نویدنو -  کتاب -   رحمان هاتفی  درباره ما -  آرشیو

از همین قلم

 
 
 
 

2016-01-07

نویدنو  16/10/1394 

 

 

 

انتخابات و نگاه ها-3

انتخابات و سندیکاهای کارگری -مازیار گیلانی نژاد

«انتخابات» آینده و دوزیست های سیاسی - پرویز داورپناه 

انتخابات و مرغان پربسته -رضا علوی

 

 

انتخابات و سندیکاهای کارگری 

مازیار گیلانی نژاد

 

بیش از سه دهه است که موضوع انتخابات همواره در مرکز بحث‌های مردم، کارگران، و به‌طور کلی اقشار زحمتکش کشور قرار داشته است.

سه دهه از بسته شدن فضای سیاسی کشور و نقض آزادی‌های دموکراتیک، مثل آزادی بیان و پس از بیان، و محدودیت آزادی مطبوعات می‌گذرد و در مقطع هر انتخاباتی، همیشه و هر بار موضوع شرکت کردن یا نکردن در انتخابات مورد بحث و مجادلهٔ شدید مردم و زحمتکشان بوده است.

بیش از یک‌صد سال است که طبقهٔ کارگر برای احترام به حق رأی و حقوق مساوی برای همهٔ مردم مبارزه کرده است. انتخاب کردن و انتخاب شدن یکی از حقوق مسلّم مردم است، حال چرا باید این سوال پیش بیاید که آیا باید از این حق استفاده کنند یا نکنند؟

من همیشه سوالاتی را پیش پای دوستان کارگرم گذاشته‌ام از این قبیل که:«رأی‌دهندگان بگویند که چگونه از آرایشان صیانت خواهند کرد؟ و همچنین تحریم‌کنندگان بگویند که چگونه و با چه ابزاری می‌خواهند به نتیجهٔ مطلوب خود برسند و قدم بعدی را چه می‌بینند و در آن راه حاضرند چه قدم‌هایی بردارند؟» و از دوستان کارگرم خواسته‌ام که در مورد این موضوعات شعاری برخورد نکنند، زیرا که بیش از سی سال است که شعارهای مختلف را شنیده‌ایم و حالا می‌خواهیم فارغ از احساسات و با استدلال منطقی موضوع را آسیب‌شناسی و راهی به سمت جلو پیدا کنیم. در این سال‌ها به هر حال بخشی از اعضای سندیکا این یا آن انتخابات را تحریم و بخشی هم در انتخابات شرکت کرده‌اند که البته هر دو دسته از حق شهروندیشان استفاده نموده‌اند. بارها در سندیکا بحث شده و دوستان گفته‌اند که سندیکا چرا اطلاعیه‌ای در مورد انتخابات صادر نمی‌کند و نمی‌گوید که چرا شرکت می‌کند یا چرا شرکت نمی‌کند؟ یا اصلاً موضع سندیکا در قبال انتخابات چیست؟

بارها به دوستان گفته‌ام که سندیکاهای کارگری در صورتی در انتخابات شرکت می‌کنند که یا نماینده‌ای از سندیکاهای کارگری برای دفاع از برنامه‌ها و خواست‌های صنفی و اجتماعی آنان با شعارهای مشخص کاندیدا شود یا احزاب طبقهٔ کارگر و کوشندگانش نماینده‌ای را به این منظور معرفی کنند. در این صورت است که سندیکاها فعالانه در انتخابات شرکت می‌کنند، چون که می‌توانند در صورت تخلّف نمایندگانشان یا عمل نمایندگانشان برخلاف تعهدی که داده‌اند، از رأیشان صیانت کنند و در یک بازخوانی، آرایشان را از نمایندگان متخلّف پس بگیرند و با جمع‌آوری امضا آنها را خلع کنند. این یکی از دستاوردهایی است که کارگران جهان از زمان کمون پاریس توانسته‌اند به دست بیاورند، و بسیار مهم است، و از آن چون مردمک چشم پاسداری می‌کنند.

طبقهٔ کارگر و کوشندگانش می‌دانند که تحریم یک حرکت سیاسی است و از طرف هر نهادی که مطرح شود با برنامه‌ریزی خواهد بود، و اَلّابَختکی نیست. نهادهایی که فرمان و شعار تحریم می‌دهند باید مشخص کنند که حرکت و قدم سیاسی بعدیشان چیست؟ آیا پس از تحریم از ابزار تحصّن، راه‌پیمایی، یا اعتصاب در چارچوب یک مبارزه فعال مدنی استفاده خواهند کرد؟ یا اینکه مردم را به تحریم منفعلانه می‌کشانند و به خانه‌نشینی دعوت می‌کنند؟ تحریم مطمئناً یکی از راه‌های مطرح کردن مطالبات و مخالفت با تحمیل شرایط ویژه است و در استفاده از آن در شرایط مناسب تردیدی نیست. پشتِ این حرکت سیاسی می‌تواند (بلکه باید) توان و قدرت سازمان‌دهی نهفته باشد.

رأی‌دهندگان چگونه می‌خواهند از آرایشان صیانت کنند؟ آیا رأی‌دهندگان برای جلوگیری از تقلب و مراقبت از صندوق‌ها در زمان رأی‌گیری و شمارش آرا کادرهای مورد اعتماد و ورزیده‌ای دارند و تربیت کرده‌اند؟ یا باز هم با اعتمادی بدون پشتوانه و تعهد به مسئولان و برگزارکنندگان انتخابات، فقط می‌خواهند به کاندیدایی- هر که شد- رأی بدهند؟ تجربه به ما آموخته است که متصدیان انتخابات و حتّی دیده‌ایم که مدعیان اصلاحات هم فقط رأی مردم را می‌خواهند و بس، و پس از انتخاب شدن به کسی، و از جمله به رأی‌دهندگانشان، پاسخ‌گوی اعمالشان نیستند.

اما در این بحبوحه وظیفهٔ ما در قبال انتخاباتِ در پیشِ روی در ماه اسفند چیست؟ آیا به تحریم منفعلانه روی بیاوریم و خانه‌نشینی را انتخاب کنیم؟ یا با دادن رأیی غیرهدفمند و بی‌پشتوانه کسانی را انتخاب کنیم که به هیچ تعهدی در برابر ما و رأی‌دهندگان پایبند نیستند؟ اصولاً با توجه به کارنامهٔ دو-سه دههٔ گذشتهٔ متصدیان و برگزارکنندگان انتخابات و راهکردهای حاکم، آیا انتخابات به این صورت کنترل شده‌ای که برگزار می‌شود می‌تواند مشکل اساسی‌ای را حل کند؟ این سوال بسیار مهمی است که نمی‌توان به آن سرسری جواب داد.

من فکر می‌کنم انتخابات می‌تواند مهیّاکنندهٔ بهترین شرایط هم برای رأی‌دهندگان و هم برای تحریم‌کنندگان باشد تا با رفتن به میان مردم مطالبات و اهداف مردمی خود را تبلیغ کنند و مطالبات مردم را ارتقا دهند و کاندیداها را مجبور کنند که چه شفاهاً و چه مکتوب در مورد خواست‌ها و شعارهای مردم موضع‌گیری کنند و تعهد خود به مبارزه کردن در راستای احقاق آنها و ایجاد شرایطِ اجرایشان را روشن اعلام کنند. تا اینجای کار هر دو جناح تحریم‌کنندگان و رأی‌دهندگان با حضور هدفمند خود به ارتقای مطالبات مردم و آگاهی‌رسانی به آنان کمک کرده‌اند. در اینجاست که هر دو جناج باید از فرصت استفاده کنند و با ارتباط‌گیری با مردم، تشکّل‌هایی را حول خواست‌های مطرح شده‌شان شکل بدهند. هنر کادرهای این دو جناح این است که بتوانند ارتباطات مردمی خود را در این فضا به وجود بیاورند. اگر نه، پس جناح‌های عقیمی هستند که رابطه‌ای با مردم ندارند و در توهّمات خود سرگردانند، و چرخ رویدادها برخلاف خواست آنها خواهد چرخید و شعارهایشان در میان عصبیّت و سردرگمی محو خواهد شد.

آنچه برای سندیکاهای کارگری و فعالان سندیکایی مهم است این است که در مورد اینکه چگونه می‌توان بر نتیجهٔ انتخابات اثر تعیین‌کننده و محسوس داشت، مسئولانه فکر کنند. باید از قبل تعیین کرد که اصولاً آیا سازمان‌دهندگان و مجریان انتخابات به آرای مردم احترام می‌گذارند؟ در تاریخ معاصر ما مثال‌های مشخصی وجود داشته است که عکس این حالت را اثبات می‌کند. در چنین شرایطی، شرکت غیرهدهفمند و کورکورانه در انتخابات عملاً صحّه گذاشتن بر اقدامات ضد دموکراتیک برگزارکنندگان انتخابات است. سندیکا باید مشخص کند که در چه شرایطی می‌توان با استفاده از صندوق رأی امکان پاسخ‌گویی به خواست‌های عمومی زحمتکشان را به وجود آورد؟ آنچه مشخص است اینکه مطمئناً راه تأثیرگذاری، در همهٔ شرایط، نمی‌تواند فقط حضور در پای صندوق رأی باشد.

سندیکاهای کارگری باید در قبال انتخابات و موضع خود در قبال آن تصمیم‌های مهم و طولانی‌مدّت بگیرند. آنها باید به کارگران آموزش بدهند که چگونه می‌توانند مهم‌ترین و اساسی‌ترین خواست‌های صنفی-اجتماعی-سیاسی خود را به‌دقت تنظیم و تصریح کنند و کاندیداها و لیست‌های انتخاباتی را مجبور کنند که برنامه‌های انتخاباتی سندیکاها را در تنظیم مانیفست‌ها و برنامه‌های انتخاباتی خود در نظر بگیرند. در شرایط غیردموکراتیک کنونی سندیکاها حق دارند که از تبدیل شدن به ماشین رأی به نفع این کاندیدا یا آن کاندیداهایی که به خواست آنها توجهی ندارد احتراز کنند. در مقابل، سندیکاها اگر صحیح و بر پایهٔ حقوق اعضای خود و برنامه‌های مبارزاتی خود عمل کنند می‌توانند بزرگ‌ترین جبهه‌ها را در جامعه با هدف احقاق حقوق خود و زحمتکشان و جامهٔ عمل پوشاندن به خواست‌های کارگران و زحمتکشان سازمان دهند و به ایجاد چنین جبهه‌هایی و انتخاب نمایندگانی مومن به حقوق کارگران و زحمتکشان کمک کنند.

یک وظیفهٔ درازمدّتِ دیگر سندیکاها این است که با برنامه‌ریزی‌های دقیق و حساب‌شده نیروهایی را جذب و تربیت کنند و برای نمایندگی مستقل خود به میدان کارزار انتخاباتی بیاورند. آیا در میان هزاران دانش‌آموختهٔ حقوق وعلوم سیاسی و رشته‌های دیگر انسان‌های مورد اعتمادی یافت نمی‌شود که اهداف طبقهٔ کارگر و دیگر زحمتکشان را از خود بدانند و با اعتقاد آنها را دنبال کنند؟ نیستند کسانی که با داشتن تجربیات ضرور عملی و در صحنه و یا تحصیلات دانشگاهی بتوانند حداقل اهداف ما را با شرافتمندی دنبال کنند و خودفروخته هم نباشند تا ما از کاندیداتوریشان حمایت کنیم و مردم را حول این کاندیداها متمرکز کنیم؟ این مطمئناً غیرممکن نیست، حتّیٰ در شرایط فعلی و با محدودیت‌های انتخاباتی موجود، ولیکن به کار حساب شده و دموکراتیک و درازمدّت، و کارزاری بزرگ و جدّی مثلاً برای جلوگیری از ردّ صلاحیت کاندیداها نیاز دارد.

البته انتخابات رخداد مهمی در هر کشور است، ولی مسئلهٔ حیاتی این نیست که در انتخابات شرکت کنیم یا نکنیم. مهم این است که بیندیشیم که چه بکنیم که راه مطرح شدن و برجسته‌تر شدن مطالبات کارگران و زحمتکشان و عملی شدن آنها را هموار کنیم. در این مهم مُیان‌بُری وجود ندارد. باید سازمان‌دهی کرد، آموزش داد، تبلیغ کرد، و در صحنهٔ عمل حاضر بود. باید از شعار دادن و بی‌عملی دست برداشت و وارد میدان عمل هدفمند شد. 

* مازیار گیلانی نژاد، عضو سندیکای کارگران فلزکارمکانیک

 

«انتخابات» آینده و دوزیست های سیاسی

 پرویز داورپناه 

 

اگر مدیر مسئول و سردبیر سایت «سکولاریسم نو» می دانست که آقای کورش زعیم، بعد از آن گفت و گوی بلندی که سالها پیش با او انجام داد و بقول معروف "او را به خاص و عام معرفی کرد" و باز بعد از گفت و گوی دیگری با وی که در آن نوشت: «می خواهم بگویم که توجه نیروهای معتقد به سکولار دموکراسی در خارج از کشور به شما، بعنوان یکی از شخصیت های باورمند به جدائی مذهب از حکومت، اغلب موجب شده تا مورد حملهء عده ای که خود را عضو جبهه می دانند، و با برخی از شخصیت های رهبری جبهه هم ارتباط دارند،[چه گناه بزرگی!] واقع شوید. یعنی، چوب مواضع اصولی شما را سکولارهای خارج کشور هم خورده اند و می خورند.[کدام چوب؟!] آیا شما مایلید واقعیت و ماهیت این اختلاف را برای هموطنان تان روشن کنید و یا مصلحت عمومی جبهه هنوز اجازهء ورود به این مطلب را نمی دهد؟». 
اگر می دانست که این لعبت سیاسی هر روز به ساز دیگری خواهد رقصید، شاید آنگونه ذرع نکرده پاره نمی کرد. 
آن زمان آقای زعیم در دنیای "سکولارها" زیست می کرد. و اکنون تب دنیای اسلام و ولایت فقیه گریبان او را گرفته و با حشمت الله طبرزدی اعلامیه صادر می کند. 
سالها پیش نیز آقای زعیم که عضو جبهه ملی بود با حشمت الله طبرزدی و هرمیداس باوند سازمان "همبستگی برای دموکراسی و..."   را تشکیل داده و یک اعلامیه ی «هشدار» بیرون دادند که مورد اعتراض شدید آقای ادیب برومند قرارگرفت. 
ازیادمان نرفته است که آقای ادیب برومند، رئیس شورای جبهه ملی ایران در تاریخ خرداد ماه ۸۸ نوشت: «اعلامیه هشدار ظاهراً از سوی هواداران جبهه در همبستگی منتشر گردیده و خوشبختانه سخت مورد تنفر و اعتراض طرفداران واقعی و قدیمی جبهه قرار گرفت و مسلم است که این دنباله توطئه های پی در پی دشمنان، بر ضد جبهه ملی ایران است که در خارج و داخل تدارک می شود. اینک به آگاهی مصاحبه کنندگان محترم و همه هواداران جبهه ملی ایران میرسانم که چون این روزها شواهد و دلایلی به دست آمده که تشکیل این جمعیت اساساً بمنظور فروپاشی جبهه ملی ایران بوده است و شورای محترم جبهه ملی ایران نیز به این مطلب پی برده و مخالف با مشارکت در آن می باشد و تنی چند از دوستان و همکاران ما نیز نسنجیده و ترفند خورده در آن شرکت جسته اند. به این جهت استعفای خود را از ریاست عالیه آن که تنها جنبه نمادین (سمبولیک) داشته و عملاً هیچگونه فعالیتی از این بابت ننموده ام اعلام میدارم، و از دیگر اعضای شورای جبهه ملی نیز تقاضا دارم، از (همبستگی) استعفا داده پیوستگی خود را با جبهه ملی ایران تاکید و تائید نمایند.» 
اگر تشکیل "همبستگی"، آن طور که آقای ادیب برومند می گوید، به نیت فروپاشی جبهه ملی است و ایشان ازدیگراعضای شورا نیز تقاضا کرده اند از"همبستگی" استعفا دهند و پیوستگی خود را به جبهه ملی ایران تاکید و تایید نمایند، می توان با اطمینان خاطر به آقای زعیم خاطرنشان کرد که از تشکیل سازمانی دونبش، هم درکنار جبهه ملی ایران و هم بر ضد جبهه ملی ایران، خانه سیاسی دکتر مصدق، طرفی نخواهند بست. 
اخیرا در بیانیه ای تحت عنوان «بیانیه همبستگی برای دموکراسی و حقوق بشر در ایران درباره ی انتخابات مجلس دهم» به امضای داوود هرمیداس باوند، کورش زعیم، و حشمت‌الله طبرزدی، خواندم که در آن با ذکرِ «شرایط» شرکت خود، از رژیم درخواستِ «انتخاباتِ آزاد» کرده بودند. 
نمی‌دانستم باید به حالِ امضاکنندگان خندید و یا گریست وتاسف خورد. گویا آقایان در عالم هپروت سیر می کنند و یا این بیانیه را از کرهً مریخ صادر کرده‌اند، و حق دارند ماهیتِ رژیمِ جمهوری اسلامی را نشناسند که این‌گونه در شرط نهادن برای آن قلم‌فرسایی می‌کنند. راستی چگونه است که عده ای از همه جا بی خبر از یک رژیمِ استبدادی و ضدبشری انتظار معجزه دارند؟ تا جائی که برای کاندیداتوری مجلس شورای اسلامی آن ثبت نام می کنند! 
مضحک است که آقایان از شرایط انتخاب شوندگان نیز اطلاع دقیقی ندارند و با اینکه "ابراز وفاداری به قانون اساسی و اصل مترقی ولایت فقیه" و حداکثر هفتاد و پنج سال سن تمام در ماده ۲۸ قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی از شروط لازم برای شرکت کنندگان است ، در وضعیتی ثبت نام می کنند که آقای باوند ۸۱ سال و آقای زعیم ۷۶ سال سن دارد. 
براستی آیا این انکار واقعیت مایه ی شرم نیست؟ بخصوص وقتی در پای آن امضاء آدمیانی باشد که بخاطر "جبهه ملی!" بودنشان، شهرتی کاذب هم در جامعه بهم رسانده اند؟ 
باری، آنچه اتفاق افتاده است، نهایت «ورشکستگی اخلاقی» آقایان زعیم و باوند نباشد یکی از مقدمات آن می باشد. برای اینکه تاکنون هیچ سازمان سیاسی در ایران مثل جبهه ملی ـ با تکیه بر میراث صادق دکتر مصدق ـ این چنین ادعای اخلاقی بودن نداشته است؛ سازمانی که هیچگاه در حیات خود، که با مبارزه برای انتخابات آزاد در چارچوب حاکمیّت ملی مستتر در قانون اساسی مشروطه، شروع شد، بازیچه ی یک انتخابات قلابی، نمایشی و مسخره نشد. 
مضحک تر آنکه آقای زعیم شعور سیاسی مردم را دست کم گرفته و یک روز بعد در مصاحبه ای با کیهان لندن هنگامی که مصاحبه کننده از او می پرسد: 
«در فرم‌‌های نام‌نویسی نامزدهای انتخابات مجلس، متقاضیان می‌نویسند که به نظام جمهوری اسلامی و دین اسلام اعتقاد و به قانون اساسی جمهوری اسلامی و «اصل مترقی ولایت مطلقه فقیه» التزام و وفاداری دارند. آیا شما به عنوان یکی از اعضای شورای مرکزی جبهه ملی ایران که یکی از احزاب اپوزیسیون است، به همه این موارد اعتقاد و التزام و وفاداری دارید؟» 
آقای زعیم پاسخ می دهد: 
«منطبق با اصول فراخوان و بیانیه، برای مثال من در پاسخ به دو پرسش «دین» و «مذهب» نوشتم خصوصی است، در جمله «نظام مقدس جمهوری اسلامی» واژه «مقدس» را خط زدم، و جمله «التزام به اصل مترقی ولایت مطلقه فقیه» را به کلی خط زدم.» 
در اینجا آدم بی اختیار به یاد داستان آن مردی می افتد که همراه همسرش در سفر بود. عده ای راهزن به آنان رسیدند تمام دارایی های آنها را برداشتند و دایره ای دور مرد کشیدند و گفتند اگر پایت را از این دایره بیرون بگذاری حسابت را می رسیم. سپس جلوی چشمش به زنش تجاوز کردند . وقتی راهزنان رفتند زن اعتراض کرد که چرا آن مرد هیچ حرکتی از خود نشان نداد . مرد گفت : خبر نداری که من وقتی متوجه نبودند چند بار پایم را از دایره بیرون گذاشتم. حالا داستان ما ملت با کسی است که شهامت به خرج داده و جمله «التزام به اصل مترقی ولایت مطلقه فقیه» را به کلی خط زده است! شگفت مبارزه ای و حیرت انگیز شهامتی که در تاریخ ها ثبت خواهد شد! و لابد در شناسنامه اش نیز دست برده و خود را جوان تر کرده است. جل الخالق! ، چه فداکاری هایی که بعضی ها برای نجات وطن نمی کنند! 
خوشبختانه جبهه ملی ایران در اطلاعیه ی هفتم دیماه ۱۳۹۴ نوشته است که «جبهه ملی ایران هیچگونه تصمیمی برای کاندیدا کردن اعضای خود اتخاذ نکرده است . و اگر دو سه نفری چنین کاری را انجام داده باشند، حرکتی فردی و بدون کسب اجماع تشکیلاتی انجام داده اند که هیچ ربطی به جبهه ملی ندارد.» 
جبهه ملی ایرن فراز و نشیب های زیادی را پشت سرگذاشته است. روزی کسانی مانند بقایی ها و مکی ها در جبهه ملی از پشت به دکتر مصدق خنجر زدند و امروز اشخاص کم ارزش تری مانند باوند و زعیم به خود اجازه می دهند از پشت به جبهه ملی خنجر بزنند. 
راستی چرا آقای کورش زعیم که در سازمانهای رنگارنگی از همه ی گروهها عضویت دارد و در سازمان «همبستگی...» طبرزدی سردبیری دفتر سیاسی را بعهده دارد و روزی نیست که با رسانه های خارجی مانند «صدای آمریکا»، «بی بی سی فارسی»، «رادیو آمریکا»، «کیهان لندن» و ... مصاحبه نداشته باشد و داستان زندانی شدنش در رژیم جمهوری اسلامی را به رخ این و آن نکشد، دست از سر «جبهه ملی ایران »بر نمی دارد؟. 
ملت ایران، آگاه است و میداند که انتخابات آزاد با ولایت مطلقه فقیه و شورای نگهبان تعارض دارد. ملت ایران میداند که جدایی نهاد دین از نهاد دولت، شرط لازم دموکراسی و انتخابات آزاد است. و آزادیخواهان واقعی بخوبی می دانند که اینگونه بازی ها چیزی نیست جز حرکاتی مرموز اما سبک در خدمت مشروعیت بخشیدن به بازی انتخاباتی شیادانه ی جمهوری اسلامی. 
آیا شما، هنوز هم، به انتخابات آزاد و سالم و عادلانه در جمهوری اسلامی ایران باور دارید؟ چنانچه باور دارید، چه خوش باورید، یا روشن تر بگوییم، چه پرت. 
با آگاهی ازاینکه هر کاندیدایی و هر قانونی را شورای نگهبان رد خواهد کرد و پذیرش نظر شورای نگهبان، شرط وفاداری به قانون اساسی است. وتشخیص این امر در اصل چهارم قانون اساسی بر عهدهء فقهای شورای نگهبان است، سخن گفتن از"انتخابات آزاد و سالم و عادلانه" در نظام جمهوری اسلامی، اگر حماقت، در حالت خوش بینانه تر، نباشد، یا شیادی، در حالت روشن بینانه تر، دست کم نوعی مزاح خطرناک است. 
تنها نامی که می شود بر روی این " انتخابات آزاد" گذاشت، «انتصابات شورای نگهبان» است و وقتی شما انتصاباتی را از پیش تایید نمی کنید و رای نمی دهید و در خانه می نشینید، آن هم یک نوع انتخاب است. در این کار به چیزی نه گفته شده ولی در عین حال انتخاب دیگری هم انجام گرفته است. 
امروز، بیش از هر زمان دیگر، ملت مستاصل و بلاکشیده ایران در مقابل این حکومت استبدادی ایستادگی می کند و این راه را ، راه راًی ندادن را، که همان انتخاب دوم است، برگزیده است. 
شهروندان ایرانی پنهان از چشم خودی ها و غیر خودی ها و منتظرالوکاله ها و فرصت طلبان برون مرزی تصمیم خود را پیشاپیش گرفته اند و با عدم شرکت در انتخابات و خانه نشینی در روز رای گیری، پای به خیابانها و کوچه ها و مساجد و مدارس نمی گذارند و در مضحکه انتخابات فرمایشی شرکت نمی کنند.    
شهروندان ایرانی می دانند که در خانه ماندن و رای ندادن، نه تنها این حکومت را در داخل و خارج بی اعتبار و بی پشتوانه می سازد، بلکه موجب فروپاشی نظام از درون می گردد. 
از دکتر مصدق است که می گوید: 
"مردم به آزادی رای داده اند، نه به حفظ و حراست از قوانینی که حقوق مسلم مردم را تامین نمی کند"

 

انتخابات و مرغان پربسته

رضا علوی

چند ماه تا انتخابات مجلس و خبرگان باقی است. وضع لحظۀ کنونی را در ارتباط با انتخابات، در جامعه [مدنی] و در جامعۀ سیاسی و حکومت چگونه می بینید؟

این انتخابات در دوران ویژ ه ای بر گزار می شود. خصوصیات این دوران با انتخابات ۹۲ یا ۸۸ متفاوت است. دوران پس از توافق هسته ای و حضور اعتاالیون در دولت است. دوران توجه جامعه جهانی (پس از بر جام ) به چیدمان مجلس آتی می باشد. دوران بیرون آمدن ایران از انزوا و حضورش در مجامع بین المللی است. دوران بحران های خانمانسوز خاورمیانه و نقش ایران در منطقه است. دوران  آغاز اجرایی شدن بر جام و توجه بیشتر  ناظران بین المللی به انتخابات پیش رو است.  

 انتخابات اسفند ماه، در جامعه مدنی نشاط ایجاد خواهد کرد و زمینه را مهیا خواهد ساخت که پیرامون محور "مطالبات" حرکت انجام شود. نبا ید این فرصت را سوزاند. در صورتی که رد صلاحیت‌ها بسیار  گسترده شود، بخش‌هایی از جامعه و نهاد‌های مدنی به " تحریم " روی خواهند آورد و بخش های دیگر، "تحمیل" را  جایگزین " تحریم" خواهند کرد. 

در جامعه سیاسی غیر حاکم، به نهاد‌های مدنی نزدیک می شوند و مطالبات و خواستگاه شان با آنان هم سو میشود .

اما در جامعه سیاسی حاکم و بازی داده شده در"بازی بزرگان" همه نیروهای سیاسی  وارد رزمگاه انتخابات  شد ه اند و شمشیر ها را از رو می بندند و رقابت را بسیار جدی و پر جنجال می کنند.

در حکومت (بیت رهبری) شرایط را رصد می کند و شورای نگهبان منتظر اشارت انگشت رهبر می باشد که چگونه ماشین غربال رد صلاحیت ها را ، راه اندازی کند. 

  آیا با نوعی رودرروئی کانونی بین "نیروهائی مجاز" مواجه خواهیم بود؟

سه جریان شناخته شده "نیروهائی مجاز" در میدان گاه انتخابات در تقابل قرار می گیرند: 

یکم: اعتدالیون با یاری و مشارکت اصلاح طلبان: اصلاح طلبان از چهره های نا شناخته استفاده خواهند کرد که تیغ رد صلاحیت را کند نمایند . اعتدالیون از اهرم قانون و جایگاه "دولت مدار" بودن خود استفاده می‌کنند. اینان  از حمایت روحانیت عمل گرا بر خوردار‌اند.

دوم: اقتداریون -  از حمایت بیت رهبر و  اصلی ترین ارکان قدرت در جمهوری اسلامی یعنی قوه قضاییه و نیروهای نظامی وکل  روحانیت (به جز روحانیت عمل گرا ) بر خوردار اند. بر این گمانم که این جریان بیش از سه چهارم مجلس خبرگان و بیش از نیمی مجلس شورا در اختیار خود خوا هد گرفت.

سوم: "احمدی نژادیسم"ها - با چراغ خاموش وارد صحنه می شوند. بر این گمانم که کرسی‌هایی بسیار اندک در اختیار خواهند گرفت. شاید از پشتیبانی بخشی از "روحانیت موعود گرا " و طیف "دست دوم سپاه " برخوردار گردند. 

  - شما تعداد قابل توجه کاندیداها، چه برای مجلس شورا و چه برای مجلس خبرگان، را چگونه ارزیابی می کنید؟ آیا این می تواند مقدمه ای بر یک حرکت اجتماعی باشد؟

حرف آخر را اول بزنم: خیر . "تعداد قابل توجه کاندیداها " ، " مقدمه ای بر یک حرکت اجتماعی نمی‌باشد". مرا فعه، بین بالایی ها، "نیروهائی مجاز" و نهاد های قدرت و جریانات با پیشینه قدرت (همچون  "احمدی نژادیسم "ها) هست. در نبود نهاد‌های مدنی و احزاب مردمی و روزنامه ها (ی غیر زرد ) احتمال "حرکت اجتماعی" یا اقلا پیش درآمد آن اندک است. اما المنت های اجتماعی، بی پروا و بدون پیش بینی، با یاری نشاط سیاسی ایجاد شده در بستر  پیش از انتخابات، می‌توانند مطالبات را افزایش داده و حاکمان را به عقب نشینی وادارند . حضور یازده هزار کاندید برای مجلس و ۸۰۰ نامزد برای خبرگان دا ل بر " مقدمه ای بر یک حرکت اجتماعی " در این "ساختار قدرت ولایت گرا" نمی باشد .

 - حرکت اکیداً مشخص مورد نظرتان برای این لحظه از روند انتخابات چیست؟

حکومت از سال ۸۸ مهندسی انتخابات را کنار گذاشته و "مهنسی پیش از انتخابات" را جایگزین کرده است. هزینه سرسام آوری که در انتخابات ۸۸ حکومتیان پرداختند آنان را ودآشت که استراتژی "مهندسی پیش از انتخابات" را در انتخابات ۹۲ به پیش برده (رد صلاحیت هاشمی) و در انتخابات ۹۴ نیز به همین منوال عمل کنند.

سه شکل حرکت را می توان پیش بینی کرد:

یکم: راهبرد «تحریم مطلق» انتخابات- راهبرد نیروهای برانداز است. تجربه نشان داده است که این شیوه منفعلانه عمل می کند و مورد استقبال مردم قرار نمی‌گیرد. از سوی دیگر مدافعان این راهبرد در داخل كشور اجازه فعالیت موثرو برگزاری  کمپین سراسری نخواهند داشت،  بنابراین نمی توانند از فضای انتخاباتی بهره گیرند و دیگران را تشویق به عدم مشاركت نمایند .

دوم : راهبرد "شركت بدون تردید و بلا شرط "در انتخابات -  این شیوه متعلق به طرفداران حکومت (اقتداریون)، دولت (اعتدالیون)، استمرارطلبان و بخش بزرگی از اصلاح طلبان  است. اکثرا از این راهبرد استقبال خواهند کرد. اگر اعتدالیون، استمرارطلبان و اصلاح طلبان می‌خواهند نماینده شان از گلوگاه شواری مقتدر نگهبان رد شود و تایید صلاحیت بگیرد باید با چراغ خا موش حرکت نموده و از کاندیداتوری افراد نامور و نامدار و پرجنجال پرهیز نمایند و نباید سر بسر شورای نگهبان بگذآرند و مو را از ماست بکشند تا که کاندیدایشان از پل صراط نگهبانان  شورای نگهبان و ولایت گذر کند.

سوم : راهبرد "مطالبه سالاری" - این شیوه تلاش خواهد کرد که از فضای پر نشاط انتخابات استفاده کرده و مطالبات دموكراسی خواهانه را نخست طرح کرده و سپس نهادینه نماید‌.

تحول طلبان،  دموكراسی خواهان، فعالان مدنی، اندیشه ورزان و پاره ای از اصلاح طلبان (ناامید از اصلاحات) در این گزینه می گنجند. تاکتیک باید بدین گونه باشد که تاپس از انتخابات دغدغه  «حفظ» یا «حذف» نظام را به کنار گذاشته و بدنبال تحقق مطالبات مدنی و دموکراتیک باشند. اینان بدانند که تا انتخابات راستین زمان طولانی  مانده است، به امید امید آن روز ننشینند، که پیر و چروکیده و فرسوده می شوند؛ از همین بازار پر هیاهو و تنور داغ انتخابات استفاده کنند و  شعارها و مطالبات خود را در قالب برنامه های انتخاباتی مطرح کنند که گوش پاره ای از مردم شنوا است و شاید به جان دل بخرند؛ و نگذارند این فرصت گوتاه هم بسوزد.

به قول فرخی یزدی :میان این همه مرغان بسته پر ماییم      که داده  جور تو بر باد آشیانه  ما 

 

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi  

     بازگشت به صفحه نخست

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست
 
    اشتراك در نویدنو

  

نشانی پست الکترونیک: