نویدنو -  کتاب -   رحمان هاتفی  درباره ما -  آرشیو

از همین قلم

 
 
 
 

2016-03-14

نویدنو  24/12/1394 

 

 

یک برش تاریخی و سه نکته مهم

نگارنده – هدایت فلاح نژاد

 

پایان انقلاب مشروطه که منجر به روی کار آمدن رضا خان گردید و اوایل دوره رضا خان که او را رضاشاه کرد وسلسله پهلوی از آن بیرون آمد ؛ از نظر پروسه تحولات اجتماعی ، دارای نکات بر جسته­ ای است که حقیقتاٌ می تواند برای مبارزان راه آزادی و ترقی خواهی و برای اندیشه گران راه اجتماعی ،یک درس نامه بسیار مهم باشد. اهمیت تحولات اجتماعی این دوره به لحاظ تاریخی چندان کمتراز دوره های انقلاب مشروطه نیست و موضوعات قابل بررسی بسیار گسترده است . اما نگارنده این سطور قصد دارد که سه نکته مهم را در معرض توجه ونگاه علاقه مندان قرار دهد . این سه موضوع عبارت است از :

1 – تغییری که در سیاست استعمار و امپریالیسم و مخصوصا امپریالیسم انگلیس در رابطه با کشور ما ایران به وجود آمد .

2- تغییرات ویا در حقیقت تقسیم پذیری که از نظر پایگاه طبقاتی در طبقه روشنفکران جامعه اتفاق افتاد و بخشی از ان ها را دانسته ونا دانسته درجهت منافع استبداد و امپریالیسم کشاند .

3- سمت گیری های اقتصادی واجتماعی که خلاف ارمان خواهی انقلاب مشروطه اتخاذ گردید و علاوه بر اینکه شیوه تولید سرمایه داری بشدت و با سرعت رشد کرد و با توجه به اینکه اهداف انقلاب مشروطه نیز یک انقلاب بورژوا دمکراتیک بود ؛ اما این  اهداف  محقق نگردید و ما در شرایط کنونی ودر درس نامه های تاریخی از شکست انقلاب مشروطه صحبت می نماییم.

 

·      نخست : تغییراتی که در سیاست استعمار انگلیس در رابطه با ایران بوجود امد وشکل کامل خود را در یک روند نه چندان بلند مدت بدست آورد .

 

دو موضوع مهم در تغییرات سیاست ورزی دولت استعماری و بعداٌ امپر یالیستی انگلیس در ایران نسبت به سایر موضوعات در این دوره بر تری دارد .موضوع اول پیروزی انقلاب سوسیالیستی اکتبر و متولد شدن کشور اتحاد جماهیر شوروی است. موضوع دوم تغییرات در فرماسیون های رشد کشور های سرمایه داری و  تغییر در مناسبات رشد اجتماعی این کشور ها است وبه دنبا ل ان تاثیر گذاری ان بر کشور های تحت استعمار یا نیمه استعمار، درهر مرحله از پروسه رشد که در کشور های متروپل مسلط می گردید.

موضوع اول:

بعد از اینکه مداخلات ارتش های چهارده کشور خارجی به انضمام ضد انقلاب داخلی بر علیه اتحاد شوروی به شکست انجامید. سیاست کشورهای امپریالیستی بر این مبنا استوار گردید که حلقه محاصره قوا را به دور اتحاد شوروی در ان زمان ایجاد کنند . واین حلقه محاصره می بایست از طریق کشور هایی صورت می گرفت که در همسایگی اتحاد شوروی قرار داشتند . در نتیجه لازم می امد که خود کشورهای محاصره کننده از استحکام لازم بر خوردار بوده و دارای مرکزیت قوی باشند. در رابطه با کشور ایران سیاست استعماری انگلیس در سابق بر این پایه بود که تفرقه اندازی کرده و حکومت نماید و به همین منظور در شرایطی که لازم بود،  اقوام و ایلات وعشایر را بر علیه حکومت مرکزی شورانده و از تقویت یک دولت مرکزی قوی جلو گیری می نمود. ولی اکنون دیگر این سیاست نه تنها کار آمد نبود بلکه با انجام انقلاب در روسیه، بسیار خطرناک می نمود . اکنون هدف ایجاد یک دولت مرکزی قوی با درجه ای از وابستگی بود . امپر یالیست انگلیس این سیاست را تغییر داد اما تا مدت ها آن را پنهان نگاه داشت .ما تاثیر این سیاست را در شکل گیری دولت رضا خان نشان خواهیم داد.

 موضوع دوم در رابطه با نکته اول :

 

تغییر در شیوه های استعماری با مرحله رشد در مناسبات تولید در کشور های استعمار کننده و استعمار شونده مرتبط است . در این رابطه سه فاز و یا سه مرحله در آن شناسایی شده است .

 

o     فاز نخست: این فاز اصولاٌ ایجاد پیش شرط های سیاسی استعماری را در بر می گیرد که به طور عمده با گسترش داد وستد و سرمایه بازر گانی – هرچند از طریق غارت و ویرانگری خاص دوران فئودالی به کشور های مستعمره راه یافته است – مشخص می شود. در این مرحله شیوه های تولید با اندک استثناء هایی دست نخورده باقی می ماند. البته باید توجه داشت که شیوه های محلی تولید در کشورهای مختلف بسیار گونا گون است .

 

o     فاز دوم : این فاز با اغاز دوران سرمایه داری صنعتی در کشور های اروپایی گشوده می شود . عرضه منظم مواد خام مورد نیاز کشورهای مترو پل، نوع جدید ونمونه وار تقسیم استعماری کار را به وجود آورد . کشورهای مستعمره و نیمه مستعمره، مواد خام و فراورده های غذایی را فراهم می کنند و مترو پل ها کالا های ساخته شده را.  در این فاز روند تازه ای آغاز شد که در آن شیوه های سنتی تولید کشور های مستعمره رفته رفته از یکدیگر جدا شدند و بخشی از آن نیز جدا گشته و به مکمل اقتصاد کشور های استعماری تبدیل گردید. در همین مرحله تقسیم جدیدی از کار روی داد که عوامل ان عبارت بودند از خرده تولید کنندگان محلی، سرمایه ربایی وتجاری کشور مستعمره و سرمایه استعماری مادر–کشور .و در همین مسیر است که سرمایه داری کمپرادور شکل می گیرد ودر مناسبات سرمایه داری در مرحله بعد به عنوان پایگاه امپر یالیسم عمل می کند.

 

o     فاز سوم : دراین  فاز اروپا به مرحله امپر یالیسم گام نهاده است . سرمایه داری انحصاری بر خلاف دوران پیش از انحصار – دوران سرمایه داری خصوصی و رقابتی- بیش از آنچه با صدور کالا مشخص شود با صدور سرمایه مشخص می شود، هر چند،  صدور کالا نیز همچنان ادامه دارد. در این مرحله است که موسسه های سرمایه داری صنعتی به کشورهای مستعمره نیز انتقال می یابد و در پی آن، سرشت عواملی  که در مناسبات استعماری تولید وارد هستند دگرگون می شوند . در همین مرحله است که طیفی نازکی  از بورژوازی ملی و روشنفکران ملی نیز شکل می گیرند ودر جامعه به تکاپو می افتند. و نقطه مقابل بورژوازی کمپرادور می باشند. اما نکته مهم این است که مناسبات سرمایه داری با شکلی از دولت ملی تحت کنترل دول استعماری شکل می گیرد تا مناسبات جدید را نمایندگی کند .

 

 

دوه رضاخان از نظر رشد مناسبات تولید دراقتصاد ایران مصادف است  با اواخر مرحله رشد استعماری در فاز دوم و اوایل فاز سوم و از نظر سیاست های استعماری مصادف است با دوره امپریالیستی و سرمایه انحصاری در مرحله فاز سوم. آرایش طبقاتی و رشد نیروهای محرکه اجتماعی، از یک طرف مصادف است با این مرحله از رشد مناسبات تولیدی در داخل کشور و از طرف دیگر متاثر است از سیاست های امپریالیستی و سرمایه داری جهانی که تغییراتی در ان حاصل امده است.

ما نکته اول را به بحث گذاشته ودر حد ظرفیت این نوشته به آن اشاره نمودیم. نتایجی که از نوشته بالا  حاصل می گردد ؛نشان می دهد که برای شناسایی دولت رضا خان به عنوان یک دولت غیر ملی و درجه بندی آن از نظر وابستگی، دو موضوع ذکر شده  در ان شرایط،(یعنی تغییراتی که در اوضاع جهان رخداده بود و تغییر در ساختار اقتصادی ) می بایست  به درستی تحلیل می شد. عدم تحلیل درست وشناسایی این نکات مهم، نیروهای ترقی خواه و میهن دوست را در اتخاذ سیاست  مناسب به اشتباه می کشاند . و این اشتباهی بود که در آن شرایط (در واقعیت نیز) اتفاق افتاد. حزب نو بنیاد کمونیست در بدو امر ودر کنگره انزلی  نتوانست شرایط جهان و  شرایط اقتصادی و اجتماعی در داخل کشور را تحلیل کند.  در نتیجه عوام فریبی رضا خان و پنهان نگاه داشتن سیاست ورزی دولت فرصت طلب بریتانیا باعث گردید که حزب کمونیست در بدو امر، دولت رضا خان را یک دولت ملی تلقی نماید و این تفکر تا مدتی در حزب کمونیست یک جریان قوی بود. در کنگره رضائیه، حزب کمونیست توانست هم شرایط جهانی و هم ماهیت دولت رضا خان را تحلیل کند و در نتیجه توانست، نخست استراتژی و به دنبال آن تاکتیک های مبارزاتی خود را به درستی تنظیم نماید .

 

نکته دوم، تغییرات و یا در واقع، تقسیم پذیری بود که از نظر پایگاه طبقاتی در طبقه روشنفکر ایران در آن دوره بوجود آمد .

در استانه انقلاب مشروطه، سازمان ها ، تشکل ها ومحفل های گوناگونی شکل گرفته است. این تشکل ها تمایلات و منافع اقشار و طبقات مختلف را بروز می دهند. اما در حقیقت نمی توان از شکل گیری طیقه متوسط روشنفکری در ایران از آن نام برد. اگر چه هر کدام از تشکل هایی که در ذیل از ان ها نام خواهیم برد, تمایلات و آرمانخواهی اقشار و طبقات موجود در جامعه آن دوران است .اما نه می توان از طبقه متوسط روشنفکری در آن دوره نام برد ونه از تجزیه پذیری آن می توان بحثی به میان آورد بلکه هر دو این نکات اتفاقی است که از شروع انقلاب مشروطه در یک روند بیست ساله بتدریج شکل می گیرد. البته در دوره  رضا شاه با رشد مناسبات سرمایه داری و تغییر در مناسبات  اجتماعی، در هر مرحله کامل تر می گردد.  

از بعد انحلال مجلس دوم تا روی کار امدن رضا شاه، کشور در نوعی هرج و مرج بسر می برد که دولت فقط  در مرکز می توانست تا حدودی اعمال حاکمیت بکند . در این مقطع کشور در اشغال دول استعماری بوده و مناطقی از آن عرصه جنگ داخلی است. بروز انقلاب اکتبر نیز بعدا تاثیرات عمیقی بر جامعه ایران گذاشته است. احساسات ضد امپر یالیستی جنبه همه گیر دارد ودر مناطق شمالی کشور قیام های مسلحانه (جنبش جنگل ، قیام خیابانی ،قیام کلنل محمد تقی خان پسیان و قیام های کوچک دیگر رخ می دهد. شکل دیگر بروز این احساسات، تشکیل سازمان ها و گروه های صد امپریالیستی است که در نقاط مختلف کشور به شکل خودجوش شکل می گیرد و بسته به نزدیکی به مراکز انقلابی از شدت وضعف بر خوردار است. از آنجائیکه مرکز با اتوریته ای نبود که این سازمان ها و گروه ها را متشکل کند آن ها عموماٌ بصورت تشکل های محلی باقی ماندند. حزب نوبنیاد کمونیست نیز از نظر تشکیلاتی و کادر ها قادر نبود در آن دوره آن ها را متشکل سازد .

حوادث بعدی نوعی ارامش خاطر را بوجود اورد. بیشتر مردم که در آن زمان به ماهیت امپر یالیسم آگاه نبودند، خطر آن را زائل شده پنداشتند. در نتیجه احساسات ضد امپریالیستی جای خود را به تضادهای داخلی می دهد، منافع طبقاتی بر تضاد عموم خلق با امپریالیسم غلبه پیدا می کند و درون نیروهای ضد امپر یالیستی مرز بندی آغاز می شود. راست ترین این نیروها از عرصه مبارزات ضد امپر یالیستی خارج می شود.(این جناح بعدادر تلاش برای ایجاد حزب دولتی ایران نو است که رضا شاه از ان جلو گیری می کند ) به آن پرداخته خواهد شد .

نیروهای بینا بینی زمینه برای تشکیل حزب سرتاسری اجتماعیون را مناسب دیدند وان را در سر تا سر کشور گسترش دادند که رهبری ان با سلیمان محسن ، سلیمان میرزا اسکندری فعال انقلاب مشروطه بود. مترقی ترین نیرو ها که جویای راه انقلابی بودند خود را به حزب کمونیست ایران نزدیک می کنند.

لذا خصوصیات این مرحله را می توان اینطور خلاصه کرد: پیدایش تمایل به جبهه ضد امپر یالیستی تمام خلق و حتی تشکیل خودجوش آن در برخی نواحی کشور، مرز بندی بین این نیرو ها و تشکیل احزاب مختلف با تمایلات طبقاتی مختلف و سپس انحلال این احزاب و ادامه فعالیت مخفیانه حزب کمونیست .

 

رضا شاه شدن رضا خان آرام ولی پیوسته صورت گرفت.  او برای رسیدن به این مقصود با هر چهار حزب موجود در آن دوره در مقاطع مختلف و برای رسیدن به اهداف خود ائتلاف های مرحله ای را انجام داد. این احزاب عبارت بودند از محافظه کاران در(حزب اصلاح طلبان)، اصلاح طلبان حزب بورژوایی تجدد، رادیکال های حزب اجتماعیون و انقلابیون حزب کمونیست. ماهیت طبقاتی و یا وابستگی طبقاتی در هر کدام از این احزاب کاملا مشخص است. حزب اصلاح طلب، وارث همان حزب اعتدالیون است که در مجلس دوم در مقابل حزب دمکرات از تعمیق انقلاب مشروطه جلوگیری می کند. رهبری حزب اصلاح طلبان را که برنامه محافظه کارانه پیشین را دنبال می کند، روحانیون برجسته، بازاریان ثروتمند و اشراف زمیندار بر عهده دارند. اعضای بر جسته این حزب عبارت بودند از مدرس (واعظی جسور در مجلس که معتقد بود سیاست از دیانت جدا نیست)، فیروز فرمانفرما، احمد قوام السلطنه ، سهام السلطان (از زمین داران بزرگ مرکز ایران) و سید احمد بهبهانی پسر روحانی معروف عبداله بهبهانی و علی کازرونی تاجر بزرگ. اکثریت مجلس چهارم با این حزب بوده است که رضا خان در یک دوره با آن ها ائتلافی را به وجود اورده واز پشتیبانی آن ها بر خوردار شده.

حزب تجدد که در مجلس پنجم به کمک رضا خان اکثریت مجلس را به دست اورد. این حزب از تحصیل کردگان جناح راست حزب دمکرات بود که از مبارزه توده ها نا امید شده و به رفرم از بالا اعتقاد داشت .  تشکل نامبرده یک حزب بورژوایی است که بعدا حزب ایران نو را بوجود آوردند. که در اصل توسط علی اکبر داور، عبدالحسین تیمور تاش و سید محمد تدین سازمان یافته بود. این روشنفکران، اصلاح طلبان متمایل به بورژوازی می باشند که معتقد هستند که اصلاحات می بایست در اتحاد با نخبگان قدرت صورت گیرد و نه از طریق مبارزه توده ها و چنین نظری، آن ها را بشدت به رضا خان ودر مرحله بعدی تعداد زیادی را به مجریان منافع امپر یالیسم در ایران تبدیل نمود .

در حقیقت می توان گفت که احزاب موجود در ایندوره ،شکل تکامل یافته احزاب و انجمن های سیاسی دوره مشروطه می باشد . در استانه انقلاب مشروطه متشکل ترین سازمان ها و انجمن ها متعلق به سوسیال دمکرات ها بود . برای نمونه مرکز غیبی در تبریز که در پیرامون روزنامه گنج فنون گروه دوازده نفره رادیکالی را گرد اورده است . و دیگر حزب اجتماعیون عامیون که در اوایل سال 1283 (1904) در باکو توسط مهاجران ایرانی شکل گرفت . مهاجرانی که در مکتب حزب سوسیال دمکرات روسیه مبارزه کرده و خبره شده بودند . گروه رادیکال دیگر در این دوره که منافع بورژوازی ملی و تولید کنندگان میانه را بروز می دهد ، انجمن سیاسی رادیکالی  به نام کمیته انقلابی است . که رهبری ان را ملک المتکلمین به عهده دارد و برادران معروف اسکندری – یحی و سلیمان میرزا – نیز در ان حضور دارند . در حالی که کمیته انقلابی ،مجمع ادمیت ،حزب اجتماعیون و عامیون و مرکز غیبی توسط طبقه جدید روشنفکران با گرایش های گوناگون شکل گرفته بود . انجمن محافظه کار دیگری نیز وجود داشت که متعلق به طبقات سنتی جامعه بودند . انجمن مخفی که ناظم الاسلام کرمانی از بنیان گذاران ان بود . طبق نظام نامه این انجمن اعضای ان قسم خورده بودند که راز داری ،مخالفت با ظلم،احترام به علما ، بر پایی نماز در پایان هر جلسه و پذیرش حضرت مهدی (عج) به عنوان تنها حامی جامعه ، پایبند باشند . خواسته های این گروه عبارت بود از تدوین قوانین ملی و تاسیس عدالتخانه ،موضوع ثبت زمین های زراعی ،ایجاد نظام مالیاتی عادلانه ، حمایت از بازرگانان داخلی ، اجرای قوانین شرع مقدس و........این انجمن با دو روحانی معروف سید عبداله بهبهانی و سید محمد طبا طبا یی  در ارتباط بود . وانطوری که مشخص است منافع زمینداران و تجار مرفه را نمایندگی می کرده است . رشد و تغییر در مناسبات تولیدی در هر مرحله و در هر وسعتی که صورت می گرفته است در مراحل بعدی تاثیرات خودش را در این تشکل ها و انجمن های سیاسی در دوره های بعد گذاشته است . و ما در دوره رضا خان- یعنی از زمان کودتای حوت 1299 تا شاه شدن ان در مجلس پنجم 1304- نقش طبقاتی مشخص این احزاب را مشاهده می کنیم

·      سوم: سمت گیری  های اقتصادی در دوره رضاشاه

 

شکست انقلاب مشروطه و روی کار امدن رضا خان نه تنها باعث متوقف شدن رشد سیستم سرمایه داری  در ایران نشد، بلکه این شیوه رشد را سرعت بخشید. اما این شیوه رشد مانند همه کشورهایی که رشد سرمایه داری در ان به عقب افتاده بود، می بایست شیوه  رشد پروسی را انتخاب می کرد ( شیوه ای که کشور های آلمان و ژاپن وایتالیا که زمان رشد در ان ها به تعویق افتاده بوداستفاده کرده بودند). اما در ایران این موضوع با تفاوتی به اجرا در امد .این تفاوت مربوط است به نو ع شکل گیری ساختار سرمایه داری در ایران ، که متاثر از دو موضوع می باشد. نخست، رشد طبقات سرمایه داری که با اقتصاد بومی و مناسبات رشد بومی مرتبط است و تلاش دارد که پایه های یک اقتصاد ملی را بنیان گذاری کند. دوم، طبقات سرمایه داری که بشدت متاثر از مناسبات سرمایه داری استعماری و امپریالیستی می باشد. این دوشیوه رشد در کنار سایر مناسبات ماقبل سرمایه داری در کنار هم در مناسبات اقتصادی و اجتماعی حضور دارند. آرایش نیروها نیز متاثر از ارایش ساختارهای اقتصادی و مناسبات تولیدی موجود می باشد .

باید توجه داشت که در هنگام ورود دول استعماری به مناسبات اقتصاد بومی ایران ، تولیدات مانو فاکتوری در اقتصاد ایران دارای جایگاه تعیین کننده ای می باشد. این اقتصاد در فاز دوم مرحله استعماری (که به دوره ویران گری اقتصاد های بومی معروف است) با فشار های سنگینی مواجه می شود. یک گزارش مامور مالیاتی اصفهان در آن دوره، این ویرانگری را در اقتصاد بومی نشان می دهد .

...سابق که پارچه های فرنگی شایع نبود ، از اعلی و ادنی حتی در ارکان دولت و بعضی از شاهزادگان عظام ،قدک پوش بودند ... چندین سال است که پارچه های زرد وسرخ باطن سست فرنگستان رواج پیدا کرده است ،هر دفعه اقمشه ایشان طرح تازه بوده و مردم ایران جسم وجان خود را رها کردند و دنبال رنگ وبوی دیگران بالا رفتند ... بیشتر مشاغل ضرر های فراوان دیدند . اقلا عشر اصناف شهر اصفهان نساج بودند که خمس آن باقی نیست . حدود یک بیستم از بیوه زنان اصفهان با درآمد حاصل از نخ ریسی برای نساجان، هزینه نگهداری کودکانشان را تامین می کردند که اکنون این منبع معاش را از دست داده اند. همچنین اصناف بزرگ دیگری مانند صباغ، نداف و عمله کازرخانی که بسته و پیوسته به این اصناف بودند بیشتر ایشان از میان رفتند. سایر اصناف خلایق را از این شکستگی، ضررها رسید، مثلا کشاورزان دیگر نمی توانند پنبه خود را به قیمت گران بفروشند ....( ایران بین دو انقلاب – یرواند ابراهیمیان.)

 

در میانه فرمانروایی دوره قاجار، از این گزارشات و اعتراضات به ویران گری اقتصاد استعماری، در کشور ایران فراوان است.

در رابطه با شکل گیری تولیدات کارخانه ای نیز تلاش هایی صورت گرفته است. اما فشار نیروهای استعماری و تحمیل قراردادهای یک جانبه بازرگانی از طرف آنها و تبدیل اقتصاد ایران به زائده ای از اقتصاد امپر یالیست ها، بورژوازی صنعتی را تبدیل به جنین محتضر و نحیفی کرد که یک پایش در گهواره وپای دیگرش در لبه گور بود .

سرمایه های پولی که از تجارت داخلی و خارجی حاصل شده بود، در راه های تولیدی (صنعتی ) امکان فعالیت نداشت . تلاش های مکرر برای ایجاد صنایع سبک با شکست روبرو شد. به عنوان نمونه، صنیع الدوله به سال 1321 هجری نخستین کارخانه نخ ریسی را به تهران اورد و محصول مناسبی تحویل بازار داد، اما این کارخانه در رقابت با خارجیان از کار افتاد و بانی آن نیز به قتل رسید. کار خانه بلور سازی مسیو ولانژو پس از ان حاج محمد حسن اصفهانی، و به دنبال آن امین دارالضرب در تهران به سر نوشت های  مشابه ای دچار شدند .

هجوم کالاهای اروپایی، به زوال مراکز صنعتی قدیمی و کسادی کار پیشه وران و صنایع داخلی انجامید و طبیعتا مانع از تکامل وتوسعه کارخانه های ملی شد که توان رقابت با تولیدات غربی را نداشتند. در عین حال توسعه تجارت خارجی، به افزایش مراکز تجاری و تقویت سرمایه داری کمپرادور انجامید.

به کار انداختن سرمایه در رشته های صنعتی، خطر کردن بود. این ازمون تلخ سرمایه ها را از گرد رشته های تولیدی تاراند. سرمایه داران ایران ترجیح دادند سرمایه های پولی خود را صرف خرید زمین های زراعی کنند و به اشراف فئودال وام دهند و یا خود، تولید کننده مواد خام کشاورزی، برای ممالک صنعتی باشند و بدین طریق با دول استعماری ، اشتراک منافع پیدا کردند. از این منفذ بود که طبقه بورژوا ملاک ها ادامه حیات دادند و مناسبات فئودالی در کنار رشد سرمایه داری وابسته با جان سختی، ادامه حیات داد.

از این منظر پایه های اقتصادی کشور را در آن دوران می توان مشاهده کرد و در رابطه با ان، طبقاتی را که بر این مناسبات اقتصادی استوار است مشاهده نمود. در آستانه به قدرت رسیدن رضاخان ،بورژوازی ملی که به شدت اسیب دیده است و مورد هجوم نیروهای ارتجاعی و فئودالی و سرمایه داری امپریالیستی است و بورژوازی کمپرادور دلال که با سرمایه خارجی و اشرافیت فئودال، پیوند تنگاتنگ دارد، در جامعه ایران حضور دارند و می باید نقش اجتماعی خود را ایفا نمایند. در چنین شرایطی دو سمت گیری پیش پای جامعه قرار دارد. سمت گیری ملی و دمکراتیک به منظور ایجاد ساختارهای سیاسی واقتصاد ملی و حل موضوعات ملی و دمکراتیک در آن دوره و راه دوم ایجاد ساختار های سیاسی که منافع بورژوازی کمپرادور و بورژواملاک ها را تامین کند. در چنین اوضاعی که ناشی از شرایط داخلی و مداخلات امپر یالیستی است، شرایط برای  سمت گیری سرمایه داری وابسته و ایحاد رو بنای سیاسی وابسته مهیا تر می باشد. عدم شناخت و تحلیل از شرایط موجود در آن زمان بسیاری از روشنفکران و احزاب را به اشتباه می کشاند. در فضای موجود است که روبنای سیاسی جدید می باید شکل بگیرد وبا شالوده های اقتصادی و طبقات موجود منطبق گردد.

بحث در مورد سه نکته ای که انتخاب شده بود نشان می دهد که تحلیل از اوضاع جهانی وتحلیل پایه های اقتصادی واحزاب و گروه هایی که در رابطه با آن شکل می گیرند و متاثر از آن هستند، برای نیروهای ترقی خواه دارای اهمیت فوقالعاده و حیاتی است. نوع سمت گیریهایی که در یک برهه چرخشی جامعه می باید اتخاذ شود، در شکل گیری ساختارهای ملی و دمکراتیک نقش بی مانندی دارد .اهمیت موارد فوق در شرایط کنونی نه تنها موضوعیت خود را از دست نداده است ؛ بلکه نقش حیاتی تری پیدا کرده است.

 

 

 

معرفی منابعی که در این نوشته به ان ها مراجعه شده است .

1-نظری به جنبش کارگری و کمونیستی در ایران . عبدالصمد کامبخش . انتشارات حزب توده ایران .

2-تاریخ ایران مدرن . یرواند اراهیمیان . ترجمه محمد ابراهیم فتاحی . نشر نی .

3- ایران بین دو انقلاب . یرواند ابراهیمیان . ترجمه احمد گل محمدی – محمد ابراهیم فتاحی . نشر نی

4- جنبش مشروطیت و انکشاف سوسیال دمکراسی. خسرو شاکری . نشر اختران

5- مالک و زارع در ایران ا. ک. س. لمبتون . ترجمه منوچهر احمدی .شرکت انتشارات علمی و فرهنگی

6-انقلاب نا تمام . رحمان هاتفی . انتشارات حزب توده ایران

7- سر نوشت سرمایه داری در خاور . ن. آ سیمونیا . ترجمه برزگر . انتشارات ارانی .

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi  

     بازگشت به صفحه نخست

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست
 
    اشتراك در نویدنو

  

نشانی پست الکترونیک: