نویدنو -  کتاب -   رحمان هاتفی  درباره ما -  آرشیو

از همین قلم

 
 
 
 

1395-06-01

نویدنو  01/06/1394 

 

سوسیالیسم یا بربریت در قرن بیست ویکم

امیل  شپرز – برگردان : هاتف رحمانی

این روزها همه در باره سوسیالیسم صحبت می کنند ، اما معنی آن چیست ؟ این پرسشی بود که از سوی سوزان وب در یکی از نوشتارهای محبوب و وسیعا به اشتراک گذاشته شده اخیر ما پرسیده شد . میلیون ها امریکایی به بدیل هایی (آلترناتیو) برای یک سامانه تحت اداره یک درصد و برای یک درصد را مورد توجه قرار می دهند. آن ها از علاقه به سوسیالیسم ، کلمه ای که دریک ونیم قرن گذشته  معنا های بزرگ بسیاری برای فعالین ، سندیکالیست ها ، سیاست مدارها و روحانی های سراسر جهان داشته است سخن می گویند. نوشتار زیر یکی از رشته نوشتار ها در باره سوسیالیسم ، در باره آن که معنای آن برای امریکایی ها در قرن بیست ویکم چه می تواند باشد و چگونه می توانیم به آن جا برسیم است . نوشتنار های دیگری در این رشته را می توان در این آدرس یافت.

 نخست فردریک انگلس ، سپس روزا لوکزامبورگ و سرانجام بسیاری دیگر گزینه پیشاروی بشریت را "سوسیالیسم یا بربریت" اعلام کرده اند. لوکزامبورگ از این عبارت در آغاز جنگ جهانی اول ( نوشته شده در 1915) زمانی که وحشیانه ترین رخ دادی که ، حداقل اروپا ، تا آن زمان شاهد آن بود از پیش نیز آشکار بود استفاده کرد. او همچنین پیش بینی کرد که اگر طرح سوسیالیستی طبقه کارگر جهان پیشرفت نکند، نتیجه آن " جنگ دوم جهانی " ( عین عبارت خود او) حتی با بربریت بیشتر خواهد بود . این پیشگویی بود ، اما لوکزامبورگ برای مشاهده آن زنده نماند، چون در ژانویه 1919 توسط افسران  سواره نظام گارد امپراطوری سابق المان به قتل رسید .  

ما 101 سال بعد ، بهتر درک می کنیم که  امروز همان گزینه خشن پیشاروی کل بشریت است . تفکر ما در باره آینده ای سوسیالیستی ، چه شکلی بودن آن و چگونگی دست یابی به آن ، فوریت خود را از این واقعیت کسب می کند. 

بحران جهانی

زندگی برای اکثر ساکنان 7.4 میلیاردی کره ما در طی مرحله جاری " نئو لیبرالیسم" سرمایه در حال بهترشدن نیست . سه میلیارد نفر با در آمد2.50 دلار در روز زندگی می کنند. نابرابری بین کشور های سرمایه داری ثروتمند تر وفقیر تر  و نیز در داخل این کشور ها در حال افزایش است . سرمایه داری " در حال توسعه" کشورهای فقیر تر نیست . بر عکس ، با وام عبارتی ازوالتر رودنی دانشمند وفعال گینه ای ، سرمایه داری به شیوه های مهمی " در حال عقب مانده کردن " آن ها ، با تحمیل مدل های اقتصادی است که استقلال ملی به سختی کسب شده آن ها را ویران می کند ، محیط زیست آن ها را به زباله دانی تبدیل می سازد ،و مردم آن ها را  هر چه بیشتر به داخل فقر می راند. به موازات استخراج ثروت بیشتر سرمایه انحصاری از کشورهای فقیرتر ، مشکلات دیر پای نابرابری ، فقر، مرگ ومیر و ناخوشی از بیماری های قابل پیشگیری ، گرسنگی و سوء تغذیه در موارد بسیاری به جای بهبود تشدید می شود .

ناتوانی کشورهای فقیرتر در تغذیه خود ، اول از همه به شدت با رفتار درنده خوی تجارت کشاورزی چند ملیتی و دیگر انحصار ها پیوند خورده است . در جستجوی هرگز پایان ناگیر سود ، آن ها تولید کنندگان مواد غذایی را از زمین هایشان بیرون می کنند ، هدف کشاورزی را از تغذیه مردم به سمت تغذیه سود های خود تغییر می دهند، و کشورهایی را که زمانی صادرکننده مواد غذایی بودند به وارد کننده خالص تبدیل می کنند. روی هم رفته امکان خشک سالی های گسترده ای که ،به علت گرمایش یا ناشی از تحریک گرمایش جهانی دست پخت انسان وجود دارد این روند را تکمیل می کند. هم اکنون ، امریکای مرکزی در میانه یک چنین خشکسالی قرار دارد که در حال فقیر تر کردن هزاران کشاورز و به ناگزیر  وارد کردن بسیاری از آن ها به  داخل جریان مهاجرت است . این پدیده در سوریه ، ساحل افریقا و دیگر منطقه ها نیز قابل مشاهده است .   

بحران اقتصادی وبحران زیست محیطی به بی ثباتی و ستیزه های خشن یاری می رساند. در حال حاضر ، چنین نیروهایی سطحی از مهاجرت را  همراه با مهاجران اقتصادی و سیاسی در سطحی به پیش می رانند که از زمان جنگ جهانی دوم دیده نشده بود . میلیون ها نفر در داخل تعداد زیادی از کشور ها ، وبین کشورهای بی ثبات فقیر تر و کشورهای ثروتمند تر غرب در حال حرکت هستند. پناهندگان سوری ، عراقی ، افغانستانی و کشورهای مختلف افریقایی وارد اروپا می شوند، در حالی که پناهندگان و مهاجران ناامید اقتصادی از امریکای مرکزی و کارائیب به ایالات متحده می رسند. مقام های کشورهای ثروتمند تر ارتباط بین سیاست های خارجی هوادار شرکتی خود و افزایش تعداد پناهندگان ومهاجران را به رسمیت نمی شناسند ، بلکه ترجیح می دهند این افراد را بعنوان " مشکل" سیاست مهاجرتی ارزیابی کنند .  و در همه کشورها ، سیاست مدار های دست راستی عوام فریب ، ملی گرا و نژاد پرست بیم از نو آمدگان را به مثابه ابزار پیش برد وظایف سیاسی خود ، ایجاد خطر فاشیسم جدید به سرعت مورد استفاده قرار می دهند. 

شیوه تولید سرمایه داری در نسخه 2016 خود از نقطه نظر محیط زیست و ازنظر پایداری منابع از جمله غذا ، سوخت و آب فرو می ریزد . تولید با هدف ایجاد ارزش مبادله (کالاها باید برای سود به فروش برسند) ، نه ارزش مصرف ( چیزهایی که بشریت برای بقا نیاز دارد) انجام می شود . بحران در تامین غذا ، نگرانی پایدار(و ستیزه) نسبت به تامین آن و قیمت ها ، و در مناطق بسیاری ، حتی بحران در تامین آب آشامیدنی ، شستشو و کشاورزی ، همه به حرکت سرمایه داری برای سود وابسته است که اغلب ، به فرایند های بهره کشی شدید و ویرانگر منجر می شود.

سامانه نئولیبرال کنونی سرمایه داری انحصاری جهانی از نقطه نظر ثبات مالی نیز قابل دوام نیست. سرمایه دار ها در حرکت خود برای سود های بیشتر و بیشتر، سطحی از استقلال ، مشارکت و بدهکاری خصوصی را ایجاد کرده اند که جهان را با سقوطی تهدید می کند که بحران 2008 را به  بازی کودکان شبیه خواهد کرد.  

سرمایه دار ها برای حل این وضعیت ، که از ماهیت خود توسعه سرمایه داری بر می خیزد تلاش نمی کنند. حل آن به عهده ما ، 99 درصد جهان،  گذاشته می شود تا برای متوقف کردن طوفان در حال پیشرفت تمام عیار زیست محیطی ، مالی و مصیبت های بشری اقدام کنیم . این همان چیزی است که میشل لبوویتز با عنوان کتاب خود ، الزام سوسیالیستی : از گوتا تا اکنون ( 2015، انتشارات مانتلی ریویو) مد نظر دارد . دقیقا همان چیزی است که روزالوکزامبورگ با عبارت " سوسیالیسم یا بربریت" مد نظر دارد .

این وظیفه عاجل پیش روی ماست .

سوسیالیسم یک فرآیند است

ماهیت سوسیالیسم آینده را نمی توان از روندی که آن را به وجود می اورد و ادامه می دهد جدا کرد .فکر آن که یک آرمان طبیعی ، اقلاطونی از سوسیالیسم می تواند پیش اندیشیده یا " ابتکاری" باشد وسپس مانند یک برنامه جدید کامپیوتری نصب شود در گیرشدن در فانتزی های اتوپیایی است . سوسیالیسم پروسه ای است که در آن باید در تمام مسیر آن بجنگیم . روندی که ، بدون شک ، در مسیری که در آن ادامه می دهیم  ، شاهد شکست های بسیار، عقب گرد های بسیار ، و اشتباه های بسیاری خواهیم بود  .  

اما برای داشتن هر فرصت موفقیتی در دست یابی به سوسیالیسم و حفظ سوسیالیسم ، الزام های قطعی اساسی وجود خواهد داشت .

نخست ، طبقه کارگر ومتحدان آن باید به سطح اتحاد بی مانندی در عمل ، و از این رو در قدرت دست یابند. به این معنی که مرکز مبارزه برای سوسیالیسم مبارزه ای علیه نژاد پرستی ، شونیسم ملی ، جنس گرایی ، هم جنس گرایی و دیگر چیزهایی خواهد بود که طبقه کارگر و توده ها را تقسیم می کند. این مبارزه نمی تواند تا دست یابی نخست به سوسیالیسم " منتظر" بماند ، اشتباهی که از سوی برخی سوسیال دموکرات ها در این کشور و شاید دیگر کشور ها در آغاز قرن بیستم رایج  شده بود. همان طور که حزب کمونیست درآن زمان خاطر نشان کرد ، مبارزه علیه نژادپرستی باید به پیش برده شود در غیر این صورت طبقه کارگر هرگز متحد نخواهد شد وبنا بر این هرگز به سوسیالیسم دست نخواهد یافت . همان امر در مورد نژاد پرستی زمان ما ، و برای تمام "ایسم" های منفی دیگر صادق است . و ، اگر مصمم به حفظ  سوسیالیسم  هستیم ، این مبارزه ها حتی تحت حاکمیت سوسیالیسم باید ادامه یابند . 

دوم،  قدرت بزرگترین انحصار ها مستلزم غلبه با مبارزه خواهد بود. به این معنی که ، کنترل آن ها بر ماشین دولتی نیز به صورت موفقیت آمیزی به چالش کشیده خواهد شد . مانند همیشه ، مبارزه طبقاتی تنها جاده به سوسیالیسم است ، و هیچ راه میانبری وجود ندارد .  

سوم ، مبارزه جهانی است . قدرت یک درصد بر جایگاه اداره کنندگی آن ها بر اقتصاد سیاره ، نه فقط ایالات متحده مبتنی است .  این کنترل هر ساله ، با بافتن یک مرکز ، محکم تر کردن شبکه عنکبوتی پیمان ها ، احکام ، و موافقت نامه بین کشور ها ، همه هم به سود سرمایه انحصاری کامل تر می شود. این البته ، همان طور که جایاتی گوش خاطر نشان می سازد ، آن را به ویزه برای کشورهای فقیر تر به شدت دشوار می سازد ، تا از تله نئو لیبرالی بگریزند.بنا بر این ، مبارزه برای سوسیالیسم باید در ابعاد جهانی عمل کند همچنان که امپریالیسم  در ابعاد جهانی عمل می کند. مبارزه برای به دست آوردن و حفظ سوسیالیسم در ایالات متحده امریکا ضرورتا مبارزه ای ضد امپریالیستی است چون قدرت شرکتی امپراطوری است . 

چهارم ، طبقه کارگر در مرکز پروسه سوسیالیستی است اما کل بشریت نیست ، بنا بر این ، سیاست های طبقات و بخش های دیگرنیز باید مورد ملاحظه قرار گیرد. اتحاد های تاکتیکی و استراتژیک ( راهکاری وراهبردی) با بخش های غیر طبقه کارگر نه تنها در تدارک راه برای سوسیالیسم بلکه برای پس از تحقق ان نیز حیاتی است . برخی ممکن است به طی تمام راه سوسیالیسم، برخی دیگر به بخشی از راه آن علاقه مند باشند ، اما یک رویکرد انعطاف پذیر و غیر فرقه ای در هر مبارزه ای تعیین کننده است.  

آیا سوسیالیسم موجود را زمانی که آن را داریم چگونه حفظ کنیم ؟

مبارزه طلبی به طبقه حاکم قدیمی اجازه نمی دهد قدرت سیاسی و اقتصادی خود را باز سازی کند ، که برای انجام آن در مقیاس جهانی تلاش خواهد کرد .قدرت پول است وپول قدرت ، و انحصار یکی از آن ها همیشه به انحصار دیگری ختم خواهد شد. طبقه حاکم کنونی جهان قدرتمندترین و ثروتمند ترین تمرکزی است که جهان تا کنون شاهد آن بوده است ، و به آرامی به تاریخ نخواهد پیوست . 

مدل های " سوسیالیسم" ، اساسا مرکب از تامین دولتی طبقه کارگر و فقیران (از درآمد های مالیاتی ومانند آن) با پرداخت بالاتر و خدمات بهتر ، شکست خواهند خورد. به طور کلی چنین مدل هایی تنها با بالا ترین توانایی ها می توانند سوسیالیستی تلقی شوند. این شیوه ساختمان سوسیالیسم کار نمی کند چون با مسئله قدرت نه تنها در توزیع ، بلکه در روند تولید خود برخورد نمی کند، باابعاد جهانی قدرت طبقه حاکم شرکتی هم بر خورد نمی کند. و هرگز فراموش نکنیم که آن چه طبقه حاکم تحت فشار واگذار می کند ، می تواند زمانی که فشار برطرف شد – که ممکن است زمانی که مشکلات برای سوسیالیست ها قد می افرازند روی دهد – آن را باز پس گیرد . 

بنا براین سوسیالیسم باید به اجتماعی کردن کامل عرصه های مهم اقتصاد تولیدی ، نه فقط باز توزیع تولید ملزم باشد. و اگرسوسیالیسم مدینه فاضله ای برای تفکرباشد  شما می توانید بدون یک دولت عادلانه سوسیالیستی قوی سوسیالیسم داشته باشید ، اما باید از برخی تجربه های منفی سوسیالیسم شوروی و اروپای شرقی نیز بیاموزید .  

کارگران باید کنترل واقعی و نه فقط خیالی ابزار تولید را در دست داشته باشند ، و بدانند که ساختن یا شکستن آن در دست آن ها است .اتحاد شوروی و دیگر کشورهای اروپای شرقی کارهای مثبت بسیاری انجام دادند. اما زمانی که در اواخر دهه 1980 بحران فرا رسید ، ظاهرا بسیاری از کارگران فکر نمی کردند که سامانه سوسیالیستی چیزی باشد که به آن ها تعلق دارد و از این رو باید از آن دفاع کنند. حتی کارگرانی بودند که با نیروهایی که برای از کار انداختن سوسیالیسم کارمی کردند همکاری می کردند. کشور سوسیالیستی باید کارکرد های معینی داشته باشد اما نباید در جایگاه کلاوس مقدس (بابا نوئل)، شخصیت افسانه ای که برای همه هدیه می آورد قرار گیرد. سوسیالیسم باید در عرصه های اقتصادی وسیاسی ، تولید ، توزیع و کنترل و مدیریت به تمامی اجتماعی شده باشد، درغیر این صورت  شکست خواهد خورد .  

اما سوسیالیسم تنها یک روند اقتصادی و سیاسی نیست . سوسیالیسم باید بعنوان دگر سازی کل صورت بندی جامعه – با استفاده از عبارت مارکس ، هم زیر بنا ( ابزار و روابط تولید) و هم روبنا ( سیستم اجتماعی وسیاسی ، ارزش ها و غیر آن ) مدنظر قرار گیرد . 

مشکلی که سوسیالیسم اتحاد شوروی واروپای شرقی را خراب کرد آن بود که در حالی که دولت بسیاری از اقتصاد را در کنترل داشت ، اما افراد قدرتمند و با نفوذ بسیار زیادی در تلاش فردی برای امتیاز های مادی ارزش های بورژوایی را حفظ کردند. این امر در کتاب دیگری از میشل لبوویتز تضادهای سوسیالیسم واقعی :راهنما و راهنمایی شده ( انتشارات مانتلی ریویو2012) تحلیل شده است .او در آن کتاب خاطر نشان می سازد که چگونه سامانه مشوق مورد استفاده در مدیریت بنگاه های اقتصادی شوروی حتی یک امر" عقلانی و علمی " مانند برنامه ریزی اقتصادی را خراب کرد. این امکان پذیرشد چون حتی در حزب کمونیست اتحاد شوروی، که بسیاری از مدیران به آن تعلق داشتند، سطح آگاهی انقلابی ، آن چنان که به نظر می رسد ، برای باز داشتن افراد کلیدی از تسلیم شدن به  وسوسه های پیشرفت حرفه ای کافی نبود. سامانه امتیاز برای مدیران در داخل این ناکارایی عمل کرد. طبق گفته لبوویتز، نتیجه آن رکود و بد بینی و بی اعتباری سیستم سوسیالیستی و رهبری آن ، از جمله خود حزب کمونیست بود . 

سوسیالیسم و محیط زیست

سوسیالیسم آینده ، هر جایی که در آینده در دسترس باشد ،با فوریت بلافصل بحران زیست محیطی، با مشکل مربوط به پایداری منابع مورد نیاز برای زندگی مواجه خواهد شد. همان طور که یادآور شدم ، این مشکل در بستر سرمایه داری حل نخواهد شد، اما نمی توانیم تصور کنیم سوسیالیسم به صورت خودکار آن را حل خواهد کرد. بازهم، سوسیالیسم شوروی و اروپای شرقی کارهای بسیاری انجام داد ، اما شاهد فاجعه چرنوبیل ، خشک شدن دریای آرال و دیگر فاجعه های ریست محیطی نیز بود. این چالش عظیمی برای سوسیالیسم آینده خواهد بود، و سامانه های تولید صنعتی مدرن بر اساس مصرف مقدار عظیمی از انرژی ادامه می یابد  و مقدار عظیمی پسماند تولید می نماید. برای میلیارد ها نفری که اکنون با در آمد زیر 2.5 دلار در روز زندگی می کنند، تصور ارتقا استاندارهای زندگی مادی ان ها یک گزینه نیست .   

بعنوان نمونه ، در عرصه بهداشت عمومی ، نه تنها دکتر ها وپرستارانی که خدمت می کنند باید پرورش و گسترش یابند ، بلکه در مناطق دورافتاده زیر ساخت ها نیز باید ساخته شود و سامانه حمل ونقل بهبود یابد ، در غیر این صورت ما شاهد گزارش های بسیاری از همه گیری ویروس ابولا که در سال 2014غرب افریقا را هدف گرفت خواهیم بود. در آن وضعیت ، و بدون شک وضعیت های دیگر آینده ، افراد بسیاری به طور غیرلازم مردند و بیماری تاحدی به دلیل آن که زیر ساخت های کشورهای درگیر بیماری بسیار فقیرانه بود تا مراقبت بهداشتی را به جامعه های دور افتاده و بیماران را به بیمارستان ها برسانند گسترش یافت. مسکن ، مدرسه ها، بیمارستان ها ، کلینیک ها ، سامانه های آبیاری ، سامانه های حمل ونقل ، و بیش تر از این ها باید به صورت ریشه ای در سراسر جهان بهبود یابد ، و آن بهبود مستلزم انواع بسیاری از منابع مادی است. این امر نمی تواند به محیط زیست یاری رساند اما نشانزد زیست محیطی بزرگی دارد ، دست کم گرفتن آسیب حقه بازی خواهد بود .    

مرکز تلاش های سوسیالیستی حرکت از تولید برای ایجاد ارزش کالایی به تولید برای ایجاد ارزش مصرفی، برای ایجاد روش های سبز تر انجام کارها ، بدون مصرف گرایی امابیشتربا وعده یک زندگی معتدل موقرانه برای همه خواهد بود. سوسیالیسم آینده به ناچار راه های تکنولوژیکی و راه های دیگر را برای تولید همه چیز های مورد نیاز نوع بشر به صورت پایدارتر، کارآمدتر، و پاک تر از سامانه سرمایه داری کنونی پیدا خواهد کرد. به این معنی که سوسیالیسم علمی در هر جهت واقعی ،  واقعا علمی خواهد بود .

سرانجام ، ما باید از تجربه های کارگران و متحدان آن ها در دیگر کشور ها بیاموزیم . این به معنی دور انداختن تصور های ابلهانه ای مانند"استثناگرایی امریکایی "است . در حالی که ما طبقه کارگر جهانی و همبستگی همه خلقی برای سوسیالیسم را بنا می کنیم ، اما باید آن چه را که در هر بخش دیگر جهان رخ می دهد مورد مطالعه قرار دهیم ، و از پیروزی ها و شکست های دیگر کشورها درس بگیریم .ما همه در وضعیت همانندی قرار داریم و به همبستگی یک دیگر نیازمندیم .

در واقع پرسش " سوسیالیسم یا بربریت" مطرح است . سرمایه داری نمی تواند به مسیر کنونی خود ادامه دهد، و اگر به سوسیالیسم دست یافته نشود، ممکن است شکل های بدتر از سرمایه داری جایگزین سرمایه داری موجود شود. که امکان "ظهور دوباره فاشیسم" را افزایش می دهد. که در واقع می تواند بربریسم باشد .

امیل شپرز فعال کارآزموده حقوق مدنی و مهاجرت است . او در افریقای جنوبی به دنیا آمد و دارای دکتری انسان شناسی فرهنگی از دانشگاه نورث وسترن است . او از سال 1966بعنوان پژوهش گر و فعال در امور شهری ، جنبش های طبقه کارگر درشیکاگوکارکرده است و در مبارزه برای حقوق مهاجران ، در همبستگی با انقلاب کوبا ، و تعدادی از موضوع های دیگر فعال است .او اکنون از ویرجینیای شمالی می نویسد .  

برگرفته از: People's World نشریه حزب کمونیست امریکا

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi  

     بازگشت به صفحه نخست

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست
 
    اشتراك در نویدنو

  

نشانی پست الکترونیک: