نویدنو -  کتاب -   رحمان هاتفی  درباره ما -  آرشیو

از همین قلم

 
 
 
 

2016-07-02

نویدنو  11/04/1394 

 

 

 

پیام جعفر عظیم زاده پس از پایان اعتصاب به کارگران،معلمان وهمه انسانهای شریف و ازادیخواه

 

برای شنیدن و دیدن کلیک کنید

 

متن گفته های آقای جعفر عظیم زاده  به نقل از اخبار روز که همکاران آن زحمت پیاده کردن آن را کشیده اند تقدیم خوانندگان می شود .

 

بعد از ۶٣ روز اعتصاب غذا اینجا هستم، خسته نیستم، این را در آخر صحبتم اشاره خواهم کرد، اما قبل از هر چیز می خواهم ادای احترام کنم به جنبش بین المللی طبقه ی کارگر، به سازمان ها و نهادهای کارگری محلی و بین المللی در اروپا، کانادا، استرالیا و همه ی نقاط دنیا. ادای احترام می کنم به معلمان سراسر کشور، به کانون های صنفی معلمان، به فعالین و چهره های جسور این جنبش ادای احترام می کنم. ادای احترام می کنم به فعالین مدنی - اجتماعی، به فعالین حقوق بشر و آزادی خواه، به زندانیان سیاسی در رجایی شهر و اوین و به جنبش دانشجویی که همواره جنبش کارگری و جنبش معلمان را علیرغم هزینه های فراوان همراهی کرده اند. و درود می فرستم و ادای احترام می کنم به تشکل ها و نهادهای مستقل کارگری و محافل و جمع های کارگری در کارخانه ها و یاران عزیزم در اتحادیه ی آزاد کارگران ایران، که دست در دست هم، دوشادوش کارگران و کانون صنفی معلمان، خواستی را که من و اسماعیل عبدی عزیز از درون زندان حول پایان دادن به امنیتی کردن اعتراضات صنفی کارگران و معلمان و برداشته شدن اتهامات امنیتی از پرونده های فعالان صنفی، مطرح کردیم، آن را تبدیل به یک جنبش عظیم کردند.
اما تا آن جا که به مطالبه های این جنبش بر می گردد که بر شمردم، واقعیت این است که هنوز اتفاق در خور تاملی برای تحقق آن ها رخ نداده است. هر چند که اسماعیل (عبدی) عزیر، بهشتی، آقای رسول بداقی، عزیز هاشمی و من امروز در خانه ام هستم و این دوستان آزادند. این به نوبه ی خودش شعف انگیز است. اما هر لحظه امکان این که به ویژه آقای اسماعیل عبدی و یا بهشتی و یا من برگردیم به زندان وجود دارد. و مهمتر از این ها هنوز بهنام ابراهیم زاده و محمد جراحی علیرغم هفت سال زندان پرمشقت در حبس هستند، خیلی پرمشقت بوده است زندان این دوستان، بهنام بچه اش مریض بوده، محمد جراحی خودش مریض بوده توی زندان. علیرغم این هفت سال آن ها هنوز آزاد نشده اند. آن ها باید فورا و بی قید و شرط آزاد بشوند. به این معنا، این جنبشی که الان شکل گرفته است در آغاز راهی است که نهایتا باید به آن جایی ختم بشود که کارگران، معلمان، پرستاران و همه ی زحمتکشان، قادر بشوند تشکل های مستقل خودشان را برپا کنند، قادر شوند اعتراضات محلی و سراسری برای دستیابی به مطالبات برحقشان سازمان بدهند، بدون این که اعتراضاتشان امنیتی تلقی شود و بدون این که با اتهامات سنگین امنیتی با زندان های طویل المدت مواجه بشوند. 
علاوه بر این مطالبه که من و اسماعیل عبدی از داخل زندان مطرح کردیم، مساله ی افزایش دستمزدها، مطابق با استانداردهای زندگی امروز بشر مطرح است؛ واقعیت این است که کشور ما یک کشور بسیار ثروتمندی است و بالاترین سطح مزد را می تواند کارگر داشته باشد، رفاه بالایی داشته باشد. افزایش دستمزدها باید مطابق با استانداردهای زندگی امروزی باشد. مزد برابر در برابر کار برابر که با وجود شرکت های پیمانکاری در بعد میلیونی پایمال می شود، حق برپایی تجمع، حق برپایی اعتصاب، حق برپایی تشکل مستقل بدون کسب اجازه از دولت و کارفرما، تضمین امنیت شغلی... این ها به مثابه خقوق بنیادین کارگران و معلمان، آن خواست هایی هستند که ما خواهان تحققشان هستیم، حداقل هایی هستند که در این مملکت باید تحقق یابند. من به نوبه ی خودم به عنوان یک کارگر، و اطمینان دارم دوستان معلممان، همه ی ما، چه در زندان باشیم، چه بیرون باشیم، برای تحقق این مطالبات مبارزه خواهیم کرد. هیچ کس نمی تواند این حق مبارزه را از ما سلب کند. هیچ قدرتی نمی تواند به ما بگوید نان نخواهید و خواهان بهبود شرایط زندگی خود نباشید. هیچ قدرتی نمی تواند این کار را بکند، هر چند که ما را به زنجیر بکشد. 

دوست داریم این را بدانید. اعتصاب واقعا سخت است. من پنجاه سالم است. روزهای بسیار سختی را گذراندم، اما علیرغم این سختی، این ۶٣ روز، به ویژه همان ۲۰ روز پیش از آن که ما آن بیانیه (اعلام اعتصاب) را با اسماعیل عبدی عزیز دادیم، این ٨٣ روز، در طول پنجاه سال زندگی من نه یکی از، بلکه پرافتخارترین و شکوهمندترین دوره ی زندگی ام بوده است. برای آن که همراه با معلمان، با شخصیت های برجسته ی جنبش معلمان، حرکتی را شروع کردیم که هر روز عمق بیشتری پیدا می کند، اتحاد معلم و کارگر دارد قوی تر می شود و عملا پایه ای گذاشته شد و من در این جا می خواهم بگویم که در این قضیه همت ملعمان بالاتر بود و به ویژه شخصیت ها و چهره های شناخته شده شان و من اجازه می خواهم که بگویم شخص اسماعیل عبدی. 
این آرزوی دیرینه که بعضا در کارگران و در میان معلمان مطرح بوده که باید با هم یکی شویم، در این دوره هشتاد و سه روزه به درجه ی قابل توجه و شعف انگیزی جلو رفت. 
زنده باشید.
 


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi  

     بازگشت به صفحه نخست

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست
 
    اشتراك در نویدنو

  

نشانی پست الکترونیک: