجربه آید به میان

تا سیه روی شود هرکه در او غش باشد   

                     « حافظ »

 

                                           

مقدمه:

آقای ف.م. سخن در مقاله ای تحت عنوان «حزب توده و گريز از پاسخ صريح و سر راست» به مقاله اینجانب با عنوان روایت واژگون تاریخ و مقاله «مدعیان آزادی قلم و اندیشه و لجن پراکنی بر ضد حزب توده ایران»منتشره در سایت گویا و این بار با چگالی کمتری از فحش وناسزا پاسخ داده اند و این جای خوشحالی است که می توان یک حادثه تاریخی را در فضایی آرام و پس از گذشت 36 سال مورد ارزیابی قرار داده و در پیرامون آن سخن گفت. محتوای سخن ایشان این است که چرا رهبری وقت حزب توده ایران در خنثی سازی «کودتای نوژه »اقدامات موثری انجام داده به همین دلیل حزب توده ایران «حزب آدم کشان و آدم فروشان» است. ایشان مینویسند: « بر اين اساس بود كه من نوشتم: دادن اين اطلاعات به جمهورى اسلامى يعنى «آدم فروشى» و چون آدم هاى اين گروه بعد از دستگيرى كشته شدند، نام ديگر اين عمل عبارت است از «آدم كشى ».

 نامبرده به مقاله نگارنده اشاره می کنند و چنین می نویسند:

« بر مبناى نوشته ى آقاى پرويز بصير، كه از هواداران حزب توده هستند و مطلبى مفصل در پاسخ به مطلب جناب دكتر مهرآسا كه از مخالفان حزب هستند نوشته اند كه اين مطالب هم تماما در «خبرنامه گويا» منتشر شده است، بارى بر مبناى نوشته ى ايشان، كه مدعى است يك سازمان سياسى كه از توطئه اى خارجى با خبر شده و آن را به اطلاع مقامات مسوول كشور رسانده، كارش خيانت نيست، مى توان گفت كه ما آدم كشى و آدم فروشى مثبت هم داريم و اين كار نسبت به دشمن، آدم كشى و آدم فروشى به شمار نمى آيد و لابد بايد به چنين كارهايى افتخار هم كرد. آرى مى شد چنين پاسخ صريحى به نوشته ى من داد و آن را به حق «فحش نامه» خواند». ایشان در بخش دیگری از مقاله خود دستگاه رهبری امروز حزب را درموضوع مورد سئوال قرار میدهند که « موضع امروز حزب نسبت به اين وقايع چيست» ؟  وچرا به بن مایه وجوهر اصلی توده ستیزی اقای ف.م.سخن و عوامل و عناصر آن پرداخته اند. اشاره عمده ایشان به کودتای نوژه است و نگارنده نیز مضمون این مقاله را به کودتای نوژه و مسائل پیرامون آن اختصاص میدهد.

مقدمتا باید به اطلاع ایشان رسانید که حزب توده ایران دارای اسناد رسمی است و در مورد کودتای نوژه می توان نظر رسمی رهبری وقت حزب توده ایران را در زمان وقوع حادثه دانست، نشریه نامه مردم شماره 280 مورخ شنبه 21 تیر1359 وپرسش پاسخ شماره 17 سال 1359معرف نظر حزب توده ایران در این مورد هستند.نشریه نامه مردم با تیتر بزرگ «توطئه کودتا در هم شکسته شد»از این حادثه یاد میکند و می نویسد: «کودتا گران قصد داشتند با بمباران خانه خمینی،مدرسه فیضیه، مقر ریاست جمهوری، دهها هزار نفر را نابود کنند.کودتا گران قصد تصرف پایگاه نوژه، آوردن بختیار و اعلام حکومت جدید را داشتند.نشریه پرسش و پاسخ نوشت:«نقشه دقیق ضد انقلاب در این کودتا عبارت بود از نابود کردن سریع و بدون محاکمه رهبران مبارز مذهبی، روحانیت مبارز ، رهبران حزب توده ایران و دیگرنیروهای سیاسی موجود در میهن ما ».

ثانیا نگارنده سی واندی سال است با علاقه مواضع حزب توده ایران را تعقیب ونظری مغایر رهبری وقت حزب مشاهده ننموده است. راقم این سطور مایل است به اطلاع آقای ف.م.سخن برساند که فقط حزب توده ایران نبوده است که به وظایف خود در دفاع از انقلاب و مقابله با توطئه های ضد انقلابی عمل نموده، بلکه در این مورد، سازمان مجاهدین  خلق ایران و سازمان فداییان خلق ایران-اکثریت نیز اطلاع رسانی کرده اند. سازمان مجاهدین خلق ایران در نامه ای که به آقای ابوالحسن بنی صدررئیس جمهور وقت نوشته ورونوشت آن را به دفتر آیت الله خمینی ارسال نموده اند می نویسد:«عملیات قرار است روز چهار شنبه 18 تیرماه با اشغال پایگاه شاهرخی همدان آغاز شود، طبق اظهارات 30 فانتوم و 40 خلبان در این پایگاه آماده پرواز هستند، نقطه آغاز عملیات محلی در چهار کیلومتری پایگاه که محل تجمع نیز می باشد. فانتوم ها پس از پرواز در ساعت 5 صبح چند نقطه حساس تهران را مورد حمله وبمباران قرار خواهند داد، از جمله این نقاط مقر امام،نخست وزیری..........است. امید است اطلاعات مزبور در جهت خنثی ساختن این توطئه به موقع مورد استفاده قرار گیرد وبه جمهوری اسلامی از گزند این اقدامات ضد انقلابی آسیبی نرسد».

سازمان فدائیان خلق ایران-اکثریت  در نشریه کار شماره 67 مورخ 25 تیر ماه 1359می نویسد:

«بر اساس منابع اطلاعاتی سازمان توطئه کودتای پایگاه نوژه را در چهاردهم خرداد (بیش از چهل روز قبل) به پیشگاه خلق گزارش کرده بود».آنان در سرمقاله خود می نویسند:اولین و مهم ترین درسی که باید از این توطئه کودتا گرفت آن است که دشمن اصلی خلق ما امپریالیسم امریکا و متحدان داخلی آن در هیچ شرائطی از تلاش برای روی کار آوردن یک حکومت وابسته به خود دست نخواهد کشید.   

یادآوری مواضع تعدادی از سازمانهای سیاسی فعال در آن روزها که اندکی بعد هم شدیدا سرکوب شدند شاید برای ف.م.سخن جالب و درس آموز باشد تا به احساس عمومی آن روز فعالان سیاسی که در حاکمیت حضور نداشتند ، پی ببرند

حزب رنجبران ایران که دشمنی پایان ناپذیری با حزب توده ایران در آن زمان دارد درتشریه رنجبر شماره 76 تیر 1359 مورد این کودتا می نویسد:

«اتحاد ارتش،سپاه پاسداران ومردم مبارز توطئه امپریالیسم آمریکا را در هم شکست. مردم قهرمان ما در ادامه انقلاب یکبار دیگر پوزه امپریالیسم جنایت کار امریکا و عمال سرسپرده ان را به خاک مالیدند و پیروزی دیگری بدست آوردند.

سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر در نشریه خود ،« کودتا را توطئه های امپریالیستی برای سرکوب جنبش خلق و نیروهای انقلابی نامید».

 سازمان رزمندگان آزادی طبقه کارگر در نشریه رزمندگان  شماره 21 مورخ 30 تیر ماه 1359می نویسد:

«این قبیل کودتاها جزیی از توطئه امپریالیسم برای باز گرداندن نظم مطلوب به سرمایه داری وابسته به امپریالیسم واستقرار شرائطی است که امپریالیسم بتواند منافع خود را هرچه بیشتر تامین کند».

سازمان فدائیان خلق ایران-اقلیت در نشریه کار شماره 67 مورخ 24 تیرماه 1359 در سرمقاله ای با عنوان کشف کودتای ارتجاعی ترین محافل سرمایه داران بزرگ وابسته و ارتش ضد خلقی چنین نوشت: «این کودتا هدفی جز روی کار آوردن رژیم دست نشانده ای نظیر رژیم گذشته را نداشت».

نشریه امت وابسته به جنبش مسلمانان مبارز به رهبری دکتر پیمان نوشت:« کشف توطئه تازه آمریکا و خنثی شدن آن اهمیت خطر ضد انقلاب را بخوبی نمایان ساخت. معلوم کرد که سهل انگاری مسئولان در تصفیه ارتش تا چه حد خطرناک بوده است. همه ما میدانیم که جبهه اصلی نبرد انقلابی ما با آمریکا است و میدانیم که فعالترین دشمن انقلاب ایران امپریالیستهای آمریکایی هستند».

حتماآقای ف.م.سخن میدانند که حزب توده ایران در محاکمه و مجازات متهمان نقشی نداشته وفقط اطلاعات مربوط به کودتا را در اختیار مقامات مسئول قرار داده است. محاکمه این افراد توسط دستگاه قضایی جمهوری اسلامی صورت گرفته و مسئولیت کاردادرسی نیز با آنان است . علاوه بر آن در خنثی سازی آن کودتا نیز نیروهای متفاوتی موثر بوده اند. در سایت بی بی سی روایت های گوناگونی از این رویداد ارائه گردیده ،غیر از حزب توده ایران " محمد محمدی ری‌شهری، حاکم شرع وقت دادگاه‌های انقلاب ارتش،  وسعید حجاریان، که به گفته خود پس از دستگیری افسران کودتاچی، «مسئولیت مدیریت بازجویی» از متهمان  را بعهده داشت،اکبر هاشمی رفسنجانی رییس مجلس وقت ، محسن رضایی که در آن زمان او مسئول اطلاعات سپاه بود هر یک روایت خود را از کودتا نقل می کنند.

ابوالحسن بنی‌صدر، رئیس‌جمهور وقت، اما روایت ویژه خودرا از لو رفتن کودتا به دست می‌دهد. او معتقد است به دو روش به اطلاعات دست یافت.به گفته او، خیلی قبل از کودتا «ذوالفقاری، فرمانده وقت حفاظت در ریاست جمهوری، یک شعاری را به خط شخصی به نام محمدمهدی حیدری شناسایی کرده بود». اطلاعات ارتش او را تحت تعقیب قرار داد و گردانندگان کودتا را شناسایی کرد. دوم اینکه همسر یک خلبان یا یکی از افراد نیروی هوایی به مجلس رفته بود و به ابراهیم یزدی و علی خامنه‌ای گفته بود شوهرش در جلساتی شرکت می‌کند. آنها به او می‌گویند که به دفتر ریاست جمهوری برود. آقای بنی‌صدر نقل می‌کند که آن خانم همان حرف را در دفتر رئیس جمهور هم زده بود.به گفته بنی‌صدر، «اطلاعات ارتش پیگیر ماجرا بود اما اطلاعات سپاه نیز از طریقی که او اطلاع ندارد، از موضوع کودتا باخبر شده بود».

 

بررسی تاریخی مختصر از کودتای نوژه:

مقدمتا باید یادآور شد که نام کودتای نوژه با نام آقای دکتر شاهپور بختیار آخرین نخست وزیر شاه همراه است .آقای جواد خادم یکی از نزدیکترین مشاوران و وزیر مسکن و شهرسازی کابینه نامبرده در مقاله ای تحت عنوان « شاپور بختیار و پیشنهاد ترور آیت‌الله خمینی»در سایت بی بی سی چگونگی انتخاب بختیار را چنین توضیح میدهد:" اسراییلی ها دریافته بودند که پادشاه ایران نسبت به شاپور بختیار نظر مساعدی ندارد و او آخرین شخصیتی خواهد بود که شاه به نخست وزیری وی رضا دهد، از این رو لابی اسرائیل در اروپا و آمریکا برای قبولاندن بختیار به پادشاه ایران دست به کار شد و لابی قدرتمند آنها در انگلستان گوی سبقت را ربود و جرج براون از طرف دولت فخیمه انگلستان عازم تهران گردید تا به پادشاه ایران بقبولاند تنها کارت برنده برای جلوگیری از موفقیت انقلاب اسلامی، شاپور بختیار است. پادشاه ایران با اکراه پذیرفت و در یکی از مصاحبه‌های پس از انقلاب نیز از فشار دولت انگلیس برای نخست وزیری بختیار یاد کرد".کابینه بختیار زیر فشار طوفانزای امواج سهمگین انقلاب بهمن بیش از سی وهفت روز دوام پیدا نکرد،نامبرده در خانه ای امن پنهان می شود و این بار نیز دو باره نیروهای امنیتی موساد او را از مرز مهرآباد فراری می دهند. آقای خادم در مقاله پرواز "مرغ طوفان ، جزئیاتی از ماجرای خروج بختیار از ایران" می نویسند:"اگر سازمانی می‌توانست از عهده این کار بر آید، حتماً موساد بود. برای موساد تهیه پاسپورت فرانسوی ساده بود، حتی احتیاجی نبود که دولت فرانسه بداند پاسپورت برای چه شخصی است. موساد به دنبال فرصت مناسبی برای تاریخ خروج بود. باید روزی می‌بود که پاسداران به دنبال کسی در فرودگاه باشند و ایرفرانس و لوفتانزا با اختلاف یک ساعت پرواز داشته باشند...... بختیار با هواپیما از ایران خارج شد.

نگارنده مایل است برای بر رسی تاریخی مربوط به این کودتا به مقاله مستند پروفسورمارک. جی. گازیوروسکی، استاد دپارتمان علوم سیاسی دانشگاه ایالتی لوییزیانا، که نخستین بار در مجله‌ی مطالعات خاورمیانه، در سال ۲۰۰۲ به چاپ رسیده است مراجعه نموده و استنتاجاتی از آن را تلخیص نماید.

نامبرده در تهیه این گزارش با پنج نفر از رهبران کلیدی طرح کودتای نوژه و شش نفر از دیگر شخصیت های مطلع انجام داده‌ است ،مصاحبۀ وی با این افراد متمرکز و فشرده بوده و با بعضی‌ از سران طرح بین ۱۰ تا ۲۰ ساعت وقت صرف کرده و با دقت، اطلاعات داده شده را با یکدیگر تطبیق داده است و در نتیجه نویسنده از صحت  اطلاعات گرد آوری شده اطمینان کامل دارد. از جمله افرادی که در این مصاحبه شرکت داشته اند عبارتند از سرهنگ باقر بنی عامری در لندن، پرویز قادسی  درژنو، ، سعید تیموری ، پرویز شیبانی و سیروس آموزگاردر پاریس. این مقاله به کوشش فرزین پ و کورش اعتمادی ترجمه و درچند سایت اینترنتی انتشار یافته است. نگارنده خلاصه ای از این گزارش تحقیقاتی را برای استنتاج نهایی به اطلاع میرسانم.

