نویدنو -  کتاب -   رحمان هاتفی  درباره ما -  آرشیو

از همین قلم

 
 
 
 
 
 
 

2016-06-25

نویدنو  05/04/1394 

 

مطلب دریافتی

 توضیح نوید نو : نویسنده محترم مقاله به موضوع های متعددی در علت یابی وضعیت ونزوئلا پرداخته اند که به جای خود ارزشمند است ، اما نکته ای که به نظر ما کلیدی است از قلم افتاده است . تجربه دهه های اخیر ، به ویژه رخ داد های امریکای لاتین که دوران پر تلاشی از چپ گرایی را به نمایش گذاشت ، حاوی نکته پر اهمیتی در انقلاب ها و تحول های ملی - دموکراتیک است که پی جویان تغییر اجتماعی نباید آن را از نظر وعمل دور بدارند. این تجربه ها اثبات می کند که تنها ضدیت با  نئو لیبرالیسم بدون طرح مسئله ضد سرمایه داری عملا جنبش ها را ابتر و دست آورد ها را در بزنگاه های حاد اجتماعی نابود خواهد کرد . پیش شرط اقدام ضد سرمایه داری ایجاد شرایط برای تشکل آگاهانه توده ها در سازمان های مستقل صنفی وسیاسی به منظور دفاع از دست آورد ها و تعمیق روند تحولات اجتماعی - اقتصادی و فرهنگی است .

 

در ونزوئلا چه می گذرد؟

سیامک
 

ما، امریکای لاتین ها، بحران ها را خوب می فهمیم. نه برای این که ازدیگران باهوش تریم. بلکه به خاطر این که ما بحران ها را از همه بیشترتجربه کردیم . ما آن ها را همیشه بطرز وحشتناکی بد حل کردیم، چرا که ما تنها یک اولویت داشتیم: حفاظت از منافع سرمایه، که منطقه را به یک درّه بحران بدهی های بلند مدت انداخته است.
رافائل کوریا، اقتصاددان و رئیس جمهور اکوادور

چرا اطلاع از وضعیت کنونی ونزوئلا برای ما مهم است؟
ونزوئلا کشوری است که از بسیاری جهات به کشور ما شباهت دارد. این کشور سابقه طولانی مبارزه ضد استعماری دارد. علاوه بر آن، از لحاظ اقتصادی به خاطر وابستگی شدید به درآمد نفت به کشور ما شباهت بسیار دارد. در ضمن این طور به نظر می رسد که طبقاتی که موجب به مقصد نرسیدن اهداف اقتصادی و اجتماعی انقلاب ملی و دموکراتیک بهمن ٥٧ مردم ما شده اند، همان طبقاتي هستند كه متحدا سعی در شکست انقلاب بولیواری ونزوئلا را دارند. مطالعه سیاست ها و تاکتیک های بورژوازی بورکراتیک و تجاری ونزوئلا که با پشتیبانی دوستان امپریالیستی خود در راه انقلاب سنگ می اندازند، می تواند منبع خوبی برای مطالعه ما از عملکرد این طبقات وابسته در انقلابات ملی و دموکراتیک باشد.

هدف این مقاله
منظور و هدف این مقاله مطالعه دقیق علمی و همه جانبه آن چه در وضعیت پیچیده ونزوئلا می گذرد نیست. هدف این است که با ارایه اختصاری و کلی بعضی از ارقام و فاکت ها، خواننده به پیچیدگی حوادث کشور پی ببرد و قربانی تحلیل های سطحی و بی مسئولیت راستگرایان، "چپ های همه چیزدان" و "ضد امپریالیست های مکانیکی نشود.
ذکر این نکته نیز مهم است که سال های اخیر، دولت ونزوئلا از بزرگترین اقتصاد دانان مارکسیست و چپ های غیر مارکسیست که با تاریخ امریکای لاتین نیز آشنایی دارند، در تعیین سیاست های اقتصادی خود کمک و مشاورت گرفته است.

تحلیل گران  مختلف
بسیاری از تحلیلگران  سعی کرده اند تا ارزیابی های مختلف و کم و بیش سطحی از وضعیت ونزوئلا ارائه بدهند.
این تحلیلگران را تقریبا می توان  به سه گروه تقسیم کرد:
١- سربازان روشنفکرجناح راست و تحلیل گران باصطلاح خنثی (که با تجزیه و تحلیل دقیق تر نشان می دهند که تحت تاثیرات جناح راست هستند)؛ ٢- چپ های همه چیزدان؛ ٣- ضدّ امپریالیست های مکانیکی

١- نولیبرالیست ها که تمام کشورهای جهان را به جز تعداد انگشت شماری زیر چتر شیوه تولید سرمایه داری اداره می کنند، هیچ صحبتی از این همه بدبختی، فقر، عدم بهداشت و آموزش، بیکاری و مصیبت های دیگر اجتماعی و اقتصادی که نصیب مردم این کشورها می شود و روزانه آن ها را بی کار می کند، بی خانمان می کند، بیمار می کند و می کشد، نمی نویسند. همه این مشکلات که از عواقب شیوه تولید سرمایه داری در این کشورهاست، آن ها را وادار به حتا انتقاد کوچکی از این سیستم نمی کند. ولی اگر یکی از معدود کشورهایی که زیر این مجموعه نیست، با هر مشکلی روبرو شود، نوعش مهم نیست، مشكلِ اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و حتا طبیعی، آن ها فورا با پررویی بی نظیری انگشت اتهام را به سوی اندیشه سوسیالیسم دراز می کنند. آن ها این مشکلات را چنان با بوق و کرنا و تصویر به گوش و چشم جهانیان می رسانند که انگار روز قیامت نزدیک است. از جمله از این دروغ های شاخدار که حتا در زمان تاسیس حکومت جوان شوروی به کار برده شده بود، این ادعا است که آن قدر فقر در ونزوئلا هست که مردم از گرسنگی موجب انقراض کامل چندین نوع پرندگان کمیاب شده اند.
٢- چپ های همه چیزدان؛
در این میان تحلیل چپ های همه چیزدان به یک کمدی - تراژدی می ماند.
پس از پیروزی ضدّ انقلاب در کشورهای سوسیالیستی این چپ ها فوق العاده در مورد جنبش سوسیالیستی در ونزوئلا هیجان زده شده بودند. به طوری که حوادث این کشور را به درستی به عنوان یک جنبش عدالت خواهی اجتماعی که موفق به احیا دیالکتیکی ارتباط میان سوسیالیسم و دموکراسی شده است، ارزیابی می کردند و از خلق یک نوع سوسیالیسم دموکراتیک بسیار راضی بودند.
تغییرات اجتماعی بزرگی در جریان بود. در زمان کوتاهی سیستم آموزشی زحمتکشان به کار افتاد، بسیاری از زحمتکشان حق بازنشستگی گرفتند، زیر پوشش بهداشتی قرار گرفتند، مسکن گرفتند، به مواد غذایی دسترسی یافتند.
در آین سال ها ما به عنوان خواننده از این گونه چپ ها انتقاد قابل توجه ای از رویدادهای این کشور نمی شنویم.
برعکس، ما شاهد سازماندهی کمپین ها، تظاهرات ها در حمایت از خط سیاسی دولت ونزوئلا از طرف این گروه ها هستیم. کمترکسی از این چپ ها در این دوران از عدم  مردمی بودن جنبش، وابستگی اقتصاد به درآمدهای نفتی صحبت کرد.
این عادت این افراد است که خود را چپ‌های به‌ اصطلاح مدرن می خوانند و همیشه می‌خواهند جزوی از تیم‌ برنده باشند و به محض شکست جنبش، از هر دری برای فرار از خجالت شکست استفاده می‌کنند. این ها که هم در چپ بودنشان و هم در مدرن بودنشان باید شک کرد، نمی خواهند ویا شاید به خاطر خاستگاه ایدئولوژیک جدید نمی‌توانند روی نظرات گذشته خود بایستند و محکم بگویند که ساختن یک جامعه سوسیالیستی و بدون یک نقشه تمام شده قبلی‌ روی کاغذ کاری است بس دشوار. این کار مدام به روی محور "خطا و آزمایش" حرکت می‌کند. و اگر صد بار دیگر هم شکست بخورد، باید دوباره از یک راه جدید به ساختن این بنا ادامه داد. این یک ضرورت تاریخی‌ است که بالاخره دیر یا زود با موفقیت انجام خواهد شد.
به نظر می رسد وقتی شجاعت این کار در این افراد یافت نمی شود و اعتراف به اشتباهات نیز شرم آور تلقي مي شود. سپس تنها یک راه باقی می ماند. راه همه چیزدانی و دست پیشی گرفتن از حتا نیروهای راستگرا برای انتقاد از اندیشه سوسیالیستی.
در زمان شکست تکیه نکردن به مهملات و فرار نکردن ازمسئوليت کاری است سخت. از آن سخت تر، تحلیل مشخص خونسردانه و مسئولانه از وضعیت مشخص با استفاده از ارقام و فاکت های عینی است.
٣- ٣- ضدّ امپریالیست های مکانیکی

این افراد عامل اصلی‌ هر بدبختی و بحران در ونزوئلا را به طور خودکار و اتوماتیک امپریالیسم می دانند.
هرچند که این ادعا در کلیت خود درست است، ولی هیچ وقت نباید دسیسه های خارجی را عامل اصلی شکست انقلاب ها دانست. این نظر از تفکر مارکسیستی که بر اساس تحلیل طبقاتی استوار است، بدور است. اگر امپریالیست ها موفق به شکست انقلاب ها می شوند، به خاطر این است که آن ها با دوستان طبقاتی شان در این کشورها متحد می شوند. تصور این که امپریالیسم امریکا و انگلیس بدون تکیه به طبقات وابسته در کشورما موفق به کودتا و برکناری دکتر مصدق شدند، بسیار غلط است. همین طور گفتن این که امپریالیست ها کشورهای سوسیالیستی را واژگون کردند، نادرست است. بدون کمک کاست بورکراتیک و طبقه رو به رشد خرده بورژوازی در این کشورها امکان این واژگونی وجود نداشت. نقش امپریالیست ها در شکست این انقلابات غیر قابل انکار است، ولی بدون تکیه بر قشرها و طبقات انگلی این کشورها این کار شدنی نیست.

نگاهی‌ اجمالی به رویدادها
تجزیه و تحلیل مشخص باید همه جانبه و با تکیه بر بستر تاریخی و بر اساس اطلاعات واقعی از وضعیت مشخص باشد. جمهوری بولیواری ونزوئلا کمتر از یک میلیون مربع مساحت،  و کمی‌ بیش از ۳۰ میلیون نفر  جمعیت دارد.
هر چند که جمهوری بولیواری ونزوئلا سوسیالیستی خوانده می شود، ولی‌ درست‌تر است تا نظام اقتصادی‌سیاسی این کشور را ملی‌ و دمکراتیک خواند که رهبری آن در دست خرده بورژوازی دمکرات چپ است. این به این معنی است که اگر چه این سیستم با نظام رایج سرمایه داری فاصله جدی دارد، ولی‌ سوسیالیستی هم هنوز نیست.
تاریخی
در جدول زیر سعی‌ شده تا رویدادهای تاریخ معاصر ونزوئلا به طور خلاصه برای خواننده مرور شود.
دوران قبل  ازاستعمار تا سال ۱۴۹۸
جامعه صیادی با کشاورزی کوچک؛
قبایل سرخپوست منطق کوهستانی، قبایل دیگر را مجبور به کوچ کردن به  سواحل و جزایر می کنند.
دوران استعمار قرن ۱۶-۱۹- استعمارگران هیچ  فلز گرانبها نمی یابند. بنابراین به کشور استقلال نسبی می دهند. ولی اقتصاد محلی را از طریق انحصارهای تجاری خود خفه می کنند.
استعمارگران اسپانیایی شورشیان سرخپوست را  به شدت سرکوب می کنند. و با "وارد" کردن برده از افریقا تلاش می کنند تا آن ها را "جایگزین" مردم بومی و برای کار در کشتزارهای شکر، پبنه و دخانیات کنند.
۱۸۱۹-۱۸۱۰- لغو برده داری و تقسیم زمین های کشاورزی بین کارگران مزارع؛

از بین رفتن نخستین جمهوری در ونزوئلا  (بدون حقوق برای بردگان و کارگران مزارع
پیروزی جنبش ضد استعماری  تحت رهبری سیمون بولیوار ۱۸۳۰
آغاز قرن ۲۰- استقلال سیاسی، اما قدرت در دست فئودالان بزرگ برای حفظ استثمار فئودالی؛
رقابت بین محافظه کاران (الیگارشی فئودال و کلیسای کاتولیک) و لیبرال ها (بورژوازی تجاری و فئودال های تجاریقابت بنفع لیبرال ها تمام شد). آغاز باز شدن پای سرمایه های خارجی.
۱۹۰۹-۱۹۰۲- جایگزینی سرمایه بریتانیایی و اروپایی با سرمایه امپریالیسم آمریکا؛
دیکتاتوری تروریستی گومز (تا سال ۱۹۳۵)؛
۱۹۵۷-۱۹۱۶- رشد سریع صنعت نفت از سال ۱۹۱۸  (۱۹۲۸  دومین تولید کننده و بزرگترین صادر کننده نفت)؛
آغاز جنبش کارگری؛
آغاز دموکراسی مردد از سال ۱۹۳۵، ۱۹۴۱ قانونی شدن حزب سوسیال دموکرات، ۱۹۴۵ قانونی شدن حزب کمونیست
۱۹۴۷ اولین قانون اساسی دموکراتیک.
۱۹۵۸-۱۹۴۸- وابستگی روز افزون به سرمایه ایالات متحده آمریکا؛
باز هم سرکوب وحشیانه، از جمله توسط شورای نظامی؛
۱۹۷۰-۱۹۵۸- ثبات رشد اقتصادی سالانه 6.5 درصد؛
اصلاحات ارضی؛ ۲۰۰،۰۰۰ خانواده زمین دریافت کردند؛ 
مبارزه با بی سوادی؛ دموکراسی پارلمانی؛ همزمان با جنبش های چریکی؛
۱۹۸۳-۱۹۷۰- عدم تلاش مستمر برای نوسازی، تنوع گرایی اقتصادی و جایگزینی یا محدودیت کالاهای وارداتی؛
خرید ثبات سیاسی با تکیه بر رانت خواری نفت؛
رشد سریع رفاهی برای اکثریت نسبی مردم برای آرام کردن مخالفان؛
۱۹۹۸-۱۹۸۳- کاهش سریع قیمت نفت؛ رشد سریع بدهی‌های خارجی، ١٩٣٣، ٤٥  میلیارد دلار آمریکا؛
رکود اقتصادی، فساد، سرمایه گذاری‌های غلط، غفلت از وظایف مهم اجتماعی و اقتصادی مانند بهداشت، آموزش و پرورش، کشاورزی؛
آغاز بحران پایدار و جدی اقتصادی؛ اجرای دستورات آمرانه صندوق بین المللی پول؛ تورم ۸۴٪ در سال ۱۹۸۹ و ۹۹ درصد در سال ۱۹۹۶
فوریه ۱۹۸۹: شورش و قیام گرسنگان (Caracazo)
سرکوب وحشیانه توسط ارتش‌؛
فقیرتر شدن فقیرترین افراد جامعه؛ فروپاشی اجماع سابق اجتماعی؛ آغاز شکاف و نارضایتی میان نیروهای نظامی؛
۲۴ فوریه ۱۹۹۲: شکست کودتای هوگو چاوز؛
۲۰۱۳-۱۹۹۸- اجرای  منحصر به فرد توزیع گسترده ثروت عمومی بین توده های محروم؛
آغاز برنامه های اجتماعی متعدد برای طبقات زحمتکش؛
پیروزی های انتخاباتی بزرگ جنبش توده ای کوئینتا جمهوری (جمهوری پنجم)؛
موفقیت جنبش در همه پرسی های مختلف؛
رئیس جمهوری چاوز؛ دسامبر۱۹۹۸: ۶۵,۶٪،  ژوئیه ۲۰۰۰: ۳۰ ,۶۰،  دسامبر۲۰۰۶:  ۳ ,۶۳ ، اکتبر ۲۰۱۲:  ٧. ٥٥٪

٢۰۱۳ کاهش قیمت نفت؛ نا آرامی های اجتماعی؛ دولت آقای مادورو رییس جمهور جدید؛

وضع اقتصادی
در زیر به اجمال به ارائه فاکت ها در مورد شرایط اقتصادی و اجتماعی ونزوئلا می‌پردازیم.
ونزوئلا دارای یکی از بزرگترین ذخایر نفتی و گازی جهان است. به علاوه این کشور یکی از تولید کنندگان بزرگ و صادر کننده نفت خام است (۲.۸میلیارد بشکه در سال ۲۰۱۴) یکی از بزرگترین وارد کننده نفت ونزوئلا، آمریکا است. ولی کشورهایی همچون هندوستان و چین نیز در حال افزایش سهم خود هستند. نفت هنوز بخش بزرگی از مصرف انرژی داخلی را تشکیل می دهد، هر چند که سهم گاز طبیعی در حال افزایش است. نیروگاه های آبی ي برق ۲۵ درصد از انرژی مورد نیاز کشور را تامین می کنند.

نفت
ونزوئلا صنعت نفت را در سالهای ۷۰ میلادی ملی کرد و شرکت دولتی نفت  PSVSA را پایه گذاری کرد. این شرکت بزرگترین کارفرمای کشور نیز هست و تامین کننده بخش قابل توجه ای از تولید  ناخالص ملی، درآمد دولتی و صادرات است.
در سال های نود، دولت صنعت نفت را دوباره خصوصی کرد، ولی با پیروزی سوسیالیست ها در سال ۹۹ دوباره بخش بزرگی از این شرکت دولتی شد.
در سال ۲۰۰۲ بخش بالایی کارمندان شرکت برای فلج کردن پروسه دمکراتیزه کردن مدیریت صنعت نفت دست به اعتصاب زدند. ولی دولت آقای چاوز آن ها را اخراج کرد و کنترل دولت را بروی این شرکت افزایش داد.
با این کار این شرکت بخش قابل توجه ای از تکنیسین ها و مهندسان ماهر خود را از دست داد.
در سال ۲۰۰۶ صنعت نفت بطور کامل ملی شد و تصویب شد که شرکت نفت دولتی  مالک ۶۰ درصد همه پروژه های نفتی باشد. بیشتر شرکت های فراملیتی مجبور به قبول شرایط جدید شدند بجز دو شرکت  TOTAL و  ENIکه به خاطر کارشکنی و مخالفت مصادره شدند.
صنعت نفت یک سوم تولید ناخالص ملی، ۸۰ درصد از صادرات (در سال گذشته تا ۹۶ درصد) و نیمی از درآمد دولت را تامین می کند.
با تولید ۲،۶۹ میلیون بشکه نفت روزانه در سال ۲۰۱۴ ونزوئلا دوازدهمین کشور تولید کننده نفت جهان و پنجمین کشور قاره امریکا بوده است. بر طبق آمار  EIA (اداره اطلاعات انرژی امریکا)، این سطح تولید نسبت به سال های نود کاهش چشم گیری داشته است. کیفیت نفت ونزوئلا طوری است که این نفت خام برای قابل مصرف شدن احتیاج به فرایند شمیایی جدید در پالایشگاه‌های داخلی و خارجی دارد.
هر چند که تولید نفت و صادرات آن به امریکا به اندازه ۲۶ در صد کاهش یافته  است، ولی در همین دوران ده ساله صادرات مواد پتروشیمی آمریکا به این کشور افزایش پنچ برابری (۵۰۰ درصد ) داشته است. از ۲،۶۹ ملیون بشکه نفت روزانه فقط ۱،۳ میلیون آن در پالایشگاه های ونزوئلا یی پالایش می شود بقیه در آمریکا، جزایر کاراییب و اروپا پالایش می شود. در ضمن عدم سرمایه گذاری مورد لازم در پالایشگاه های داخلی موجب کاهش شدید ظرفیت آن ها شده است. به علاوه قیمت بنزین از ارزان ترین قیمت بنزین جهان است. این قیمت در طول ده سال ۰،۰۱ دلار برای یک لیتر بوده است. این ارزانی موجب قاچاق روزانه ۳۰۰۰۰ بشکه بنزین به کشور همسایه کلمبیا شده است.

گاز
ونزوئلا دارای دومین ذخایر گاز طبیعی در قاره آمریکا است، ولی بخش قابل ملاحظه ای (۳۵ در صد) از این گاز مصرف استحکام و تقویت تولید نفت به کار برده می شود. ۹۰ درصد از گاز موجود داخلی محصول جانبی تولید نفت است.
نیاز ونزوئلا برای مصرف گاز در مراکز تولید نفت به حدی است که این کشور مجبور به خرید گاز از کشور همسایه است. با این وجود ونزوئلا در حال پایه گذاری لوله کشی وسیع گاز برای مراکز صنعتی- تجاری و محلات مسکونی است.
PDVSA
بزرگ ترین تولید کننده و توزیع کننده گاز در کشور است. برای یافتن گاز مصرفی مستقل از مخازن نفتی شرکت های خصوصی می توانند تا صد درصد صاحب این پروژه ها باشند. برای انگیزه دادن به سرمایه گذاران این پروژه ها دولت میزان مالیات های مستقیم و غیر مستقیم را پایین آورده است. ولی اگر این شرکت ها به بهره برداری تجاری برسند، موظفند که ۳۵ در صد از سهام خود را به شرکت دولتی بفروشند.
ولي برنامه شرکت دولتی گسترش مخازن مستقل گازی، به علت کمبود سرمایه، خوب پیش نمی رود. ولی طرح لوله کشی ۴۵۰۰ کیلومتری گاز به مناطق مسکونی در حال اجرا است.

برق
۶۰ در صد از برق کشور از نیروگاه های آبی تامین می شود. در طول کمتر از ده سال (۲۰۰۳-۲۰۱۲) مصرف برق ۵۰ درصد افزایش داشته است. در صورتیکه تولید برق افزایش ۲۸ درصدی داشته است.
شرکت دولتی  CORPOELEC که در سال ۲۰۰۷ پایه گذاری شده است، مسول کنترل این بخش از انرژی است.
بعلت خشک سالی ۲۰۰۹-۲۰۱۰ سطح آب پایین آمد و موجب اُفت تولید برق و در نتیجه قطع مقطعی برق شده است. هر چند که جایگزینی این نیروگاه ها با نیروگاه های نفتی در حال اجرا است، ولی این اُفت موجب اُفت تولیدات صنعتی نیز شده است. کمتر از ۴۰ درصد انرژی مورد نیاز تولید برق از منابع فسیلی تامین می شود. ولی نصف این مقدار از گاز طبیعی است.
صنعت و کشاورزی
محصولات صنعتی ۱۷درصد (در سال گذشته فقط ۱۳ در صد) و محصولات کشاورزی با داشتن ده درصد از نیروی کار و پوشش یک چهارم کشور فقط ۳ در صد از تولید ناخالص ملی را تشکیل می دهند. ونزوئلا برنج، ماهی، گوشت، قهوه توليد می کند. در طول ده سال گذشته مصرف مواد غذایی تقریبا دو برابر شده است.
دستاوردهای اجتماعی
در اجرای برنامه های اجتماعی برای مبارزه با نابرابری طبقاتی، ونزوئلا در همه زمینه ها از بهداشت، آموزش، فقر زدایی، مسکن و بازنشستگی پیشرفت های چشم گیری داشته است. از بین بردن شکاف طبقاتی به حدی بوده است که هم اکنون این کشور جز کشورهای با فاصله طبقاتی کم در منطقه قرار دارد.
برنامه گسترده خودگردانی در همه زمینه ها در مناطق مسکونی، شورا های محل کارها بروی غلتک افتاد. انجمن ها و شوراهای مردمی و پویا با ایجاد کمیته های آب و شوراهای اجتماعی، کمیته بهداشت، کمیته زمین شهری، شوراهای شهر و روستا، شهرداری ها و غیره گسترش یافته است.
از سال ۱۹۹۸ تا حال بیش از ۱۰۰،۰۰۰ تعاونی با شرکت حدود ۱.۵ میلیون نفر کارگر تشکیل شده است. تعاونی ها با کمک اعتبار مالی و آموزش فنی دولتی و با خریدهای دولتی  کالاها و تجهیزات آغاز به کار کردند. در سال ۲۰۰۵، حدود ۱۶٪ از شهروندان  ونزوئلایی به طور رسمی به کار تعاونی‌ها مشغول بودند.
شوراهای کارگری نقش کلیدی در مدیریت  کارخانه ها  بازی کرده اند. از جمله در کارخانه  دولتی  Alcasa کارگران مسئوليت طراحی بودجه و انتخاب مدیران و نمایندگان مسائل فنی مربوط به تولید را به دست داشته اند.
سیاست دولت به صراحت به ترویج و تقویت این پروسه طراحی شده است.
ثبت نام در آموزش ابتدایی برای هر دو جنس از ۸۷٪ در سال ۱۹۹۹ به ۹۳.۹ درصد در سال ۲۰۰۹ افزایش یافت.
درصد فارغ التحصیل شدن برای هر دو جنس از ۸۰.۸٪ در سال۱۹۹۱ به ۹۵.۱ در سال ۲۰۰۹ افزایش یافته است.
درکمتر از ده سال بیش از ۲.۳ میلیون نفر از مردم خواندن و نوشتن آموخته اند.
نرخ بیکاری از ۱۵ درصد در سال ۱۹۹۹ به ۸ درصد در سال ۲۰۰۹ رسید.
در سال ۱۹۹۷ ۵۵ در صد مردم زیر خطً فقر زندگی‌ می کردند. در سال ۲۰۱۲ این رقم به میزان ۲۵ در صد رسید.
پس از انقلاب بولیواری با کمک پزشکان و پرستاران کوبایی مراقبت های بهداشتی کم یا بدون هزینه در دسترس ونزوئلایی قرار گرفت که جزو یکی از پیشرفته ترین ها در آمریکا لاتین بوده است.
دولت چاوز  با همکاری  راه آهن چین، طرح توسعه راه آهن ملی برای ایجاد ۱۵ خطوط راه آهن در سراسر کشور، به اندازه  ۱۳۷۰۰ کیلومتر را به اجرا انداخته است که در سال ۲۰۳۰ به پایان می رسد.
ونزوئلا نقش مهمی در خودآگاهی و تغییر تدریجی درک آمریکا لاتین ها از خود داشته است. ونزوئلا نقش مهمی درتاسیس موسسات اجتماعی و اقتصادی که موجب افزایش خودمختاری ي منطقه و کاهش وابستگی تاریخی به  ایالات متحده و ایجاد مکانیسم های یک پارچه سازی منطقه داشته است. همزمان ونزوئلا نفت را به قیمت بسیار مناسب به کشورهای همسایه می فروشد. به طور مثال مي توان از  UNASUR, Celac, Petrocaribe, ALBA نام برد.
مشکلات و دلایل آن
پیشرفت قابل توجه در شاخص های اجتماعی نتیجه یک جهت گیری  بسیار مهم چگونگی توزیع درآمدهای نفتی  بوده است، تا با اولویت های روشن به نیازها و الزامات گروه های کم درآمد پاسخ دهد. این به این معنی است که این سیاست ها با نوسانات درآمد نفت به شدت آسیب پذیر هستند. همچنین برآورده کردن انتظارات رو به رشد تنها با افزایش مداوم درآمدهای نفتی ممکن است.
درآمد از صادرات نفتی در سال ۲۰۱۳ به نصف میزان سال ۲۰۰۹ رسید. مسلم است که برنامه های اجتماعی تامین شده از پول نفت با کاهش قیمت نفت اُفت می کند.
بخش بزرگی از درآمدهای نفتی صرف تعدیل شکاف اجتماعی و نابرابری طبقاتی شده است. و به همین دلیل پول کم تری صرف سرمایه گذاری در کشف، تولید و پالایش صنعت نفت شده است. تغییرات اجتماعی متاسفانه همراه با تغییرات عمیق در ساختار اقتصادی کشور نبوده است.
همان طور که آمار نشان می دهد، فقط نصف نفت تولید شده در کشور در پالایشگاه های کشور پالایش می شود.
برای پالایش و اضافه کردن فرایند شیمیایی جدید به نفت خام ونزوئلا به پالایشگاه‌های خارجی نیز نیازمند است، بخش بزرگی از این پالایشگاه‌ها در آمریکا است.
علاوه بر هزینه حمل و نقل، هزینه پالایش نفت کشور در مراکز نفت خارجی نیز زیاد می باشد.
پالایشگاه‌های داخلی هم نیاز به خرید نفت سبک از امریکا دارند تا نفت سنگین کشور را قابل مصرف کنند. همچنین باید توجه داشت که بزرگترین خریدار نفت ونزوئلا آمریکا است که هم زمان با کاهش خرید خود، صادرات کالاهای نفتی خود را به این کشور پنج برابر کرده است.
این توازن ارزی کشور را نیز بهم زده است. هم زمان که ارز کم تری به کشور وارد می شود، ارز بیش تری نیز از کشور خارج می شود. توازن مبادلات تجاری به نفع آمریکا در سال های گذشته به صورت زیر بوده است.
٢٠١١، ۳۰ میلیارد دلار؛ ٢٠١١ تا ٢٠١٤ نزديك به ٢٩ ميليارد دلار؛ ٢٠١٥، نزديك به ۷ میلیارد دلار.
باید خاطر نشان ساخت که کاهش شدید قیمت نفت نتیجه مستقیم اضافه تولید آمریکا و عربستان سعودی  برای درهم شکستن اقتصادی ایران و ونزوئلا و روسيه بوده است.
آمریکا با استفاده از هر امکانی از جمله اهرم های اقتصادی و سیاسی به دولت و مردم ونزوئلا برای تغییر مسیر راه رشد اقتصادی فشار  می‌آ‌ورد.
در مورد گاز باید گفت که ۹۰ درصد گاز تولیدی محصول جانبی تولید نفت است که کیفیت چندان خوبی ندارد. علاوه بر آن، نیاز ونزوئلا برای گاز مرغوب بحدی است که مجبور وارد کردن آن از کشور همسایه است.
با همه این حال دولت با ایجاد لوله کشی و به اجرا انداختن طرح های جدید بسیاری از مناطق مسکونی را یا زیر پوشش گازی برده است و یا در حال انجام این برنامه است.
به خاطر بالا رفتن سطح زندگی مردم، مصرف برق ۵۰ درصد بالا رفته است و این در حالی است که تولید برق به خاطر خشک سالی های پی در پی فقط ۲۶ درصد افزایش یافته است. و نتیجتا این کار موجب قطع مقطعی برق مراکز صنعتی و مناطق مسکونی شده است. طرح های تولید برق با اتکا به انرژی فسیلی مورد اجرا گذاشته شده است، ولی تا بهره برداری کامل هنوز وقت لازم است.

وام ها
دولت به انگیزه بهبود سریع وضعیت زحمتکشان و فقرا دست به وام گرفتن مبالغ زیادی از مراکز مختلف مالی جهانی‌ زد.
دولت مطمئن بود که با تکیه به قیمت بالای نفت قادر به پرداخت این وام ها خواهد شد.
چرا دولت قبل از ارتقا سطح زندگی توده‌‌ها به فکر خلاص شدن از اقتصاد تک محصولی نیفتاد؟

این سوال به جایی است، ولی‌ باید خاطر نشان کرد که اولا دولت نمی‌خواست بار دیگر بر آورده کردن خواست بر حق زحمتکشان و بی‌ درآمدان را به عقب بیندازد. در ثانی‌ دولت به فکر تحکیم پایگاه اجتماعی خود برای حفظ قدرت سیاسی بوده است. بر آورده نکردن سریع خواست های طبقات پایین، آن ها را مایوس می‌کرد و به خانه‌ها بر می گرداند. در صورت یکه دولت برای مقابله با دسیسه‌های جناح راست به حضور طبقات زحمتکش در صحنه احتیاج داشت.
کشور  تقریبا ۱۲۰ میلیارد $ به طلبکاران خارجی مدیون است و باید نزدیک به ۷ میلیارد $ در سه ماهه آخر سال جاری  پرداخت کند.
چین، به تازگی شرایط بازپرداخت ۵۰  میلیارد $ وام های موجود به ونزوئلا را آسان تر کرد. اما مانند سایر قدرت های خارجی، چین تمایلی به اعطای وام های جدید به ونزوئلا ندارد، احتمالا نگران ماندن آقای مادورو در سکوی قدرت است.
آقای مادورو همچنین در حال مذاکره با جمهوری خلق چین و بعضی‌ از کشورهای دیگر برای سرمایه‌گذاری مجدد در صنعت نفت برای بهبود کیفیت بهره بر داری است. در حال حاضر قیمت حمل و نقل نفت خام و پالایش آن در پالایشگاهای خارجی‌ بحدی گران است که دولت گاهی‌ اوقات مجبور است دقیقا حساب کند که با قیمت ارزان نفت در بازار بین المللی آیا از استخراج نفت می توان درآمدی حاصل کرد.
بعضی ها می‌‌پرسند، چرا ونزوئلا از دادن بهره نجومی به این مراکز مالی خونخوار اجتناب نمی کند؟
ونزوئلا نمی‌تواند از پرداخت این بدهی‌ها صرف نظر کند. چرا که طلبکاران می توانند با شکایت به مراجع بین‌المللی در فروش نفت کشور به آمریکا اخلال ایجاد کنند، آمریکا هنوز یکی‌ از بزرگترین خریدار نفت ونزوئلا است.

کمبود مواد غذائی
به خاطر بالا رفتن رفاه اجتماعی، مصرف مواد غذایی نیز در مدت کوتاهی دوبرابر شده است. قابل ذکر است که این افزایش به خاطر اضافه شدن جمعیت نیست. بخشی از این تقاضا برای غذا مصروف واردات مواد غذایی مورد احتیاج مردم شده است و بخشی نیز مصرف واردات میوه های لوکس شده است.
متاسفانه این واردات به اقتصاد کشور ضربات جدی زده است. این هم قابل ذکر است که کشوری که یک چهارم آن پوشیده از زمین های زراعی است، مواد غذایی را وارد می کند. ولی ۷۰ درصد این زمین ها تعلق به سه درصد کشاورزان که متشکل از زمینداران بزرگ است دارد. یعنی نود و هفت درصد دهقانان فقیر مالک سی در صد زمین های زراعی هستند. زمین داران بزرگ به عمد از زراعت زمین های خود خودداری می کنند، تا هم به دولت فشار بیاورند و هم با واردات مواد غذایی پول بی دردسرتری به جیب بزنند.
دولت ۲،۷ میلیون هکتار زمین را بین ۱۸۰۰۰۰ خانواده های بی زمین تقسیم کرده است. ولی زمین داران بزرگ بعضی از این دهقانان تازه به زمین رسیده را کشتند.
در سال ۲۰۰۵ دولت برای بالابردن انگیزه در زراعت بسیاری از مالیات ها را حذف و یا کسر کرده است. در سال ۲۰۰۸ دولت ۶۳۰۰۰ هکتار زمين كشاورزي دیگر را از زمین داران مصادره کرد و به دهقانان بی زمین واگذار کرد. و دولت با همکاری نزدیک با متخصصین کشاورزی ویتنام (ویتنام در سال های گذشته به خودکفایی مواد غذایی رسیده است) در حال مدرن سازی این بخش نیز است.

تورم
بدون این که بخواهم وارد بحث گسترده اقتصادی بشوم، فقط می‌خواهم به اختصار دلایل معمولی‌ ظهور تورم را در اینجا یادآوری کنم. تقاضا کالا بیش از عرضه آن، بالا رفتن حقوق کارگران و کارمندان، افزایش قیمت کالاهای وارداتی‌، کم کاری و کم بازدهی موسسات تولیدی و چاپ بدون پشتوانه پول.
هزینه واردات کالاهای خارجی به ونزوئلا به مراتب افزایش یافت. هر چند که قیمت نفت کاهش یافت، ولی قیمت پالایش نفت ونزوئلا در همان سطح قبلی ماند و در بعضی موارد افزایش نیز یافت. در نتیجه کشور برای جلوگیری از کاهش ذخایر بانک مرکزی واردات را به مقدار زیادی کاهش داده است.
دولت تلاش کرده است برای کاستن از عواقب گرانی کالاهای وارداتی با افزایش حقوق و چاپ بیشتراسکناس پول به زحمتکشان کمک کند. اما این امر موجب تقاضای بیش تر برای خریدن چند کالای محدود شده است.
تمام این کارها که بعضی ها ناگزیر و بدون اراده دولت و بعضی ها با حسن نیت انجام شد، موجب افزایش تورم شد.
قابل ذکر است که بسیاری از شرکت های وارداتی‌ با خرید یک دلار به قیمت ۱۰ بولیوار از دولت به جای وارد کردن کالاهای مورد نیاز به فروش دلار در بازار سیاه به قیمت ۱۰۰۰ بولیوار برای یک دلار، به تشديد روند رشد تورم كمك كردند. این طور به نظر می‌رسد که آقای مادورو بالاخره مجبور شد تا ارزش پول ملی (بولیوار) را به یک سطح واقع گرایانه پایین بیاورد.
کاهش ارزش بولیواردر مقابل دلار به شدت قیمت ها را در فروشگاه های دولتی که بسیاری از ونزوئلایی های کم درآمد با تکیه بر آن زندگی را می گردانند، افزایش می دهد، و به علاوه بازپرداخت بدهی به دلار را به مراتب گران تر می کند. این کار اما حداقل این مزیت را دارد که قیمت کالاهای وارداتی لوکس را آنقدر گران می‌کند که دیگر ارزش وارد کردن ندارد.

جمع‌بندی
حتا مطالعه کوتاه تاریخ ونزوئلا نشان می دهد که نه مبارزه ضّد استعماری و ضّد امپریالیستی، نه‌ اصلاحات ارضی، نه‌ ملی‌ کردن صنعت نفت، نه‌ سطح تورم بالا، نه‌ دیون خارجی‌ و نه اقتصاد تک محصولی نفتی‌ هیچ کدام از پیامدهای دولت سوسیالیست‌ها نیست. همه این موارد ریشه درازی در تاریخ ونزوئلا دارد. بنا بر این، این ادعا که اگر نیروهای راست و بورژوا قدرت سیاسی را در دست داشتند، کشور به وضع کنونی دچار نمی‌شد، ادعایی است که در تناقض آشکار با واقعیت تاریخ معاصر کشور قرار دارد.
اپوزیسیون راست بسیار سعی‌ می‌کند تا با تکیه بر قانون اساسی ونزوئلا رئیس جمهور مادورو را واژگون کند. واژگونی رئيس جمهور نیاز به جمع آوری امضا از ۱۰٪ از  رای دهندگان واجد شرایط دارد که اپوزیسیون موفق به این کار شده است.
اما دادگاه قانون اساسی این طومار امضا راغیر قانونی و خلاف قانون اساسی اعلام کرده است. همان دادگاه در سال ۲۰۰۲ به پیشنهاد چاوز برای مجازات کردن عاملان کودتا رأی منفی‌ داده است. حتا اگر نظر دادگاه مثبت می شد، مخالفان در یک رفراندوم احتمالی‌ می بایستی بیش از ۸ میلیون، یعنی‌ کمی‌ بیش از نصف شرکت کنندگان در انتخابات رئیس جمهوری قبلی،‌ رأی برای برکناری آقای مادورو جمع آوری کنند.
به جرات می‌توان گفت که تنها فرقی که وضیعت بحرانی کنونی با گذشته نه چندان دور دارد وجود فاصله طبقاتی کمتر و آگاهی‌ طبقاتی بیش تر است. این آگاهی طبقاتی ترمز کننده اصلی‌ لغو کردن احتمالی‌ حقوق زحمتکشان و از بین بردن دستاوردهای انقلاب توسط نیروهای راست است. با اطمینان می‌توان گفت که طبقات بورژوازی در صورت پیروزی تا سال ها جرات پایین آوردن سطح رفاه اجتماعی به دست آمده را نخواهند داشت.

