استکان چای تلخ
را پرکن !
هاتف رحمانی
تقدیم به یاد رفیق دکتر هاشم بنی طرفی
هیبت زمخت این "عصر زرد " سلطه را
می توان شکست
با استکانی چای تلخ
در تراس همدلی!
استکان چای تلخ را پرکن !
این تابوت تیره تر از سرشت خود را
که همراه می برند
تهی است .
نمی دانند
از قرنیز دیوار ها
عطر زندگی سر ریز می کند
و تا جوکنار ها ،
تا سبزه ها،
می گسترد
و می رود با اب ها
هر جا که می گذرد خورشید
رد ماندگار ماست که می درخشد
و در « نامه های مردمی»
آواز می شود به گوش جهان
استکان چای تلخ را پرکن !
درخت تناوریم !
سرود ان که به ناگزیر
کنده می شود از تن درخت
حکایت رفتن نیست ،
تغزل شگرف پیوند است
گستردن تن است به ریشه !
و ریشه هایمان
از دیروز «مسگر آباد»
تا امروز « خاوران »
از دست های باراور تلاش
تافردای این پهن دشت سترگ
این گربه ی
کبیر پیر
گسنریده است .
استکان چای تلخ را پرکن !
گفتم که ،
این تابوت تیره تر از سرشت خودرا
که بر دوش می برند خاموش
خالی
است !
نمی دانند
زندگی ، می تراود از جام های همدلی ،
می گسترد چون عشق
در امتداد
رهایی
و هیبت زمخت این " عصر زرد " سلطه
را
به سخره می گیرد.
استکان چای تلخ را پرکن !
12/01/95
مطلب را به بالاترین بفرستید:
مطلب را به آزادگی بفرستید:
بازگشت به صفحه نخست