 

شکل گیری دستگاه رهبری کودتا:

 گازیوروسکی در گزارش خود می نویسد: «بدنبال سقوط دولت بختیار در جولای ۱۹۷۹، نامبرده ذر پاریس اعلام کرد که قصد رهبری یک جنبش اپوزیسیون، برای سرنگونی رژیم اسلامی را دارد. او سپس برای دریافت کمک مالی و جذب افراد با بسیاری ازایرانیان تبعیدی تماس گرفت. هم‌چنین جهت دریافت کمک‌های مالی بیشتر و با آمریکائیان تماس برقرار کرده که درخواست کمک مالی او از سوی آنها رد شد. با وجود این سازمان «سیا» به روابط پنهان با شاپور بختیار و تعدادی از هم‌مسلکان او ادامه داد، تا جایی‌که تلاش شد برخی از اعضای سازمانِ شاپور بختیار در سیا عضوگیری شوند. در اوایل اکتبرهمان سال شاپور بختیار موفق شد مقداری کمک‌ نقدی از خواهر شاه، شاه‌زاده اشرف پهلوی و دیگر ایرانیان متموّل دریافت کند ,و در طول ماه‌های بعد با دولت عراق و برخی دولت‌های متموّل عربی در منطقه نیز جهت دریافت کمک تماس برقرار کرد و موفق به دریافت کمک‌های مالی‌ بزرگ‌تری شد. هم زمان با این طرح سرهنگ محمد باقر بنی عامری بازنشسته ژاندرمری و به فاصله کوتاهی‌ پس از بنیان‌گذاری جمهوری اسلامی، طرحی بر علیه آن آغاز کرده بود. سرهنگ بنی عامری از مخالفان سر سخت اسلام‌گرایان بوده و هدف اصلی‌اش در آن برهه از زمان بازگرداندن نظام سلطنتی به ایران بود. او برای سازمان‌دهی طرح کودتا با دوست صمیمی‌ خود سرهنگ عطا الله احمدی افسر سابق ضد اطلاعات که پس از سقوط شاه در خفا بسر می‌برد، شروع به همکاری و تبادل نظر کرد.احمدی با شاپوربختیار ملاقات کرده و درباره تلاشهای سرهنگ بنی عامری با او صحبت می‌کند. شاپور بختیار خواستار دیدار با بنی‌عامری می‌شود، که در پی آن بنی‌عامری در سپتامبر ۱۹۷۹ به پاریس سفر می‌کند. شاپور بختیار و بنی عامری با یکدیگر توافق میکنند که بنی عامری مسئولیت سازمان‌دهی نیروهای درون مرزی را به عهده گیرد و بختیار مسئول امور مالی و برقراری تماس‌های لازم جهت دریافت کمک از دولت‌های خارجی گردد.  بختیار هم‌چنین ترتیب ملاقات عامری را با ابوالقاسم خادم از حزب مردم ایران، و یکی از دوستان صمیمی‌اش را، در مراجعت او به ایران می‌دهد. خادم  در بدو امرمبلغ ۳۰۰هزارتومان (معادل ۳۰ هزار دلار) از جانب شاپور بختیار به بنی عامری می‌دهد.  بدین ترتیب این دو به اتفاق، یک تشکیلات مخفی‌ را درون ایران سازمان می‌دهند  که بنی عامری مسئول سازماندهی شاخه نظامی آن، و خادم مسول سازمان‌دهی شاخه غیر‌نظامی آن می‌شود. جواد خادم، پسر ابوالقاسم خادم که از وزرای دولت شاپور بختیار بود در پاریس می‌ماند تا با کمک شاپوربختیار شاخه غیر نظامی را متشکل کند.

مقارن با این تلاش‌ها، دو غیر نظامی بنام‌های سعید تیموری و پرویز شیبانی نیز به فعالیت علیه جمهوری اسلامی میپردازند.  تیموری یک شرکت بزرگ مهندسی را اداره می‌کرد و شیبانی نیز دیپلمات وزارت امورخارجه بود. هر دو آنها  پس از سقوط شاه به حزب ایران پیوسته بودند . آن‌ها به مرور، از افزایش قدرت اسلام‌گریان تندرو بیم‌ناک شده و بسوی افراد فعال‌تر حزب ایران، از جمله خادم جذب شده بودند. در همین دوران آن‌ها با بنی عامری و سروان خلبان ناصر رکنی که او نیز به نوبه خود مشغول سازماندهی تشکیلات مخفی دیگری در نیروی هوائی بود ملاقات کرد. هم‌زمان، پرویز قادسی شهردار سابق آبادان که به تازگی شبکه کوچکی به نام «نجات قیام ایران بزرگ» یا سازمان «نقاب» را تأسیس کرده بود به شاپور بختیار نزدیک میشود. نکته ای که در گزارش پروفسور گازیوروفسکی مغفول مانده است آن دست های پنهانی است که گروه بنی عامری،گروه رکنی و گروه مهندس قادسی را چگونه به هم نزدیک نموده و تحت رهبری بختیار قرار میدهد. در طول ماه‌های بعد تا مارس ۱۹۸۰ بنی‌عامری موفق می‌شود جهت پیش‌برد طرح کودتا حدود ۳۰۰ تن را که شامل افراد شاغل و بازنشسته ارتش می شد، گردهم آورد. برای رعایت مسائل امنیتی بنی‌عامری و دیگر رهبران گروه از نام مستعار استفاده می‌کردند و درسازمان‌دهی این کودتا از الگوی سلول‌های مستقل ازهم  استفاده کردند، به گونه‌ای که اعضای هر گروه هیچ شناختی از دیگر اعضا در گروه‌های دیگر نداشتند. در بین افراد جذب شده به گروه نوپا ظاهراً دو افسر شاغل اطلاعاتی وجود داشتند که به پرونده‌های پرسنل نظامی دسترسی داشتند و می توانستند سابقه افرادی را که مستعد همکاری و یا برعکس از طرفداران انقلاب اسلامی و غیرقابل اعتماد بودند، ردیابی کنند. بنی‌عامری هم‌چنین توانست دو تن از اعضای شاخه اطلاعات سپاه پاسداران را هم جذب کند تا او را از اقدامات حکومت در کشف طرح‌های ضد رژیم با خبر کنند. در همین دوران بختیار معادل دو میلیون تومان (دویست هزار دلار) بابت اجاره‌ی خانه‌های امن و پرداخت هزینه های سفر و ارتباطات و خرید اسلحه و ماشین و کامیون، در اختیار بنی عامری قرار می‌دهد. بنی عامری شروع به تهیه سلاح سبک و مهمات می‌کند که یا از بازار سیاه ایران خریداری می‌شد و یا از طریق اعضای گروه، از ذخایر نظامی به سرقت می‌رفت .

 

طرح عملیاتی کودتا:

در هفته های قبل از 9 جولای از دسته های قبایل خواسته شد تا در مناطق مختلف کشور شورشهایی را ترتیب دهند تا واحدهای سپاه پاسداران از پایتخت به مناطق ایل نشین اعزام و از تهران دور شوند، تا اجرای عملیات کودتا تسهیل گردد. این ایلات عبارت بودند از بختیاریها، بویر احمدیها، بلوچها و قشقائیها که توسط بنی عامری، قادسی و رکنی جذب شده و در مقابل خدماتشان مبالغی هم دریافت کرده بودند. شاپور بختیار هم از دولت عراق خواسته بود همزمان با آغاز شورش ایلات در نقاط مختلف مرزی اقدام به حملات نظامی انحرافی بخاک ایران کند،. بدین ترتیب در شب 9 جولای پس از گمراه کردن سپاه پاسداران و اعزام آنها به مناطق ایل نشین، قرار میشود تیمی متشکل از 300 چترباز شاغل و بازنشسته ساکن در تهران بفرماندهی سرگرد آذر تاش در دسته های کوچک به سمت پایگاه هوائی«نوژه» بحرکت درآیند تا این مرکز نظامی را به تسخیر خود درآورند. همزمان برنامه ریزی شده بود حدود 20 خلبان نیروی هوائی به فرماندهی تیمسار محققی و ستوان رکنی همدیگر را در پارک لاله تهران ملاقات کنند تا از آنجا بسوی پایگاه«نوژه» حرکت کنند، تا به 30 خلبان دیگر که در آنجا در انتظار آنها بودند ملحق شوند. این خلبانها بنا داشتند با در اختیار گرفتن جنگده های اف 4 و اف 5 در پایگاه «نوژه» در سحرگاه تاریخ مقرر مکانهای مشخصی را بمباران کنند که از جمله این اهداف بیت خمینی، مدرسه فیضیه قم، ستاد دادگاه انقلاب، دفتر نخست وزیری، مرکز اطلاعات سپاه پاسداران، چندین مرکز فرماندهی سپاه پاسداران و کمیته های انقلاب در تهران، باندهای پرواز نیروی هوائی در پایتخت و چند شهر دیگر بودند. بیت رهبری، مدرسه فیضیه قم و ستاد دادگاه انقلاب به لحاظ سمبولیک مراکز اصلی قدرت در جمهوری اسلامی محسوب میشدند، که انهدام آنها میتوانست موجب تضعیف روحیه هوادران رژیم شوند. برای اطمینان خاطر از مرگ خمینی قرار بود سه هواپیمای نظامی منزل مسکونی او را بمباران کنند. پایگاههای سپاه پاسداران و مراکز کمیته ها هدفهای بعدی محسوب میشدند چرا که تشخیص داده شده بود عمده نیروهای نظامی رژیم از این مراکز سازماندهی و بسیج خواهند شد. رهبران عملیات ارزیابی کرده بودند ممکن است اکثر پرسنل نیروی هوائی به حمایت از آنها شورش کنند اما برای اطمینان خاطر در نظر گرفته شده بود باندهای نیروی هوائی بمباران شوند تا احیانا ً نیروهای وفادار به رژیم نتوانند مانع پیشروی عملیات شوند. هم چنین قرار بود تعدادی هواپیما در پایگاه ًنوژه ً باقی بمانند تا در صورت حمله از سوی واحدهای هوائی یا زمینی طرفدار رژیم، از پایگاه«نوژه» دفاع شود. بر اساس طرح از پیش تنظیم شده قرار بود زمانیکه هواپیماهای پایگاه ًنوژه ً به آسمان پایتخت رسیدند دیوار صوتی را بعنوان آغاز عملیات بشکنند و از آن سو سرهنگ ایزدی همراه با افراد خود در تهران آماده دریافت این علامت برای شروع عملیات بعدی بود. تیمی متشکل از 200 تن از کماندوهای شاغل و منفصل از ارتش به فرماندهی سروان گوهری میبایست با آغاز عملیات، مرکز تلویزیون در تهران را که توسط 60 نفر کنترل میشد به تصرف خود درآورند. آنها قرار بود با استفاده از اونیفورم رسمی ارتش وانمود کنند که قصد دارند ایستگاه تلویزیون را در مقابل حمله کودتاگران حفاظت کنند. تیم مشابه ای متشکل از 20 نفر قرار بود ایستگاه رادیو را به بهانه مقابله با« کودتاچیان» تحت کنترل خود درآورد. تیم کماندویی متشکل از 50 نفر میبایست به بیت خمینی وارد شود و به زندگی او در صورت زنده ماندنش پایان بخشد، . . از جمله اهداف بعدی این بخش از طرح، تصرف مخابرات و وزارتخانه های کلیدی رژیم بود. همزمان با انجام این عملیات قرار بود واحدهای مسلح لشکر1 محل های استراتژیک مهم رژیم در پایتخت را به تسخیر خود درآورند و واحدهای مسلح پادگان ًجی ً فرودگاه مهرآباد را تحت کنترل خود بگیرند. همچنین در نظر گرفته شده بود واحدهای پلیس هر نوع تجمع اعتراضی در دفاع از رژیم را که از جانب سپاه پاسداران و یا کمیته ها سازماندهی شود سرکوب کنند. هلیکوپترهای پادگان«جی » میبایست در تمامی این درگیریها دخالت مستقیم میداشتند. همچنین بنی عامری ترتیبی داده بود تا 200 نفر از بزن بهادرها و 1000 زن از جنوب شهر تهران بسوی قسمتهای مرکزی شهر راهپیمائی کنند تا با سر دادن شعارهای ضد رژیمی دیگر گروه های معترض را به مبارزه علیه حکومت فراخوانند. او دستور داده بود تا واحدهای نظامی شهر را تسخیر کنند و هر تظاهرات دیگری را سرکوب کنند.. و از سویی دیگر از سپاه پاسداران و پرسنل امنیتی رژیم خواسته شود به گروه رهبری عملیات علیه رژیم بپیوندند. این برنامه ها بانضمام پخش سخنرانی آیت الله شریعتمداری میبایست بطورمرتب از رسانه های گروهی پخش میشدند. قرار بود هواپیماها و هلیکوپترها در تهران با پخش اعلامیه هایی از مردم بخواهند از هیاهو در خیابانها پرهیز کنند تا اعضای گروه ًنقاب ً با کنترل کامل وزارتخانه های مهم، آنها را به ادامه کار عادی وادارند. قرار بود تلفن بعضی از مناطق شهر قطع شود. اعضای شاخه غیر نظامی گروه ًنقاب ً در قسمتهای دیگر کشور قصد داشتند همزمان عملیات مشابهی را انجام دهند. همچنین قرار بود شاپور بختیار چند روز بعد به ایران بازگردد.

.

شکست کودتا:

در شامگاه 9 جولای چتربازهایی که قرار بود پایگاه هوائی ًنوژه ً را به تصرف خود در آورند، به دهکده کوچکی که در نزدیکی مدخل پایگاه«نوژه» قرار داشت میرسند. اما در ساعت 10 شب گروه کوچکی از سپاه پاسداران همدان که از ورود چتربازها به محل آگاهی یافته بودند در کمین دستگیری چتربازها منطقه را محاصره میکنند. بزودی گروهی دیگر از سپاهیان از شهر ساوه بعنوان نیروی کمکی به منطقه اعزام میشوند. در همان شب طی یک عملیات برق آسا حدود پنجاه تا شصت تن از چتربازها توسط سپاه پاسداران دستگیر میشوند که در بین دستگیر شدگان سرگرد آذرتاش که قرار بود حمله به پایگاه را فرماندهی کند و مربّی چتربازی بنام حیدری که بسیاری از چتربازان را به عملیات جذب کرده بود، از جمله دستگیر شدگان بودند. سرهنگ بنی عامری که قرار بود کل عملیات را از پایگاه«نوژه»رهبری کند در هنگام ورود به منطقه اطلاع مییابد که گروه بزرگی از چتربازان در محاصره کامل نیروهای سپاه پاسداران قرار گرفته و گروهی دیگر از آنها دستگیر شده اند. سرهنگ بنی عامری پس از اطلاع از دستگیری چتربازان اعزامی بسرعت از محل دور شده و علیرغم شلیک رگبار گلوله سپاهیان بسوی او از مهلکه جان سالم بدر میبرد. پاسداران بلافاصله آذرتاش و حیدری را تحت بازجویی قرار میدهند، یک یا چند تن از این افراد احتمالاً زیر شکنجه اسامی دیگر شرکت گنندگان را افشاء میکنند. خلبانهایی که قرار بود از تهران به پایگاه ًنوژه ً اعزام شوند در پارک لاله در تهران تجمع کرده و سپس با خودروهای سواری و اتوبوس به سوی قهوه خانه ای در نزدیکی پایگاه حرکت میکنند. در آنجا قرار بود پس از ملاقات با دو تن از تکنسین های نیروی هوائی به گودال ماسه ای در نزدیکی در ورودی پایگاه«نوژه» اعزام شوند. تکنسین ها احتمالا ً بدلیل محاصره جاده های اطراف توسط سپاه پاسداران که به پایگاه منتهی میشد به محل ملاقات نمی روند. بدین خاطر خلبانها صبح زود بدون آنکه مطلع شوند در شب قبل چتربازها دستگیر شده اند به تهران بازمیگردند. سروان رکنی که از جزئیات اصلی طرح کودتا با خبر بود هنگام بازگشت به تهران درمقابل درب منزل خود توسط پاسداران دستگیر میشود. ظاهرا ً گفته میشود او به دلیل افشاء اطلاعاتی که از سوی برخی چتربازان به بیرون درز کرده بود در دام مأمورین رژیم اسیر میشود. او احتمالا ً تحت شکنجه های شدید ناچار میگردد اطلاعات بیشتری را در خصوص طرح کودتای نوژه در اختیار سپاه پاسداران قرار دهد. براین اساس و بازجوئیهای بعدی 284 تن از شرکت کنندگان در طرح عملیات ًنوژه ً توسط سپاه پاسداران دستگیرمی شوند. پروفسور گازیروسکی در نتیجه گیری خود نظر صائبی دارد. او می نویسد:

«طرح کودتای نوژه به موج افراط گرایی که در حال بلعیدن ایران بود دامن زد.  علاوه بر این، مشارکت حکومت عراق در طرح نوژه که دستگیری کادرهای نظامی و پاکسازی ارتش را به دنبال داشت، موجب تضعیف قابل توجه ارتش ایران گردید و این دقیقا هنگامی به وقوع پیوست که عراق آماده حمله سپتامبر ۱۹۸۰ خود به ایران می‌شد. بنابر این طرح کودتای نوژه نقش بسزایی در وقایعی داشت که منجر به جنگ ایران و عراق شد؛ جنگ ویرانگری که بمدت هشت سال منطقه را تکان داد و سیاست‌های ایران را عمیقا تحت تأثیر خود قرار داد».

 

آقای ف.م.سخن سئوال دیگری را طرح میکنند که نباید آن را بی جواب گذاشت:

ایشان چنین می نویسند: «اگر همسايه ى يك توده اى، كه «فرض» مى كند و به اين «فرض» اعتقاد راسخ دارد كه حزب توده دشمن حكومت اسلامى و دشمن تماميت ارضى ايران و جاسوس بيگانه و وطن فروش است و اين حزب مى خواهد ايران را دو دستى به روس ها تقديم كند، آيا حق دارد بر اساس اين «فرض» و «اعتقاد» -كه مى تواند درست نباشد، يا آن طور كه او فكر مى كند نباشد- همسايه اش را به مقامات امنيتى حكومت معرفى كند و او را با انگشت نشان دهد كه بياييد اين جاسوس خائن را تا دست به عمليات خرابكارانه نزده دستگير كنيد؟ نه! تصور نمى كنم خشمى كه بر برخى از هواداران حزب غالب شده، اجازه ى ورود به چنين بحثى را كه با استدلال دو دو تا چهار تا قابل حل است بدهد، و همان متهم كردن نقد كننده به فحش نامه نويسى و ابتذال نظرى و تكرار دروغ هاى مقامات امنيتى -آن هم به صورت يك طرفه و بدون درج مطلب مخالف و منتقد در ارگان رسمى حزب- آسان تر و دم دست تر باشد.'»

این مفروضات قیاس مع الفارق است. تمام بنیادهای این فرض نادرست است،طرح عملیاتی کودتا از مدتها پیش طراحی، اهداف تعیین شده برای بمباران و تسخیرتعیین گردیده وظایف هر کدام از افراد قبلا تعیین شده بود؛ آنان در جلسات هماهنگی متعددی شرکت کرده بودند و در روز موعود در محل های تعیین شده برای انجام وظائف در اطراف پایگاه حضور یافته بودند ،همه افراد دارای اسامی مستعار و در تشکیلات پنهانی سازمان یافته بودند. کمک های مالی رژیم صدام به شاهپور بختیار در اسناد متعددی ثبت گردیده است.حتی اعلامیه کودتا هم تهیه و چاپ گردیده بود.

مقایسه ی ف. م. سخن با آنکه در واقعیت صورت عملی به خود گرفته است بیشتر به شوخی شباهت دارد . مثال نامبرده در مورد توجیه عمل« همسایه توده‌ای» که  خود را با این فرض و توهم که « همسایه اش »باید جاسوس روس ها باشد، لو میدهد، آدمی را به یاد آن رند کلاهبرداری می اندازد که تلاش میکرد مخاطبین «ناآگاه » خود را با نشان دادن شکل مار، بجای کلمه « مار »، مجاب کند که حق به جانب اوست، نه به جانب آنکه سعی در بذرافشانی آگاهی و روشنگری دارد. برای اطلاع ف. م. سخن لازم است یادآوری کنیم که احزاب و سازمان های مترقی، سیاست های خود را نه بر اساس فرضیات و توهمات، بلکه برپایه ارزیابی‌های علمی از صف بندی های طبقاتی و توازن قوای اجتماعی موثر در هر مرحله تاریخی نتیجه میگیرند. اقدام رهبری حزب توده ایران  برای جلوگیری از وقوع یک کودتای تمام عیار بر پایه فرض غلطی نبوده و تمام عناصر مادی انجام کودتا در محل فراهم شده بود. طرفه آن است که رهبری وقت حزب توده ایران درتمام دوران پس از کودتای 28 مرداد توسط نیروهای سیاسی مختلفی با انگیزه های متفاوت به بی عملی و خیانت در کودتای 28 مرداد متهم و محکوم میشود، و امروز متهم است که چرا نگذاشته است کودتای آمریکایی دیگری پیروز شود.

 

برخی استنتاجات:

از مجموعه اسنادی که از کودتای نوژه در دست است و افراد عادی می توانند به آنها دسترسی پیدا کنند کاملا روشن میگردد که مجریان و طراحان آن از نیروهای سلطنت طلب و خواهان بازگشت رژیم استبدادی گذشته بودند.متحدان و همراهان خارجی آنها رژیم صدام،ایالات متحده امریکا،اسراییل و رژیم های ارتجاعی منطقه بودند.حمایت ازاقدامات کودتایی گروهی از نظامیان که فقط کینه کور از نظام برآمده از انقلاب نوپا که میلیونها نفر از آحاد مردم ایران به آن امید بسته بودند  با حمایت ازکمک های سیا ، رژیم صدام ،رژیم ارتجاعی عربستان و با کمک دشمنان قسم خورده مردم ایران  وفقط یکی از مخالفان و خنثی کنندگان آن را« آدم کش» و« آدم فروش» وبا تمام وجود «روس» و...... خواندن، آیا ناشی از وجدان شریفانه است؟ کاش ایشان توضیح میدادند این «آدم کشی» و« آدم فروشی» را در مقابل چه پاداشی انجام داده اند. خاوران شاهد زنده است ، از دکتر جودت 85 ساله تا انوشه طاهری بیست و چند ساله بدست و  توسط رژیم جمهوری اسلامی به طناب دار سپرده شده اند. سیمای نجیب ناخدا افضلی، سرهنگ عطاریان،سرهنگ کبیری وصد ها پیر و برنای توده ای پیش چشم ما است که چگونه به جوخه های اعدام سپرده شده اند. آقای ف.م.سخن هیچگاه از خود پرسیده اند پی آمد پیروزی کودتای نظامیان نوژه برای مردم ایران چه بود و آیا ارمغان چنین کودتایی برای مردم ایران آزادی،دمکراسی و رفاه اجتماعی را در بر داشت؟ کشته شدن هزاران بیگناه، لطمات سنگین به تاسیسات زیر بنایی کشور،ایجاد جنگ داخلی،امکان اشغال خوزستان توسط ارتش بعثی و هزاران آسیب کوچک و بزرگ به کشور چه دستاورد دیگری برای میهن بلا کشیده ما در بر داشت. آیا آقای ف.م.سخن می دانند که تمام رهبران حزب توده ایران توسط عوامل اطلاعاتی کودتای نوژه شناسایی ویکی از هدفهای مرکزی کودتا گران اعدام درجا و بدون محاکمه آنان بود.رهبری حزب توده ایران با استفاده از تجربه کودتای 28 مرداد بخوبی میدانست که آنان اولین قربانیان کودتا خواهند بود.آیا حق نداشت از جان خود دفاع کند؟ اگر آقای ف.م.سخن مایلند این اقدام رهبری وقت حزب را با واژگانی چون «آدم كشى و آدم فروشى مثبت و منفی » که متضمن هیج معنایی نیست تسمیه نمایند مخیر اند.

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi  

     بازگشت به صفحه نخست

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست
 
    اشتراك در نویدنو

  

نشانی پست الکترونیک: