نامه سرگشاده
رفقا حکمت جو و خاوری به نخست وزیر
رونوشت به دادستانی ارتش
رونوشت به روزنامه ی اطلاعات
رونوشت به مجله ی امید ایران
جناب آقای نخست وزیر!
بنا به تشخیص و رای دادگاه های تابع دولت شما و اسلاف شما که به هر حال
مسئولیت اعمال خلاف رویه و قانون آن ها و عواقب آن تا روزی که بر طرف نشود
بر عهده ی شماست ، عده ای افراد وطن پرست در چهار دیوارهای تنگ زندان ها و
تبعیدگاه به سر می برند . این ها به جرم عدالت خواهی ، آزادی دوستی و میهن
پرستی و داشتن عقاید مترقی و انسان دوستانه دچار بی عدالتی ، سلب هر گونه
آزادی و محرومیت از خدمت به وطن گردیده اند . دولت شما نمی تواند از آن
محدودیت هائی که علاوه بر محدودیت های فوق نسبت به زندانیان سیاسی اعمال می
شود بی اطلاع باشد . امکانات فوق العاده محدود معالجه و مداوای بیماران که
اغلب به نحو بسیار زننده و ناشایستی ارائه می شود ، محدویت های عجیب در
ارسال و دریافت نامه برای زندانیانی که سال ها از دیدار فرزندان خود حتی از
پشت میله های زندان محروم می باشند ، محدویت در امر دریافت کتاب و مطبوعاتی
که در داخل کشور اجازه ی طبع و نشر را پیدا کرده اند ، ترتیب دیدار با
خویشان که اغلب آن ها سال خورده وبیمارند و از پشت دو رشته دیوار میله های
آهنین انجام می گیرد هیچ یک از آن ها را ما شایسته ی خود نمی دانیم . هریک
از ما طی جریان محاکمات معموله به اصل غیر قانونی بودن دادگاه ها و عدم
رعایت عادی ترین موازین اعلامیه ی جهانی حقوق بشر و حتی قوانین موجود کشور
معترض بوده ایم . دادگاه های تابع دولت شما قضاوت معمول خود را در اعمال و
افکار ما قبلا به کار برده اند . شاید این نامه هم مانند نامه های متعدد
دیگر یکسره راه آرشیو های فراموشی را در پیش بگیرد ، ولی این امر نمی تواند
مانع آن شود که گفتنی ها ناگفته بماند . ما به ویژه در روزهائی که سرتاسر
تبلیغات دولت را موضوعات کوشش در راه بسط بهداشت ، بسط فرهنگ و حمایت از
کتاب و دانش که پیروی از اصول اعلامیه ی حقوق بشر و حفظ و رعایت حقوق فردی
اشخاص فراگرفته است ، این را می نویسیم .
جناب آقای نخست وزیر !
آن
چه در قرون وسطی و یا در عقب مانده ترین کشورهای جهان به مخالفان سیاسی
دولت ها می شده است ، در دوران ما نسبت به این گونه اشخاص اعمال می شود .
شما می توانید مطمئن باشید که هیچ فرد آگاه و انسان دوست و میهن پرست واقعی
را چه در داخل کشور و چه در خارج از آن نمی توانید پیدا کنید که به احکام
جابرانه و خلاف قانون دادگاه های مورد بحث ما صحه بگذارد . شما می دانید که
ما چه خواسته ایم و چه می خواهیم . شما می دانید که جرم عمده ی زندانیان
سیاسی دولت شما و محکومین به جلای وطن که سال ها از منبع امید بازگشت به
دامن مام وطن نیروی حیات و حرکت می گیرند ، چیست . آیا این دلیل و تنها
همین یک دلیل برای اثبات انسان دوستی و میهن پرستی زندانیان سیاسی امروز
شما کافی نیست که در قبال انتخاب مرگ یا دست کشیدن از عقیده ، مرگ را بر
ترک عقاید میهن پرستانه ی خود ترجیح داده اند ؟ آیا شما نمی دانید که در
دولت شما مجازات داشتن " قصد و نیت " برای مخالفان سیاسی اعدام و یا مادام
العمر محروم ساختن از آزادی ، آ ن هم در شرایطی که مختصرا ذکر شده تعیین می
کند . دولت شما ما را مضر به حال منافع کشور و حتی خیانت پیشه معرفی می کند
. ما خود را عاشق پروانه صفت وطنمان ، زحمت کشان کشورمان و خادم و فداکار
در راه تحقق آمال انسانی مردم وطنمان می شماریم . دولت شما ما را ترمز
کننده ی امر پیشرفت کشور معرفی می کند . ما افکار و نظریات خودمان را در
مسائل و مشکلات وطنمان مترقی و انسان دوستانه می دانیم . چنان که ملاحظه می
فرمائید ارزیابی های شما و ما در این مورد 180 درجه مخالف یکدیگر است .
دولت شما این قضاوت ثالث را به وسیله ی دادگاه های غیر قانونی خود که تنها
مورد قبول دولت شماست اجرا نموده است . معذورمان بدارید اگر به این ضرب
المثل منطقی ولی به ظاهر تلخ فارسی اشاره می کنیم که این امر تنها به قاضی
رفتن است و نتیجه آن چیزی است که موضوع اعتراض ما را تشکیل داده و می دهد .
نظر ما از نوشتن این نامه آن نیست که بیائید بند از دست و پای ما بردارید
یا این که از آن نسبت های موهن و ننگین که در ابتدا به عنوان اتهام و سپس
علیرغم شناسائی واقعی ما به عنوان جرم به ما داده اند پوزش بخواهید . در
جائی که وطن ما دچار درد های به مراتب بزرگ تر و زخم هائی به درجات عمیق تر
است به خود اندیشیدن شرط عشق ورزیدن به وطن و مردم آن نیست . دستگاه قضائی
دولت شما ما را تا پای چوبه ی دار برد ولی سخنی جز میهن و ملت از ما نشنید
. انگیزه ی ما در نوشتن این نامه یاد آوری آن مسئولیت خطیری است که در
شرایط خاص و کم سابقه ی میهن ما خواهی نخواهی به عهده ی دولت شما واگذار
شده است . ما به حکم وجدان و معتقدات خود نمی توانیم در این مورد سکوت کنیم
. هر چند که این عدم سکوت بتواند برای ما گرانتر تمام شود . تجربه ی تاریخ
به ویژه تجارب ملت هائی که در وضع و موقعیت کشورما بوده اند درس های روشنی
هستند که راه اجرای اصلاحات واقعی ژرف ملی و تحولات عمیق اجتماعی را نشان
داده و می دهد . کدام نمونه ی تاریخی از زندگی گذشته و حال ملت ها را می
توانید بیان فرمائید که چنین تحولات بدون شرکت صمیمانه و آگاهانه ی اقشار
وسیع مردم و پشتیبانی بیدریغ و فداکارانه ی آن ها صورت گرفته باشد . ما
معتقدیم که ثبات و پیشرفت واقعی را همین شرکت آگاهانه و فعال اقشار وسیع
مردم و همه ی میهن پرستان واقعی بر پایه ی اصول دموکراتیک می تواند به وجود
آورد . ما متاسفیم از این که هزاران نفر افراد تحصیل کرده و متخصص و میهن
پرست که وجودشان در دورانی که کوشش هائی برای رفع عقب ماندگی کشور می شود و
حکم بزرگ ترین سرمایه را برای میهن ما دارند ، باید با شور عشق به وطن و
علاقه ی خدمت به میهن سال های سال محروم از دیدار وطن و ملت و خویشان خود
باشند و نیروی ذیقیمت تخصص و علاقه ی فطری آن ها به آب و خاک آباء و اجدادی
در میهن به کار گمارده نشود . اگر افکار و عقاید ان ها را دلیل این بی
عدالتی بزرگ می دانید آیا نمونه ی فداکاری و میهن پرستی همفکران آن ها را
در هر گوشه و کنار جهان به نظر نمی آورید ؟ آیا به تجربه ثابت نشده است که
چنین اشخاصی پیگیرترین و فداکارترین افراد در راه اعتلای میهن و ملت می
باشند .
جناب آقای نخست وزیر!
توجیه این مطلب که هزاران نفر ایرانی مجبور و محکومند که دیگر روی وطن را
نینند با هیچ استدلال و منطقی عملی نیست . شما هم شاید حس کرده باشید که
این درد برای آن ها که دور از وطن هستند سنگین و ناگوار است که دیگر علاج
سریع و مبرم خود را طلب می کند . کشوری نظیر اسپانیای فاشیست حتی ناچار شد
به صدای اعتراض مردم و عدم رضایت آن ها گوش فرادهد و به مهاجرت دردناک میهن
پرستان اسپانیولی خاتمه بخشد . شما اگر قدری برای شنیدن این اعتراض دقیق تر
گوش کنید به خوبی به وجود آن پی خواهید برد . بگذارید که این درد از
توانائی و نیروی ضروری مردم کشور ما در لحظات حاد نکاهد . ما در وضع خاص
خود که بر شما پوشیده نیست وظیفه ی خود دانستیم که نظر شما را به موضوعات
مطروحه در فوق که قطعا در سرنوشت آینده ی میهن ما و چگونگی حل آن ها اهمیت
ویژه ای خواهد داشت جلب کنیم .
با احترامات فائقه
پرویز حکمت جو _ علی خاوری
توضیح : نامه سرگشاده فوق خطاب به نخست وزیر وقت امیر عباس هویدا بود .
نگاشتن این نامه موجب خشم رژیم ستم شاهی شد و رفیق شهید پرویز حکمت جو را
به زندان براز جان و رفیق علی خاوری را به زندان زاهدان وسپس زندان بندر
عباس تبعید کرد . این نامه از رادیو پیک ایران قرائت گردید . ودر همان زمان
تشکیلات مخفی حزب توده ایران ( سازمان نوید) این نامه را تکثیر و پخش کرد .
مطلب را به بالاترین بفرستید:
مطلب را به آزادگی بفرستید:
بازگشت به صفحه نخست