 

اگر بخواهیم از منظر مارکسیستی به تحلیل حوادث اخیر کشور ونزوئلا بپردازیم، مجبوریم نظری به نقش بورژوازی تولیدی ملی‌ و طبقات انگلی و وابسته در ایجاد و استمرار بحران کنونی داشته باشیم.
کاهش سهم محصولات صنعتی‌ از ۱۷ در صد تولید ناخالص ملی‌ به ۱۳ در صد نشان می‌دهد که دولت های مختلف به رهبری سوسیالیست ها موفق نشدند که بورژوازی تولیدی ملی‌ را همگام هدف های انقلاب ملی‌ و دمکراتیک کنند.
می توان گفت که کشور در ابتدا به "بیماری هلندی" دچار شد. بیماری هلندی عمدتا با داشتن یک منبع مواد خام و تک محصولی بودن مرتبط است. عواقب منفی اقتصادی آن که به سبب افزایش ناگهانی درآمد یک کشور به وجود می آید بسیار جدی است.
بیماری هلندی موجب:
١- کاهش رقابت و صادرات غیر نفتی‌ محصولات کشور و
٢- افزایش واردات می شود.
در دراز مدت، هر دو عامل به اُفت تولیدات صنعتی و کشاورزی و از بین رفتن مشاغل تولیدی در این بخش ها منجر می شود. در ثانی،‌ چون صادرات نفتی‌ ارزش ارز کشور را بالا می برد، قیمت کالاهای صادراتی غیر نفتی‌ کشور را به حدی بالا می برد که مصرف کنندگان خارجی قدرت خرید این کالاها را ندارند.
این بیماری که بیش از همه به کارگران صنعتی‌ غیر نفتی‌ و بورژوازی تولیدی ملی‌ ضربه می‌زند، احتمالا موجب دل سردی بورژوازی ملی‌ از اهداف انقلاب شده است.
هم گام نبودن بورژوازی ملی‌ که یکی‌ از طبقات شرکت کننده در انقلاب ملی‌ و دمکراتیک است، با هدف های این انقلاب، یک ضربه بسیار جدی به موفقیت جبهه متحد ضدّ امپریالیستی زده است. ولی‌ این طور به نظر می رسد که آقای مادورو سعی‌ می‌کند که این اشتباه را تصحیح کند، چرا که وزیر فعلی صنعت، آقای میگل عابد، از نمایندگان خوشنام این طبقه است. این طور به نظر می رسد که مبارزه با طبقات وابسته، باندازه کافی مؤثر نبوده است.
وجود سه درصدی زمینداران بزرگ که تسلط کامل بر هفتاد درصد از مزارع زراعی کشور دارند، نمی تواند به نفع کشور و زحمتکشان باشد. به خصوص این که این طبقه انگلی هیچ علاقه ای به تولید محصولات زراعی ندارد و همراه با متحد بورژوازی تجاری خود به واردات مواد غذایی مشغول است. علاوه بر این، این طبقه ضد انقلابی، چوب لای چرخ بخش تعاونی کشاورزی نیز می گذارد. بدون شک فعالیت های ضد انقلابی این طبقه یکی از عوامل مهم کمبود مواد غذایی در کشور بوده است، هر چند که این طبقه با کمک دوستان امپریالیستی خود این طور وانمود می کند که اصلاحات ارضی مقصر اصلی کمبود مواد غذایی است. ولی اصلاحات ارضی باید جدی تر ادامه داده می شد.
متاسفانه این طور به نظر می رسد که طبقه وابسته بورژوازی تجاری نیز به طور جدی به چالش کشیده نشده است. این طبقه انگلی با استفاده از ارز دولتی کشور را تا مدت ها به زباله دان کالاهای لوکس و بی ارزش شرکت های فراملیتی تبدیل کرد. و حتا در موارد اضطراری از وارد کردن کالاهای مورد نیاز توده های مردم همچون کاغذ توالت سر باز زد. در بسیاری از موارد هم این طبقه ضد انقلابی بجای واردات کالاهای ضروری مردم، ارز دولتی را در بازار سیاه با سود هنگفت به فروش رساند.
مبارزه با طبقه وابسته بورژوازی بورکراتیک نیز به طور لازم موفق نبوده است. کشور قبل از ارزان شدن قیمت نفت با اتکای بر افزایش درآمدهای ناشی از صادرات نفت شاهد تحکیم مدل رانتی نفتی بوده است.
به خصوص کارمندان عالی رتبه دولتی و مدیران ارشد نفتی بطور مدام از مبارزه با فساد و رانت خواری جلوگیری کرده اند. و حتا با پارتی بازی ها، رشوه خواری ها و عدم نظارت و مشاورت تعاونی ها موجب سرازیری مبلغ قابل توجه ای از سرمایه دولتی به این تعاونی های توخالی و تقلبی شده اند. بعضی از ناظران معتقدند که بسیاری از تعاونی ها  یا عمل کرد نادرست داشته اند، و یا برای دسترسی به کمک دولتی و بدون پشتوانه تولیدی ایجاد شده اند.
و به علاوه تا آن جا که توانستند با کاغذ بازی های بی مورد پروسه دموکراتیزه کردن اداره و مدیریت دولتی را کند کرده اند. باهمه این احوال، بورژوازی بوروکراتیک با تکیه بر اقتصاد رانتی نفتی موفق شد که این روند دموکراتیزه کردن را کند و در بعضی موارد متوقف کند.  
این طبقه عامل اصلی فساد، سومدیریت، پارتی بازی، رشوه گیری و رانت خواری است. در ضمن این طبقه منافع زیادی در هموار کردن موانع حقوقی شرکت های فراملیتی در کشور دارد و به عنوان مشاوران تجاری حقوقی این شرکت ها مبلغ بزرگی را به جیب می زند.
با جمع بندی این نقطه ضعف ها می توان به درستی به این نتیجه رسید که رهبری حزب طبقه کارگر برای تضمین کوتاه کردن دست طبقات انگلی و وابسته از اقتصاد کشور در مرحله انقلاب ملی و دموکراتیک نه تنها ضروری، بلکه لازم است.

منابع
The Financial Times
The New York Times
The World Factbook - CIA
Communist Party of Venezuela
U.S. Energy Information Administration (EIA)
BP Statistical Review of World Energy
PDVSA Petroleos de Venezuela S.A.
MARX'S THEORY OF CRISIS AS A THEORY OF CLASS STRUGGLE1: Peter Bell and Harry Cleaver
The End of Progressive Hegemony and the Regressive Turn in Latin America: The End of a Cycle? Massimo Modonesi
Venezuela: terminal crisis of the rentier petro-state model? Edgardo Lander

 

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi  

     بازگشت به صفحه نخست

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست
 
    اشتراك در نویدنو

  

نشانی پست الکترونیک: