نویدنو -  کتاب -   رحمان هاتفی  درباره ما -  آرشیو

از همین قلم

 
 
 
 

1395-05-23

نویدنو  22/05/1394 

 

روایت واژگون تاریخ

تاملی در نوشته آقای محمد علی مهر آسا

پرویز بصیر

 

چون قلم در دست غداری بود

لاجرم منصور برداری بود

«مولوی»

 

تاریخ: هیجدهم مرداد ۱۳۹۵

مقدمه:

خبر نامه گویا در تاریخ پنجشنبه ۲۴ تیر ماه ۱۳۹۵ مقاله سراسر توهین وافترایی علیه حزب توده ایران که توسط آقای ف.م. سخن تهیه گردیده تحت عنوان«حزب آدمکش و آدم فروش توده ى ایران» که محتوای آن چیزی جز اتهامات تکراری و اثبات نشده نیست در سایت خود درج نمود. رهبری حزب توده ایران در پاسخ به این سیل اتهامات غیر اخلاقی جوابیه ای در خور تهیه نموده و به این مقاله مختصرا پا سخ داده است.آقای دکتر محمد علی مهرآسا که ظاهرا تمایلات ملی را یدک می کشند در مقام دفاع از نویسنده آن مقاله شرم آور ودر « سیمای دادستان دادگاه بعد از شاه و شیخ» در همین سایت و در تاریخ ۹ مرداد حزب توده ایران* را در هشت مورد متهم به خیانت به مردم ایران نموده است و خود نیز در مقام قاضی رای قاطع خود را صادر کرده اند. او می نویسد:«ما حزب توده را خائن می شناسیم پس اگر این گفته عدم نزاکت است من هم می پذیرم که نزاکت آنچنانی ندارم».

وی جملاتی عینا معادل «تیمسار بختیار» فرماندار حکومت نظامی بعد از کودتای ۲۸ مرداد و «حجت الاسلام ری شهری» دادستان بیدادگاه های جمهوری اسلامی  را به کار می برد  که هر خواننده ای از خود می پرسد ، که هدف ایشان از تکرار این اتهامات بی پایه و احکام  صادره از طرف جلادان «شاه» و« شیخ» چه می تواند باشد؟  ایشان چنین می نویسند:«اکنون پس از انحلال دوباره اش که در حدود ۳۴ سال پیش توسط حکومت اسلامی اتفاق افتاد، باز به دفاع بیجا از خود پرداخته در حالیکه در تاریخ معاصر کشور ایران نام این حزب با خیانت و خباثت و دروغگوئی و تهمت زدن عجین شده است. در مقابل خیانتکاری هایش خود را بی گناه و حتا خدمتگزار ملت ایران نشان داده و رژیم گذشته و حال را دشمن حزب توده و کارگران؛ و هواداران سرمایه داری و امپریالیسم خطاب کرده است».

نگارنده در این مقاله کوشش خواهد نمود به عنوان یک هوادار ساده حزب توده ایران تا حد امکان به این اتهامات پاسخ داده و قضاوت را به خوانندگان آن واگذار نماید.یاد آوری این مطالب می تواند برای نسل جوانی که با این بخش از تاریخ آشنا نیست درس آموز باشد. از محتوای نوشته آقای دکتر مهرآسا کاملا آشکار است که نامبرده نه با تاریخ معاصر ایران آشنایی دارند و نه به اخلاق سیاسی پای بند است که بدون اطلاع از تمام جهات یک واقعه تاریخی درآن مورد اظهار نظر نمایند و اتهام سنگین «خیانت »را به کهن سال ترین حزب سیاسی ایران که ۶۲ سال از ۷۵ سال حیات سیاسی اش را « غیر قانونی» خوانده اند منتسب ننماید.قبل از هر چیزی باید به اطلاع ایشان رسانید که مطابق ماده ۱۱ اعلامیه جهانی حقوق بشر«هر شخصی متهم به جرمی کیفری، سزاوار و محق است تا زمان احراز و اثبات جرم در برابر قانون، در محکمه‌ای علنی که تمامی حقوق وی در دفاع از خویشتن تضمین شده باشد، بیگناه تلقی شود».

آقای دکتر مهرآسا برای اثبات خیانت حزب توده ایران کیفرخواست زیر را در هشت ماده ذیل بر شمرده وحکم قطعی اثبات «خیانت» را صادر کرده اند:

الف-«حزب شما جدا شدن آذربایجان را در سال ۱۳۲۴ توسط پیشه وری تأیید کرد و حتا دستور داد اعضای حزب توده در آذربایجان وارد حزب دموکرات آذربایجان که حزبی جدائی خواه بود؛ بشوند. این نخستین خیانت».

اولا فرقه دمکرات آذربایجان خواهان جدایی از ایران نبود ، ثانیا تشکیل این سازمان به رهبری زنده یاد پیشه وری بدون اطلاع حزب توده ایران صورت گرفت؛ پس از تشکیل فرقه دمکرات پیشه وری هنگام سخنرانی‌ در سالن شیر خورشید تبریز با انگشت نقشه ایران را در هوا کشید وگفت: «من آشکارا میگویم که تمام حرف و خواسته ‌های ما خارج از این نقشه نیست و در داخل سرحدات ایران است»…… وی نطق خود را چنین ادامه داد:« تکرار می‌کنم من به استقلال ایران کاملا علاقه‌مندم و فکر دادن یک وجب از خاک آن به کشور دیگری ابدا در میان نیست. ما حقوق داخلی‌ و مختاریت مدنی را که قانون اساسی‌ به ما داده است خواهانیم. مسئله زبان نیز جزئی‌ از آن است»(۱)……

ظاهرا ایشان نمی دانند که سازمان ایالتی حزب توده ایران در آذربایجان بدون موافقت رهبری حزب به فرقه دمکرات آذربایجان پیوست.

حکومت یکساله فرقه دمکرات مصدر خدمات بزرگی به مردم اذربایجان گردید.زبان مادری آذربایجانی در کنار زبان فارسی به عنوان زبان رسمی و اداری اعلام گردید و تدریس آن در مدارس آغاز شد. کلاسهای سواد آموزی و دانشگاه و مراکز تربیت معلم و ایستگاه رادیو به زبان آذربایجانی تاسیس گردید. اراضی خالصه و زمینهای زراعی فئودالهای مرتجع که به دشمنی با حکومت خلق برخاسته بودند میان دهقانان بی زمین تقسیم گردید. مناسبات میان دیگر ملاکین و دهقانان نیز به شکل عادلانه تنظیم گردید. حدود یک میلیون دهقان صاحب زمین شدند. قانون کار مترقی تصویب و ۸ ساعت کار و آزادی فعالیت سندیکاها و تشکل های صنفی به اجرا گذارده شد. از محل مالیاتها و عوارض دولتی اقدامات عمرانی در شهرها و روستاها و راه سازی انجام گرفت. زنان از حق انتخاب شدن و انتخاب کردن برخوردار گردیده و مادران تحت پوشش حمایتهای دولتی قرار گرفتند.این همه دستاورد ها در طول یکسال بی نظیر بود.

ب-«حزب توده شما در هنگام ملی شدن نفت اعلامیه داد که ملی کردن نفت کشور اشتباه است، در عوض باید نفت شمال کشور را به شوروی بدهید تا موازنه برقرار و ترازو میزان شود. این دومین خیانت».

در هیچ یک از اسناد حزب توده ایران شعاری مبتنی بر اشتباه بودن ملی کردن صنایع نفت دیده نمی شود؛ کافی بود ایشان اندکی بخود زحمت میدادند و نگاهی به اسناد می انداختند تا عیار اظهارات نادرست ونادقیق خود را بیابند.زمانی‌ که دکتر مصدق زمام حکومت را به دست گرفت، حزب توده‌ ایران نامه سرگشاده‌ای برای او فرستاد و در آن بخشی از مطالبات سیاسی مردم بیان شده بود. در بند ۵ این نامه چنین آماده است:

«ملی‌ کردن صنعت نفت ،بر انداختن آثار شرکت نفت ایران و انگلیس در ایران و ردّ دعاوی بی‌ پایه آن»‌(۲)

رفیق شهید ما دکترمیزانی -جوانشیر در کتاب تجربه ۲۸ مرداد نیز در این مورد پاسخ صائبی دارد:

«ادعا می کنند که حزب توده ایران گویا به این دلیل مخالف اصل ملی شدن بود که در اصل تصویب شده جبهه ملی، ملی شدن نفت در سرتاسر کشور درنظر گرفته شده بود و حزب توده ایران گویا می خواست نفت شمال ملی نشود و به شوروی ها واگذار شود. مبلغین این دروغ، انترناسیونالیسم پرولتری حزب ما را نشانه گرفته اند. آنان می خواهند این فکر را به مبارزین تلقین کنند که گویا اگر حزب توده ایران جزو اردوگاه جهانی کارگری و کمونیستی نبود و در ورطه ضد شوروی می غلطید راه درست تری می رفت. درحالی که ملی کردن نفت اصولا به مساله نفت شمال ارتباطی نداشت. قرارداد همکاری ایران و شوروی برای بهره وری از نفت شمال : اولا، اگر اجرا می شد، با ملی شدن نفت تناقضی پیدا نمی کرد زیرا این قرارداد به حاکمیت ملی ایران به طور کامل احترام می گذاشت.ثانیا، این قرارداد چندین سال پیش رد شده و موضوع آن پایان یافته بود. دیگر نفت شمالی وجود نداشت که حزب توده ایران به خواهد به اصطلاح برای شوروی ها حفظ کند. این نوع ادعاهای دروغین را دشمنان نهضت و نفاق افکنان حرفه ای ساخته اند تا تبلیغات ضد کمونیستی را دامن زنند و مانع اتحاد نیروها شوند. حوادث اتفاق افتاده مربوط به نفت شمال در سال های ۱۳۲۲ و۱۳۲۳ است، ارتباطی با داستان ملی شدن نفت در سال های ۱۳۲۹ تا ۱۳۳۳۲ ندارد؛» (۳)

نگارنده قریب ۵ سال پیش در پاسخ به آقای شالگونی یکی از رهبران راه کارگر در دو مقاله جداگانه جهات مختلف موضوع نفت شمال را به تفصیل توضیح داده ام.(۴)و(۵)

ج-«حزب توده از اول زمامداری مصدق تا روز ۳۰-تیر ماه ۱۳۳۱ در نشریاتش که به علت آزادی مصدقی تعدادش لاتُعِدو ولا تُحسا بود، به مصدق آنچه فحش و نالایق بود نثار می کرد. اما وقتی که روز سی تیر خیزش مردم و فداکاری تا حد مرگ را از سوی ملت مشاهده کرد، از روز ۳۱ تیر سخنش برگشت و می گفت همه چیز تقصیر شاه است و مصدق مردی نیکو است. این سومین خیانت».

سیاست حزب توده ایران در دوران اولیه زمامداری دکتر مصدق چپ روانه و ناشی از درک نا درست از خصلت ضد استعماری و ضد امپریالیستی دولت دکتر مصدق بود. میلیون تصور میکردند که دولت آمریکا طرفدار آزادی و حقوق ملل ضعیف است. علت این ارزیابی نادرست نیزهیئت موسس جبهه ملی بود.ـ هیات موسس جبهه ملی ۱۹ نفر بودند که عبارتند از: دکتر محمد مصدق، احمدملکی (مدیر روزنامه ستاره)، دکتر محمدحسن کاویانی، دکتر کریم سنجابی، مهندس غلامحسین زیرک زاده، عباس خلیلی (مدیر روزنامه اقدام)، عمیدی نوری (مدیر روزنامه داد)، دکتر سید علی شایگان، شمس الدین امیرعلایی، محمود نریمان، ارسلان خلعت بری، آیت الله غروی، ابوالحسن حایری زاده، حسین مکی، مظفربقایی، عبدالقدیرآزاد، جلال نایینی (مدیر روزنامه کشور)، دکتر حسین فاطمی، مشاراعظم (هنگام کودتای ۲۸ مرداد از این گروه فقط ۶ یا ۷ نفر با مصدق بودند. بقیه یا کناررفتند و یا آشکارا علیه جنبش ملی ایران قیام کردند و به دشمن پیوستند. انتخاب بعضی از وزرا مثل تیمسار زاهدی، جواد بوشهری،علی هیئت و باقر کاظمی که در وابستگی انها به امپریالیسم تردید نداشتیم و اعتماد زیادی که جبهه ملی و دکتر مصدق به آمریکا داشتند موجب این ارزیابی نادرست شده بود.عامل دیگری که در بروز چنین پدیده ای موثر بود خروج بخش بزرگی از رهبران کارآزموده تر از ایران، غرور نادرست بعضی از کادر ها و اطلاعات کم از مبانی ایدئولوژیک مارکسیسم-لنینیسم بود. این سیاست پس از ۳۰ تیر ۱۳۳۱ تصحیح گردید . اگر حزب جوانی دردوره ای مواردی مواضع نادرست داشته و سپس آن را اصلاح کند باید این عمل را «خیانت» نامید؟

د-«حزب توده کلی ارتشی در اختیار داشت که سال ۱۳۳۳ شاه سابق سی و چند نفر را اعدام و بقیه را به زندانهای ابد تا ۱۵ سال محکوم کرد. اما اینها در روز ۲۸ مرداد از جا تکان نخوردند که جلو چند تانک زاهدی را بگیرند. این چهارمین خیانت».

واقعیات تاریخی نشان از آن دارد که حزب توده ایران در حد امکان خود برای جلو گیری از کودتا اقدام کرده است. حزب کودتای ۲۵ مرداد را به اطلاع دکتر محمد مصدق رساند، در دستگیری سرهنگ نصیری کمک نمود و جان دکتر مصدق را نجات داد.در روز ۲۸ مرداد نیز پس از ورود ارتش به خیابانها ، رهبران حزب تلفنی به مصدق اطلاع دادند که افسران سلطنت طلب درتلاش برای سر نگونی دولت وی هستند و از مصدق خواستند تا یک ائتلاف گسترده تشکیل دهد واز طریق پیام رادیویی مردم را به مقابله با کودتا فرا بخواند. اما مصدق پاسخ داد که چنین کاری به خونریزی گستر ده ای خواهد انجامید.پروفسور یرواند آبراهامیان تاریخ دان برجسته معاصر و استاد دانشگاه دولتی نیویورک در ایالات متحده آمریکا  که تحقیقات وسیعی در مورد کودتای ۲۸ مرداد نموده است در این باره می نویسند:

«بدین ترتیب حزب توده، که مصدق طردشان کرده بود نتوانست دربرابر کودتا کاری انجام دهد.شمار اندکی از رهبران حزب ،مقاومت مسلحانه وتوزیع سلاح را توسط شبکه های نظامی حزب پیشنهاد کردند اما اکثریت اعضا رهبری حزب اعتقاد داشتند که با وجود خوداری جبهه ملی از پیوستن به  یک ائتلاف گسترده وبرتری نظامی چشمگیر سلطنت طلبان چنین سیاست هایی بیهوده خواهد بود.پس حزب باید بردبارانه در انتظار روزهای بهتری باشد،اعضای جدیدی جذب کند و به فعایت های پنهانی ولی صلح آمیز خود ادامه دهد».(۶)

در مورد سازمان نظامی حزب نیز اغراق های زیاد شده است. از کل تعداد ۲۴۳ نفری که در تهران در سازمان نظامی حزب سازمان یافته بودند ۵۲ نفر دانشجو،۲۶ نفر پزشک و یا دانشجوی پژشکی، ۲۵ نفر افسر مهندس و فنی،۲۹ نفر افسر خلبان،۲۴ نفر افسر شهربانی،۲۳ نفر افسر ژاندارمری ،۱۷ نفر افسر پیاده و ۷ نفر افسر توپخانه بودند.از این تعداد افسران در تهران که پس از حذف پزشک ودانشجو ۱۴۵ نفر میشدند عده کثیری در مشاغل اداری وقضایی قرار داشتند. این اعداد نشان میدهد که افسانه امکانات حزب توده ایران در ارتش چقدر از واقعیت بدور است.( ۸)

امروز دیگر بخش عمده ای از اسناد کودتای ۲۸ مرداد آزاد شده و می توان قضاوت دقیق تری داشت.کافی است آقای دکتر مهرآسا به خاطرات آقای دکتر کریم سنجابی که از رهبران جبهه ملی بوده و در دوران کودتا در کنار مصدق بودند ودشمنی آشتی ناپذیری با حزب توده ایران دارد مراجعه تا اطلاعات دقیق تری بدست آورند.این خاطرات بصورت پرسش وپاسخ تنظیم گردیده است.دکتر سنجابی میگوید:

«البته توده ایها وجود داشتند،حضور داشتند،خیلی هم منافق ومخالف مصدق بودند ،یعنی خطری نداشتند یعنی اگر می خواستند دست به عملیاتی بزنند که تحریک آمیز واشوبگرانه باشد مصدق با نهایت آسانی آنها را سرکوب میکرد.

حتی با داشتن آن سازمان افسری؟« بله حتی با داشتن آن سازمان افسری. آن سازمان افسری هم چیز زیادی نبود.چیزی بود که بزودی دستگاه شاه هم توانست آنها را از بین ببرد».(۷)

اما چرا آقای دکتر مهرآسا این سئوال را از خود نمی پرسند که چرا سازمان افسران ناسیونالیست که زیر نظر ارتشبد ریاحی سازمان یافته بودند جلو کودتا را نگرفتند،چرا مصدق ویا یکی از وزرای او حاضر به حضور در رادیو ودعوت از مردم برای مقابله با کودتا نشدند.چرا اکثر وزرای مصدق بعد از کودتا یا بازداشت نشدند و یا زندان های کوتاه مدتی گرفتند ولی تعداد ی از توده ای ها که در قدرت سیاسی نیز نبودند، یا اعدام شدند و یا تعداد زیادی به حبس های کوتاه و یا بلند مدت محکوم شدند.

ه-«حزب توده چمدانی حاوی اسناد و نامهای اعضای ارتشی حزب را به دست سروانی اخراجی به نام عباسی که به همین جرم از ارتش اخرج شده بود می دهد که پیاده و بدون گرفتن تاکسی به مقصدی برساند. و عمال رکن دو و شهربانی او را بازداشت کرده در زیر شکنجه رمز را او به بازجویان می گوید و ارتشی های نام برده در اسناد درون چمدان، بازداشت و شکنجه و تیرباران و زندانی می شوند. این پنجمین خیانت».

حتما اقای دکتر مهر آسا که سالها در کار سازماندهی و تشکیلات علنی و مخفی بوده اند بخوبی آگاهند که اقدام اشتتباه یکی از اعضای یک سازمان مخفی میتواند در اثر آموزش نا کافی، سهل انگاری و یا بی توجهی به مخاطرات احتمالی و دشمن را کم گرفتن اتفاق بیفتد،بزرگی میگوید کسی که کاری نمی کند،اشتباه هم نمی کند.ولی آیا این خطای سروان ابوالحسن عباسی عضو سازمان افسری حزب توده ایران را می توان خیانت حزب نامید؟

و-«حزب توده در انقلاب اسلامی چنان برای خمینی خوش و با انضباط رقصید و طنازی کرد که دیگر مردم ناراضی را مرتب به نام ضد انقلاب در نشریاتش معرفی می کرد. این ششمین خیانت».

اگرآقای مهر آسا مایلند دفاع از انقلاب و دستاورد های آن را «با انضباط خوش رقصی کردن و طنازی کردن»بنامند بر ایشان حرجی نیست ولی باید به ایشان یادآوری کرد که در سال ۱۳۵۷ انقلاب عظیمی اتفاق افتاده بود ، میلیونها ایرانی از زن و مرد،پیر وجوان برای کسب استقلال و ازادی به صحنه آمده بودند . رهبری انقلاب در سالهای اول مورد اعتماد مردم واکثر نیروهای سیاسی موجود در جامعه بود. با سرنگونی رژیم سلطنتی نخستین مرحله انقلاب به پیروزی رسید و حزب توده ایران همه مبارزان راه آزادی را فراخواند که هر چه زودتر برنامه ای که در آن خواست دهها میلیون زحمت کشان و میان حالان جامعه را در بر گیرد توافق کنند واین برنامه را پایه عمل مشترک و متحد خود در مبارزات آینده خویش برای تدوین قانون اساسی جدید ،انتخابات مجلس موسسان،تصویب قانون اساسی و انتخاب مجلس ملی و دولت ملی قرار دهند.اولین دولت بر آمده از انقلاب را نهضت آزادی و جبهه ملی تشکیل دادند. از جبهه ملی آقایان سنجابی، صدر حاج سیدجوادی، مبشری،اردلان و فروهر در کابینه حضور داشتند.سیاست دفاع از انقلاب و حفظ دستاورد های آن منحصر به حزب توده ایران نبود، سیاست حزب توده ایران  در آن مقطع تاریخی اتحاد و، انتقاد و تداوم مبارزه  برای حفظ وتعمیق انقلاب و به ثمر رساندن آن بود.

اگر یک سازمان سیاسی از طریق دوستان خود با خبر گردد که کشورهمسایه ای با لشکری جرار آماده حمله به میهن ما هستند نباید آن را فورا به اطلاع مسئولان مملکت برساند و آیا این عمل او مصداق« خیانت» است؟ اگر یک سازمان سیاسی از وجود کودتایی با خبر گردد که قصد کودتاگران بازگرداندن نظام پیشین باشد و طی این عملیات هزاران انسان بیگناه کشته شوندُایا کوشش برای خنثی سازی این کودتا را می توان خیانت نامید؟ شهادت آیت الله خسرو شاهی، در مصاحبه با نشریه «چشم اندازایران» روشنگر است:

اشاره کردید به دریافت «گزارش های امنیتی از حزب توده،» می توانید بگویید چه نوع گزارش هایی به شما می دادند و شما آنها را چه می کردید؟

«گزارش ها عمدتاً درباره فعالیت های ضد انقلاب و توطئه های آنها بود و من آنها را به توصیه مرحوم شهید قدوسی، دادستان انقلاب تحویل می گرفتم و به ایشان می دادم. دو سه بار هم خود آقای نورالدین کیانوری ـ به نام حاجی بازاری! هم کاروان من در سفر حج از منشی وقت گرفته بود ـ با عصا و کلاه شاپو و شال گردن به دفتر من در وزارت ارشاد آمد. منشی و افراد دفتر من، او را «حاج آقا» خطاب و تلقی کردند، ولی من دیدم این آقای کیانوری است و البته به دوستانی مانند آقای «مهدی ممکن »معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد آن را گفتم.

گزارش اول درباره تاریخ حمله عراق به ایران بود که می گفت، «دوستان ما در حزب شیوعی (حزب کمونیست) عراق، این اطلاعات را در اختیار حزب ما قرار داده اند و او وظیفه خود دانسته که فوری بیاید و خبر را توسط من به مقامات اطلاع دهد. من به ایشان گفتم، آقای کیانوری واقعاً شما باور دارید که عراق بتواند به ایران حمله کند و دوستان شما اشتباه نمی کنند؟ آقای کیانوری با قاطعیت گفت: «نه، هرگز! این حمله قطعی و حتمی است و دوستان ما «موثق» هستند».

یک بار هم در جریان کودتای نوژه باز خود آقای کیانوری به دفتر من آمد و گزارش و تاریخ و محل اجتماع در پارک لاله، بمباران جماران و… را به من داد. من باز باور نکردم، ولی او اصرار داشت که جدی و حتمی است و افزود: «بانویی که قرار است اعلامیه پیروزی کودتا را بخواند، عضو حزب ماست، گزارش ها از اوست و این اطلاعات کاملاً دقیق است.» من بلافاصله به جای دفتر آقای قدوسی، این بار به سوی بیت امام رفتم و کپی گزارش را به احمد آقا دادم که او هم نخست باور نکرد، مرحوم آقای اشراقی هم که اتفاقاً در بیرونی حضور داشت، با لحن تندی به من گفت: «شما هم هر مزخرفی را که اینها می گویند، باور می کنید.» من هم به علت ناراحتی از لحن ایشان با تندی خاص خود گفتم: «جناب اشراقی! من اطلاعی که به دستم رسیده، به احمد آقا دادم، در درستی و اشتباه آن نظری ندارم. اینها می گویند که قطعی است و محل و تاریخ را هم نوشته اند.. ان شاء الله که دروغ باشد».

ز-«خیانت بزرگ و بسیار روشن میزان دروغهائی بود که هر روز از سوی حزب  بین مردم پخش می کردند، من از توده ای کارت دار شنیدم این پسته های خندان یا باز شده را توسط بچه دهاتی های کرمان با دندان درست می کنند. در صورتی که این پسته ها درون پوسته سبزش باز می شود. هر روز از سوی حزب یک دروغ مسلم میان مردم پخش می شد».

اینگونه استدلالات آنقدر مضحک است که مرغ پخته راهم به خنده وامیدارد.

اگر فرض را بر صحت اظهارات ایشان بگذاریم که در سالهای ۱۳۲۰-۱۳۳۲ توده ای کارت داری وجود داشته واو سخن کذب و نادرستی را گفته باشد ایا می توان نتیجه گرفت که دروغ پراکنی سیاست مسلط بر رهبری وقت حزب بوده است و بر پایه چنین استدلال سست و بی پایه ای خیانت حزب را نتیجه گرفت.به سختی می توان باور کرد این احتجاجات حتی خود اقای دکتر مهر آسا را قانع کرده باشد.

ه-«در ضمن درسخنان اعضای ارتشی و غیر ارتشی که حکومت اسلامی پس از انحلال حزب دستگیر کرده و به تلویزیون آورده بود؛ خود ارتشی ها اقرار کردند که ما خبرها و اسناد لازم را می بردیم از سوراخ خانه ای که در یکی از کوچه های خیابان شاهرضا بود، درون خانه می ریختیم و از سوی سفارت مأمور می آمد و آنها را می برد. آیا این اقرار به خیانت نیست. پس چرا آقای ف-م- سخن باید مشت و مال داده شود؟».

قلم نگارنده ، از توصیف آنچه که در زندان های جمهوری اسلامی گذشته و می گذرد، بس عاجز و ناتوان است. چگونه می توان فریاد دلخراش اسیری را که در زیر تازیانه میرغضبان رژیم، از درد، زمین را به چنگ و دندان می کند، به توصیف درآورد؟ باید ازآقای دکتر مهر آسا پرسید آیا شما کتاب دو خاطره از زندان که شامل خاطرات دو زندانی سیاسی ملی مذهبی پیرامون دوران بازجویی در سال ۱۳۶۹ بود را خوانده اید؟

این کتاب در سال ۱۳۸۲ و در تیراژ ۲۰۰۰ نسخه توسط انتشارات« امید فردا» منتشرو کمتر از یک ماه بعد بی سروصدا از کتاب فروشی ها جمع شد و هر دو نویسنده به اتهام نشر اکاذیب تحت تعقیب قرار گرفتند. این کتاب شامل دو بخش با نامهای «در مهمانی حاجی آقا» که خاطرات حبیب‌الله داوران است و «داستان یک اعتراف» که خاطرات فرهاد بهبهانی بوده و گزارشی تکان دهنده است. آقای داوران در خاطرات خود از زندان بی آنکه قهرمان سازی کند درباره چگونگی بازجویی و تعزیرش سخن گفته است. او مختصر و مفید توضیح می دهد که چگونه شکنجه شده و چگونه بی آنکه از مواضع خود عدول کند بازجویی پس داده و سرآخر چگونه آزاد شده است. این قسمت از کتاب نسبتا کوتاه و فشرده است، اما خاطره دوم که شرح دستگیری، بازجویی  وشکنجه های متعدد فرهاد بهبهانی است، به قدری تکان دهنده است که به سختی می توان کتاب را به پایان برد.بهبهانی چگونگی فروپاشی شخصیت و درهم آمیزی افکارش را بیان می کند. انگیزه او برای شرح اینکه چگونه حاضر به مصاحبه و وارد آوردن نسبت های نادرست و غیر واقعی به دوستانش شده، انگیزه ای قوی است و تجربه هایش را مرحله به مرحله تا زمان فروریختن ستون های شخصیتش در اختیار خوانندگان قرار می دهد تا انعکاس رفتارش در زندان را برای خود قابل تحمل کند. بر اساس مندرجات کتاب، شکنجه گر که او را آقای ۲۵ می نامند آنچنان با اشتیاق و جدیت به شلاق ( کابل زدن) می پردازد که آدمی از پشتکار او دچار حیرت می شود. تصور آنچه بهبهانی در مورد شکنجه یا تعزیرش با شلاق می نویسد خواننده را بی قرار می کند، اما آنچه از شکنجه روحی اش نقل می کند انسان را از انسان بیزار می سازد.

راستی آقای مهر آسا سخنان حجاریان را در مورد تحت تعقیب قرار دادن رهبری ، کادرها و اعضای حزب توده ایران از روز اول انقلاب تا کشاندن آنان به دوزخ های جهنمی ( شکنجه گاه ها) خوانده و یا شنیده است؟ چگونه می توان فشرده شدن و در هم پیچیدن آن قلب های پاکی را به وصف درآورد که هرگز جز برای پیروزی زحمتکشان، اعتلای میهن و رهایی تمامی بشریت نتپیدند، و نیز شرحه شرحه شدن آن سینه های گشاده ای را که سرشار از عشق به آزادی و عدالت؟ در توصیف کشتارگاه های رژیم حاکم بر ایران، این عرصه نبرد «داد» و «بیداد»… آنکه تازیانه در کف دارد، مظهر سبعیت است و آن که فریاد میکشد، در بلندی آدمیت، سقوط تا کجا و عروج تا کجا اما باید گفت! که در شکنجه گاه های جمهوری اسلامی، بر اسیران در بند چه می گذشت. که امروز آقای دکتر محمد علی مهر آسا آنرا« اقرار و مستند» بر خیانت می داند.

پایان سخن:

«با تاریخ معاصر نهضت کارگران و زحمتکشان ایران،همان رفته است که با تاریخ همه نهضت های خلقی و قیام های زحمتکشان و ستم دیدگان ایران، از جنبش مزدکی گرفته تا امروز. خداوندان زر و زور هربار که به ضرب شمشیر و تازیانه و تزویر بر این جنبش ها پیروز شده اند، مشتی خود فروخته  را در کنار جوی خون مبارزان بر اریکه نشانده اند تا “فتح نامه” بنوسند وتاریخ را به سود ستم گران پیروز ، تحریف کنند و چهره های درخشان ستم دیدگان به  پاخاسته تاریخ ساز را با دروغ و بهتان بیآلایند». (ف.م. چوانشیر،تجربه تاریخی۲۸ مرداد ).

جاسوس خواندن و لجن پاشی به سیمای مردمی حزب توده ایران که درهردو رژیم شاه و فقها رایج گردیده دیگر رنگ باخته و اقاریر قربانیان شکنجه ذره ای اعتبارندارد .سالها است که دیگر اتحاد شوروی وجود ندارد ولی حزب توده ایران با تمام زخمها یی که در پیکرخود دارد با عشق سوزان به زحمت کشان همچنان در صحنه حضور دارد و آنان حزب را ستاد خود میدانند.اتهام جاسوسی به حزب توده ایران در این شرایط جز نفرت و انزجار مردم و این فکر که طرح کنندگان چنین اتهاماتی همان راه جمهوری اسلامی و صدا و سیمای لجن آلود آن را می‌روند نتیجه‌ای برای طرح کنندگان آن نخواهد داشت.آنانی که این موضوع ساده را نمی فهمند عرض خود می برند و زحمت ما می دارند.

http://news.gooya.com/politics/archives/2016/07/215504.php - *

 

مراجع:

۱- گذشته چراغ راه آینده است- صفحه ۲۹۳ نطق پیشه وری – تاریخ ۱۹-۶-۱۳۲۴- نشریه آذربایجان شماره ۴

۲- روز نامه به سوی آینده -شماره ۲۶۴ مورخ ۱۷ اردیبهشت ۱۳۳۰

۳- کتاب تجربه ۲۸ مرداد-انتشارات حزب توده ایران

۴-در حاشیه سخنان آقای محمد رضا شالگونی با رادیو سپهر-۱

۵-در حاشیه سخنان آقای محمد رضا شالگونی با رادیو سپهر-۲

۶-ایران بین دوانقلاب-یرواند آبراهامیان-ص۴۰۰

۷-امیدها وناامیدی ها-خاطرات دکتر کریم سنجابی-ص۱۹۴

۸-حزب توده ایران و دکتر محمد مصدق-ص۴۵

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi  

     بازگشت به صفحه نخست

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست
 
    اشتراك در نویدنو

  

نشانی پست الکترونیک: