صدای یلدا
هاتف رحمانی
شب يلداي درازم!
با سرخي هندوانه هاي انباري
وزمخت شكسته ي
انار،
مرا بشنو
در اين غريبانه ي دي!
وز پشت پنجره ي صبح غريب ،
آ وازم كن!
اين خورشيد دروغ
كز حكايت ما
سر مي ریزد و
گسترده مي شود
در ذهن درختان لخت
بار سبزهيچ برگي
نخواهد شد .
شب يلداي درازم!
پا يي به اندوه
در امتداد موی
رهاي تو،
به شانه ام به نواز
وز شيب آ ينه ها
بر بادم ده!
فردا
باد ،
احترام عشق را
با سپيده خواهد گفت ،
وز ايجاز هجا هاي نا شكيب
زمستان
سبز خواهد شد
12/09/1383
مطلب را به بالاترین بفرستید:
مطلب را به آزادگی بفرستید:
بازگشت به صفحه نخست