نویدنو -  کتاب -   رحمان هاتفی  درباره ما -  آرشیو

از همین قلم

 
 
 
 

2016-01-14

نویدنو  24/10/1394 

 

 

 

نحوهٔ نگاه: وقتی رفیق احسان طبری از کارش سخن می‌گوید

 

نوشته‌های رفیق دانشمند ما احسان طبری بی‌شک بخشی از ادبیات غنی مارکسیستی ایران است. رفیق طبری با تسلّطی که بر زبان‌های متعدد داشت، با تحقیق‌های علمی و مطالعهٔ عمیقی که در بسیاری از دانش‌های بشری داشت و توشهٔ عظیمی که از دانش و خرد گرد آورده بود، و همچنین با تجربه‌های راهگشا و بسیار ارزشمند هنری که داشت و نقد دائمی تحلیل‌ها و دانسته‌های وسیع خودش در پراتیک نبرد طبقات اجتماعی، به چنان شخصیت تأثیرگذاری ارتقا یافت که در تاریخ معاصر میهن ما بس کمیاب است.

شناخت فرایند طبری شدنِ رفیق طبری بی‌شک همچون خود آفرینش‌های او پُرارزش است، و این شناخت چه‌بسا در دوران تاریخی ما از خودِ این آفرینش‌ها ضروری‌تر باشد، زیرا نیازمند آنیم که چنین شخصیت‌هایی را باز هم در دامن حزبی که طبری‌ها را پرورش داد و خود حاصل اندیشه و عمل شخصیت‌های بسیاری همچون اوست جان ببخشیم و به مردمان میهنمان تقدیم داریم.
هیچ انسانی به باورها، رفتارها، نوشته‌ها، سرگذشت‌ها، و هیچ مجموعهٔ دیگری از ویژگی‌هایش قابل تقلیل نیست، و جامعیّتی دارد که در کلیّتِ خود، آن فرد را می سازد. با این حال، به قول خود رفیق فرزانهٔ ما  “تحلیل جزئی “برخی از ویژگی‌ها در کنار  “تحلیل جامع “و همه‌جانبهٔ آنچه برای مثال طبری را طبری می‌سازد، لازم و مفید است. در این نوشته سعی می‌شود که از دریچهٔ برخی از نوشته‌های رفیق طبری، نحوهٔ نگاه و وجه‌هایی از شخصیت این دانشمند فرزانه و برجسته بررسی و معرفی شود. 
یکی از ارزشمندترین بخش‌های نوشته‌های رفیق احسان طبری، مقدمه‌نویسی‌های او بر آثارش است. رفیق طبری در این مقدمه‌ها تحلیلی از کار خود را ارائه می دهد که ما را با هدف از نوشتنِ آن کتاب، شیوهٔ تحلیل در آفرینش آن اثر، پیشینهٔ کار انجام شده، نقدِ اثر از دیدگاه‌های خود او (انتقاد از خود)، آنچه برای تکمیل کار در آینده باید انجام شود، و گاه آرزوها و تخیّلات نگارنده آشنا می‌سازد.  رفیق طبری در  “درآمد “های کتاب‌هایش، هرگاه که فرصتی یافته، هدفمندی خود از نگاشتن آن اثر را به طور روشن و گویایی بیان می‌کند. هدفمندی در همهٔ کارها، آن هم به شکلی مستمرّ و پیگیر، از ویژگی‌های رفیق طبری است. برای مثال، او در مقدمهٔ کتاب ارزشمند خود به نام  “برخی بررسی‌ها دربارهٔ جهان‌بینی‌ها و جنبش‌های اجتماعی در ایران “در مورد هدفِ گردآوری و تألیفِ آن اثر چنین توضیح می‌دهد:
 “
این بررسی‌ها گردهٔ پژوهشی کتابی ا‌ست که در پندار و آرزوی نگارنده باید در این زمینه نوشته شود و می‌بایست نوعی  “تاریخ فلسفه و تفکر اجتماعی “خلق‌هایی باشد که در سرزمین ایران زندگی می‌کنند. “
و در توضیح ضرورتی که در پاسخ‌گویی به آن، این هدف را برگزیده است، ادامه می‌دهد:  “در بسیاری [از] پژوهش‌های انجام گرفته انبوه فاکتوگرافیک گاه بدون سیستم‌بندی منطقی و گاه با تحلیل‌های غیرمُقنّع علمی همراه است. از نظر یک مارکسیست، پدیده‌های تاریخی تعبیری دارند که ناشی از قوانین تکامل مادّی و معنوی جامعهٔ معیّن است. لذا در این بررسی‌ها کوشش شده است [که] انبوه فاکتوگرافیک با سیستم‌بندی منطقی و بر اساس تحلیل ناشی از جامعه‌شناسی علمی عرضه گردد.”
به عبارت دیگر، رفیق طبری در مطالعات خود ضرورت وجود کتابی را تشخیص می‌دهد که در آن جنبش‌های اجتماعی، جهان‌بینی‌ها، و تفکرات فلسفی ایرانی را در بستر یک تکامل تاریخی در ایران بررسی کند و پیوند درونی آنها را با یکدیگر بشکافد و ارائه کند.
رفیق طبری در مقدمهٔ کتاب  “فروپاشی نظام سنّتی و زایش سرمایه‌داری- جامعهٔ ایران در دوران رضاشاه “، این کتاب را  “جزئی از بخش دوّم کتاب جهان‌بینی‌ها و جنبش‌های اجتماعی در ایران “معرفی می‌کند:  “در اندیشهٔ پیشینِ مؤلفِ کتاب، بخش دوّم می‌بایست مکمّل آن مباحثی از بخش اوّل باشد که در آن نیامده بود. “سپس ضمن توضیح آنچه باید اضافه می‌شد، ادامه می‌دهد:
 “
با توجه به نیازهای سیاسی و عملی جنبش انقلابی بهتر دانست که کوشش خود را به تحلیل علمی مراحل عمدهٔ تکامل جامعهٔ ایران در قرن‌های نوزدهم و بیستم میلادی (قرن‌های ۱۳ و ۱۴ هجری) معطوف دارد. “
رفیق طبری با تأکید بر ضرورت  “بسیج علمی “برای رفتن به سراغ بررسی تاریخ، هشدار می‌دهد که در غیر این صورت با  “انبان دَرهَمی از فاکت‌ها “روبرو خواهیم بود که به  “سفسطه‌گر “و  “جویندهٔ تاریخ “امکان اِستنادِ مشابهی می‌دهد.
 “
پندار و آروزی “رفیق طبری برای نوشتن چنین اثری دغدغه‌ای بلندمدّت در عمر اوست. او حتّیٰ وقتی فرصت نمی‌یابد آن را مطابق با توقع خود به شکل جامع و کاملی درآورد، اثر را در مُجلّدهای متعدد و بر اساس  “نیازهای سیاسی و عملی جنبش انقلابی “منتشر می‌کند. او ابایی ندارد که جلد اوّل را  “گردهٔ پژوهشی کتابی “بنامد که در  “پندار و آرزوی نگارنده، باید در این زمینه نوشته شود “و بر کتاب دوّم نقد بنویسد که باید  “مکمّل آن مباحثی از بخش اوّل باشد که در آن نیامده بود “ولی بنا بر ضرورت، به  “تحلیل علمی مراحل عمدهٔ تکامل جامعهٔ ایران در قرن‌های نوزدهم و بیستم میلادی “پرداخته است. 
باید توجه داشت که علاوه بر استعداد شگرف و خاص این انسان بزرگ، یکی دیگر از آن عوامل مهمی که  او را متمایز می‌کند و به او توانایی آفرینش این اثر شگفت‌انگیز را می‌دهد– گو اینکه خود آن را قابل تکمیل می‌شناسد- هدفمندیِ روشن و پیگیری ده‌ها سالهٔ باحوصله و وسواس او با توجه به ضرورت‌ها و محدودیت‌هایی است که با آن روبرو بوده است. این یکی از ویژگی‌های برجستهٔ رفیق طبری است که پندار و آرزو و هدفمندیِ کار و زندگی‌اش را با ضرورت‌های زمانه و نیازهای مبارزهٔ حادّ طبقاتی در کشورش می‌آمیزد.
این دغدغهٔ انسانی هدفمند، تنها وجهِ علمی و پراتیک ندارد و روح و ذهن تخیّل‌آمیز او را نیز فرا می‌گیرد و در آفرینش‌های شاعرانهٔ او نیز بازتاب می‌یابد. میهنی که او به تاریخِ مبارزاتش عشق می‌ورزد، سرزمینی است که در آن: ”از آن رَه سَندباد آمد، از این ره رفت مردآویج / همین‌جا گور مزدک بود، وانجا مَکمَنِ بابک / دمی خاموش؛ اینک بانگ‌هایی می‌رسد ایدر / سرودی گرم می‌خوانند یارانی که با حیدر سوی پیکار پویانند. “
از روش تحلیلی رفیق طبری در کارش نیز می‌توان بسیار آموخت.  او در مقاله‌ای با عنوان  “تحلیل جامع و تحلیل متناسب “به تشریح  “تحلیل جامع “می‌پردازد و از جمله می‌نویسد: ”تنها زمانی که تحلیل جامع باشد، یعنی تمام پدیده را از مبدأ تا مُنتها، از آغاز تا انجام، از فراز تا فرودش مورد بررسی عمیق قرار دهد، می‌توان به ماهیت دست یافت. ماهیت یعنی آن قوانین ویژه و درونی که پدیده را اداره می‌کنند و موضع تمام ظواهر و بروزات سطحی پدیده هستند... تحلیلی صحیح است که بتواند پیوند درونی صدها و هزارها پدیدهٔ ظاهری را به‌وسیلهٔ یک رشته قوانین هادی که خاص و ویژهٔ پدیده است روشن سازد. “
در جای دیگری توضیح می‌دهد که از نظر او مسائل باید حتّی‌المقدر و همه‌جانبه بررسی شود و تحلیل منطقی از دل بررسی فاکت‌ها بیرون بیاید، نه اینکه از پیش تحمیل شود؛ از الگوسازی و منظره‌پردازی‌های مصنوعی پرهیز شود و  “تحقیق گذشته وسیلهٔ بسیج معاصران برای حرکت به جلو قرار گیرد. “
رفیق طبری در مقالهٔ دیگری با عنوان  “سه نوع تحلیلِ ضرور برای شناختِ پدیدهٔ مورد پژوهش”، از سه نوع تحلیل لازم برای شناخت پدیده‌ها نام می‌برد: 
۱. سترِکتورِل (ساختاری):  “تحلیل اجزای ساختمانی موضوع مورد پژوهش و ارتباط این اجزاء با هم…”
۲. ژنتیک یا تکوینی:  “تحلیل مراحل رشد و تکامل موضوع مورد پژوهش ما و حالات متناوبی که آن موضوع طی زمان طی کرده،
۳. فونکسیونِل یا کارکردی:  “تحلیل وظایف و اعمالی که موضوع مورد تحقیق انجام می‌دهد و قوانین حاکم بر آن، و نقش این وظایف در سیستم عمومی تکامل. “
او برای یافتن جریان‌های اصلی تاریخ‌ساز اهمیت بسیاری قائل است و معتقد است که  “صاحب‌نظران طبقاتِ مختلف پاسخ‌های مختلفی “به این  “پرسش مهم و بغرنج “می‌دهند.
رفیق طبری معتقد است که از دید یک مارکسیست  “تحوّل دائمی نیروهای مولده و مناسبات تولید، یعنی زیربنای جامعه، دگرگونی حیات معنوی جامعه و روبنای سیاسی ایدئولوژیک آن که ناشی از تحوّل نخستین است و به نوبهٔ خود در آن مؤثراست، آن تحوّل را تُند و کُند می‌کند. “(از مقدمهٔ  “فروپاشی نظام سنّتی و زایش سرمایه داری در ایران “)
او درک ویژه‌ای از ترکیب تأثیر عوامل زیربنایی و روبنایی بر سیر تاریخ دارد و با پیچیدگی‌های این تأثیر متقابل آشناست و درصدد است که با ترکیب روش‌های گوناگونِ تحقیق  “کلیدهای منطقی “درکِ مسائل مورد بررسی‌اش را بیابد و ارائه دهد زیرا که باور بدان دارد که از ترکیب این تاثیرها  “یک مکانیسم بغرنج محرّک در بطون تاریخ به وجود می‌آید و آن را از مراحل مختلف، از نهادها یا صورت‌بندی‌های اجتماعی–اقتصادی مختلف (فُرماسیون‌ها) به سوی پیش، به سوی تسلّط روزافزون انسان بر جبر طبیعت و جبر اجتماعی می‌راند. “(از مقدمهٔ  فروپاشی نظام سنّتی و زایش سرمایه داری در ایران (
سوّمین ویژگی رفیق طبری در کارهایش، بهره‌گیری وسیع از منابع گوناگون و متعدد و  “سپاسگزاری “از اندیشمندان و به‌ویژه آنهایی است که  “آثار خویش را اگر نه همیشه بر بنیاد یک دمُکراتیسم پیگیر، لااقل بر بنیاد لیبرالیسم و احترام به حقوق حقهُ مردم کشور خود نگاشته‌اند. “(از مقدمهٔ  “فروپاشی نظام سنّتی... “)
او در مقدمهٔ (درآمد سخن) کتاب خود با عنوان  “دربارهٔ انسان و جامعهٔ انسانی “می‌نویسد:
 “
مؤلف در نگارش این رساله به‌ویژه اندیشه‌های اجتماعی فلاسفه و جامعه‌شناسان دوران جدید و به‌ویژه معاصر بورژوایی (سده‌های ۱۹ و ۲۰) را در نظر داشته، و از کسانی مانند ابن خلدون، ویکو، روسو، تورگو، کُندرُسه، نیچه، سپنسِر، شپِنگلر، گابریل تارد، مورگان، فرِیزر، امیل دورکایم، لِوی برول، فروید، ماکس وِبِر گرفته تا آرنولد توین‌بی، سوروکین، مِرتن، پارسُنس، گورویچ، لِوی ستروس، روستو، مَک‌لوهان، آرن داهرن‌دُرف، و ساموئل بل و امثال آنها (که معاصران ما هستند) احکام و مقولاتی را به شکل انتقادی یا تکمیلی گرفته است... “
او با آگاهی از اینکه این دانشمندان  “با جامعه‌شناسی علمی مخالفت و حتّیٰ دشمنی ورزیده‌اند “معتقد است که در آثار آنان  “مقولات، احکام، استدلالات و استنتاجات درست یا دَرخوردِ استفاده به‌هیچ‌وجه کم نیست. آنها گاه در مسائلی وارد بررسی و پی‌کاوی شده‌اند که تازگی داشت و بدیع بود، و به نظر اینجانب، جامعه‌شناسی علمی باید از آن نظریات سود جوید. “
این شیوهٔ برخورد رفیق طبری مخصوص فلسفه یا تحلیل تاریخ نیست، بلکه یکی از ویژگی‌هایی است که شخصیت او را در تمام زندگی‌اش هویت بخشیده است. در کتاب شعر  “ترانه‌های خوابگونه “پیشگامانی را که کارش بر دوش آفرینش‌های آنها ایستاده معرفی می‌کند: ”...در اشعاری مانند از میان ریگ‌ها و الماس‌ها، سخن گو از بهار، چون پروانه‌ای برخاسته از پورهٔ خود و بسیاری دیگر، از جهت مضمون، اینجانب مانند فرخی سیستانی یا منوچهری دامغانی نوعی  “چکامه “در وصف طبیعت ارائه می‌کنم ولی با وسایل تصویری و محتوای فکری دیگر... در این ترانه‌ها، از جهت شکل، تحت تأثیر کسانی مانند والت ویتمن، هولدر لین، پابلو نرودا، فدریکو گارسیا لورکا، سن ژان پرس، الیوت، و دیگران هستم. “
ویژگی دیگر رفیق طبری نقد کار خود در کنار نقد آثار دیگران است. برای مثال، در مقدمهٔ کتاب  “برخی بررسی‌ها دربارهٔ… “می‌نویسد:  “بسیاری از بررسی‌های این کتاب از زاویه‌ای و دربارهٔ آن‌چنان مجموع مسائلی است “که تازگی دارد. او پیشاپیش به ما می‌گوید که به علّت عدم امکان دسترسی به کتابخانه‌های ایران با محدودیت منابع روبرو بوده است و مجبور بوده است تک‌تک منابع را  “با دشواری صید “کند. او در نقدِ کتاب خود می‌نویسد:  “مسائل، افراد، و جریانات فراوان و مهمی وجود دارند که در این کتاب هیچ‌گونه بررسی جداگانه‌ای به آنها اختصاص نیافته است... “و چون بخش‌های گوناگون آن در تاریخ‌های متفاوتی نوشته شده و  “یکدست “و  “همسَنگ “نیست، در برخی مباحث  “تحقیقات کمابیش مبتکرانه‌ای شده “، و در برخی موارد دیگر، نوشته‌های دیگران به شکل خلاصه و با زبانی دیگر بیان شده است. او در مقدمهٔ (درآمد سخن) کتاب خود  “دربارهٔ انسان و جامعهٔ انسانی “با شک و تردید می‌گوید  “این رسالهٔ فارسی... معلوم نیست بتواند جایی باز کند. باری چه باک! آثار فراموش می‌شوند ولی حقایق دم‌به‌دم بیشتر ظفر می‌یابند. “ضرورت دست به کار شدن از نظر او  “ناشی از وظیفه‌ای است که بر گردن هر خلق در افزودن ولو ذرّه‌ای ناچیز بر کوه معرفت انسانی است. “او برای این نقد بی‌رحمانهٔ اثر خود دلایل کافی دارد: ”طرح جسورانهٔ مسائل می‌تواند حل و افادهٔ دقیق و بی‌خدشهٔ آن را، طی زمان، زمینه‌سازی کند. لذا نباید از نقص یا خطای طرح و حل به دست داده شده، برای توجیه احتراز از آنها یا سکوت دربارهٔ آنها بهره گرفت. “
رفیق طبری در مقالهٔ  “تحلیل جامع و تحلیل متناسب “به نقل از ابوحیان توحیدی نیز همین مضمون را بازگو می‌کند: ”هر انسانی دربارهٔ همهٔ جوانب حقیقت سخنش بر صواب یا بر خطا نیست، بلکه هر انسانی از جهتی درست و از جهتی نادرست می گوید. “ او در مقدمه کتاب یادداشت‌ها و نوشته‌های فلسفی و اجتماعی می‌نویسد:  “این کتاب را که به هر صورت نمودار تکامل آتی آن افکاری است که آموزگار نخستین آن به من دکتر تقی ارانی بود، به خاطرهٔ تابناک آن استاد شهید تقدیم می‌دارم.
 “
او کتاب خود را که دارای  “تعمیم‌های متعددی “است، همچون همیشه مورد انتقاد قرار می‌دهد و اضافه می‌کند:  “تجربهٔ تاریخ نشان داده است که ارزشمندی این تعمیمات سخت نسبی است و تحوّل سریع جامعهٔ انسانی و رشد پرتوان پراتیک اجتماعی، تعمیمات و طرح‌ها و اجتهادات و دقّت‌های نوینی را می‌طلبند. به هر صورت هر نسلی که در مبارزه شرکت می‌کند باید دریافت و منش خود را از انطباق تئوری عام بر پراتیک به دست دهد، یا به عبارت دیگر، تجارب خود را جمع‌بندی کند.“
باشد که کارهای ارزشمند و راه و روشی را که رفیق دانشمند ما احسان طبری آگاهانه و آزادانه برگزیده بود، بیاموزیم و متوجه باشیم که همهٔ ترفندهای نیروهای تاریک‌اندیش و سرکوبگر حاکم بر کشور ما برای آن است که با دست یازیدن به عملیات روانی ویرانگرِ پیچیده ما را از چنین بهره‌گیری‌ها باز دارد. سخن را از زبان خود استاد به پایان می‌بریم که می‌گوید:

برزگری سپید مویم
دوست نهرهای کف‌آلود.
بیابان‌های خسته برادران منند.
راه‌های نابَسوده پیموده‌ام
برون از خویش و در درون خویش.
هر آژنگم سرایندهٔ آهنگی است
مانند موسیٰ
که با گیسوان افشان و عصای گره‌ناک
از طور سینا بازگشت،
در تالابِ روانم 
چکه‌های اندیشه‌های روشن انبار شده. 
تشنه‌لبی کو 
تا سیراب کنم؟ 
بارانِ من فروباریده، 
زمینِ زردفام نفس می‌زند.
بگذار زیتون و ذرّت طلایی 
به بار آورد. 
کلبهٔ گِلینم دود می‌کند
از آن بویِ خوش علف‌های نو دِرَویده
و نانِ گرم می‌تراود:
درآیید!
آنچه اندوخته‌ام
ارزانی مهمانان است. 
از ”غزلواره‌ها در مجموعهٔ  از میان ریگ‌ها و الماس‌ها

به نقل از «نامه مردم»، شماره ۹۸۹، ۷ دی ماه ۱۳۹۴

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi  

     بازگشت به صفحه نخست

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست
 
    اشتراك در نویدنو

  

نشانی پست الکترونیک: