سرود قایقران
ناظم حکمت-
برگردان – جهانسوز
مهربخش
باد،
ستاره ها
و آب.
خواب یک رویای آفریقایی
فتاده بر
امواج.
به نازکی بادبانی سیاه و رخشان،
بر دکل یک کشتی.
در گذاریم از میانشان
در قلمرویی
بی نهایت
از ستارگانی بی
شمار.
ستارگان
باد
و آب.
ملوانان همسرا
بر فراز سرمان
می خوانند.
مانند آب،
مانند باد، مانند ستارگان.
ترانه ای
چونان ستارگان،
چونان که باد،
چونان که آب.
می خوانند :
«
باکیمان نیست !
حتی یک روز هم
تاریکی هراس
- چونان
شبی زمستانی-
در چشمانمان
ننشست»
با ترانه
شان می
گویند :
« ما با
آتش یک لبخند
سیگارمان را
می توانیم افروخت،
در برابر
مرگ. »
سرودشان می
گوید،
« ما
راهمان را برگزیده ایم!
نه با هلهله
های شادمانه
ی یاران،
که با دندان
کروچه های دشمن.»
سرودشان از «نبرد» می
گوید...
سرودشان می
گوید:
« دریا
را باید راندن
به بندری روشن
گسترده و بیکران...
»
سرودشان می
گوید:
«
ستارها
باد
و آب...
»
ملوان همسرا
ترانه ای می خوانند
ترانه ای
چونان ستارگان
چونان که باد،
چونان که آب ..
مطلب را به بالاترین بفرستید:
مطلب را به آزادگی بفرستید:
بازگشت به صفحه نخست