نویدنو -  کتاب -   رحمان هاتفی  درباره ما -  آرشیو

از همین قلم

 
 
 
 

2016-07-02

نویدنو  11/04/1394 

 

 

 

منظری دیگر بر بستر وزمینه های فروپاشی اتحادیه اروپا

نوید شادی

   مدخل بحث: اتحادیه اروپا در شرایطی قرارگرفته است که مردم آن کشورها خواهان جدایی ازاتحادیه اروپا هستند که اولین آنها انگلیس بوده است ودرصورت عدم مهار،به سایرکشورها نیزسرایت خواهد کرد. پس ازخروج انگلیس کشورهای اتحادیه اروپا، برای ممانعت از خروج سایرکشورها به فکرتغییر قانون اساسی اتحادیه اروپا وحذف بند مربوط به امکان رفراندوم ازآن افتاده اند. سئوالی که مطرح است این است که عوامل بستر و زمینه سازاین فروپاشی کدامند، آیا گریزی از این فروپاشی وجود دارد ؟ درسه دهه اخیر بویژه پس ازفروپاشی اتحادشوروی، تحولات ودگردیسی هایی دردنیا درزمینه فکری و فلسفی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی رخ داده است که بسترلازم را برای فروپاشی اتحادیه اروپا فراهم ساخته است.

  1-بستر فلسفه فکری: در سه دهه اخیربستر فلسفه فکری غالب دردنیا مبتنی بر کلکتیویزم، جمع گرایی، برتری منافع جمع به فرد، انترناسیونالیزم، با اندیویدوالیسم ، فرد گرایی، برتری منافع فرد به جمع، قوم وملیت گرایی وناسیونالیسم، ازطرف تئوریسین های جوامع غربی نظیر فوکویاما، هانتیگتون برای بقول فوکویاما پایان تاریخ، جایگزین گردید.  بعنوان دستورکاراتاق های فکری، برروی آنتن های تبلیغ و ترویج قرارگرفت. با این کاربه نظرمی رسید که دارند ضد و آنتی تز خود را در درونشان پرورش می دهند. غافل ازاین که این ترویج ناسیونالیزم و قوم گرایی، روزی نقشه های جهانی سازی آنها را خواهد بلعید وموجب تکه پاره شدن کشورها، اتحادیه ها ونهاد های کلکتیو خواهد گشت. ناسیونالیسم افراطی دراروپا بعنوان آلترناتیو چپ، چنان قدرت یافته است که آینده اروپا را با خطر جنگ روبرو کرده است.

2-بستر اقتصادی: قبل از جنگ جهانی دوم، مدل اقتصادی کشورهای مختلف غربی مبتنی بر نظریه اقتصاد آزاد آدام اسمیت بود. بعد ازجنگ به علت کمونیزم هراسی، با چرخش به مدل اقتصاد کینزی مبنی بردخالت دولت دراقتصاد، دولت های رفاه ملی با خدمات اجتماعی گسترده به مردم بوجود آمدند. درسه دهه اخیر، مدل اقتصادی جدیدی مبتنی بر نظریه های میلتون فریدمن ودیگر نظریه پردازان دانشگاه شیکاگو بوجود آمد. ویژگی این مدل اقتصادی که به اقتصاد نئولیبرالیزم شهرت یافته است. اولا: گردش به اقتصاد بازار آزاد و خصوصی سازی اقتصاد که منجر به بیکاری گسترده در کشور های مختلف گردید.  ثانیا: ازبین رفتن رفاه اقتصادی و تامین اجتماعی گسترده اقشار پایین جامعه وپس گرفتن امتیازات دست آوردهای مبارزاتی طبقه کارگردردوران جنگ سرد شد. ثالثا: آزاد سازی مالی گرایی دراقتصاد که منجربه گسترش اقتصاد مالی، بورسی، دلالی ویا به اصطلاح اقتصاد قمارخانه ای گردید، بطوریکه برای اولین بار درتاریخ بخش مالی اقتصاد بربخش صنعتی آن پیشی گرفت. آزاد سازی مالی گرایی در اقتصاد که به منظور جهانی سازی اقتصادی برنامه ریزی شده بود، موجب تمرکز وقطبی شدن شدید ثروت در دست یک درصدی های جامعه و فروغلطاندن اقشارمتوسط جامعه به سوی اقشارفقیر گردید. در سال 2015 اعلام  گردید که ثروت 62 نفرازثروتمند ترین افراد معادل نصف ثروت مردم دنیا می باشد. درحالی که درسال 2014 این عدد به 67 نفر و در سال های قبل نیز بیشتر از آن بوده است. رابعا: آزاد سازی اقتصاد، موجب گسترش فساد و دزدی وپول شویی، نظیر فرارمالیاتی واختلاس در جوامع مختلف گردید ه است .

3-بستر های سیاسی: بستر سیاسی اتحادیه اروپا چنان برفونداسیون صلبی بنا نهاده شده است که گویا به جزریاضت اقتصادی، یعنی تحمیل هزینه رکود و بحران اقتصادی به اقشار پایین جامعه، راه برون رفت دیگری را در چنته ندارد. اگر کشوری مثل یونان از نادر کشورهایی که ملی گرایی افراطی درآن ضعیف و چپ ها نیرومند هستند، وقتی با شعار های جایگزینی سیاست های ریاضتی با افزایش مالیات بر ثروتمندان بر روی کار می آیند ، با تهدید و ارعاب واداربه عقب نشینی و پذیرش سیاست های ریاضت اقتصادی می گردند. به طورکلی تمامی راه ها به جز سیاست تحمیلی ریاضت اقتصادی را بر روی تمامی ملت های اروپا بسته اند. این سیاست صلب ودیکتاتورمابانه، مردم اروپا را از اتحادیه اروپا مایوس کرد ه است. این سیاست صلب اتحادیه اروپا ومایوس شدن مردم از هر گونه رفورم اجتماعی و اقتصادی، باعث شد ه است، بجز احزاب راست سنتی، از یک طرف چپ ها که نفوذ زیادی دراغلب کشورهای اروپایی ندارند وناسیونالیسم افراطی که حامل شعارهای بیگانه ستیزی، اسلام هراسی وبعضا نژاد پرستانه هستند که اغلب اقشار میانی وپایین جامعه را به دنبال خود می کشند، خواهان خروج ازاتحادیه اروپا شوند تا با پی گیری سیاست های مستقل، شاید راهی دیگر برای خروج از بحران اقتصادی اروپا را تجربه نمایند.

به نظر من هر کشوری به جز انگلیس،اولین داوطلب خروج از اتحادیه می شد،امکان بقا برایش قابل تصور نبود، گزینه انگلیس برای این کار به عنوان بهترین گزینه ممکن وضعیف ترین حلقه زنجیری بود که پاره شدنش از ممکنات بود.این انتخاب خیلی ماهرانه بوده است چرا که هر کشور غیر انگلیس توان تحمل آثار مخرب جدایی را نمی توانست تحمل کند ودر مدت کوتاهی بر اثر فرار سرمایه های سرمایه داران، به ورشکستگی مطلق مبتلا میشد.اولا انگلیس خود مرکز تجمع سرمایه های مالی وبورسی وبانکی تمام اروپا است،ثانیا. بعد از آلمان دومین قدرت اقتصادی اروپا است.ثالثا وضعیت بیکاری ،رکود اقتصادی،قطبی شدن جامعه بحدی است که تداوم اقتصاد نئو لیبرالیستی و سیاست های ریاضت اقتصادی را غیر ممکن ساخته است.اصرار در اجرای ان سیاست ها جز شورش های اجتماعی گسترده حاصلی به بار نخواهد آورد که انگلیسی ها از همه زودتر عواقب خطیر آن را دریافته اند.

ضمنا کوربین هم در ته دلش راضی به خروج از اتحادیه اروپا بود ولی بقول ما برای حفظ ظاهر تقیه میکرد،کوربین بخوبی واقف بود که در چهارچوب قوانین اتحادیه اروپا هیچ گونه امکان اصلاحات اقتصادی واجتماعی مقدور نیست،چرا که قبل از انگلیس ،یونان خواست یک سری اصلاحات انجام دهد که عملی نشد.

                                                    : تیرماه 1395

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi  

     بازگشت به صفحه نخست

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست
 
    اشتراك در نویدنو

  

نشانی پست الکترونیک: